عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 10 ارديبهشت 1398
بازدید : 611
نویسنده : فریدون عباسی

 

بنام یزدان پاک 

 

داستان حنته شوشتری و شعار عنه نه نه، نه نه ، نه  نه

 

وسقای شیعه شوشتری و معنی برخی واژگان عبری و عربی

 

حدود هفتاد سال پیش دو پیر مرد تهیدست در شوشتر بودند، که از شیوه های ویژه ای برای گذران زندگی بهره میبردند، و از این برجستگی سرشناس ونزد مردم شناخته شده بودند. یکی از آنها پیرمرد آبفروشی ( سقائی) بود ، که تنها با یک لنگ شرمگاه خود را پوشنده بود . وپیراهن فرسوده و پاره ای برتن داشت . مشک آبی رابه دوش میکشید . با صدای بلند میگفث فدای لب تشنه ات یا حسین(ع* سبیل ( یعنی آب را در راه امام برگوار مجانی میدهم سایر شعار های او بدلیل گذشت زمان بطور درستی بیاد نویسنده نمانده است و پوزش مرا بپذیرید. و هرکس که آب مینوشید با یک صلوات و لعن بر یزید و معاویه ، گاهی مجانی و اغلب  پول اندکی به او میدادند. متاسفانه نام او را هم بخاطر نمی آورم .روانش شاد. وجنت مکان جاویدش باشد. او مسلمانی معتقد وشیعه اثنی عشری بود که در کسب روزانه خوذ . از ترویج عقاید خود وتبرا جستن از عقاید دیگر غفلت نمی کرد. وهر گاه که کودکان حنته را آزار میدادند  او بیاری حنته می آمد و کودکان را دور میکرد.

 

و مرد تهیدست دوم از دیدگاه من که عمری در تحقیق زبانها و گویش های ایرانی گذشته است . از این دیدگاه جایگاه دیگری دارد.

 

حنته نام حقیقی او نبود ، بلکه این نام را مردم شوشتر بر او نهاده بودند. ومن وبسیاری دیگر نام حقیقی اورا نمی دانستیم. حنته در زبان شوشتری یا خوزی بمعنی " بینهایت بزرگ و بیقواره " است. از نظر ریشه شناسی این کلمه از کلمه سومری en   یاhen بمعنی بزرگ ، عظیم ، کبیر ساخته میشود . مثلاً کاهنه اعظم معبد سومری را که همیشه دختر یا همسر فرمانروا بود . hen-te بمعنی : " دارای بزرگی  و عظمت" مثلاً کاهنه اعظم مینامیدند. این کلمه در زبان بابلی و سپس زبانها سامی و عربی تبدیل به " حنته" شده است.

 

حنته شوشتر ی همیشه پیراهن بلند عربی که آنرا "دشداشه" مینامند می پوشید و چون چشمهای ضعیف و کم بینائی داشت همیشه به آرامی در گذر گاه ها و معابر نزدیک بازار شوشتر حرکت میکرد . و در قبال پولی که به میدادند. از او میخواستند .با آواز بلند شعار عنه نه نه ، نه نه، نه نه  را بخواند و او با آوازی خوش و آهنگی رسا و مکرر این شعار را سر میداد.

 

ولی معنی شعار او چه بود. به احتمال زیاد ، عنه نه نه ،نه نه ، نه نه باید  همان عبارت مذهبی  دین سومری بصورت An-ne-na ne-na ne-na بمعنی خدای هان یا آن ، ایلو ، ایلی، یا خدای مردوک خالق ، خالق خالق است را سر میداد. Ne-na  بمعنی " نهاد " یعنی خدا خالق همه چیز است.

 

حنته به احتمال بسیار از اقوام صابئی اقلیت صابئین یا مندانی های شوشتر بوده است .که در شوشتر قدیم زندگی میکردند.و بیشتر پیشه آنها زرگری بود. واز عقاید مذهبی آنها زندگی در کنار رود خانه بود.

 

گفته شده است : صابئین در حمایت اردوان اشکانی به خاطر آزار رومیان یا یهودیان از مسکن اولیه‌شان که حدود پالستین (فلسطین امروزی) بوده به مرزهای ایران آورده شدند و برخی در اطراف تیسفون (در عراق کنونی) و برخی در نواحی کرخه وکارون و در شهرهای پارسیان مسکن داده شدند. اینان در شوشتر و دزفول ساکن بودند. در زمان قاجار برخی (از چه گروهی بودند نا مشخص است) مبادرت به آزاراینان داشتند که امیرکبیر به نجات اینان همت گماشت. امروزه اینان درسوسنگرد، دزفول، اهواز و آبادان زندگی می‌کنند و به صورت سنتی بیشتر مذهب خود را پنهان می‌دارند. آیین ایشان پیوستگی خاصی با آب دارد. برای

 

نمونه مراسم ازدواج ایشان در کنارآب کارون برگزار می‌شود. نزد خوزستانیان قدیم ایشان به امانتداری و صداقت ضرب‌المثل بوده‌اند. زبان ایشان ترکیبی از پارسی پهلوی (خوزستانی) و زبان عهد عتیق خودشان است که به هیچ‌یک از زبان‌های امروزی دنیا شبیه نیست. ایشان الفبایی مخصوص به خود دارند که برخی از نوشتارهای خود را با ان می‌نویسند. کار اینان بیشتر حکاکی ظروف طلا و نقره بوده‌است وامروزه نیز بسیاری به زرگری مشغولند. معمولاً ایشان (بویژه مسن ترها) باریشی بلند و مرتب، سبیلی بلند که روی ریش می‌آید و نیز عمامه کوچک سفیدقابل شناختن هستند." این مطالب در منابع قدیم از آنان بصورت نوشته بالا یاد میکنند. و ظاهر آنها نیز ملبس به لباس عربی است.

 

این اقوام و سایر اقوامی که در حال حاضر در خوزستان و بین سایر اقوام ایرانی نظیر لر و بختیاری و دربین اقوام ساگن در سواحل شمال خلیج فارس زندگی میکنند . واز گذشته های دور از دوره های اشکانی به بعد در این منطقه ایران نظیر اقوام معروف به "طریفی" صابئی وغیره حضور تاریخی در سرزمین های تاریخی ایران دارند. و در زبان عربی کنونی خود از صامت های زبان پارسی نظیر "چ" و"پ" مثلاً "ابریج "عربی به معنی " آفتابه را ابریچ و کلمه عربی "کلب "بمعنی سگ را چلپ مینامند،و بسیاری کاربردهای مشابه  آوا های ویژه زبان پارسی و سومری را دارند . با دو شاخصه ذکر شده یشینه بسیار سکونت در ایران و کاربرد آوا های ویژه ایرانی بنظر میرسد . از بازماندگان اقوام سومری هم زبان شده در دوره بعد از فرو پاشی اقوام سومری در دوره تشلط اقوام بابلی وآشوری ها باشند. در مورد مندانی ها این نظریه با احتمال بسیار بالائی قابل پذیرش است. برخی اقوام عرب مشهور به اقوام طریفی یا عرب کمری یا کوهی یا کوچ روهم معروف هستند . هر چند بعضاً خود را مکی مینامند.وگاهی زبان عربی خود را شبیه زبان فلسطینی ها مینامند. در گروه اول قرار میکیرند. دسته دیگر اعراب مهاجر اقوام عرب زبان هستند که بعد از فتح ایران بدست مسلمانان و ظرف استیلای اعراب تا انتهای تسلط عباسیان در جای جای ایرا ن اقامت گزیده و ماندگار شده اند. سادات و اقوام زیدیه از این دسته هستند. با وجود این برخی عقیده دارند ، که چون خاندان حضرت ابراهیم (ع)  و اگر نوح سومری را هم همان نوح (ع) بدانیم ،ایرانی هستند. با این فرضیه اولاد این حضرات نظیر پیامبران یهودی و پیامبر اسلام اصالت ایرانی دارند. جالب است ، بدانیم اگر برخی آوا ها بویژه صامت هائی مانند "ج" را به " گ" تبدیل کنیم با توجه به اسماء عربی موجود در زبانهای عربی و عبری این اسماء در گویشهای شمال خلیج فارس قابل تفسیر و دارای معنی میشوند. مثلاً : جبرایل یا جبرئیل  ،  در زبان عبری و عربی گه- برا – ایل   'ga-be-ra- il  بمعنی " گه – بمعنی "زود ، تند ، سریع  ، برا -  بمعنی  به راه ، ( برنده پیام) ، پیک "  ایل  - خدا  و در مجموع پیک سریع خدا  معنی میشود . شموئیل یا سموئیل در زبان عبری su-mu-il  سو- مو- ایل معنی نور- ما- خدا (است) یا نور ما خدا  (است). یا خدا نور است. یا اسماء اولاد حضرت ابراهیم با زبان سومری اسماعیل وایسرائیل با گویش های ذکر شد ه  اسماعیل – isa-ma-a-il  ایسه- مه ا- ایل  از ایل- گرفته ام از خدا گرفته ام ، ایسرائیل یا isa-ra-il  یا ایسه- را –ایل بمعنی راه خدا را گرفته است .معنی میشود.

 

 شاد باشید  فریدون عباسی

 

 

 

 

 


تاریخ : دو شنبه 19 فروردين 1398
بازدید : 362
نویسنده : فریدون عباسی

 

 

 

 

 

 

 

بنام خدای خالق یکتا

 

 

 

چندسالی بود بدلیل کهولت سن و بیماری و سفر تحقیقاتی در مازندران در مورد آرزو هایم که بیشتر در باره کنکاش زبانهای باستانی ایرانی و زبانها و گویشهای کنونی ایرانی بود و هست ، فرصت کافی برای نوشتن کاری برای وبلاگ تاریخ عشایر بهداروند و بختیاری نداشتم . در این مدت بیشتر مطالعه میکردم . واز مهمان نوازی مردم بزرگوار مازندرانی بهره میبردم. و سخن می آموختم . چه مهربان وبا محبت و مهمان دوست بودند. بویژه استاد ارجمند و فرهیخته  جناب آقای محمد علی مشتاقیان، خدایشان پاسدارنیکبختی و شادکامی آنان باشد.

 

برای سال جاری قصد داشتم به روال گذشته کاری طنز گونه به مناسبت نوروز تقدیم دوستان کنم . ولی دست نا سازگار طبیعت از شمال تا جنوب ایران مصیبت سیل ویران ی را به بسیاری از هم میهنان ما تحمیل کرد. هرچند نعمت زنده کردن تالاب ها ، دریاچه ها ، کویر ها ورفع ریز گرد ها را هم بی منت بما ارزانی داشت. که گفته اند خدا گر زحکمت ببندد دری   ز رحمت گشاید در دیگری.

 

سالها پیش کتابی از دیوان اشعار مرحوم حجت الاسلا م مرحوم آقای ملا محمد تقی ناهیدی متولد سال 1260 و متوفی سال 1332شمسی در دزفول یا بقول ما دزپیل از ناشر ایشان کتابخانه سید عالمشاه ، می خواندم و چند شعر ایشان که مربوط به احتمالاً طوفان و سیل شدید سال 1322شمسی بود . یعنی حدود 70 سال پیش نظیرسیل کنونی  بمدت چهل ساعت بارندگی سیل آسا هم در آن زمان رخداده بود ، که مانند سیل جاری سال 1398 در ایران و هر دو در ایام نوروز بوده اند،که این روحانی ادیب و هنرمند در اشعارش آن سیل را هولنا کتر از طوفان نوح نبی (ع) مینامد. من در آن زمان 12 ساله بودم . واکنون 78 ساله ام.

 

 این موضوع نظرم را جلب کرد. تا علاوه بر این که تکرار تاریخی یک رویداد طبیعی را بیاد برنامه ریزان محبط زیست (فرزند کوچکم دکتر مهندس بهمن عباسی متخصص اکتشاف و استخراج هوشمند همسو با حفط محیط زیست معادن از نخبگان فوق لیسانس دانشگاه تهران و فعلاً در خارج کشور). ، یاد آوری کنم . تا آنان به اندیشه راه گشائی و یافتن چاره کار آمد درآینده و حفظ محیط زیست هم  توجه نمایند. انشا الله.

 

 

 

چند شعر از یکی از ابیات ایشان را که به زبان بیش از ده هزار ساله سومری و معروف به زبان "خوزی" است   تقدیم دوست داران زبان پارسی نمایم بنظر ما زبان دزفولی کنونی همان زبان مذهبی اقوام اولیه سومری است. و زبان خوزی شوشتری هم زبان دبیری و اداری سومری بوده است. زبان بختیاری و لری وسایر اقوام ایرانی  نیز زبان نظامی و جنگ آوران و شاهان سومری بوده است.

 

 

 

 بارون چل ساعته

 

Barone chel saate

 

باران چهل ساعته

 

 

 

مری کم کم خداوندا تو امسال

 

Mari kam kam khodawadato amsal

 

مثل اینکه کم کم خداوندا شما امسال

 

 

 

مخی یهوکنی جونمونه پامال

 

Makhi yahoo koki jonmo-na pamal

 

میخواهی یکباره جان ما-را پامال کنی

 

 

 

ا او بارون تموم حوشا –نه ریمال

 

a o baron tamom hosha-na rimal

 

از آب باران تمام خانه ها – فرو ریخت ؟

 

 

 

فنا بیسیم تموم ای اور بالدار

 

fana bisim aei ore balder

 

فنا شدیم از این ابر بالدار

 

 

 

سه چار پل پو بریده رفت سوخارون

 

se char pal po borida raft sukharun

 

عده ای زن عزادار به قبرستان رفتند؟

 

 

 

تودمبرکوردی خوزستون ابارون

 

To dabar kurdi khozeson a baron

 

تو خوزستان را از باران ویرا ن کردی

 

 

 

چه بارونی بتر ا برف و بورون

 

Che baroni batar a barf o boron

 

چه بارانی بد تر از برف وکولاک

 

 

 

فنا کوردی گنم کارون  کارون

 

Fana kurdi ganol karon karun

 

گندم کاران (اطراف رود ) کاران را تو نابود کردی

 

 

 

ا اواز هوره بیسه تا به بنوار

 

A awaz horra bias ta be bonwar

 

از اهواز تا ده بنه وار (بختیاری)گل شده است.

 

 

 

اگر نوح تو ای طوفنته  بدید

 

Agar nohe to iy tofon-ta bedid

 

اگر نوح (ع) شما این طوفان – ترا میدید

 

 

 

ا بارون-کی خودش بیشتر بلرزید

 

Abaron-key khodesh bishtar belarzid

 

از بارش مانند خودش بیشتر می لرزید.

 

 

 

           واژگان بسیاری از کلمات سومری مثلاً "اور بمعنی ابر وجود دارد ، که در کلمه اور –زو سومری بمعنی آرزو و در اصل با معنی " ابر روشن " بدون باران که دعای تضرع مردم بدرگاه خدا و نشانه اتمام طوفان و پذیرش دعای مردم  بود.

 

متاسفانه بدلیل کمبود وقت وامکانات ادامه اشعار این هنرمند روحانی که با اشعار خود در هفتاد سال گذشته گنجیه زیادی از واژه گان معادل سومری را از خود بیاد گار گذاشته اند .، مانند سایر سراینده گان خوزی و سایر اقوام ایرانی مانند لر ، بختیاری ، کرد ،تاتی ، تالش، گیل و مازنی خراسانی و سایر گویشوران همسو با زبان پارسی هنوز هم مورد بی مهری مدعیان سومر شناسی شرق و غرب میباشند. و به  نا درستی خود در ترجمه کتیبه های سومری ادامه می دهند و از صنعت و تجارت کارها وتولیدات نادرست خود دست بر نمی دارند. وارزش تاریخ برتر ایرانیان را نادیده میگیرند. و حرفی هم برای گفتن و نقد ندارند.

 

 

 

شاد باشید و روان درگذشتگان در بهشت جاوان باد

 

 

 


تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1398
بازدید : 427
نویسنده : فریدون عباسی

 

 

بنام حضرت حق

 

در جستجوی منشا زبان پارسی وتاریخ حقیقی ایران

 

آعاز سخن نام مقدس ذات احدیت است که هرچه هست از اوست ، و ما هرچه کرده ایم بخواست او فراهم شده است. و این نعمت را شکرگزار الطاف بی پایان او می دانیم.

 

 حدود سی سال پیش کتابی از مرحوم استاد پور داود را در مورد زبان های پارسی باستان مطالعه میکردم . شباهتهای برخی کلمات کتاب با گویشهای محلی همسوبا زبان پارسی انگیزه بزرگی از دلبستگی مرا برای تحقیق وجستجو ی منابع و کشف حقایق مربو ط به زبان و گویش های پارسی و بعدها تاریخ کهن ایرا ن فراهم نمود.ولی مشکلات بسیاری هم در پیش رو بود.

 

مطالعه منابع فارسی موجود دیگر پاسخگوی پرسش های ذهن جستجوگر ما نبود . آنزمان تنها کتب مرتبطبا نیاز های تحقیقی ما بر اساس دانش کلاسیک ما کتب زبان انگلیسی بود، ونیاز ما کتب مربوط به زبان های باستانی ایران با این زبان در بازار نبود.در کتابخانه ها ی عمومی هم یافت نمی شد. پس  از این که عضو کتا بخانه مجلس شورای اسلامی شدم . انچه میخواستم ، یافتم. ولی بقول حضرت حافظ : که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها ،  چرا که کتب مهم مورد نیاز امثال ما بیشتر به زبانها آلمانی و فرانسه بود. وحجم انبوهی ازاین کتب در کتابخانه بود.که انتخاب بهترین آنها برای ترجمه نیاز به مشورت با اهل و خبره داشت. ومن کسی را نمی شناختم. به کتابخانه موزه ملی هم مراجعه کردم .در آنجا هم همین مشکل بود . تصور من این بود که با ترجمه کتیبه های سه زبانه هخامنشی منشاء زبان و گویش های همسو با پارسی را خواهم یافت ، ولی در ساختارهای هرسه زبانهای "پارسی باستان " ، "بابلی نو" و "ایلامی" که در کتیبه های هخامنشی بود، جز اندکی واژه های مربوط به زبان پارسی و حتی کمتر ازآن در دستکاه دستوری آنهآ نیافتم . آنچه یافتم این بود .که استاد مشهورزبان ایلامی جناب دکتر ارفعی در سالن کتیبه های موزه ملی کتیبه های ایلامی راتحقیق و ترجمه میکنند. فرصت را غنیمت شمردم وچند کتیبه ایلامی هخامنشی را که ترجمه کرده بودم نزد ایشان بردم ، که با آغوش باز پذیرفته شدم.  و در چند جلسه ای که نزد ایشان رفتم ، راه خود را یافتم و منابع مورد نظر م ازسوی ایشان مشخص شد. و چون زبان آلمانی نمی دانستم ، علاوه بر تذکر نیاز من به زبان آلمانی، ایشان نام کتب مورد نظر و محل آنها  را راهنمائی میفرمودند.و متن وعنوان آلمانی کتاب را برایم مینوشتند. که سپاس وامتنان بی نهایت از استاد دارم.

 

تذکر استاد سبب شد که زبان آلمانی را صرفاً برای کتاب مورد ترجمه " زمینه های دستور زبان سومری "  از "ارنو پوبل"  فراگیرم . با تلاش بسیار این کتاب را که چاپ 1923 حدود صد سال پیش است در کتابخانه مرکز باستان شناسی دانشگاه تهران یافتم و یک کپی از آن گرفتم .چیزی که باعث حیرت من شده بود این بود ،که پس از گذشت بیش از نود سال وجود این کتاب در کتابخانه فوق هیچ بازدید کننده ای نداشت ، و کتاب کاملا نو و دست نخورده بود. و من این موضوع را به رئیس کتابخانه گفتم . ایشان فرمودند" " این کتاب منتظر شما بود!". امروزه میدانیم که این کتاب مشترکات بسیاری با زبان فارسی و گویشهای همسو با پارسی دارد. ازسوی دیگر کمک میکند ، که تاریخ پیش هخامنشی و پیش ایلامی اقوام ایرانی و اشکانی را باز شناخت کنیم . آنچه از اشکانیان میدانستیم . تنها تاریخ پس از هخامنشیان بود  واز منشا اقوام ایرانی هم چیزی نمی دانستیم .بنظر میرسد. این کتاب و سایر کتب زبان وتاریخ ودین سومری تاریخ حقیقی پیش از تاریخ ایران و تا حدود زیادی تاریخ خاورمیانه و حتی اروپا و ادیان را متحول خواهد کرد.  ما در آینده سخن های بیشماری در این موارد ، از جمله اقوام پیش ایلامی ما نند لر ها ، بختیاری ها گیل ها ، مازنی ها و سایر اقوام با گویش های همسو با پارسی در تمام سرزمین های  تاریخی ایران مانند افغان ها ، تاجیک ها و دیگران خواهیم داشت. 

 

 

 

شاد باشید.

 

فریدون عباسی .تهران 3-1=1398

 

 

 

 

 


تاریخ : دو شنبه 1 آذر 1395
بازدید : 1377
نویسنده : فریدون عباسی

 

 همسانی های پیشوند های  ها و هه در گویش های گیلکی و مازنی و هرمزگانی و برخی گویش های شمال خلیج فارس با  پیشوند های سومری hi2 , he2

نشانه 715 در فهرست نشانه های بخش 1 کتاب sumerishce Akkadische und lautwertte …  از  انتون دایمل Anton Deimel که بصورت تصویری یک دایره بزرگ 360 درجه ای را نشان میدهد. در این فهرست  به تنهائی 16 تلفظ مختلف را نشان میدهد. مهمترین تلفظ آن به استناد کار دایمل he میباشد که بصورت خط زیر نویس h نوشته میشود و ما دراینجا بدلیل محدودیت امکانات به نا چار از نشانه ĥ با خط بالا نویس استفاده میکنیم ،که احتمالاً تلفظ "ح "یا "خ "را هم نمایندگی میکند . این نشانه تلفظ های دیگر این نشانه تلفظ های سه گانه ای با نشانه های e ĥi, ĥa4,ĥ نشان میدهد، نشانه a2,ĥ  که از همین نشانه 715 + نشانه  a  949 درست میشود معادل نشانه جمع اشیاء در سومری مانند : GUD-APINha2   "گاوهای نر شخمی " یا E2ha2  " خانه ها"یا UDUha2 " گوسفندان " و "ها " فارسی است ، و چون در زبانهای خوزی و بختیاری و لری صدای صامت "ه " ارزش آوائی ندارد ، دراین گویش ها ما تنها صدای مصوًت "ا" را میشنویم . ولی موضوع a2,ĥ  در اینجا ارتباطی با بحث ما ندارد. ولی بیاد داشته باشیم که بخش اصلی آن همان نشانه 715 است.

مسئله اصلی احتمالاً کاربرد کنونی تلفظ های مختلف نشانه های e ĥi, ĥa4,ĥ در گویش های هرمزگانی ، گیلکی و مازندرانی بصورت های پیشوند تاکید فعل بجای be  در فارسی کنونی و یا پیشوند حال یا ااستمر ار فعل در این گویشها هست ( احتمالاً بختیاری ها نیز در گذشته بسیار دوری در نوشته ها یا زبان گفتاری خود به گونه ای از نوعی h با تلفظ خفیف پیش از e وi پیشوندهای حال و استمرار و تاکید خود استفاده میکردند).

نشانه های دیگر دایمل که هر سه تلفظ بالا را داشته باشند  ، وجود نداردند، و اصولاً برای اشاره به نزدیک یا دوربصورت های he, hu, و  حرف ندا مانند hi-hi, ha-ha   یا راندان حیوانات و یا صفات  کار برد دارند مانند نشانه     HI بمعنی "این" اشاره به نزدیک ،   HI-A " این است"؟ hi-li   " نرم ، لطیف" صفت  یا در عبارت giš-na-hi-iš-tum که برابر گویش شوشتری بمعنی "هیچ چیزی باقی نگذاشتم " یا nam-hi-li بمعنی "لطیفانه " یا عبارت  : kuš-lu2-hi-a " قصاب این است" میباشد.  همه از نشانه 715 دایمل ساخته میشوند ، و هیچیک مفهوم پیشوند فعل را در سومری ندارند.

 

تنها نشانه ب شماره 271 از دایمل که تلفظ های he2  و hi2 راهم دارد در اندکی از کتیبه های مربوط به گیل گمش و هواوا Gilgameš and Ḫuwawa و دموزی وایننا Dumuzid-Inana وبطور عموم در کتیبه های آئینی افعالی با پیشوند حال و استمرار و حالتی مشابه be  تاکید فعل در فارسی کنونی ؟ نمایش میدهد ، ولی گویش های هرمزگانی وبرخی گویشهای شمال خلیج فارس و مازندرانی و گیلکی علاوه برآن هر سه حالت he, hi  وha برای رماضی و مضارع  تعداد محدودی افعال کا با برخی صامت ها مثل k,d و بندرت g اغاز میشوند هنوز هم در این زبانها رایج اند. مشاهده میشود . نشانه 271 تنها دو صدا ی he2  و hi2 در فهرست لغات دایمل نشان میدهند. و هیچ نشانه دیگری در فهرست لغات دایمل نیز نقش پیشوند فعل را نشان نمی دهند،  از آنجا که فهرست لغات دایمل بر اساسا داده های کتیبه های موجود فراهم شده اند. ولی در گویش های ذکر شده hax هم وجود دارد.که به احتمال بسیار یک تلفظ دیگر نشانه 271 است .

مثال های موجود از کار برد نشانه بعنوان پیشوند استمرار فعل در کتیبه ها:

 

 

den-lil2 he2-da-hul2

 


cag4 zid-ta e3-a he2-da-an-nu2

 

gu5-li den-lil2-la2 he2-da-an-nu2

 

dutu he2-da-an-zu

 

Gilgameš and Ḫuwawa (Version B): t.1.8.1.5.1

 

A praise poem of Šulgi (Šulgi D): t.2.4.2.04
jicJIRI3 u2-URU-u3-[a-ke4 ki he2-dar-dar-re]

 

A praise poem of Šulgi (Šulgi E): t.2.4.2.05
gag nam-tag2 gu-la he2-da-sig10?

 

A praise poem of Iddin-Dagan (Iddin-Dagan B): t.2.5.3.2
den-lil2 he2-da-hul2

 

A balbale to Inana (Dumuzid-Inana A): t.4.08.01
za-ra he2-da-an-nu2 he2-da-an-nu2

 

Letter from Išbi-Erra to Ibbi-Suen about the purchase of grain: t.3.1.17
cu-ta he2-kar-re /KA?\ [(X)] X-bi he2-eb2-be2

 

نشانه   i2ĥ  و ĥe2 باز هم به عنوان قید زمان در اول جمله استفاده شده است .

 مثال :   ĥe2-en-na nam-ma  a-an  ĥe2 که با گویش شوشتری "هنوز آن یکی نمی آید، یا نیامده است "، یا بعنوان ضمیر اشاره به نزدیک ĥe2 بمعنی "این" یا -a ĥe2 " این است" یا –a-an ĥe2 " آن یکی است" ( تذکر سومرشناسان a-an  بصورت am3   که ساختگی است و درست نیست.

 شاد باشید. فریدون عباسی

 


تاریخ : شنبه 10 مهر 1395
بازدید : 1703
نویسنده : فریدون عباسی

 

طوفان دره (خلیج) فارس پس از آخرین یخبندان
 
مدفون شدن شهرهای ایرانی در دره کنونی خلیج فارس
 پس از آخرین یخبندان
 
دره خشک بستر کنونی خلیج پارس |پیش از32 هزار سال پیش از میلاد مسیح ، پس ازاینکه، بالاترین سطح یخبندان یخچالهای جهانی بتدریج شروع به ذوب شدن وجاری شدن کرد، رود خانه ها ی جاری از کوههای ایران و ترکیه کنونی که از دره بسوی تنگه هرمزجاری بود، کم کم محلهای عمیق تردره را پرکرد،وابتدا برکه ها (هوور ها) ودریاچه ها وجزائر شکل گرفتند ، و سپس تنگه هرمز که تنها محل عبورسرریز مازاد رود خانه های جاری در دره بود، با آبرفت های رودخانه های فوق ژرفتر و وسیع تر شد.  رویش گیاهان وجنگل حیات وحش را در بستر کنونی خلیج فارس خلق کرد. و احتمالاً پس از 12هزار سال اثار حیات انسانی در آنجا شکل گرفت . آغاز خانه سازی و ایجاد آبادی و شهر های اولیه ایرانیان احتمالاً از 18 هزار سال پیش در کرانه های رودها و دریاچه هائی کوچک و جزایری که در دره خلیج فارس ایجاد میشد ، بتدریج شکل میگرفته اند.
کرانه غربی آب دریای خلیج فارس تقریباً نزدیک به رودخانه کنونی بوشهر می رسید، وسطح آب خلیج فارس حدود 130 مترکمتر از سطح امروزی آن بود. شاید در این زمان بخش دریاچه های خلیج فارس کنونی یک پنجم مساحت کنونی خلیج فارس نبود. بین 18000 سال تا شش هزار سال پیش، در کرانه های دریاچه وبرکه ها و هور ها ، ورود های دره ،  زندگی انسانی و حیات وحش تا بین النهرین و سومرکم کم هویدا گردیدند، و تداوم داشتند ، وسامان یافته بودند.
 شهر های اولیه ایرانی، دردو سوی دریاچه های دره خلیج فارس، همسان شهر های سومر در دو سوی رود های فرات و دجله و کارون پدیدار شده بودند.
بتدریج  ذوب بیشتر یخچال های جهان که بیشتر آنها آب شدن یخچالهای کانادا و اسکاندیناوی بود. سبب شد، سطح آب دریاهای آزاد و اقیانوسها تا حد کنونی آب خلیج فارس بالا آید. وسیل وطوفان (شاید طوفان نوح) تمام سرزمین ها و تمدن های کناره های دره خلیج فارس را به زیر آب برد.
در نقطه اوج  یخبندان ، خط ساحلی نزدیک دماغه ساحلی فلات قاره اقیانوس هند قرار داشت ، و خلیج فارس تنها یک دره رود خانه ای ، سرزمینی خشک بود. چون سطح دریا در جریان طوفان بالا آمد، گداخت یخ در اقیانوسها، طوفان را تدریجاً واردخلیج فارس کرد. که پس از مدتها سرانجام سطح دریا فارس بصورت امروزه تثبت شد.
در حدود شش هزار سال پیش ، انتهای شمال خلیج فارس بدرستی به حد کنونی شمال خلیج فارس در وضعیت کنونی  رسید، ودیوارقلعه شهر باستانی اور به کناره خلیج فارس نزدیک شد. بنابراین، در آن زمان، آثارتخریبی رود خانه های دجله و فرات و کارون در اصل یک مصب( دلتا delta )در آنجا ساخت اند، که بیشترین بخش سرزمین کویت وکناره های ساحلی آنرا ایجاد کرده اند.
شاد باشید.
 
ترجمه وتالیف .فریدون عباسی
منبع ترجمه : http://emvc.geol.ucsb.edu/2_infopgs/IP2IceAge/ePersGulfFlood.html
 
برای مشاهده تصویر و انیمیشن زیبای آن به آدرس بالا مراجعه کنید.

تاریخ : جمعه 2 مهر 1395
بازدید : 1190
نویسنده : فریدون عباسی

 

کار ارزنده دیگری از چناب آقای محمدرضا کاظمی نورالدینوند کیارسی
ضمن تشکر اگر کمک های دیگری هم میتوانید، برای غنای بیشتر محتوی تاریخ بهداروند انچام دهید، ما هم از اطلاعات حضرتعالی بیشتر استفاده میکنیم . مثلااگر راجع به خانواده هالو زال بتوانید مطالبی بفرستید ، با کمال علاقه در وب منتشر می کنم .
 
 
:"درور بر جناب عباسی دوست داشتنی


استاد ارجمند مطالب شما را بدلیل علاقه زیادی که به شما دارم بدقت مطالعه میکنم


راوی در جریان داستان غم انگیز آ علیداد خدر سحر چند نکته را اشتباها یا از سر نا اگاهی بعرض مبارک شما رسانده است بشرح ذیل:


چون فی البداعه مینویسم چنانچه نیاز به مطالب بیشتری داشته باشید از طریق ایمیل در خدمت شما هستم اما


1-
همسر آ علیداد دختر کلبعلی خان دورکی عموی حسینقلی خان بوده نه دخترحسینقلی خانآ علیداد باجناق جعفرقلی خان بهداروند بوده یعنی بی بی ستارهخواهر زن آ علیداد بوده است


2-
حضرات بهداروند هرگز با اطلاع جعفرقلی خان نقشه کشتن آ علیداد رانداشتند فقط معترض بودند که چرا وزنه و کج و حجی را به وی هدیه کرده است


3-
آ علیداد با وساطتت بزرگان دورکی و با احترام فراوان از جعفرقلی خان وبهداروندان خداحافظی کرد و هنگا خداحافظی بهداروندان اعتراض شدید کردند کهچرا هدیه دادی او هم گفت اگر میتوانید بروید و تفنگ و شمشیر و اسب را از ویبگیرید انها هم تاخت کردند اما به آ علیداد نرسیدند و با شلیک سهمگین حجیدست از تعقیب بر داشتند و شاعر این شعر را میگوید


صد درم ز سنگ شاه تیر تفنگم


هر کی که نه دال دید نیا و جنگم


4-
حیدر پسر ا علیداد نبود زیرا ا علیداد صاحب پسر نشد حیدر فرزند کوچککلبعلی خان دورکی و برادر زن ا علیداد و برادر ابدال خان بوده است که باچاقوی قلم تراش گلوی او بریده شد ضمنا حسینقلی خان اصلا وارد به معرکه نشد وخودش را به تجاهل و عدم اطلاع زده بود کسی که کارد را در کتف ا علیداد کردامامقلی بود که پای خود را روی قبای ا علیداد گذاشت


6-
ا علیداد کارد و شمشیر و اسلحه بهمراه خود نداشت که فرصت نکند از انها استفاده کند


زن آ علیداد را رضاقلی برادر حسینقلی برد بی بی نوریجان اگر اشتباه نکنم


نیری جون کم بخور ز کف و خینم


تفنگ حجی را ا بندر زراسوند بر


حجیمه بندر بورد نداره فندس


وندسه گله گراز ز اسب ورندس


و شمشیر کج را هم به کس دیگری دادند


زن ابدال خان را هم یکی دیگر از حضرات به عقد خود در اورد خلاصه این چندکبمه را محض اطلاع نوشتم که گفتار کیخا زیاد کامل نیست و باعث نقد زیادمیشود


سپاس از شما عزیز زحمت کش خدا قوت".
 
متن جناب کیارسی بدون هیج کم وکسری
شاد باشید عباسی

 

 


تاریخ : سه شنبه 29 تير 1395
بازدید : 1435
نویسنده : فریدون عباسی

 

پاسخ به خوانندگان

 

اغلب عزیزانی که با ما چه از طریق تلفن ، وبلاگ ، ایمیل و سایر امکانات ارتباطی تماس میگیرند، با حسن نیت هستند، و گاهاً عیب ها و اشتباهات ما را به ما هدیه میکنند، ما هم صمیمانه از این بزرگواران تشکرمیکنیم.

 

نمونه آن کار ارزشمند زیر از آقای کاظمی است.

درود بر جناب عباسي عزيز 

مطالب زيباي شما را مطالعه كردم و استفاده نمودم هر چند نياز به اصلاح و تكميل دارند اما بهر شكل تلاش شما ستودني است 

من از نسل دختري درويش خان ميباشم 

همسر اول درويش خان بي بي خيره دختر حج عبدالله خان بهداروند 

فرزندان ذكور از اين همسر 

كلبعلي خان 

اسد خان دوم 

غلامحسين خان 

مصطفي خان 

دختران 

بي بسي همسر راه خدا كاظمي كيارسي با فاميل كاظمي نورالدين وند 

بي مهري همسر عزيز عرب با فاميل شمس

بي خورشيد 

من در حال نوشتن و جمع اوري اطلاعات موثق در خصوص حماسه شاه اسد 

و زندگي جعفرقلي خان هستم 

از شما استدعاي كمك دارم و معرفي منابع درست 

عمري باشد جوابگوي محبت شما هستم 

با احترام محمدرضا كاظمي نورالدين وند 

 

ب

رخی با خطابی شدید اللحن و بدون حتی مطالعه درست متنی که ازآن شکایت دارند،  و بدون توجه به نویسنده متن ما را متهم به سهل انگاری در بیان موضوع که عمدتاً نسب نامه هاست  میکنند.اغلب این افراد که شاید 4 یا 5 نفر بیشترنباشند، پس ازمراجعه ، ودعوت از آنها برای ارایه کارشان وتصحیح احتمالی متن مورد نظرشان  ،  روی میپوشانند. شاید چنین مصلحت دیده اند.

 

 

 

 

به گفته حافظ:

 

 

 

 

ترا آن به که روی خود زنا محرم بپوشانی   که شادی جهانگیری غم لشکر نمی ارزد.

 

 

 

یکی یا دو نفر؟ دچار توهم میشوند،متن را درست نمی خوانند، وبی آزرمی می کنند ، و با نام مستعار عقده گشایی میکنند.

 

بقول مولوی:

آن یکی نالی ، که  نی خوش می زد است   ناگهان از ... قعدش بادی به جست

نی به ...(پشت) خود نهاد او که زمن    گر تو بهتر می زنی بستان بزن

این افراد به خود آیند ، واز گذشته پیشینیان خود پندگیرند،واصالت را درصداقت و درستکاری و خدمت به مردم فرودست ، ونیازمندان جستجو کنند، نه زور گویی و بالا کشیدن ، اموال واملاک حتی اقوام صغیر خود، وتهدید و ارعاب ضعفا.

بقول حافظ:

ساقی به جام عدل بده باده تا گدا   غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند.

وآنچه میگویم بقدر فهم تست !!.

بارها گفته ام من به کمیت امار وبلاک توجه ندارم ، بلکه کیفیت بازدید کننده ها برای من بر تراست . مراجعه کنندگان عزیز به این دیدگاه بنده عنایت بفرمایند.

 

پخش اگهی تبلیغاتی و پیوند های موجود، از بنده نیست ، بلکه عهدشکنی سرور میزبان است . متاسفانه سرور بیگانه قبلی چنین نمیکرد، ای کاش این وضع تعدیل شود؟

 

 

 

 

شاد باشید

 

 


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 2045
نویسنده : فریدون عباسی
 

بومیان اولیه ایران و تجربه نهائی ایلامیان

بومیان اولیه ایران و تجربه نهائی ایلامیان

 

شکست های مکرر ایلامیان از شاهان سومری و در آخر شاهان آشوری آنها را بشدت تضعیف کرده بود، و امیدی به همراهی  بومیان اولیه ایران هم نداشتند، آنها ناچار شده بودند، و آخرین تلاش آنها برای تداوم حکومت غاصبانه خودکه بیش از دو هزار سال دوام داشت،دعوت از اقوام آریائی همجوار خود در سرزمین قبلی با وعده در اختیار نهادن زمین و چراگاه  و سایر امکانات بود، هرچند  این دعوت و حضور آریائی ها در ایران در برخی منابع به حدود صد و پنجاه سال پیش از به قدرت رسیدن داریوش هخامنشی بازمیگردد، ولی بنظر میرسد، ورود آریائی ها به ایران  به دوره تسلط شاهان اور سوم و پس از به قدرت رسیدن شاه شولجی  و تصرف سرزمین های شمال خلیج فارس از سوی ایشان یعنی 1600 سال قبل از شاهی داریوش هخامنشی باز گردد، چند جنگ پی در پی در دوره اور سوم بین ایلامیان و سلسله اور سوم آثاری در کتیبه های اور سوم بجا گذاشته اند، بطور مثال یک دسته از کتیبه های حقوقی سومری که عمدتاً اجکام قضائی دادگاه های سومری هستند، تحت اصطلاح سومری di-til-la که در عنوان حکم دادگاه آورده  میشود، با همین نام معروف شده اند، برای این کلمه، سومر شناسان ترجمه معادلی پیشنهاد نکرده اند، ولی برابر گویش های شمال خلیج فارس این عبارت بطور تحت الفظی مفهوم " دین + فرزند ( توله) "  را دارد، ومعنی استعاره ای آن " زائیده دین، یا بر اساس دین" است، و رای دادگاه را زایده قوانین دین معرفی میکند.  در یکی از این نوع کتیبه های دوره اور سوم  پس از عنوان" دیتیله" میخوانیم که" اورمش ، پسر امارکاهه ، و اور گار، پسر اور بااو، به این حقیقت شهادت  داده اند، که " اشاگه" ، پسر "امارکهه"یک برده به نام   "اِ – اور بی دوگ " برای اور – با او " پسر "اوره" بمبلغ 15 "گن" خریده است. اور- بااو این شهادت را  در دادگاه رد کرده است.  سپس"اشاگه " سوگند میخورد، که برده ازطرف اور – بااو تحویل گرفته شده است، و " اشاگه"  آنرا ( در دادگاه)  تایید کرد. و "اور ابا" فرستاده او( خریدار) ناظر تحویل ( برده به خریدار) بود.

لوشرا، و اور ایشتاران  قضات دادگاه بودند. ( هیات قضات)

سالی که سیمانوم ( احتمالاً در شمال بین النهرین  در ایران)  ویران شد. ( سال چهارم سلطنت شو- سین).( تاریخ رای)

مسئله مهم دراین کتیبه نام " اور مش" Ur-mesh یکی از شهود است، دراین زمان شمال خلیج فارس در تصرف   شو – سین شاه سومری اور سوم بوده است، و این نام بسیار شبیه نام ایلامی " او- ره - مش - دا" U-ra-mash-da است، که در فارسی امروز " هرمز" و بدون نشانه " دا" انتهائی تلفظ میشود، بنظر میرسد ، نشانه da جزء اصلی  اسم خدای " اهورا مزدا" نباشد.. در زمان ثبت کتیبه هنوز زبان مختلط سامی- سومری " بابلی " در بین انهرین و ایران شکل نگرفته بود، و تنها زبان های سومری و ایلامی رایج بودند.، و این نشانه ای برای حضور آریائی ها در 1600 سال پیشتر از زمان  ثبت کتیبه های داریوش هخامنشی است.

در تمام دوره های پیش از داریوش اول بویژه در دوره کورش کبیر هخامنشی تمام کتیبه های کورش به زبان " بابلی نو" بود.  و از زبانهای " ایلامی " د ر دوره شاهان هخامنشی  پیش از داریوش استفاده نمی شد. چرا داریوش اول  زبانهای " ایلامی" و " پارسی باستان" را نیاز داشت، تا رواج دهد،  تنها پاسخ میتواند، نیاز داریوش اول به نیروی نظامی گویشوران این زبانها برای مقابله با خاندان کوروش هخامنشی بود، او به گفته خود با کمک  پارس ها و ایلامی ها تقریباً در بیش از بیست جنگ نسبتاً بزرگ ( برای دنیای باستان) طرفداران خاندان کورش را شکست داد. سربازان سیاه پوست ایلامی در تمام کتیبه های داریوش جایگاهی با شکوه و برتر در زمان داریوش اول دارند. و جزء سپاهیان مورد احترام داریوش میباشند.

 بحث به قدرت رسیدن داریوش اول در مقاله ای مستقل دنبال خواهد ..

آنچه در اینجا شایسته توجه هست" آن است که ایلامیان با هزاران سال تسلط بر ایران و جور و ستمی که بر مردم بومی ایران و منطقه روا داشته بودند، هنگامی که فرو پاشیدند، و دیگر امیدی به یاری بومیان اولیه ایران و حکومتگران جدید نداشتند، زبان خود را رها کردند، و با زبان بومیان اولیه ایران در جامعه ایران محو و همزبان شدند، و از این طریق تداوم زندگی نسلهای آینده خود را در سرزمین میزبان بدون صدمات ناشی از انتقام گیری  مردم بومی تضمین کردند. شاید هم اکنون نیز ما برخی از این نژاد را در سرزمین های تاریخی ایران مشاهده میکنیم ، ولی احساسی جز رافت و برادری و هم کیشی و هم وطنی نسبت به آنها نداریم. این تجربه تاریخی میتواند، نمونه ارزشمندی برای اولاد و فرزندان اقوام مهاجم و مهاجرو بومیان دیگر در تمام کشور های جهان باشد. تا با یکزبانی و یک دلی مانند تن واحده کشور خود را به اوج تعالی و وحدت و رفاه برسانند، و بخاطر جایگاه گذشته خود زیاده خواهی نکنند. بیشتر جامعه شناسان دلیل پیشرفت جوامعی مانند ژاپن را وحدت زبان و وحدت آئین و رسوم و سنتهای آن کشور و دلبستگی مردم آن جامعه به بهروزی  همه مردم ژاپن و( جهان) می دانند ، مردم ژاپن و بیشتر کشور های موفق کار جمعی ونفع عمومی را به فرد گرائی و نفع فردی ترجیح میدهند، بدیهی است، مردمی که از درسهای تاریخ پند نگیرند. تاریخ  بسختی آنها را هوشیار خواهد کرد. تجربه تاریخ بسیار ارزنده و پر بها است. اندرزهای تاریخ ملت های آینده نگر را به آرمانهای سخت کوشی، اتحاد، یک زبانی ، یک دلی، دوست داشتن دیگران و نیکی ها فرا میخواند، که رهنمود های دین و آئین ما است.

شاد باشید.


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1580
نویسنده : فریدون عباسی
 

ایلامیان اولین حکومت طولانی غیر ایرانی بخش دوم

بومیان اولیه ایران

 

دوره ایلامیان

زندگی اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، نظامی، مذهبی و ... ،  بومیان اولیه ایران در دوره تسلط طولانی چند هزار ساله  ایلامیان بیگانه چندان شفاف نیست، و ابهامات و گسیختگی های طولانی بسیاری دارد، و سخن گفتن در باره این زمان دور و درازخالی از لغزش نیست، و در حد این نوشتار اندک نیست . ولی نشانه های امید بخش بسیاری هم از روزنه های زبانشناسی، باستانشاسی، دیرینه شناسی ، نظریات و دانشهای نوین، رهتمود های بسیاری را به روی دانش پژوهان باز میکنند. تا این کتاب مغشوش، ناخوانده و شیرازه گسیخته تاریخ را باز خوانی کنند. ما در اینجا به اختصار سعی در بیان جایگاه بومیان اولیه ایران در این دوره طولانی داریم.

مقدمه

برای آموزشهای مقدماتی پیشنهاد میکنم ، در مورد زبان و تاریخ ایلامیان به مرجع  ذیل زبان ایلامی  در ویکی پدیا مراجعه شود.

در مورد ایلامیان بیگانه دو نظریه غالب است، که ظاهراً بر اساس رنگ تیره پوست این مردم، در پیکره های مانده از آنها، شکل گرفته است .

 نظریه اول : این اقوام را مردمی افریقائی تبار میدانند.

نظریه دوم: ایلامیان را "دراویدی" مردمی از شبه قاره هند میدانند.

نظریه دوم پذیرش عمومی بیشتری دارد. ما نیز برای پیشگیری از طولانی کردن بحث ، بطور خلاصه ، تنها به نظریه دوم می پردازیم :

از دید زبانشناسی زبان ایلامی زبانی پیوندی، و تک خانواده است، که مانند ترکی در زنجیره فعل  پیشوند ندارد، وتنها پسوند دارد. بدلیل آمیختگی با زبان بومیان اولیه ایران، به ندرت کلماتی درکتیبه ها یافت میشوند، که در زنجیره فعل آنها پیشوند هائی مانند be تاکید فعل مانند فارسی کنونی یا u صفت مبالغه یافت شوند، ولی پس از ریشه یابی مشخص میشوند، که کل عبارات ،  وام واژه های زبان بومیان اولیه ایران در زبان ایلامی میباشند.

مثال:

درکتیبه ایلامی نقش رستم از داریوش pir-ra-um-pi-EL   یا bir-ra-um-bi-EL بمعنی   ٌ آشفته، بسیار آشفته ٌ آورده شده است. مشابه چنین کلمه ای درگویش شوشتری بصورت عبارت   bi(d) rombelo از نظر تحت اللفظی بصورت کلمات " بود ، ویران شده ، بسیار " معنی میشود. ومیتوان نشان داد: bi(d)  بمعنی "بود"/   rombe بمعنی ٌ ویران شده ٌ از مصدر rombidan بمعنی " فرو ریختن  ( ساختمان) " و مصًوت o از lo صفت مبالغه بمعنی "بسیار" است . وعبارت bi(d) rombelo  مفهوم  " بسیار ویران شده بود " را دارد.

 

 ولی اگر beپیشوند فعل rombidan را پیشوندتاکید فعل بپذیریم ، عبارت berombelo در حالت تاکیدی معنی" بسیار ویران شده" را میرساند،که بیشتر به ترجمه کلمه ایلامی نزدیک میشود، و نشانه be پیشوند تاکید فعل که امروزه در زبان فارسی جدید رایج است، ایلامی بودن این کلمه را مورد تردید قرار میدهد، زیرا زنجیره افعال ایلامی تقریباً اغلب با نشانه های پسوندی نشان داده میشوند، و بندرت دارای پیشوند هستند. وخود این پرسش را بوجود می آورد ،که،آیا این کلمه یک وام واژه در زبان ایلامی است؟ با توجه به کاربردگسترده کنونی پسوند -o در گویش های شمال خلیج فارس وخویشاوندی این گویشها با زبان کنونی فارسی تحقیق در این مورد شایسته نوجه است.

تذکر: EL ایلامی بدلیل تردید ایلام شناسان در تلفظ درست، آن احتمالاً lo تلفظ میشود.

قبلاً دراین مورد بحث شده است.

 

مصًوتهای پسوندی -o و -i در گویشهای شوشتری، بختیاری ، لری و در چند گویش دیگر شمال خلیج فارس  صفت  مبالغه را می سازند.

 

مثال (648) Me.luh.haki lú kur ği6-ga-kama níg.šu bkur-kur-rab mu-un-na-ra-ab-e11-dè (a:-ke4 ؛ b-b:kúr-kúr-ra)، /mu-na-ra(abl.)-b-e11.d-e/ " ملوها،  مردم سیاه کوهستان از آنجا (از ملوها) کالا های کوهستانها را برای او(معبد الهه) پائین آوردند.(کتیبه نفرین اکد سطور 48-49).

از بند 466 کتاب تامسن " دستور پیشرفته زبان سومری" ترجمه ف. عباسی  که انشاالله در حال چاپ است. دو کلمه مهم در مورد سیاهان ایلامی کوه نشینان ایران میبینیم.1- " ملوها مردم سیاه کوهستان" 2-  محل " ملو ها"  ولی معنی کلمه "ملو ها" جالب است. به مطلب زیر توجه گردد:

 

مصًوتهای پسوندی -o و -i در گویشهای شوشتری، بختیاری ، لری و در چند گویش دیگر شمال خلیج فارس  صفت  مبالغه را می سازند.

 

مثلاً در شوشتری ، mel-melo بمعنی ٌ بسیار پرمو ٌ ، بختیاری tel-lo بمعنی ٌ بسیار شکمو، بسیارشکم گنده ٌ و گویش لکی lamo " بسیار لاغر"، گویش ممسنی gapo " بسیار بزرگ" لری šarmo " بسیاربا آزرم" است.

پس melo در اینجا معنی پر مو را دارد، که با نشانه جمع کنونی فارسی "ها" معنی" پر مو ها" را در سومری دارد. اگر این استنباط پذیرفته شود. نظریه دوم که خاستگاه  ایلامی ها را شبه قاره هند میدانند. اعتبار بیشتری بدست می آورد. زیرا سیاه پوستان شبه قاره هند اولاً پوست کمتر تیره ای دارند، ولی بدن آنها بسیار پر مو است، بر عکس سیاهان افریقا عموماً پوست تیره تری دارند، اما بدن آنها عموما بسیار کم مو است.

 

دلیل دیگری که ایلامی ها را وابسته به شبه قاره هند میکند. مربوط به زمانی است، که آنها در ایران تحت فشار و هجوم های بی وقفه آشوریها بودند، آن زمان آنها حکومتی در حال فرو پاشی بودند، و ناچار برای کمک به خود اقوام باستانی همجوار خود، در شبه قاره هند یعنی آریا ئی ها را به ایران دعوت میکنند.

دلیل سوم برخی نام نهاد های موجود در کوههای بختیاری مانند نام شهر "اندیکا" است. که از دو بخش andi+ka  که تغییر یافته Indi بمعنی "هندی" و نشانه شناسه اسم معرفه سومری بمعنی "آن" هندی است. این نشانه اسم معرف هنوز هم درشوشتر با تلفظ اولیه، و درسایر نقاط ایران با تلفظ های ka, ke, ku در گویشهای همسو با فارسی بویژه توسط عشایر شمال خلیج فارس استفاده میشود.

نوروزتان پیروز. و شاد باشید. مطالب را دنبال کنید.       
برچسب‌ها:
زبان ایلامی, دراویدی ها, زبان ایلامی در زنجیره فعل پیشوند ندارد, کتیبه ایلامی نقش رستم, ملو ها

تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 2176
نویسنده : فریدون عباسی
 

ماد های آریائی ؟ یا بومیان اولیه ایران.

 

تاریخ مختصر بومیان اولیه ایران

 

 

 

بخش نخست اقوام اولیه ایران :

کوه نشینان:

1/1- ماد ها ؟ ، ابتدا باید در باره موجودیت ماد ها بحثی را به سامان برسانیم ، و ابهاماتی را روشن کنیم. برای این کار ناچار باید نظرات موافق و مخالف، وجود یا عدم وجود اقوامی بنام ماد های آریائی تبار را در اینجا به اختصار بازگو کنیم.

موافقین عقیده دارند، که ماد ها مردمان باستانی ایران بودند، که در بخش های شمالی ، باختری و شمال باختری ایران کنونی ساکن بودند، این نواحی شامل سرزمین های کنونی ایران، کردستان، همدان، تهران، آذربایجان ، شمال اصفهان و زنجان وقزوین هستند.  سرزمین کنونی آذربایجان در شمال غرب ایران را ماد کوچک، و استان کنونی تهران را بخش شمال غربی  کویر مرکزی شامل همدان کرمانشاه لرستان و کردستان را ماد بزرگ می نامیدند. پایتخت ماد ها هگمتانه یا اکباتان بود. برخی کرد ها را از نژاد مادهای باستان میدانند. و یکی از طبقات یا طوایف ممتاز ماد ها  را روحانیان مغ میدانند. آنها ماد ها را اقوام آریائی مهاجر میدانند، و باور دارند، سلسله شاهان مادی که از قرن هشتم قبل از میلاد تا اواسط قرن پنجم قبل از میلاد در این نواحی ساکن بوده اند.  حدود 150 تا 310 سال حکومت کرده اند.

منابع مورد استناد خود را هم  از ( نوشته ها و کتیبه های) زبانهای سامی ( اکدی، آشوری و بابلی عبری ) ، هند و اروپائی ( اورارتوئی، پارسی باستان، اوستائی، ارمنی، یونانی ولاتینی) شاهد می آورند، و از منابع جدید نوشته های : بریان. پییر، "تاریخ امپراتوری هخامنشیان " ترجمه مهدی سمسار، انتشارات زریاب 1378 دیاکونوف .ا.م، "تاریخ ماد" ترجمه کریم کشاورز، انتشارات علمی فرهنگی 1380، وچند مورد دیگر برای اثبات آریائی بودن ماد ها سود میبرند. بطور کلی،موافقان اطلاعات خود را درمورد وجود ماد ها از دو منبع عمده اول: کتیبه های آشوری ، بابلی ،ودوم: نوشته های دو مورخ یونانی هرودوت ( مشهور به پدر تاریخ) معاصر  خشایار شا ، وکتزیاس  معاصر اردشیر دوم هخامنشی  معرفی میکنند.

برخی تاریخدانان موافق نیز، مفهوم " mada" یا " mātu" به معنی سرزمین یا سرزمین کوهستانی  را نمی پذیرند.

مخالفین میگویند: اولاً- منابع اطلاعاتی ما در باره تاریخ ماد بسیار اندک هستند، و تاریخ هیچ سلسله شاهی ایران ، اینچنین مانند، سلسله ماد ها گنگ نیست.

ثانیاً - باستان شناسان میگویند از ماد ها تاکنون هیچ کاخ ( آثار تمدنی ) یا کتیبه ای یا هیچ نوشته ای به زبان ماد ها ( آثار فرهنگی)، یا اثر مهم و موثری پیدا نشده است، و  در مورد چند آثار یافت شده در منطقه مانند: شیرسنگی همدان و غیره دلیل محکمی برای مربوط کردن آنها به ماد ها ندارند، و تنها برخی از آنها حدس می زنند، این  آثار مربوط به  ماد ها باشند. تقریباً کلیه نام های مادی که بما رسیده اند ریشه" ایرانی" دارند. منابع و کتیبه های سامی یا آریائی هم مشکلات فراوانی در خوانش و درک صحیح آنها و بویژه در مورد مفهوم کلمه"ماد " دارند. مهمترین آنها کتیبه های آشوری است ، که با وجود همسایگی با ایران گاه بمدت طولانی از "ماد ها" سخن نمی گویند. ونوشته معتبر تر هرودوت نیر بسیار مختصراست.

ثالثاً: کتیبه شلم نصر دوم پادشاه آشوری که اولین بار از" ماد "سخن گفته ، حدود 844 قبل از میلاد به "پاسوا یا پارسواش" و به اقوام " اماردی، یا امارتی، حمله کرده است، که  این محل را باستانشناسان کوه های بختیاری ایذه و نزدیک مسجد سلیمان کنونی میدانند. سارگون دوم اکدی هم در کتیبه خود از حمله به سرزمین ماد سخن گفته است، و درکتیبه های سناخریب و آشور بنیپال  هم از فتح ماد و ایلام سخن گفته اند. که بطور قطع برای انتساب آن به قوم ماد، بسیار گنگ وناکافی است، وکمکی به  تاریخ سلسله  و قومی بنام "ماد" آریائی نمی کند.

رابعاً اختلاف زیادی بین نوشته های مورخین یونانی است ، مثلاً هرودت  تنها 4 شاه  را برای  ماد ها نام میبرد ، و دوره پادشاهی ،آنها را 150 سال مینویسد، ولی کتزیاس آنها را 10 پادشاه، ومدت فرمانروائی آنها را 310 سال میداند. برخی اقوام همزمان با مادها مانند" اورارتوئی ها" و" ماننا"ها ماد هارا همان اقوام "گوتی" میدانند.

 

نتیجه گیری ما: " ماد" بمعنی سرزمین کوهستانی ، و"ماداا"  بمعنی مردم کوه نشین. شاید این ساده ترین و حقیقی ترین مفهوم برای کلمات "ماد و ماداا" باشد. زیرا هم اکنون هم گویش های تاتی، تالشی، گیلکی ، مازی، کردی، لری ، سمنانی وسایرگویش های فارسی ، موجود در منطقه بخوبی معرف یک پارچگی این اقوام در مفهوم کلی کوه نشین، و هم خانوادگی این زبانها و گویش ها با زبان فارسی میباشد.

 از سرزمینهای کوهستانی عشایر فارس  خوزستان ، بختیاری ، لرستان تا سرزمینهای کوهستانی شمال ایران و کرانه های دریای خزر حتی در کشور های هم جوارمانند، ارمنستان ، آذربایجان وترکیه، ما آثار سکونت کنونی وتاریخی این اقوام  کوه نشین را می بینیم. وبقول مولوی:" آفتاب آمد، دلیل آفتاب  گر دلیلت باید از آن سرمتاب.". پس ما باید این مفاهیم یعنی " ماد، و ماداا" را بمعنی " سرزمین کوهستانی و کوه نشین ها" اصل بدانیم .و بومیان ایران وساکنین همجوار را مالکین اصلی این سرزمین ها بدانیم.

اکنون توجه خواننده را بدلائل زیر در باره این مفاهیم به کتیبه های خط میخی بین النهرین وایران جلب میکنم:

 الف: در کتیبه های سومری عموماً برای مفهوم سرزمین ، و محل وشهر از کلمات kur, kal, kalam  و ma-da ، یا   ki برای شناسه مکان و uru,uri.. بمعنی شهر استفاده میشود.

 در کتاب " اصول دستور زبان سومری.." نشر 1389 پازینه  ترجمه ف. عباسی ، هیس  ذیل صفحه 265 در باره  کلمه "ماد  یا ماداا " عقیده دارد، : "  معمولاً چنین تصور میشود، که این کلمه ma-da یا ( ماتو) mātu ( در منابع سامی ) یکی از قدیمی  ترین کلمات اکدی است، که بصورت وام واژه  درزبان سومری وارد شده است. باوجود این خود کلمه اکدی از نظر ریشه شناسی موردتردیداست، واز سایر زبانهای سامی تنها در زبان آرامی استفاده شده است.  سه کلمه kalam,ma-da وkur اغلب درزبان انگلیسی بصورت" سرزمین" ترجمه میشوند ، ولی این سه نشانه معنی مترادف ندارند. Limet درسال(1978) درمورد کاربرد سه کلمه فوق میگوید:" kalam بعنوان سرزمین تنها برای قلمروسومراستفاده شده است، و kur دراصل معنی " کوهستان" را دارد، سپس این کلمه بمعنی سرزمین های بیگانه بکار رفته است، وهرگزبرای نشان دادن  سرزمین سومر استفاده نشده است، ولی کلمه ma-da   بسیار معمائی تر است، ومعنی تقریبی آن "سرزمین، قلمرو ، خطه وکشور" است ، وبیشتر برای نشان دادن سرزمین بیگانه استفاده شده است، اما در کتیبه های معینی برای نشان دادن سرزمین سومر هم استفاده شده است. Jacobsen   عقیده دارد، که در زمینه ای چون کتیبه درس 19 ma-da معنی " جلگه، دشت " را دارد. تفاوت بین kalam  و kur هم بوسیله Steiner درسال (1978) درسطوح مختلف، تاریخی ، منطقی  وغیره  مطالعه شده است. چون اصطلاح kalam محدود به سرزمین سومر میشود،Poebel  تصور کرده است، که کلمه ki-en-gi یک لهجه سومری به معنی kalam است، وka-na-a2‚ در لهجه Emesal معادل هر دوکلمه ki-en-gi وkalam است. بنابراین ، در کتیبه های قدیمی تر شاید کلمه kalam معنی عمومی تری داشته است. Raphael Kutscher  میگوید:"هرچند معنی لغوی کلمه  kalam  بمعنی " کشور" معادل کلمه اکدی matum  است، ولی حوزه  خود را  محدودتر میکند، وبرای" سرزمین" رجحان بیشترقائل  میشود ، که بنام سومر وسرانجام ملت سومری نامیده میشود."(68: 1975).

 

تفسیر: کلمه kalam  که عموم سومر شناسان آنرا بمعنی " سرزمین ، بویژه "سرزمین سومر" ترجمه میکنند. خود یک اسم جمع بمعنی " آبادی ها وخانه ها " را دارد  .زیرا kal  هم اکنون در سطح وسیعی از ایران دارای معنی ثابت شده ای بویژه در سمنان ، مازندران وخراسان است و استان اردبیل است، و معنی یک آبادی کوچکتراز ده را در سمنان و خراسان دارد. بیشتر این آبادی ها  در این استان ها با پیشوند کل + اسم خاص بطور مثال :  kal-e-abbass کَلِ عباس = آبادی عباس " درحالت مفرد یا  kala/ kalow-abbass در حالت جمع معنی " آبادی های - عباس " را دارند. ویکی از معروف ترین آنها " کلات- نادری" با جمع ات عربی بمعنی " آبادی های - نادری" است . در مازندران  نیز این مفهوم در آبادی های  مثلاً ، شهر بابل فراوان هستند. بطور مثال" درحالت جمع " دابو- کلا" معنی" آبادیهای دابو" را دارد، که به احتمال بسیار" دابو" خود معنی " پدر ومادر" را دارد، ومعنی حقیقی آن " آبادی های اجدادی یا پدر مادری" است. در استان اردبیل آبادی های " کل- خوران" که سکونت گاه اجداد خاندان صفوی است ، معنی " آبادی - خورشید ها" را دارد. در بختیاری نزدیک شهر مسجد سلیمان " کلگه kal-ga معنی " محل آبادی، یا جای خانه " را دارد .

به چند عبارت سومری دارای این کلمه توجه کنید:

kal, kal-ga, kala-ga,gu4-kala-ga, si-ga kala-ga, nam-kal-ga, nig2-kal-ga,nam-kala-ga, lugal-kala-ga, nam-a2-kala-ga, sipa-a2-kal-ga, nita-kal-ga, urudu nig2-kal-ga

معانی کلمه یا عبارت به ترتیب از چپ به راست"

"آبادی، جای آبادی یا اسم درحالت معرفه بمعنی " آن آبادی"، آن آبادی ها، گاو داری ها، آبادی های آبشار دار؟ ، سرزمینی، سرزمینی؟ سرزمین هائی،آن شاه آبادی ها، قدرتمند آبادی ها، آن چوپان قدرتمند آبادی، آن بیمانند آبادی ، آبادی مس خوب.

 

 

در منابع آشوری، همانطور که هیس میگوید، نشانه mātu با صدای "بلند" a  بصورت "ماتو " معنی "کشور یا سرزمین را دارد. هیس به این نکته توجه نکرده است، که نشانه mātu همان نشانه kur در سومری است، که بصورت تصویر نگاری شکل سه تپه را بصورت نیم دایره نشانه میدهد، که نیم دایره وسط قدری بالاتر از دونیم دایره کناری است.

در منابع آشوری مانند، "دستور زبان آشوری"  1921 نوشته Samuel. a. b. Meacer  و منابع دیگر آشوری همان نشانه kur سومری با صدای کشیده a تلفظ mātu بمعنی "کشور و سرزمین کوهستانی" و" کوه و کوهستان " را دارد، و همانطور که هیس و دیگر سومر شناسان میگویند، kur  در سومری معنی " کوهستان" و کشور، ایالت، یا سرزمین کوهستانی " را دارد. وهنگامیکه از این شناسه استفاده میشود منظور کشور، یا سرزمین کوهستانی است.  درنتیجه kur وmātu از نظر معنی  معادل هستند.و در کتیبه های         آ شوری هرجا سخن از mātu و mātum آورده شده است، منظور سرزمین یا کشور کوهستانی است ، و اگر از مردم کوه نشین در کتیبه های سومری یا آشوری واکدی سخن گفته میشود، بطور قطع مقصود ، قومیت خاصی بنام " ماد" نیست. بلکه این یک اسم عام است، که از جمله شامل مردم کوه نشین زاگرس( اسم جدیدی که غربی ها  نام گذاری کرده اند) و رشته کوه البرز شمال کشور ایران میشود.

واغلب بصورت شناسه قبل از نام های خاص استفاده میشود. دراین صورت تنها  نام پس از این نشانه است ، که سرزمین کوهستانی مشخصی را نشان میدهد. ولی این کلمه به تنهائی  فقط معنی کوهستان یا سرزمین کوهستانی را دارد. البته mātu  با همان تلفظ در آشوری معنی "مردن" را هم دارد. در حالت جمع این نشانه  در آشوری mātati   یا mātate بمعنی " سرزمین های کوهستانی" است. ولی جمع آن در بابلی  که در اصل زبانی ، مخلوط از سومری و اکدی است، بصورت kur-kur-meš نوشته میشود، ولی آشور شناسان آنرا اندیشه نگار مینامند، و بصورت جمع جمع مانند عربی کنونیmātate-meš   تلفظ میکنند ،  که   معنی " سلسله جبال" را بیان مینماید، و درحالت جمع با دوچندانسازی kur  سومری ، و پسوند جمع اکدی meš  نشان داده میشود.( طبیعتاً چون نشانه واحدی برای این مفهوم بکار رفته است، بومیان اولیه ایران بویژه ساکنین بین النهرین و زاگرس نشینان قادر به خواندن کتیبه های بابلی نو بوده اند، واین خط وزبان در ابتدا، برای این مردم، زبان اصلی بوده است. بهمین جهت ملاحظه میشود، زبان کتیبه های ایران تا آغاز زمام داری داریوش هخامنشی "بابلی نو" بوده است، واولین سنگ نگاره های داریوش در بیستون وغیره تنها کتیبه های "بابلی نو" میباشند.) ولی درکتیبه ها هنگامیکه از مردم کوه نشین  سخن میگویند، از شناسه kur   بمعنی سرزمین کوهستانی  قبل از نام  ma-da-a-a نام میبرد، که مقصود " سرزمین مردم کوه نشین" است. پسوند -a-a نشانه جمع کثیر یا جمع جمع است. مثلاً، kur ma-da-a-a  معنی " سرزمین مردم کوه نشین " را دارد. وبیشتر درکتیبه های بابلی داریوش از دو بخش عمده سرزمین پارس، که شامل فارس، بنادر و سواحل خلیج فارس و کرمان ویزد  بنام مردم پارس، و بقیه نقاط کوهستانی زاگرس والبرز بعنوان سرزمین مردم کوه نشین درکتیبه ها یاد میکند.مردم پارس دارای کلاه کنگره دارند، که مشابه تاج شاهان هخامنشی است، ومادها نیز کلاهی نمدی مانند کلاه خسروانی بختیاری برسر دارند، میدانیم قدیمی ترین نامی که بعد از اسلام در زمان خلیفه دوم به بختیاری ها داده اند،" کردهای کوهستانی " است. ولی اگر بخواهیم امروزه این نام را با زبان سومری باز سازی کنیم ، بصورت kur kur-du/di6   " سرزمین کوهستانی کوردی یا کوردو" که مفهوم " سرزمین کوهستانی مردم کوچرو" را دارد. چرااز این مردم تنها بصورت mātu,mātate/a,mātate-meš  یا در ایلامی ma-da-a-a  نام میبرند، منطقی ترین دلیل آن چنین است، که این مردم بدلیل شیوه اقتصاد رمه داری خود چادر نشین بودند ، و سکونتگاه ثابت نداشتند. ما درکتیبه های ایلامی و بابلی و آریائی داریوش مشاهده میکنیم ، بطور عموم حتی ارمنی ها را مردم کوه نشین مینامند، و از ملیت قوم خاصی همراه با کلمات فوق استفاده نمی شود، ولی در مورد مردم شهر بابل که شهر نشین هستند، عموماً با نشانه خاص اسم مکان نشان داده میشوند. ولی هرجا که این اقوام کوه نشین دارای قلعه یا آبادی باشند، اسم آبادی یا قلعه آورده شده است، و سپس از کلمات mātu…  و ma-da-a-a استفاده شده است.

  بطور قطع چون فاتحین آشوری مدت زیادی بر بخش عمده ای از سرزمین های زاگرس و رشته کوه البرز تسلط داشته اند، وآنها همه منطقه تحت تسلط خود را mātu… یا ...mādu می نامیدند، و این نام نهاده آشوریها برای  شاهان هخامنشی در کتیبه هایشان استمرار یافته است. و بدلیل این یک پارچه گی بخش عظیمی از ایران  بنام ماد، مهمترین سرزمین های  اولیه هخامنشیان ، پارس ، ماد  وخوزستان است. ما در باره نقش ماد ها و پارس ها ، درآینده بیشتر بحث خواهیم کرد. در کتیبه بیستون  ظاهراً، داریوش در ابتدای به قدرت رسیدن خود در کتیبه ایلامی میگوید: گوماته که" مغ = مگوش"  بود، ( آن سرزمین را) از تصرف کبوجیه خارج کرده بود، .... هم پارسی ها هم مادها ) از بخش کوچکی از "مردم کوه نشین " بنام ma-da-pe/be  (m) با شناسه ایلامی خاص شخص درحالت جمع بمعنی " مردم کوه نشین " سخن میگوید.) ...حتی کشورهای دیگر راهم تصرف کرده بود. کسی از پارس ها یا ماد ها (m)ma-da  یا از خانواده ما نبود. ( که آن سرزمین ها را از تصرف آن مگوش بازگرداند.).و عموماً بجای نام مکان از مردم کشورهای 23 گانه خود نام میبرد.

بطئر مثال: داریوش میگوید: من گوماته مغ و مردان  برجسته همراه او را در دژی[ با شناسه مکان (h) Humani] ]  بنام  "سیکیووتیش" یا به ایلامی" شیکیووتیش" در سرزمین مردم ماد محلی بنام " نیسایه یا به ایلامی { نیشایه}  (h)niššaya" درسرزمین مردم ماد" آنجا کشتم. (  در ادامه  داریوش در کتیبه جای کشتن گوماته را اکباتان یا همدان ذکر میکند) .

سپس داریوش شاه میگوید، بردگانی را که گوماته آزاد ؟ کرده بود، به در بار و صاحبان آنها بازگردانیدم. وبرای کلمه" برده " از عبارت kur-taš در ایلامی ،  نام میبرد، که معنی "(از)خانواده کوهستانی" را دارد. زیرا "تش" هم اکنون درگویش بختیاری همین معنی را دارد.

تذکر: برده داری در بین النهرین در دوران باستان اثبات نشده است، ولی به دو طریق نیروی کار در اختیار مردم شهر نشین بین النهرین قرار میگرفت، الف : یا اسرای جنگی کوه نشین ها بودند، که در حمله به شهرهای بین النهرین اسیر میشدند، وبجای غرامت جنگی ناچار به کار کردن در مزارع وغیره میشدند. ب: گروه دیگر سرریز جوامع کوچرو کوهستانی بودند، که بدلیل نداشتن ابزار کوچروی مانند احشام وغیره زن و مرد بسوی شهر های ثروتمند سومری میرفتند وبصورت کنیز وغلام در اختیار مردم شهر ها بودند. این افراد مردمی آزاد بودند، که خود بدلیل فقر در مقابل قراردادی به ارباب خدمت میکردند. این مردم همان " کورتش" ها هستند. داریوش از آنها در کتیبه بابلی نو بنام "گلا- انیgallā- ani " بمعنی "غلامان" یاد میکند. و برای همین غلام  ها در سومری از اندیشه نگار nita-kur بمعنی" کوهستانی بی نظیر یا قدرتمند" استفاده میشود، وبا تلفظ arad2 نشان داده میشدند.در تمام موارد بالا مقصود ا ز"ماد و ماداا" هیچگاه اشاره به قوم خاص بنام " ماد های  آریائی نشده است .

احتمال  اندکی وجود دارد، که در مسیر کوچ آریائی های اولیه، حدود صد سال قبل از به قدرت رسیدن داریوش اول، دسته کوچکی از آنها در اطراف دریاچه ارومیه باقی مانده باشند، وممکن است آنها حکومت های کوچک محلی مستقلی، به موازات و هم زمان  با اجداد کورش، هخامنش، چیش پش ،... تا کورش  داشته اند.  ولی پس از 120 سال بعد که داریوش تازه به ایران میرسد، احتمال دارد منظور از "ماد" اشاره به همین اقوام باشد . این موضوع درحال حاضر قابل اثبات نیست ، و شاید در آینده پاسخ این معما با اکتشافات جدید باستانشناسی داده شود.   

 در تمام طول تاریخ تعداد نفرات، هیچ قوم و گروه  مهاجم یا مهاجری بیش از اقوام بومی یک کشور پهناور نبوده است، وبویژه اقوام مهاجر نتوانسته اند، تمام بومیان سرزمین متصرفی را  نابود کنند. زیرا مهاجمین یا مهاجرین بخش کوچکی از جامعه اصلی خود هستند، وهنگامیکه سرزمین های وسیعی را تصرف میکردند، اولاً : به نیروی جنگی جوانان بومی برای تداوم نظامیگری بویژه در کارهای سخت و خطرناک  نیاز داشتند، و جوانان سرزمین های مغلوب که شاید در موقع هجوم دشمن کاهلی میکردند، پس از شکست ، ناچار به فداکردن، جان خود برای دشمن میشدند. ثانیاً : همین جوانها برده وار درخدمت رونق اقتصاد قوم فاتح قرار میگرفتند.  معلوم است، زنان جوان قوم مغلوب هم، کنیزگان فاتحین بودند. در گروه سنی بزرگ سالان ، مدیران ، دانشمندان و ادبا در خدمت تسلط قوم فاتح زنده می ماندند. ولی دیگر سالمندان و اطفال  قتل عام میشدند. گاهی هم برای ایجاد وحشت در مردم سرزمین های دیگر همه مردم و حتی سگ وگربه کشته میشئند. و هیچ گاه قادر به کشتار بومیان یک سرزمین بزرگ نمی شدند. ( علاقمندان برای آگاهی بیشتر، به شیوه تسلط مغولها بر خاور میانه وبخش بزرگی از آسیا و اروپا جلد اول کتاب " تاریخ مفصل ایران " ، "از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری" چاپ چهارم نوشته  زنده یادعباس اقبال استاد فقید دانشگاه تهران، انتشارات امیر کبیر 1356 را مطالعه فرمایند.).

دراینجا بطور مختصر توضیح میدهیم، اقوام مهاجر آریائی برای استفاده از نیروی نظامی آنها، به دعوت ایلامی های مهاجم که حکومتی درحال احتضار بود، و از سوی آشوری های سخت تحت فشار بود، به ایران دعوت میشوند، ( این دعوت نشان آشنائی قبلی ایلامی ها و آریائی ها است، شاید ایلامی ها ازگذشته های بسیار دور اقوامی همجوارآریائی ها بوده اند. بنظر میرسد، برای یافتن مبدا این دو قوم ، باید گویش های مردم پاکستان، افغانستان و همسایگان شرقی آنها مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. ) و در منطقه تحت تسلط ایلامی ها ساکن میشوند، ولی بدلیل نیروی ناکافی آنها ایلامی ها نمی توانند، در مقابل آشور کاری از پیش ببرند، و پس از شکست ایلام از آشور، این گروه آریائی بصورت یک طایفه منسجم، در جامعه بومیان محلی حیات تازه مییابند، بطور قطع روابط اجتماعی جدید، با بومیان ایران ازدواج های بین این قوم و بومیان را داشته است، در طول زمان آداب و رسوم اجتماعی اکثریت بومیان ایران بویژه دین "ایلو" و آئین ها آن همسانی ها این دو تیره را بیشتر میکند. تا حدیکه ، " کورش هخامنشی " کتیبه های خود را به زبان "بابلی نو" که در اصل زبانی " سامی - سومری" است، مینویسد، و در مورد دین اجدادی خود تعصب خاصی ندارد، و نسبت به ادیان دیگر تساهل و همراهی میکند. ما این شیوه برخود کورش را در داریوش و بصورت علنی تر در خشایار شا نمی بینیم.  ما در باره هخامنشیان و بقدرت رسیدن آنها در بخش دیگری سخن خواهیم گفت .

ساکنین سرزمین هائی که بنام ماد ها نامیده میشد، از کهنترین ایام دارای اقوام شناخته شده ای، بنام های " گوتی"،  کاسیت، کاسی، یا "کاشو" ،" اورارتوئی" وسپس "ارمنی"  ، هیتی ؟ یا حِتی" ،و  اماردی؟  و غیره بوده اند. ما در آینده به یاری خدا، برخی کتیبه های شاهان "گوتی" را که به زبان سومری است، ترجمه وتقدیم دوستداران تمدن ایرانی خواهیم کرد.

شاد باشید.


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1964
نویسنده : فریدون عباسی

ارت ها یا اشکانیان سکائی آریائی نیستند . آنها سومری ، خوزی، ( شوشتری ، دزفولی) ، شول، و لر وبختیاری

پارت ها یا اشکانیان سکائی آریائی نیستند.

آنها سومری، خوزی( شوشتری، دزفولی)، شول، لر و بختیاری هستند.

 

ما ادعا میکنیم ، اولاً : یکی از دو زبان اصلی سومری ها مربوط به  اشکانیان یا پارت ها ی بعدی              ( خراسانیها) است.

ثانیاً : دین آنها زردشتی نبوده است. بلکه به آئین  سومری بوده اند. و برخلاف نظر غربی ها سومری ها خدایان متعدد نداشته اند، و خدای " ایلو" را ستایش میکردند. و نام های متعددی که بنام خدایان و الهه های سومری ذکر میشود . اسماء همان خدای واحد و برخی مقدسین هستند، وستاره پرست نبوده اند. آثار یکی از مراسم مهم سومری در تمام سرزمین ایران  بغییر از خراسان ، با اکتشافات باستانشناسی کشف شده است.

ثالثاً : خاستگاه آنها در دوره پیش از تاریخ " شولستان" یا" کهگیلویه وبویر احمد"  شوشتر، دزفول وکلیه مناطق ایران بجز خراسان کنونی بوده است . ولی بزرگترین یادگار زبان آنها هم اکنون در خراسان بجا مانده است.

ما در آینده برای هریک ازاین ادعا ها دلائل و مستندات زبانشاسی و باستانشناسی را ارائه خواهیم داد.

+ نوشته شده در  جمعه هفتم اسفند 1388ساعت 11:11  توسط فریدون عباسی  |  یک نظر

راز ماندگاری زبان پارسی

راز ماندگاری زبان پارسی  یا زبان لری

 

تاریخ پیش از اسلام و بسیار کهن اقوام لر ، کهگیلویه و بویر احمد ( شولستان ، و شول ها) ، بختیاری ها ، و عشایر لر زبا ن فارس و بنادرو جزایر خلیج فارس  در غبار تیره ای از ابهام فرو رفته است ، هیچ منبع و نوشته ای از گذشته این اقوام  بطور مستقل از تاریخ و زبان آنها سخنی نگفته است، گسترده گی زبان آنها در منطقه وسیعی از ایران و فقدان اثار فرهنگی و تمدنی  خاص این اقوام دنیای متمدن را متحیر کرده است ، برخی آنها را ایلامی، برخی آریائی و بطور کلی منتسب به نژادهای مختلف حکومتگران  از جمله ایلامی و اریائی میدانند. ولی از نظر زبان شناسی  جز اندکی تبادلات فرهنگی ( واجی، واژه گانی و به مقدار ناچیز "دستوری")  که حاصل تسلط و حکومت چند هزار ساله ایلامی ها، و سپس حکومت چند صد ساله هخامنشیان آریائی ( بجز کورش  بزرگ) است، چیزی در زبان فعلی این اقوام و زبان پارسی باقی نمانده است. ولی ارتباط و خویشاوندی این زبانها یا به اصطلاح روزُ گویش ها با زبانهای پارتی اشکانی و ساسانی کاملاً بارز است.

جالب است، گفته شود، ، چرا ایلامی با چند هزار سال تسلط بر منطقه پس از اضمحلال زبان آنها، رو به خاموشی نهاد ، وجز چند واژه اثری از آن باقی نماند.  چرا،  پس از فرو پاشی هخامنشی ها زبان آنها در جامعه آریائی زبان متروک و  به فراموشی سپرده شد، وپس از صدسال حکومت سلوکیها که اشکانیان به قدرت رسیدند، اگر پارت ها آریائی بودند. چرا تلاشی برای زنده کردن ، زبان آریائی ها نکردند. گفته میشود ، زبان پارتی و پهلوی بازمانده زبان پارسی باستان یا زبان آریائی ها است. چگونه این زبان صد سال پس از فرو پاشی هخامنشی ها، در دوره اشکانیان دچار چنین دگرگونی ژرف گردید، که پارت ها، دسته دیگری ازسکائی های آریائی آنرا نمی شناختند، ولی همین زبان پارسی  کنونی ، که بازمانده پارسی باستان و سایر گویش های هم خانواده با آن شناخته میشود، هزار سال پس از فردوسی و حافظ ، این دگرگونی نا چیز را دارد ، که اکنون هر کودک دبستانی فارس زبان، بخوبی با زبان گفتاری خود، زبان این شاعران ایرانی  را میفهمد.

از همه مهمتر بومیان پیش از ایلامی ها و هخامنشی ها چه شدند؟، آیا این بومیان بوسیله ایلامی ها نابود شدند؟، و ایلامی ها هم بوسیله آریائی ها قتل عام شدند؟. تاریخ چنین سرنوشتی را برای بومیان اولیه و ایلامی ها بخاطر ندارد. و تنها اکنون مردمی را به نام  کرد و لر و بلوچ  و بختیاری و مانند آنها می شناسد، که از منشاء آنها چیزی به خاطر نمی آورد.

 

مثلا:اگرما بخواهیم ، از طریق واژگان گویش بختیاری  ، گویش آنها را به یک نژاد تاریخی ،یا پیش از تاریخ مرتبط بدانیم ، شاید چندان موفق نباشم. به برخی واژگان کنونی بختیاری و ریشه شناسی آنها توجه کنید:

بختیاری " ،                                      سومری ،                              معنی  سومری     

a                                                   aw                                             "آب "   

 

awa ( آبها)                            aba  و a-aba " آب آب ها"              " دریا"

ba:r   ( سهم)                                   bar                                      " تقسیم کردن"

bal                                                bal                                      " کنار"  مانند کنار رود خانه

pal                                                 pal                                    " پالودن، لایروبی کردن"

tanir ( تنور)                                    ta-nir                                 " اجاق "

tole  وtoletole (دانه و دانه دانه)         del و deldeli                        " یک و یکی یکی"

go      ( گفت)                                  gu3                                      " گفتن"

gur    ( گور، قبر)                            gur                                      " گور، خندق"

dong     ( سخن)                              dug4                                    " سخن ، سخن گفتن"

ro   ( بالا، پشت بام)                        ru4                                       " سقف ، پشت بام"

zow  ( زبان، گویش)                         zu2                                      " زبان، گفتار"

زبان سومری و زبان بختیاری صدای " ژ" ندارند ، مثلاً بختیاری" منیژه" را (منیجه ) تلفظ میکند. و اگر ادامه دهیم ، هزاران کلمه مشابه خواهیم یافت.

ولی در همین گویش بختیاری کلمات  " سیل" بمعنی " نگاه کردن " ، از ریشه فعل ایلامی ziy و "سیلی" معادل کلمه ایلامی si-ri بمعنی" یک نگاه یا نگاهی " lo-te  بمعنی " گنگ" و lo-te-ki بمعنی " گنگ مانند"  وغیره را  از ایلامی دارد، از پارسی باستان هم بزرگترین وام واژه یعنی ریشه فعل کمکی " کردن یا کراتن " را به جای بیشتر افعال کهن تر خود مانند: "نهادن و وندن " به ارث برده است، همینطور ، ضمیر فاعلی"تو" مشتق از ریشه پارسی باستان tuwam  ضمیر فاعلی دوم شخص مفرد  " تو"است ؛  از یونانی ضمائر " ایما = ایمه  بمعنی " من"  را با جمع "ا" بختیاری برای ضمیر اول شخص جمع " ما" و از ضمیر دوم شخص مفرد " ایسه"یونانی بمعنی " تو" ضمیر دوم شخص جمع " ایسا" بمعنی "شما" را با افزودن همان نشانه جمع درست کرده است. از زبانهای اکدی و آشوری کلمات اندکی در زبان بختیاری می توان یافت ، ولی وجود کلمات عربی  در بختیاری گستردگی بیشتری دارد، و بنظر میرسد تعداد کلمات ترکی در بختیاری بیش از کلمات عربی است ، تفاوت اثر این دو زبان در بختیاری این است، که کلمات عربی، بختیاری سازی شده اند ، و تلفظ آنها دگرگون شده است، ولی کلمات ترکی ومغولی مانند: خان، پیا ، آباجی ، .. وغیره ، با تلفظ اصلی استفاده میشوندُ و بندرت تغییرات نامحسوس دارند. با وجود این، کوشش پانصد ساله اعراب  حکومتگر و نهصد سال تسلط ترک ومغول هم دژ استوار زبا ن بومیان ایران را  حتی با نسل کشی فتح نکرد. با وجود این ، ترک ها دراین زمینه از ایلامیها، آشوریها، آریائی ها ، یونانی ها و اعراب  موفق تر بودند.رازپایداری زبان و گویشهای پارسی در چیست؟ همانگونه که مرحوم دهخدا فرموده اند : :" زبان فارسی مذّکر وموّنث و خنثی ندارد، تثنیه ندارد، حرف تعریف ندارد، جمع های گوناگون ندارد، ازاینرو ، آموختن آن آسان است....

اکنون پس از بیست سال مطالعه در زبانهای سومری ، ایلامی ، پارسی باستان با قاطعیت  میتوان گفت که بزرگترین شریک واژگان بختیاری پس از فارسی جدید، زبان سومری است. و بنظر میرسد، زبان سومری مادر زبان فارسی و گویش های لری و خوزی است، یا بهتر است، گفته شود ، زبان سومری ، پارتی، پهلوی و فارسی نو زبانهای نوشتاری بازمانده از زبانهای گفتاری بومیان کهن ایران : لر، بختیاری، خوزی و خویشاوندان آنها است. ما در آینده بیشتر به مقایسه دستگاه دستوری زبان سومری و این گویشها خواهیم پرداخت.

 

در ادامه نشان خواهیم داد: پارت ها یا اشکانیان آریائی یا سکائی نیستند. آنها شول، لر و بختیاری یا سومری هستند.


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 2356
نویسنده : فریدون عباسی
+ نوشته شده در  دوشنبه دهم اسفند 1388ساعت 18:25  توسط فریدون عباسی  |  6 نظر

همسانی های آئین مذهبی تدفین جنینی در سومر و ایران پیش از تاریخ

بخش نخست: مراسم تدفین جنینی در دوره شناخته شده سومری کهن دوره سلسله اور سوم از سال ۲۱۱۲ تا ۲.۹۵ قبل از میلاد.

مراسم انتقال مرده به غسال خانه معبد در سومر

 

بخش نخست: مراسم تدفین جنینی در دوره شناخته شده سومری، اور سوم. 

جو گرانت میگوید:" بزرگترین بینش و آگاهی از تاریخ سومریان کهن بوسیله کاوش های باستان شناسی  سر لئونارد وولی Leonard Woolley  در اور بدست آمد.

با وجود یکه ، تاریخ باستانشناسی نسبتاً کوتاه است، ولی اکتشافات او با بسیاری کشفیات بزرگ مقایسه شده است. مهمترین کشف او روشن کردن تاریخ شهر سومری اور در 1922 تا 1934 است ، که بوسیله شخص وولی فراهم شده است." او در اکتشافات اور بیش از ۱۴۰۰ مورد دفن جنینی یافته است.

ما نیز در این تحقیق از کتابهای معروف او Ur excavations " اکتشافات اور" مجلدات مربوط به اور انتشارات 1939-1965و بیشتر از جلد چهارم 1955و  بویژه از تصاویر مربوط به تدفین جنینی یا تدفین به آئین سومری ها پیوست 2 استفاده کرده ایم.

آئین سوگواری و تدفین در سومری با توجه به یافته های باستانشاسی مراحل زیر را داشته است . البته این مراسم و تشریفات صورت کامل آن است ، که برای افراد متمکن و مقامات اعمال میشد، و مردم عادی بسیاری از این مراسم تشریفاتی را نمی توانستند ، انجام دهند، زیرا بسیار پر هزینه بود.

پس از مرگ متوفا ابتدا با ارابه ای که بوسیله چند گاو نر کشیده میشد ، ودرحالیکه ارابه آراسته دیگری با یک یادومرد احتمالا پسر بزرگ متوفا و داماد او در پیش ارابه  حامل جسد حرکت میکردند، مرد یا زن درگذشته  را به غسالخانه معبدی که مرده درحیات خود از قواعد آن پیروی میکرد، برده و شستشو میدادند، احتمالا درجریان غسل میت با آب مقدس، ظروف ووسائلی که باید همراه او دفن شود ، با آب مقدس تطهیر میشد. هنگام شستشوی مرده در مکان مقدسی بنام "  گیپر gi6-par3 " نزدیک به غسالخانه، کاهنه بزرگ (En-ta) معبد برای زنان ماتم سرائی میکرد ، ومنسوبین زن متوفا شیون وزاری[ gig2)) معادل کلمه لری وبختیاری kik-(nidan)  شوشتری çik = چیک  بمعنی " گریه زاری، وعزاداری کردن" ] میکردند. زن ها جدا گانه وقبل از مردها به این مکان می آمدند. و همراه کاروان حمل جسد نبودند.

پس از مراسم غسل وبیان کلام الهی Ilu-dug4-ga  که آنرا " سخن های اریدو" قدیمیترین معبد شهر سومری مینامیدند. مرده را در آرامگاه او در عمق 4 تا 8متری زمین ،( به تناسب امکانات مادی متوفا) که آنرا " جهان زیرین " مینامیدند" همراه با لوازم زندگی وشخصی اوبرای ادامه زندگی "در جهان زیرین " در خاک یا خمره بزرگی که بختیاری ها آنرا " تاپو" مینامند. وبرای آرد و غلات وتنور استفاده میشود ، در گور می نهادند. هرچه مرده معتبر تر بود، نزدیکتر ، به دیواره پی بنای معبد دفن میشد. معمولاً شاهان و کاهنان بزرگ از این امتیاز برخورداربودند.

عموماً ، دفن بحالت جنینی و با جمع کردن پا ها در شکم و گذاشتن دست ها روبروی دهان انجام میشد. ولی جهت صورت یا بسوی معبدی بود ، که متوفا از احکام آن معبد پیروی میکرد. ویا اکثریت که اعتقاد داشتند ،نور آفتاب [ نور خدائی است . و( خدا نور آسمان وزمین است . قران مجید) یا utu که آنرا Ilu-utu "آفتاب ایلو" ، آفتاب خدا"  معادل کلمه aftu یا awtu "افتو خدا" ( باگویش بختیاری) ] نور خدا است، در سه حالت به پهلو رو به بر آمدن آفتاب ( طلوع آفتاب) برای قبل از طلوع آفتاب ، به پهلو به سوی آفتاب پسین ( غروب خورشید) برای پس از غروب آفتاب  و نیم بسته به پشت برای بین روز؛ یا درازکش کامل به پشت وبصورت باز برای" راس ظهر" نیم روز با جهت صورت به آسمان متمایل به نقطه مسیر آفتاب در زمان فوت جسد بسوی طلوع یا غروب آفتاب و آفتاب ظهر ( که احتمالاً چنین زمان مرگی را بهترین نشانه توجه خدائی میدانستند.) قرار داده میشدند.

در معبد به هزینه متوفا غذای نذری میدادند ، که آنرا به نام های    nindaba,nidba  از اندیشه نگار، با تلفظ و آوانگاری بالا نشان داده اند ، و در فهرست لغت های موجود ، آنرا " غذای نذری" ترجمه کرده اند.

تذکرات : 1- غربی ها با تصور نادرستی از ترجمه تحت اللفظی این اسماء الهی هریک از این اسماء را یک خدا تصور میکنند، و هنگامیکه به نام منفرد " Ilu وIli یاAn  (((h)an میرسند ، اورا خدائی کم اهمیت تصور میکنند. مردم باستان شاید بخاطر تکریم وحرمت این نام از آن کمتر استفاده میکردند، ولی غربی ها تصور میکنند، که این خدا در گذشته بسیار دور در جایگاه اول خدایان بود ه است، ولی چون در نام او نظیر اسماء دیگر او وظیفه ای درج نشده است، اور ا خدائی بی اثر میدانند، و با ابداع پا تصوری ازکلمه  nuna که معنی جمع " نان ها" را داردُ برای او نظیر اساطیر یونانی " پانتئونی ساخته اند ُو برای خدایان سومری  با سوء استفاده از عبارات سومری نظیر : Ilu a-nuna-lil2  ne که برابر گویش های شوشتری و بختیاری alla  o  nuna-lil-le ne  بمعنی " الله آب ونان هم را میدهد." ( خدا روزی رسان است) این ادعا را می کننذ. در این عبارت کلمات شوشتری o " آب" وlil " همه، دستجمعی" ومصّوت e از le مفعول رائی است. nun در دوگویش معنی" نان" و a نشانه جمع اسم معادل فارسی معیار "ها" است . نشانه ne ریشه فعل " نهادن" دربختیاری  است. بسیاری اسماء الهی دیگر را هم هریک یک خدا می پندارند، ودر هنگام  تلفظ نام "ایلو" یا "ایلی" را حذف میکنند، و میگویند، این اسم احتمالاً در سومری تلفظ نمی شود. ولی ما اعتقاد داریم تلفظ میشود، و رکن اصلی اسم است. مثلاً: Ilu en-lil2 بمعنی " خدای بزرگ همه" را یک خدا( خدای گرد باد ، طوفان ) تصور میکنند ( باید توجه شود که کلمه lil در شوشتری بصورت garde-lil-le معنی "گردباد" را هم دارد.، و یا Ilu nanna بمعنی" خدای رطوبت ساز"  خدای ابرباران زا" را یک خدا( خدای ماه)  میدانند، باوجودیکه ، در عبارت Ilu nanna nin-an-ni این نام را یک خدای مذکّر تصور میکنند، ولی نمی دانند، چرا سومریان درکتیبه از نشانه nin که معنی" الهه ، بانو" برای آن معنی کرده اند در نام یک خدای مذکّراستفاده شده است. چون دراینجا مبحث دیگری مطرح است از تطویل سخن اجتناب میشود، تا در جای دیگر مستقلاً به این موضوع پرداخته شود.

 

2-  پوبل که اورا پدر راستین " دستور زبان سومری " می نامند،  میگوید، تلفظ مصّوت اندیشه نگارها مبهم است.

هیس میگوید" فهرست لغات مختلف ninda, nidba  و nindaba  را بصورت ni-id-ba هجا نویسی کرده اند، آنرا ninda بمعنی " نان" و ba بمعنی" تقسیم کردن" می دانند. ما دو مفهوم از این کلمه در گویش های شمال خلیج فارس در ذهن داریم . nun da bow بمعنی " نان پدر مادر" که طبیعتاً مجانی است، دیگری nun-da-wa بمعنی" نان دادن ها" که همان" غذای نذری" یا بخشش غذا است.

ارابه کتل با نزدیکان مرده

 

انواع تدفین جنینی از وولی همراه لوازم مرده

انواع دیگری از تدفین جنینی از سومر

 تخت غسالخانه و فاضل آب آن

تدفین شاه سومری در عمق ۸متری ( جهان زیرین)


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1822
نویسنده : فریدون عباسی
+ نوشته شده در  دوشنبه دهم اسفند 1388ساعت 18:25  توسط فریدون عباسی  |  6 نظر

همسانی های آئین مذهبی تدفین جنینی در سومر و ایران پیش از تاریخ

بخش نخست: مراسم تدفین جنینی در دوره شناخته شده سومری کهن دوره سلسله اور سوم از سال ۲۱۱۲ تا ۲.۹۵ قبل از میلاد.

مراسم انتقال مرده به غسال خانه معبد در سومر

 

بخش نخست: مراسم تدفین جنینی در دوره شناخته شده سومری، اور سوم. 

جو گرانت میگوید:" بزرگترین بینش و آگاهی از تاریخ سومریان کهن بوسیله کاوش های باستان شناسی  سر لئونارد وولی Leonard Woolley  در اور بدست آمد.

با وجود یکه ، تاریخ باستانشناسی نسبتاً کوتاه است، ولی اکتشافات او با بسیاری کشفیات بزرگ مقایسه شده است. مهمترین کشف او روشن کردن تاریخ شهر سومری اور در 1922 تا 1934 است ، که بوسیله شخص وولی فراهم شده است." او در اکتشافات اور بیش از ۱۴۰۰ مورد دفن جنینی یافته است.

ما نیز در این تحقیق از کتابهای معروف او Ur excavations " اکتشافات اور" مجلدات مربوط به اور انتشارات 1939-1965و بیشتر از جلد چهارم 1955و  بویژه از تصاویر مربوط به تدفین جنینی یا تدفین به آئین سومری ها پیوست 2 استفاده کرده ایم.

آئین سوگواری و تدفین در سومری با توجه به یافته های باستانشاسی مراحل زیر را داشته است . البته این مراسم و تشریفات صورت کامل آن است ، که برای افراد متمکن و مقامات اعمال میشد، و مردم عادی بسیاری از این مراسم تشریفاتی را نمی توانستند ، انجام دهند، زیرا بسیار پر هزینه بود.

پس از مرگ متوفا ابتدا با ارابه ای که بوسیله چند گاو نر کشیده میشد ، ودرحالیکه ارابه آراسته دیگری با یک یادومرد احتمالا پسر بزرگ متوفا و داماد او در پیش ارابه  حامل جسد حرکت میکردند، مرد یا زن درگذشته  را به غسالخانه معبدی که مرده درحیات خود از قواعد آن پیروی میکرد، برده و شستشو میدادند، احتمالا درجریان غسل میت با آب مقدس، ظروف ووسائلی که باید همراه او دفن شود ، با آب مقدس تطهیر میشد. هنگام شستشوی مرده در مکان مقدسی بنام "  گیپر gi6-par3 " نزدیک به غسالخانه، کاهنه بزرگ (En-ta) معبد برای زنان ماتم سرائی میکرد ، ومنسوبین زن متوفا شیون وزاری[ gig2)) معادل کلمه لری وبختیاری kik-(nidan)  شوشتری çik = چیک  بمعنی " گریه زاری، وعزاداری کردن" ] میکردند. زن ها جدا گانه وقبل از مردها به این مکان می آمدند. و همراه کاروان حمل جسد نبودند.

پس از مراسم غسل وبیان کلام الهی Ilu-dug4-ga  که آنرا " سخن های اریدو" قدیمیترین معبد شهر سومری مینامیدند. مرده را در آرامگاه او در عمق 4 تا 8متری زمین ،( به تناسب امکانات مادی متوفا) که آنرا " جهان زیرین " مینامیدند" همراه با لوازم زندگی وشخصی اوبرای ادامه زندگی "در جهان زیرین " در خاک یا خمره بزرگی که بختیاری ها آنرا " تاپو" مینامند. وبرای آرد و غلات وتنور استفاده میشود ، در گور می نهادند. هرچه مرده معتبر تر بود، نزدیکتر ، به دیواره پی بنای معبد دفن میشد. معمولاً شاهان و کاهنان بزرگ از این امتیاز برخورداربودند.

عموماً ، دفن بحالت جنینی و با جمع کردن پا ها در شکم و گذاشتن دست ها روبروی دهان انجام میشد. ولی جهت صورت یا بسوی معبدی بود ، که متوفا از احکام آن معبد پیروی میکرد. ویا اکثریت که اعتقاد داشتند ،نور آفتاب [ نور خدائی است . و( خدا نور آسمان وزمین است . قران مجید) یا utu که آنرا Ilu-utu "آفتاب ایلو" ، آفتاب خدا"  معادل کلمه aftu یا awtu "افتو خدا" ( باگویش بختیاری) ] نور خدا است، در سه حالت به پهلو رو به بر آمدن آفتاب ( طلوع آفتاب) برای قبل از طلوع آفتاب ، به پهلو به سوی آفتاب پسین ( غروب خورشید) برای پس از غروب آفتاب  و نیم بسته به پشت برای بین روز؛ یا درازکش کامل به پشت وبصورت باز برای" راس ظهر" نیم روز با جهت صورت به آسمان متمایل به نقطه مسیر آفتاب در زمان فوت جسد بسوی طلوع یا غروب آفتاب و آفتاب ظهر ( که احتمالاً چنین زمان مرگی را بهترین نشانه توجه خدائی میدانستند.) قرار داده میشدند.

در معبد به هزینه متوفا غذای نذری میدادند ، که آنرا به نام های    nindaba,nidba  از اندیشه نگار، با تلفظ و آوانگاری بالا نشان داده اند ، و در فهرست لغت های موجود ، آنرا " غذای نذری" ترجمه کرده اند.

تذکرات : 1- غربی ها با تصور نادرستی از ترجمه تحت اللفظی این اسماء الهی هریک از این اسماء را یک خدا تصور میکنند، و هنگامیکه به نام منفرد " Ilu وIli یاAn  (((h)an میرسند ، اورا خدائی کم اهمیت تصور میکنند. مردم باستان شاید بخاطر تکریم وحرمت این نام از آن کمتر استفاده میکردند، ولی غربی ها تصور میکنند، که این خدا در گذشته بسیار دور در جایگاه اول خدایان بود ه است، ولی چون در نام او نظیر اسماء دیگر او وظیفه ای درج نشده است، اور ا خدائی بی اثر میدانند، و با ابداع پا تصوری ازکلمه  nuna که معنی جمع " نان ها" را داردُ برای او نظیر اساطیر یونانی " پانتئونی ساخته اند ُو برای خدایان سومری  با سوء استفاده از عبارات سومری نظیر : Ilu a-nuna-lil2  ne که برابر گویش های شوشتری و بختیاری alla  o  nuna-lil-le ne  بمعنی " الله آب ونان هم را میدهد." ( خدا روزی رسان است) این ادعا را می کننذ. در این عبارت کلمات شوشتری o " آب" وlil " همه، دستجمعی" ومصّوت e از le مفعول رائی است. nun در دوگویش معنی" نان" و a نشانه جمع اسم معادل فارسی معیار "ها" است . نشانه ne ریشه فعل " نهادن" دربختیاری  است. بسیاری اسماء الهی دیگر را هم هریک یک خدا می پندارند، ودر هنگام  تلفظ نام "ایلو" یا "ایلی" را حذف میکنند، و میگویند، این اسم احتمالاً در سومری تلفظ نمی شود. ولی ما اعتقاد داریم تلفظ میشود، و رکن اصلی اسم است. مثلاً: Ilu en-lil2 بمعنی " خدای بزرگ همه" را یک خدا( خدای گرد باد ، طوفان ) تصور میکنند ( باید توجه شود که کلمه lil در شوشتری بصورت garde-lil-le معنی "گردباد" را هم دارد.، و یا Ilu nanna بمعنی" خدای رطوبت ساز"  خدای ابرباران زا" را یک خدا( خدای ماه)  میدانند، باوجودیکه ، در عبارت Ilu nanna nin-an-ni این نام را یک خدای مذکّر تصور میکنند، ولی نمی دانند، چرا سومریان درکتیبه از نشانه nin که معنی" الهه ، بانو" برای آن معنی کرده اند در نام یک خدای مذکّراستفاده شده است. چون دراینجا مبحث دیگری مطرح است از تطویل سخن اجتناب میشود، تا در جای دیگر مستقلاً به این موضوع پرداخته شود.

 

2-  پوبل که اورا پدر راستین " دستور زبان سومری " می نامند،  میگوید، تلفظ مصّوت اندیشه نگارها مبهم است.

هیس میگوید" فهرست لغات مختلف ninda, nidba  و nindaba  را بصورت ni-id-ba هجا نویسی کرده اند، آنرا ninda بمعنی " نان" و ba بمعنی" تقسیم کردن" می دانند. ما دو مفهوم از این کلمه در گویش های شمال خلیج فارس در ذهن داریم . nun da bow بمعنی " نان پدر مادر" که طبیعتاً مجانی است، دیگری nun-da-wa بمعنی" نان دادن ها" که همان" غذای نذری" یا بخشش غذا است.

ارابه کتل با نزدیکان مرده

 

انواع تدفین جنینی از وولی همراه لوازم مرده

انواع دیگری از تدفین جنینی از سومر

 تخت غسالخانه و فاضل آب آن

تدفین شاه سومری در عمق ۸متری ( جهان زیرین)


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1887
نویسنده : فریدون عباسی
 

همسانی های آئین مذهبی تدفین جنینی در سومر و ایران پیش از تاریخ بخش دوم- تدفین جنینی در ایران

بخش دوم تدفین جنیی در ایران بجز خراسان که این نوع تدفین یافت نشده است:

تصویر چند مورد تدفین جنینی درایران:

     93991573.jpg         

 

پیش از نشان دادن خبر های مربوط به اکتشافات گورستان های دارای تدفین جنینی در ایران ُ شاید این نکته عجیب باشدُ که گسترده ترین و سالم ترین و کامل ترین سایت تدفین جنینی در ایران از نظر تعداد گوناگون دفن جنینیُ و کثرت اشیاء همراه با مردگان ُ در تهران و در تپه های قیطریه کشف شده است.بنظر میرسد، این اقوام زندگی عشایری داشته اند، وکلمه" کرد" بمعنی چوپان هنوز هم در منطقه " قصران" در اطراف تهران از این اقوام باقی مانده است.

مسئله عجیب تر آنکه ، درتمام ایران بجز خراسان که خاستگاه پارت ها و اشکانیان ذکر میشود. تدفین جنینی یافت شده است. ولی حیرت انگیز است ، که این نوع تدفین در خراسان یا "پرثو" که باید مسکن اصلی اشکانیان باشد، بدست نیامده است.

نتیجه آن است ، که نظریه آریائی بودن پارت ها یا پرثوای ها ، و زردشتی بودن آنها با تردید جدی مواجه است ، وآنها که یکی از مراسم مهم سومریها را در طول هزاران سال پیش از ورود آریائی ها به ایران با روش تدفین جنینی و به آئین مذهبی سومری ها انجام میدادند. و در گستره ایران بجز خراسان این آئین را پاسداری میکردند، باید به دین سومری باشند. و اقوامی که بنام اشکانیان پارتی که این مذهب را داشته اند، هزاران سال پیش از آریائی ها در ایران ساکن بوده اند.آنها بعدها و دردوره پیش از رسیدن به قدرت به خراسان آمده اند.و آن زمانی بوده است، که مذهب کهن خود را رها کرده اند . و با نوعی اغتشاش مذهبی، ادیان زردشتی، مسیحی، مانوی ، بودائی وغیره را انتخاب می کنند، ما در همین دوره شاهد حضور کلیسا در شوشتر و برخی شهر های جنوب و شمال خلیج فارس هستیم. این دوره که از زمان داریوش هخامنشی   با سرکوب " بردیا"ی دروغین ، که در کتیبه بیستون اورا روحانی دین " مگوش" یا مغ می نامد. شروع میشود، و درصدر اسلام بدستور خلیفه دوم با سرکوب  وبراندازی نسل آخرین بازمانده      آنها " هرمزان" معروف وقبیله او درایلام، لرستان ، شولستان ، بختیاری ، خراسان وسایر نقاط ایران ؛ سوریه ، اردن وعراق آنچه به نام پارت ها هزاران سال تاریخ را رقم زده بودند، از صحنه ایران و خاورمیانه ناپدید میشوند.

تذکر: روحانی " مگوش" یا مغ ارتباطی به دین زردشت نداشته است ، و الا داریوش که خود را در همه کتیبه ها مزدا پرست و پیرو آئین زردشت نشان میداد، نباید یک روحانی زردشت را چنان بی رحمانه مثله میکرد، و پیروان مذهبی اورا نباید قتل عام می نمود. " مگوش" یک وام واژه بومیان محلی در زبان آریائی ، بصورت "مگو + ش" است . نشانه فاعلی "ش" آریائی اسم فارسی "مگو" را در حالت فاعلی آریائی سازی کرده است ، و مگوش معنی " راز دار" را دارد. ودر اصل داریوش با این کلمه اورا یک منافق دین زردشت معرفی میکند. وبه مردم میگوید: او در کسوت یک روحانی زردشتی یک دروغگو و یک "مگوش" است. بنظر میرسد ، تاآن هنگام اقوام بومی ایران از جمله مردم شمال خلیج فارس دین ایلو، یا (h)an  را با راز داری حفظ میکردند، و در انتظار رهائی از دست اقوام مهاجر بودند. دلیل دیگر آن است ،که بومیان ایران از فروپاشی هخامنشیان بدست اسکندر شادمان بودند، و از او به نیکی یاد میکردند، ولی زردشتیان از اسکندر به زشنی یاد میکردند، و اورا گجسته یا ناپاک می نامیدند.

تفسیر سه کلمه" تایید" : " هان ،  بله ( بعله) و آری نشان میدهد ، که این کلمات نوعی سوگند و تایید و قسم به نامی مقدس است. (h)an یا An نام ایلو یاایلی خدای سومری است، بعل خدای آشوری یا Ba-:-le که بخاطر ناتوانی مردم ایران درتلفظ صدای "ع"  بله نامیده میشد ،و نام خدای آشوری وبابلی است، و آری نیز هم نام " آ ریه" برای تائید دین آریائی ها وتبرا جستن از سایر ادیان رایج به دستور حکومت مرسوم شده بود، و جایگزین کلمه تائید پیشین گردیده بود.

 خبرهای منتشره از منابع گوناگون:

1-) سرپرست هیئت کاوش " تپه های قیطریه"  گورستان باستانی سه هزارساله قیطریه در شمال تهران و در دامنه رشته کوه البرز میگوید: خاکسپاری اجساد در این گورستان کهن جهت و سوی خاصی را نشان نمی دهد، وتدفین چند گانه است، و تنها مردگان بصورت جنینی دفن شده اند. بیش از نیمی از اجساد در حالت جنینی به پهلوی چپ وصورتهای آنها رو به طلوع آفتاب قرار گرفته اند. سی در صد بقیه رو به غروب آفتاب دارند. و حدود ده در صد  در حالت جنینی رو به بالا و آفتاب نیمه روز یا " ظهر" دارند. برای بقیه جهت دیگری تعیین نشده است. این گورستان پیش از تاریخ در میان گورستانها مشابه بیشترین اشیاء تزئینی و ابزار و وسائل مربوط به اموات را در خود داشته است ، و فراوانی میراث سه هزار ساله  شهر مردگان قیطریه  تاکنون در هیچ تپه باستانی  سابقه نداشته است. ولی با وجود کثرت اشیاء مادی در گورها که نشانه زندگی و حیات مادی اقوام هزاره دوم و اوایل هزاراول میلاد، دراین تپه ها است. آثاری از مسکن ساز ی در آنجا یافت نشده است.

تفسیر: شیوه قرارگرفتن صورت نشان میدهد که بیش از ۵۰٪ فوت از نینه شب تا صبح بوده استُ و ۳۰٪ از اموات ازغروب آفتاب تا نیمه شب مرده اند. و در اصل بیشتر مرگ ومیر در شب و در خواب اتفاق افتاده است.

2- ) کشف ده تدفین جنینی در گورستان لاریجان و تپه شتریان سدخداآفرین نزدیک کلیبر منطقه کوهستانی ( کوه سیاه) قره داغ ، .. سرپرست اکتشاف؟ میگوید: نوع این تدفین به صورت جنینی است، هم چنین به همراه متوفی ، حیواناتی مانند اسب، گاو، گوسفند ، بز و سایر حیوانات خانگی هم قربانی و همراه صاحب خود دفن شده اند. این سایت مربوط به چهار هزار سال قبل است.

تذکر: مواردی از این نوع تدفین جنینی همراه با اسب وسایر حیوانات خانگی در سومر هم یافت شده است. حتی دربرخی آرامگاه های زنانه لوازم پخت از جمله تنور پخت نان هم یافت شده است.

3- اسکلتی که ازیک گور در ارک بم به دست آمده است ، نشان میدهد، که این نوع تدفین نیز با وجودیکه تدفین به احتمال بسیاربدلیل وقوع زلزله تغییر جهت داده است، و اسکلت در حالت به پشت خوابیده و زانو در بغل یافت شده است، ولی باز هم یک تدفین جنینی است.

تذکر : دراین مورد ، به بخش نخست و انواع تدفین جنینی مراجعه شود.

4- کشف دو گور مربوط به تدفین جنینی در  شهرسوخته سیستان و بلوچستان. این جنازه ها روبه شرق و در حالت چمباتمه به پهلو و زانو در بغل خوابیده اند.

5- کشف تدفین جنینی مربوط به هزاره اول قبل از میلاد از گورستان باستانی محوطه مسجد کبود تبریز. روز نامه رسالت 20/3/86 : جالب ترین موضوع دراین گورستان نحوه تدفین است، که همگی به صورت جنینی و بهمراه وسایل شخصی و ابزار زندگی خود دفن شده اند.

6- در کهنترین شیوه تدفین انسان، که سابقه آن به پنجاه هزار سال؟ میرسد. جنازه در حالت جنینی به خاک سپرده شده است.

 

7- چند تدفین جنینی با جهت صورت رو به شرق، همراه با اشیاء در کنار مرده ، در گوهرتپه 11 کیلومتری شمال غرب  شهرستان بهشهر مازندران نزدیک دو غار باستانی هوتو وکمربند.یافت شده است . مطالعات باستانشناسی اشاره به قدمت هفت هزار ساله ی این منطقه دارد. ویافته های دوران مفرع تا عصر آهن II را آشکار میکند.

 

8- نخستین تدفین جنینی سالم در گورستان کهن منوط آباد یکی از مراکز کاو شهای  باستان شناسی جیرفت کشف شد، این تدفین در عمق 4متری از لایه های سطح زمین و در راستای شمال - جنوب به حالت جنینی و رو به غرب است. سرپرست هیئت باستان شناسی قدمت این اسکلت را به هزاره سوم پیش از میلاد نسبت میدهد.

9- روزنامه جام جم 10/10/87 مینویسد، در کاوش های خدا آفرین مربوط به دوره پارت هابه همراه ده تدفین جنینی آثار فلزی ، مفرغی و سفالی مربوط به آواخر دوره مفرغ و اوایل دوره آهن کشف شد.

10- چند تابوت همراه اجساد تدفین شده به روش جنینی ، همراه مجسمه های آئینی ، و ماکت زیگورات در کنار آنها در خوزستان کشف شد.

11- کشف ده گور خمره ای اشکانی در محوطه نخل ابراهیمی، در سه کیلو متری خلیج فارس و نزدیک تنگه هرمز ، که بطرز جنینی دفن شده اند. سرپرست کاوشها باستان شناسی میگوید : در میان گور های کشف شده تنها یک گور بصورت چاله ای(غیر خمره ای) و جنینی تدفین شده است،که متعلق یه کودکی خرد سال است. اشیاء تزئینی زنانه این گور ها بیشتر از جنس سنگ صابون است.

12- درمنطقه تنگ بلاغی ، قبوری از دوره فراهخامنشی یافت شده اند،  که در آن تدفین جنینی بصورت دست و پا جمع است، و اجساد درچاله ای به ژرفای حدود 2/1 متر در خاک  و در جهات مختلف جغرافیائی دفن شده اند، و در کنار آنها اشیاء مانند گوشواره و لوازم زنانه برای زنان، و شمشیر و اسلحه برای مردان در اطراف آنها گذاشته شده است.

13- باستان شناسان در دومین فصل کاوشهای قلعه بوینی یوقون اردبیل چهار تدفین جنینی یافتند.

14- در پی مرمت پل لشکر در شوشتر سه تابوت با روش تدفین جنینی مربوط به دوره اشکانی از نوع تابوت های کشف شده در منطقه کلالک شوشتر، کشف شد.

15- در گورستان "گروی" در 40 کیلومتری شمال شرق شهر رودان استان هرمزگان ، به وسعت یکصد هزار هکتار در کنار رودخانه "گروی" از قول معاون سازمان میراث فرگی استان گفته شده است: ..میت به شکل جمع شده ( جنینی) درون گور وبر روی بستر سنگ ریزه و شن وماسه رودخانه گذاشته میشد، وهمراه با مردگان( اشیاء مردگان)، مانند: ظروف سفالی، اشیاء فلزی ، ( مفرغ وآهن) نظیرخمیر شیشه ، و حلقه های زنانه ، خنجر ، شمشیر و درفش برای مرد هاقرار داده شده بود. جهت قبور متفاوت بود. ولی بدلیل آهکی بودن شدید خاک منطقه اثری از اجساد باقی نمانده است. وتنها در یک گور بقایای اندکی از یک اسکلت یافت شده است، که نشان میدهد، مرده را به صورت جنینی بر روی پهلوی راست، و سر بسوی شرق و صورت به سوی شمال دفن کرده اند.

16- ایران زمین ضمیمه رایگان روزنامه ایران 19/6/87 : تپه تل خسرو در یاسوج ( کهگیلویه و بویر احمد) سرپرست کاوش میگوید: .. از مهمترین یافته های این کاوش تدفین ..از هزاره پنجم قبل از میلاد است، که متعلق به فرهنگ " باکون"  ..فارس بوده و افراد بصورت چمباتمه و جنینی  در کف منزل مسکونی و درون خمره سفالی دفن می شدند. در کنار آنها ظروف سفالی و مهره های تزئینی فیروزه ای بدور انگشت وسط دست راست و گردن یک اسکلت زن نیز یافت شده است.

تذکر- در سومری هم این نوع تدفین جنینی در منزل مسکونی وجود دارد.

17- در محوطه باستانی سه هزار ساله " خرند" در فاصله 51 کیلومتری شهر سمنان  و 22 کیلومتری شهمیرزاد در دامنه جنوبی رشته کوه البرز در مسیر عشایر ی که به گویش مازندرانی سخن میگویند، دو نوع تدفین یکی بشکل جنینی و دیگری بصورت طاقباز کشف شده است. که همراه آنها لوازم تزئینی و ابزار های سفالی و فلزی بوده است.

18- درقلعه " گنگ لو" واقع در منطقه سواد کوه مازندران گوری سنگی کشف شده است، که جسد در آن بصورت جنینی قرار گرفته است، و تدفین همراه با اشیائی از جنس سفال لعابدار، فلز و شیشه بوده است. سرپرست اکتشاف میگوید: موقعیت قرار گرفتن جسد در گور بشکلی است، که دستهای جسد نزدیک به دهان و زانوها در شکم جمع شده است، و مرده به پهلو و رو به  غرب گذاشته شده است. درانگشت دست این جسد انگشتری کتیبه دار بود، که به خط پهلوی مقدم ساسانی شناخته شده است.

 

19- ) 24 جسد تدفین جنینی از نرگس تپه گرگان در دومین فصل کاوشهای باستان شناسی  در فرودگاه گرگان کشف شد. این تدفین ها ی جنینی به دو صورت پاهای کاملاً جمع شده در شکم و نیمه بسته هستند.

 

20-)  کشف سه اسکلت پیش از تاریخ درتپه کپنده روستای کفران اصفهان ودر نزدیکی باتلاق گاو خونی اصفهان ، سرپرست کاوش میگوید: سه گور متعلق به دو مرد و یک زن ، که در محل مسکونی و زیر خانه دفن شده اند، و به صورت تدفین جنینی و طاقباز قرار داده شده اند، وهمراه خود ظروف سفالی و یک آویزمردانه ویک دستبند مفرغی زنانه نیز داشته اند. اسکلت اول که متعلق به یک مرد است، بصورت جنینی زیر یک اجاق خوراک پزی با آویز مفرغی در گردن یافت شده است.

۲۱) - قادر آباد فارس ۲۲)- تنگ بلاغی ۲۳)- نورآباد ممسنی ۲۴)- گیلان ۲۵) - جیرفت ۲۶)- سنندج ۲۷)- گیلانغرب  ۲۸)- همدان هم تدفین جنینی یافت شده است.

ما در این دوبخش قسمتی را که از دید باستانشاسی نشان میدهدُ پارتها سکائی یا آریائی نبوده اندُ ودین زردشتی نداشته اندُ ُ بلکه به آئین "ایلو" بوده اند. عرضه کرده ایم.

تذکر: در اینجا برای سبک بودن وب سعی میکنیم خبر های اکتشافات تدفین جنینی در ایران را به وب سایت های مربوط لینک دهیم.

متاسفانه اختلالی در دسترسی به برخی وبسایت های لینک داده شده مشاهده میشود. لطفاْ تا رفع اشکال ُ مراجعه کننده محترم با درج کلمه فارسی " تدفین جنینی" در موتور های جستجوگر ازجمله "گوگل" این وب سایت ها را مستقیماْ مشاهده کنند.

ما در بخش بعدی به یاری خدا سعی میکنیم ُ از دید زبانشناسی خقیقت اقوام معروف به پارت هارا نشان دهیم و از زبان آنها غیر آریائی بودن آنها و بومی بودن وایرانی بودن آنها را روشن کنیم.

 

 

 

 


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1195
نویسنده : فریدون عباسی

 

 
مورد دیگر عبارت :

me-ne   (m)taš-šu-tum   (m)par-šin   ap-pa  (h)u-EL-man-ni  (h)An-za-an-na   ap-pu-ka

قبلاً         ازشهر انشان                 کاخ                 که        پارسیان              لشکر            سپس  
در ترجمه این عبارت " سپس سپاه پارسیان که قبلاً در کاخ انشان ( بودند، اقامت داشتند) فعل عبارت شناخته نشده است . ولی چون معادل عبارت پارسی باستان زیر است ، در ترجمه بدون تشخیص فعل ، آنرا اضافه میکنند.
 
عبارت زیر متن معادل پارسی باستان است:

 پساوَ کارَ پارَسَ هیَ وثاپیتی هَچا یَدایا فَرترتا هَ
سپس سپاه پارسی که در کاخ ِ 
( ِ) انشان قبلاً بود

عبارت کامل پارسی باستان چنین است: سپس سپاه پارسی که قبلاً در کاخ انشان بود ، ( از من نا فرمان میشود.).
به ظاهر مشاهده میگردد ، عبارت ایلامی در مقابل عبارت پارسی باستان فاقد فعل است .
 
برای یافتن احتمال وجود فعل عبارت (h)u-EL-man-ni با ترجمه ٌ خانه ، کاخ ، لشکر گاه ٌ با توجه به پیشنهاد، پی پروکامرون تجزیه وتحلیل میشود. وعبارت (h)u-EL-man-ni بصورت (h)u-EL -ma en-ni نشان داده میشود . ( نشانه ma مفعول دری است.) درنتیجه u-EL یا ulo  معنی ٌسکونتگاه، منزل، کاخ ، پادگان .... را دارد ٌو ترجمه عبارت ٌ در پادگان اقامت داشتند.ٌ مناسب به نظر میرسد.
 
بخش اول عبارت (h)u-lo-ma معادل عبارت پارسی باستان ٌ و ثاپیتی " بمعنی ٌ در کاخ ٌ و جزء ثانی آن en-ni بمعنی ٌ بودند، اقامت داشتند.ٌ میباشد که فعل جمله را نشان میدهد.
 
نام دخترشیلهاک اینشوشیناک یکی از شاهان ایلا می میانه بنام Bar-uli که بسیار نور چشمی پدر بود ، نیز در این تحلیل می تواند موثر باشد .( ul-hi  و ul-i بمعنی ٌ خانه و خانواده ٌ حتی بدون نشانه هزوارش در کتیبه های ایلامی میانه ،آورده شده اند.)
 
هجای نخست این نام در سومری معنی " روشنی ، درخشش ، سفیدی ... ٌ را دارد ، و جزء دوم هم در ایلامی با توجه به مباحث بالا معنی ٌ خانه ٌ را دارد. پس این نام یا لقب میتواند معنی ٌ روشنی خانه ٌ یا چیزی شبیه آنرا بازگو کند.
 
احتمال دارد کلمه ٌ آلونک ٌ alo-nak بمعنی ٌ خانه کوچک ٌ در زبان فارسی نوین و واژه lo-ka و lo در گویش شوشتری بمعنی" سایبان ، آلاچیق .." یا law-ke با تلفظ بختیاری بمعنی ٌ آلاچیق ، آلونک ٌ از همین نشانه  ELیا lo ایلامی باقی مانده اند.
 
دیده میشود که در تمام موارد ذکر شده از جمله مورد آخر صامت l حضور دارد . و در ایلامی بصورت های مختلف ulu,uli …  مفهوم خانه را بیان میکنند.در زبان ایلامی اسم با پسوند –p جمع بسته میشود، هم اکنون در محلی بین سردشت دزفول و لالی در مسیر ییلاق قشلاق عشایردست کندهائی که در دل کوه ها بنام های اشکفت  یا کندی وجود دارند، و زمستان ها سرپناه عشایر و احشام آنها است، گاهی بنام ایلامی آنها "اولیپ" olip بمعنی : مسکن یا سرپناه" خوانده میشوند.
 
1- هزوارش ( h)UL.HIlg بمعنی ٌ خانه ٌ  با هجای آغازین ul آورده میشود ، ودرتمام موارد ، محققین ذکر شده در بالا ارزش آوائی صامت l را دراین کلمه پذیرفته اند.
 
2- دو جزء مقدم کلمه (h)u-EL-man-ni  بمعنی ٌ درخانه بودند  ٌنیز با تبدیل صدای EL  به lo بصورت  ulomanni یا ulimanni میشود ، که با صدای آغازین ( h)UL.HIlg همسان میشود.
 
3- در هزوارش (h)ALlg بمعنی ٌ شهر ٌ نیز صامت l وجود دارد.


تحول تاریخی نشانه شناسه شهر:
 
1- نشانه سومری  با  با ارزشهای آوائی uru,alu,iri.eri… شناسه شهر در زبان سومری است ،   در نگارش خط اولیه سومری که بصورت تصویری است این نشانه بصورت خرپشته ورودی به پشت بام  تصویر شده است. که در گویش شوشتری " کنیسه" تلفظ میشود. که مفهوم بلندی وارتفاع را هم به ذهن می آورد. روشن است اگر یک ناظر از یک بلندی یا حتی یک تپه به شهر های اولیه باستانی نگاه میکرد، از آنجا که ارتفاع ساختمان های شهر بندرت بیش از یک طبقه بوده است. او مجموعه ای از خرپشته های ورود به پشت بام را  می دید. و شاید یکی از دلائل تشابه تلفظ نشانه شهر و خانه همین باشد. و در اصل نشانه شهر بنوعی بیانگر مفهوم جمع " خانه " است.
 
2- در منابع آشوری شناسه شهر  ارزش آوائی ALU را دارد. که شباهت بیشتری با کلمات ایلامی میانه Ali,Alu وAL بمعنی شهر را دارد. و در نام ایلام  با تلفظki)kur Alu-ma) ٌ سرزمین ایلام (بلند) ٌ ترجمه میشود. شناسه ki شناسه مکان است و محققین آنرا جزء اسم نمی شناسند. kur نیز معنی سرزمین و بویژه سرزمین کوهستانی را دارد.
 
3- در ایلامی میانه شناسه شهر ابتدا  با ارزشهای آ وائی A وA-a ظاهر میشود،  و سپس در دوره بعد ایلامی    با ارزش های آوائی ha,Hali.Hala,Al,Ali,Ala ظاهر میشوند.
 
4- در منابع بابلی نو با ارزش آوائی Ela  در کلمه kur Ela-mat(ki ٌ سرزمین ایلام     ( خوز) ٌ پدیدار میشود.
 
علاوه برمفهوم شهر این نشانه ها معنی بلند ، رفیع .... را هم دارند.
 
منابع موجود پیشوندهای ,alu,al,ali,ala در فارسی جدید:
 
نام شهرها ومکان های کوهستانی:
 
 الیشتر و الیگودرز در لرستان ، AlIshtar  شهر ایشتار الهه اکدی یا ایننا Innana الهه سومری ، Ali Gudarz شهر گودرز، Al-an نزدیک کوه منار بختیاری، Alu-ni نزدیک شهرکوهستانی لردگان بختیاری Ala-mar نزدیک کوه سیلوم شهر لردگان .و بسیاری نام های دیگر در سایر نقاط میتوانند باز مانده فرهنگ کهن باستانی باشند. شاید هریک از این نام ها، حامل پیامی فرهنگی، تاریخی و چند هزار ساله باشند . ولی گاهی مشاهده میشود ، برخی ساده اندیشان تصور میکنند این نامها بوسیله مردم عوام بومی بشکل غیر مفهوم کنونی تحریف شده اند .( مثلاً : دشت شیمبار Shim-bar درنزدیک شهر لالی ( مسجدسلیمان) ازسرزمین بختیاری را که احتمالاً بمعنی سومری " (دشت گیاهان داروئی ) مرهم درخشان" است ، یا بخاطر دز کوهستانی بنام های "اسدخان، میران، ملکان" است، که بصورت استوانه ای از سنگ ، برافراشته، با مقطع پنج هکتار و ارتفاع بیش از صدمتر در دره ای که اطراف دره را کوه فرا گرفته است ونزدیک دشت شیمبار است،  با توجه به معانی شیمباردر زبان سومری  شاید معنی " استوانه درخشان، یا " محراب خورشید"  را دارد . ٌ شیرین بهارٌ می نامند. اما اگر نامی شایسته این عنوان است ، آن نام لالی است، زیرا در زبان سومری با نشانه lal3 کلمه لال معنی " شیرین ، شربت، عسل" و "خوب (بودن)" را دارد. ولالی معنی" شیرینی" را دارد.).

1- Al (
آل) خاندان، قبیله ( مجمل اللغت)

2- alunak (
آلونک) خانه خرد وبی ثبات ، کوخ، کومه ( دهخدا)

3- Alaey
نام یک دژ بسیار بلند در شاهنامه

الائی دژش باشدآرامگاه سزد گر بر او بر بگیریم راه

در خاتمه ، یاد آوری این نکته ضروری است، که زبان کتیبه های سلطنتی هخامنشی ( بیستون) به ترتیب تقدم نقر و کاربرد ، اکدی ،ایلامی و پارسی باستان است ،
در مورد زبان اکدی زبان شناسان از طریق مقابله ، کشف کرده اند، که زبان اکدی یکی از زبان های سامی است، این رابطه ارثی را در دهه های گذشته دانش پژوهان از طریق دستور زبان و لغات اکدی بدست آورده اند. و در ارتباط فرهنگی با زبان ایلامی و پارسی باستان کتیبه های هخامنشی، وگویشهای موجود خوزی و منطقه شمال خلیج فارس ، میتوان انتظار داشت ، که از نظر دستگاه آوائی، واژگانی و به مقدار اندکی از لحاظ دستگاه دستوری ، هر سه زبان کتیبه های بیستون تبادلات فرهنگی با هم داشته باشند. و دراین زبانها وگویش های مذکور در بالا وام واژه های مبادله شده را مشاهده کرد. وتاثیر متقابل قواعد دستوری آنها را هرچند به مقدار اندک شناسائی کرد.
 
ولی زبان ایلامی بخوبی زبان اکدی شناخته شده نیست. واز نظر توارث زبانی ، مشخص نیست ، این زبان مرده ، یا زنده است . از طرفی منابع زیادی از این زبان بدست نیامده است ، و تاکنون زبان هم خانواده آن شناخته نشده است .درنتیجه با فقدان زبان خویشاوند و فقدان منابع کافی و گویشوران بومی بیان مفاهیم صرفی ونحوی و تعین ارزش آوائی دقیق برخی نشانه های این زبان هرچند آسانتر از زبان اکدی است ، ولی  مشکل است .
 
در مورد زبان پارسی باستان هرچند محققین وزبان شناسان آنرا مادر زبان فارسی کنونی و اغلب گویشهای کنونی مرتبط با زبان فارسی جدید می دانند ، ولی بعلت فقدان منابع کافی زبان پارسی باستان ، متاسفانه از مقابله منابع موجود زبان پارسی باستان ، ارتباط واژگانی و دستوری اندکی با زبان فارسی امروزه وگویشهای مرتبط با آن در حد تبادلات عادی فرهنگی ناشی از حکومت چند صد ساله هخامنشیان در ایران بدست می آید ، در حالیکه رابطه خویشاوندی زبان های پارتی اشکانی و پهلوی ساسانی با فارسی نوین بوضوح قابل درک است.
 
هدف از ذکر این اختتامیه این بود که چون در این مقاله ، از گویشهای محلی ایران در ارتباط با زبان ایلامی استفاده شده است، خواننده یا شنونده اغوا نشود، و زبا نهای اکدی و ایلامی کتیبه های سلطنتی هخامنشی را زبانهای هم خانواده زبان فارسی نداند، ودر مورد خویشاوندی زبان پارسی باستان تا حصول منابع کافی آنرا بطور قطع مادر زبان پارسی نپندارد .

تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1189
نویسنده : فریدون عباسی

 

تحلیلی در مورد ارزش آوائی نشانه ( ) ایلامی EL
متن نخست مقاله
با درود وسپاس:
دکتر جرج کامرون در کتاب " لوحه های خزانه داری پرسپولیس"  صفحه 80
( Gorge Cameron : Persepolis Treasury Tablets , 1948)  شرح مفصلی راجع به  نشانه ایلامی (EL) آورده است. او میگوید: ایلام شناسانی نظیر Bork, Hösing, و König در نوشته های خود ارزش آوائی آنرا lam   آورده اند، که کمک میکند تا صدای این نشانه را نزدیک به صدای EL بدانیم . نه چیز دیگر، مواردی که دارای این نشانه اند . چنین هستند.
در لوحه های گلی ، دو مورد: ki-EL وza-EL
ودر کتیبه ها موارد زیر:
EL-ma,EL-ma-ka,El-ma-man-ra,EL-man-ri,EL-man-ti,EL-man-da,EL-te, u-EL-man-nu,ú-EL-ma,pir-ra-um-pi-EL
ودر اسناد بدست آمده : موارد ذیل
u-EL,za-EL,be-EL,pi-EL,a-pi-EL,-i$--EL-ma-na-ma,  مشاهده شده اند.
مسلماً نشانه سخت کامی el در کلمه be-ul بمعنی "سال" که میتواند احتمالاً pel یا مشابه آن تلفظ گردد ، شبیه آن است."
مطالب فوق عقیده کامرون در مورد نشانه بالا میباشد.
هربرت پی پر در کتاب " واج شناسی وواژه شناسی ایلامی هخامنشی "
(Herbert .H.Paper " The phonology and morphology of Royal Achaemeid Elamite" 1956
عقیده کامرون را در مورد این نشانه پذیرفته است.
کینگ و تامسون در کتاب " پیکره ها و نوشته های داریوش کبیر بر صخره بیستون درپارس ( ایران)"
King & Thampson "The Sculptures and Inscriptions of Darius the great on the roch of Behiston in Parsia"
همه جا این نشانه را ur آوا نویسی کرده اند.
در کتیبه xph39 موزه ایران باستان این نشانه بصورت (                ) آورده شده است.
در بخش 1کتاب " ارزش های آوائی نشانه های سومری ، اکدی وهیتی " از سودن
Prof W.Von Soden " SUMERISCHE AKKADISCHE UND…"   صفحه 13 نشانه های 952 (  ) el ، 407 (      ) el2 و 14 (   ) el3 با ارزش آوائی نشانه EL نشان داده شده اند.
فردریش ویلهلم کونیک در کتاب ٌ کتیبه های شاهان ایلامیٌ
Friedrich Wilhelm könig "Die elamischen Königs inschriften" 1965
نزدیکترین نشانه های مشابه آنرا در طبقه el  در تابلوی 30 تحت شماره 34 بصورت های:                 
   XIV  ) ، (  ) و VIII (      ) معرفی کرده است.
وایسباخ در مقاله خود ٌ خطوط میخی هخامنشی ٌ
F.H.WEISSBACH "kellinschriften der Achämeniden"
 تحت شماره 98 همه جا ارزش آوائی آنرا el  پذیرفته است.
سایس در نوشته خود ٌ کتیبه های مالمیر ( ایذه) و زبان دوم کتیبه های هخامنشیٌ
Prof.A.H.SAYCE "The Inscriptions of Mal-Amir and The …"
 تحت شماره 70 صفحه 664 نشانه ایلامی را بصورت (            ) با ارزش آوائی el نشان داده است ، و معادل بابلی آنرا بصورت های (   ) و (        ) معرفی کرده است، و کلمه ای را با تلفظ ru-el-pa(?) درصفحه 700 همین منبع ازسطر 15 ستون 2 کتیبه ایلامی اشکفت سلمان بدون ترجمه ذکر کرده است.
( که ظاهراً کلمه ru-el-pa از دید کامرون مخفی مانده است.)
ولی سایس درفهرست لغت خود در همین منبع صفحه 739 که به اشتباه 939 چاپ شده است. آنرا  
ELpa(?)tum ذکر میکند.
وایسباخ در گزارش خود ٌ بخش جدید آگاهی از کتیبه های شوشیٌ
F.H.WEISSBACH " NEUE BEITRÄGE ZUR KUNDE DER SUSISCHEN INSCHRIFTEN"                                                               
صفحه 751 کلمه سایس را بصورت ru-el(?)-is-muk-MEŠ آوانویسی کرده است.
نزدیکترین صورت نشانه های موجود درکتیبه های معبد چغازنبیل (   ) ، (       ) و           (  ) میباشند ، که el قرائت شده اند.
با وجود گسترده گی شناخت نشانه مورد بحث هنوز در پذیرش ارزش آوائی آن بین ایلام شناسان اختلاف است. بهمین سبب در آوا نویسی آنرا با حروف بزرگ بصورت EL نشان میدهند . ولی در تمام موارد مشاهده میگردد، که صدای صامت L یا R را درنشانه می پذیرند. که در گویش های محلی شمال خلیج فارس این دو صامت  در بسیاری موارد جایگزین یکدیگر میشوند.
در کتیبه بیستون لوحه دوم سطر55 ، 56 و65 دوبار کلمه EL-te آورده شده است.
در هر مورد بشرح ذیل عبارت شامل این نشانه را با عبارت پارسی باستان مقایسه می کنیم:
الف – عبارت پارسی باستان : سطور 74و75 صفحه 47 کتاب ٌ فرمان های شاهان هخامنشیٌ
 اَدَمشَ ئیی   اُتا   ناهم   اُتا   گوشا   اُتا   هَزانم     فراجَنم     1 چَشمَ      اَوَجَم
من اورا     هم    بینی   هم گوشها هم   زبان   همی بریدم   1چشم (را) کور کردم.
معادل ایلامی آن در کتیبه El/P2/55-56  با فرض تطبیق دومتن پارسی باستان وایلامی چنین است:
 
mu    hi   ši-um-me a-ak   ti-ut-me a-ak   si-ri   maz-zi-ya EL-te   ki-tu-ma
کور کردم  یک چشم(؟)   بر کندم      زبان      و     گوش (ها؟)    و          بینی      این(را) من
من اینرا بینی و گوشها وزبان برکندم و یک چشم کور کردم.
ب- در عبارت دوم پارسی باستان OP/p47-89 چنین است.
اَدَم     اُتا     نآهمَ      اُتا    گوشا      فراجَنَم      اُتا     شَ ئیی      1 چَشمَ        اَوَجَم
من    هم     بینی      هم     گوشها    همی بریدم   هم     اورا        1 چشم        برکندم
معادل ایلامی عبارت دوم در El/p2-65 چنین است.
mu       hi      ši-um-me     a-ak       si-ri      maz-zi      EL-te     ki-tu-ma
کور کردم     یک چشم (؟)      برکندم گوش( ها ؟)     و            بینی           این (را)   من
من اینرا بینی و گوشها برکندم ، یک چشم را کور کردم.
متاسفانه درهردو مورد عبارات معادل بابلی نو در کتیبه بیستون تخریب شده اند و قابل استفاده و استناد نیستند.
اگر دقت گردد، عبارات بالا نشان میدهند، که ترجمه از ایلامی به پارسی باستان کاملاً منطبق نیست . واین نقص در ترجمه نیز وجود دارد زیرا si-ri  در عبارت اول ایلامی  ٌ زبان ٌ و بار دیگر در عبارت دوم  ٌ گوش ها ٌ ترجمه شده است ، ونشان میدهد که در ترجمه های موجود بیشتر متن پارسی باستان ملاک ترجمه بود است . و ترتیب اسم ها در عبارات رعایت نشده اند. در عبارت پارسی باستان در هر دو مورد ، سخن از ٌ یک چشم ٌ  رفته است. با وجودیکه در معنی کلمه si-ri تردید وجود دارد. ولی مشاهده میگردد، دارای پسوند شناخته شده -ri میباشد ، که در ایلامی نو بعنوان یاء وحدت یا ٌ یک ، یکی ٌ بدرستی شناخته شده است.
مثلاً کلمه ša-ak بمعنی ٌ پسر ٌ و ša-ak-ri بمعنی ٌ پسری ، یک پسر ٌ است . چه واضح است ،  وقتی داریوش میگوید ٌ من داریوش یک پسر ویشتاسب ٌ به این معنی است، که ویشتاسب پسران دیگر نیز داشته است . یا هنگامیکه در کتیبه ٌ نسب نامه ٌ داریوش میگوید : ٌ ruhhušakri ٌ     بمعنی ٌ یک نوه پسری ٌ   خود دلیلی است بر اینکه در یک خانواده بطور طبیعی پر اولاد ایلی نوه های پسری و حتی دختری دیگر هم وجود داشته اند.
در ترجمه کینگ وتامسون صفحه 123 منبع ذکر شده در بالا ،ترجمه ایلامی تقریباً معادل متن پارسی باستان است. جز اینکه جای گوش ها وزبان عوض شده است.
آنها در کتاب خود نوشته اند:
I cut off his nose, and his tongue and his ears, and 1 put out his eyes;
ٌ من بینی و زبان و گوش های او را بریدم ، یک چشم اورا بیرون آوردم ؛ . ٌ
وایسباخ هم تقریبا متن پارسی باستان را ترجمه کرده است، او در صفحه 39 منبع ذکر شده در بالا عبارت بالا را بصورت ذیل ترجمه کرده اند.
Ich schnitt ihm Nase ohren und Zunge ab und stach ihm die Augen aus  
 
ٌ من بینی ، گوشها و زبا ن اورا بریدم و چشم او را کور کردم. ٌ
البته ایشان در همانجا پیشنهاد کرده اند ، که عبارت EL-te ki-tu-ma   بصورت    EL-te-ki tu-ma قرائت گردد.
ملاحظه می گردد ، تنها کلمه منتخب که میتواند، در ایلامی ٌ یک چشم ٌ قرائت گردد، کلمه si-ri است .
دلائل زیر این مسئله را تقویت میکند:
ریشه فعل دیدن در ایلامی ziy می باشد. که بسیار نزدیک به seyl ٌ سیل ٌ بعنی نگاه در زبان بختیاری است. و در فارسی نو هم آنرا در کلمات ٌ سیر و تماشا ، سیر و سفر .... ٌ  میتوان مشاهده کرد.
درکتیبه های ایلامی میانه( چغازنبیل) زیارتگاه si-ia-an خوانده میشود.
کلمه si-ir-ri  

تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1218
نویسنده : فریدون عباسی

 

 
از طرف دیگر ، با این تفکیک فعل ایلامی شناخته شده tu-ma ، چون معادل کلمه پارسی باستان adinama است . باید بمعنی ٌ میستاندم، بر گرفتمی ٌ ترجمه شود، و می باید فعل ماضی استمراری اول شخص مفرد باشد. وترجمه عبارت میتواند: ٌ من این( را) بینی و گوش ها ویک چشم برکندم، زبان بریده بر گرفتمی ، بر دروازه ام بسته همی داشته... ٌ باشد.
 
 ولی این فعل درجملات دیگر در کتیبه بیستون " دادم " ترجمه شده است . مثلاً داریوش شاه میگوید: " اهورامزدا مرا شاهی دادم ." . بنظر میرسد این فعل زمینه پیش ایلامی دارد، و در ارتباط با زبان بومیان غیر ایلامی باشد. زیرا در گویش شوشتری نیز کلمه مشابه آن do-ma معنی " دادم" را دارد. وعبارت lo-ta-ki do-ma معنی " (من به او) گنگ سانی دادم " را دارد.
 
درکتیبه ایلامی نقش رستم از داریوش pir-ra-um-pi-EL   یا bir-ra-um-bi-EL بمعنی   ٌ آشفته، بسیار آشفته ٌ آورده شده است. مشابه چنین کلمه ای درگویش شوشتری بصورت عبارت   bi(d) rombelo از نظر تحت اللفظی بصورت کلمات " بود ، ویران شده ، بسیار " معنی میشود. ومیتوان نشان داد: bi(d)  بمعنی "بود"/   rombe بمعنی ٌ ویران شده ٌ از مصدر rombidan بمعنی " فرو ریختن  ( ساختمان) " و مصًوت o از lo صفت مبالغه بمعنی "بسیار" است . وعبارت bi(d) rombelo  مفهوم  " بسیار ویران شده بود " را دارد.
 
 ولی اگر beپیشوند فعل rombidan را پیشوندتاکید فعل بپذیریم ، عبارت berombelo در حالت تاکیدی معنی" بسیار ویران شده" را میرساند،که بیشتر به ترجمه کلمه ایلامی نزدیک میشود، و نشانه be پیشوند تاکید فعل که امروزه در زبان فارسی جدید رایج است، ایلامی بودن این کلمه را مورد تردید قرار میدهد، زیرا زنجیره افعال ایلامی تقریباً اغلب با نشانه های پسوندی نشان داده میشوند، و بندرت دارای پیشوند هستند. وخود این پرسش را بوجود می آورد ،که،آیا این کلمه یک وام واژه در زبان ایلامی است؟ با توجه به کاربردگسترده کنونی پسوند -o در گویش های شمال خلیج فارس وخویشاوندی این گویشها با زبان کنونی فارسی تحقیق در این مورد شایسته نوجه است.
 
مصًوتهای پسوندی -o و -i در گویشهای شوشتری، بختیاری ، لری و در چند گویش دیگر شمال خلیج فارس  صفت  مبالغه را می سازند.
 
مثلاً در شوشتری ، mel-melo بمعنی ٌ بسیار پرمو ٌ ، بختیاری tel-lo بمعنی ٌ بسیار شکمو، بسیارشکم گنده ٌ و گویش لکی lamo " بسیار لاغر"، گویش ممسنی gapo " بسیار بزرگ" لری šarmo " بسیاربا آزرم" است.
 
جالب است گفته شود در گویش شوشتری و بختیاری یکی از شاخصه های زبان ایلامی یعنی خوشه نا همخوان -lt- نظیر holtapoon بمعنی ٌ بزور جا دادن ٌ ، golteysor بمعنی " گل شقایق ، کل لاله سرخ ،  šaltelaqo  شَلتٍلقو بمعنی ٌ بسیار بی نظم، بسیار بی بند وبارٌ  یا pelt بمعنی ٌ تفاله ٌ و کلمه pelti بمعنی ٌ کمی ، اندکی ٌ هم وجود دارد.





 
 تلفظ lo برای نشانه EL
 
به استناد دلائل مکمل زیر:
 
نشانه شناخته شده ایلامی با تلفظ lu از سوی کینگ وتامسون ارزش گذاری نشده است. و در هیچ موردی درکلماتی با مفهوم خانه و شهر بکار برده نشده است. از طرفی پذیرش ارزش های آوائی یکسان lu و lo در زبان های خط میخی امری شناخته شده است . بنظر میرسد یکی از دلائل چند صدائی بودن یک نشانه یا هم صدائی چند نشانه در این زبانها میتواند، ناشی ازکاربرد واژگان گویشهای مختلف اقوام تحت تسلط از سوی اقوام حکومتگر باشد.
 
پی پر در کتاب ذکر شده خود صفحه 59 عقیده دارد ، نشانه man ایلامی واحد مستقلی نیست ، بلکه میتواند بصورت های ma-an یا ma-en تفکیک شود.
 
جرج کامرون در کتاب فوق الذکر خود صفحه 81 عقیده دارد، en-ni  مفهوم ٌبودن، یا جائی اقامت داشتن ٌ را دارد.
 
در مورد هجای مستقل lo :
 
نشانه lo به تنهائی " در شوشتری معنی " سایبان ولب " را دارد، ولی در گویش بختیاری با تلفظ law تنها معنی " لب " را دارد، که در فهرست لغات منتشر شده این گویشها نشان داده شده اند .
 
در برخی زبانهای خط میخی جایگزینی صامت w و m بجای یکدیگررایج است ، مثلاً lam بصورت law خوانده میشود. با این استناد میتوان پذیرفت که کار Bork, Hösing, و König در پذیرش lam با توجه به تلفظ law در گویش بختیاری که مرکز اصلی ایلامی ها بود ه است ، به تلفظ درست نشانه نزدیکتر است.
 
اگرنشانه EL با تلفظ lo یا law بمعنی "لب" پذیرفته شود، از نظرتحت اللفظی مثلاً عبارت ایلامی :EL-ma-in-ti در El/B3/65 می باید بصورت " در لب باشی " ترجمه شود. و بدنبال آن سایرصورت های این فعل در ایلامی باید مشتقات فعل " در لب بودن " باشد . که در اصطلاح مردمی بصورت " تو لب بودن، تولب شدن" رایج است. آنچه در مورد این فعل مردمی فراهم گردید، چنین است:" تو لب شدن " بمعنی" دلگیر شدن، ( یا باصطلاح رایج) دمغ شدن،جا خوردن ، ترسیدن ، نگران شدن، با نگرانی در فکر شدن ، در تردید شدن ... " در حالت " تو لب شدن" بگفته افراد کهنسال لب پائین زیر لب بالا پیچیده میشود، و حالتی شبیه لب به دندان گزیدن را نشان میدهد.
 
در گویشهای مورد استناد کلمه ای مشابه lo یا law بمعنی " اندیشه" وجود نداشت ، ولی در گویش بختیاری عبارت " لولو کردن = لب لب کردن " معانی " دو دل بودن، در تردید بودن ،( برگرداندن لب زیرین بهنگام ) قهر کردن ،یا نگران بودن کودکانه " وجود دارد.
 
در مثالهای زیر:
 
در کتیبه های مختلف ایلامی هخامنشی چند زنجیره عبارات فعلی( با توجه به پیشنهاد پی پروکامرون در مورد نشانه man ) با پیشوند EL-ma بمعنی " در اندیشه"  ورشته پسوند های مختلف فعل " بودن " ترجمه شده است.  مشاهده میشود:
 
در کتیبه Na/31-32ٍEl/ نقش رستم با عبارت EL-man-ta " در اندیشه باشی" ترجمه شده است. ولی بند مربوط به این عبارت سطور 31تا 38  چنین ترجمه شده است:
 
" اگر باز" در اندیشه باشی (یا بهتر است " در تردید باشی ") "  که داریوش شاه چند کشور، آنها را درتصرف داشت؟، پیکره ها را ببین آنانکه تخت را بردوش میبرند . آنگاه خواهی دانست، آنگاه خواهی دانست.( تکرار تاکیدی) این نیزه مردی پارسی ، بسیار دور رفته است، آنگاه آنرا خواهی دانست ، مرد پارسی بسیار دور از داخل پارس جنگیده است." بنظر میرسد ، با توجه به متن، " در تردید بودن  " ترجمه مناسب تری باشد.
 
 در کتیبه ایلامی نقش رستم El/N? بالای سر مجسمه شیر عبارت El-man-ti " دراندیشه باش" ترجمه شده است. ترجمه کتیبه چنین است: " (ای) مردی ، که آن فرمان اهورامزدا( ترا) نا پسند آید،  در اندیشه باش!   (= نگران باش!) که راه راست ( را ) رها نکنی ، نافرمانی نکنی." که در اینجا" در اندیشه بودن" معنی" نگران بودن، درهراس بودن " را دارد.
 
عبارت EL-ma-in-ti در El/B3/65 با ترجمه " در اندیشه باشی " مربوط به عبارت کلی : " تو (ای) که پس(از) این شاه شوی، مردی (که) دروغگو باشد، بسیار سخت کیفر بده،اگر چنین " در اندیشه باشی"          (= تدبیرکنی) کشورم در امان است." .
 
بنظر میرسد، در عبارات بالا فعل "اندیشه کردن" بمفهوم امروزی " اندیشیدن یا تفکر کردن " محض نیست. بلکه مفهومی از " تو لب بودن" مردم عادی با معنی " بانگرانی دراندیشه بودن ،..." را دارد، و EL با تلفظ lo یا law بمعنی " لب" قابل پذیرش باشد. و مجدداً این سوال را مطرح میکند ، که آیا EL یک نشانه ایلامی است ؟ یا نشانه ای است، که همراه خود چند وام واژه را از زبانی دیگر وارد زبان ایلامی کرده است.
پایان بخش دوم
 ادامه دارد. شاد باشید.

تاریخ : چهار شنبه 25 فروردين 1395
بازدید : 1323
نویسنده : فریدون عباسی

 

بخش دوم مشکلات زبان سومری

مشکلات زبان سومری ( بخش دوم)

 

پروفسور جان .لویس . هیس John.Lewis .Hayes درپیشگفتار نوشته معروف خویش " راهنمای دستورزبان سومری و متون...1" در مورد مشکلات ذاتی زبان سومری میگوید:" زبان سومری بخوبی زبان اکدی شناخته شده نیست. شماری ازترکیبا ت صرفی( واژ شناسی) ونحوی زبان سومری روش نشده اند.هرچند پیشرفت زبان شناسی در دودهه اخیرقابل توجه است ، ولی بقدرکافی مسائل مبهم باقیمانده است، که ذهن دانش پژوهان را دراطراف زبان سومری بخود مشغول کند.

 

بعضی از دلائل و مشکلات زبان سومری ازاین قرار است :

 

1- زبان هم خانواده زبان سومری شناخته نشده است، واز نظرتوارث زبانی، مشخص نیست ، این زبان مرده ، یا زنده است .... (بوسیله مقابله، و ازطریق دستورزبان ولغات دو زبان هم خانواده دانش پژوه هان میتوانند، رابطه ارثی بین دو زبان خویشاوند را بدست آورند.)، ولی در مورد زبان سومری چنین امکانی دردسترس نیست .

 

2- نظام نگارشی سومری فقط بطورناقص گفتارزبان سومری را منعکس می کند . وتمام ترکیبات دستوری زبان سومری را که در گفتار سومری شناخته شده اند، نشان نمی دهد. این مسئله ، شکل طبیعی نگارش آنرا برای بازسازی صرفی مشکل کرده است .

 

3- بسیاری جملات نمونه موجود است، که بنظرمیرسد ، اندکی درصرف ونحومتفاوت باشند . ولی با فقدان اسناد مقایسه ایی وفقدان گویشوران بومی برای ترجمه ، بیان معنی صرفی ونحوی انها مشکل است . بدون شک ، بسیاری اختلاف معنی جزئی وجود دارد ، که برای همیشه قابل بیان نیست .

 

Igor Diakonoff اظهار میدارد" این شوخی کاملا شناخته شده ای بین آشورشناسان است ، که به تعداد سومرشناسان زبان ولهجه سومری وجود دارد ". (1976:99).

 

اخیرا Thorkild Jacobsen گفته بود:" دانش زبان سومری هنوزدرمرحله ابتدائی است ". محققین به تجربه این نقطه نظرات گوناگون را درترجمه زبان سومری لحاظ میکنند، واحتمال انحراف درآنها وجود دارد. حتی در حد محققین شایسته سطح بالا نیز ممکن است ، چنین انحرافی در ترجمه بوجود آید . به حدی که خواننده ترجمه هرگز نداند ، که دو ترجمه متفاوت، ترجمه یک کتیبه واحد است. محققین هنوز نمی توا نند روی یک دستور زبان واحد توافق کنند" .(1987:xv).

 

یطورمطمئن می توان گفت که زبان سومری برای مطالعه آسانتر از زبان اکدی است . زیرا زبان سومری ، حداقل بنظر نمی رسد صرف گسترده ای داشته باشد . قواعد دستوری زیادی برای آموختن ندارد. مانند زبان اکدی وعبری قواعد افعال ضعیف ندارد، که نیاز به حفظ وبه حافظه سپردن آنها  باشد. بطور نسبی بسیاری از پژوهند گان این زبان مشکلات آنرا دردرک ومفهوم آن می دانند. بهرحال این زبانی متفاوت با توقع یک خواننده انگلیسی زبان است .بعضی مواقع فهم اصول این زبان مشکل است، وازآن مشکلترکاربرد این اصول است.".

 

او در دنباله میگوید:" مشکلات نظام واجی، در مورد تلفظ هر ارزش آوائی زبان سومری بسیاراست ، وبیان آن آسان نیست . برای این مسئله دو دلیل اصلی وجود دارد.

 

اولاً : زبان سومری زبانی منفرد وایزوله شده است ، ومدارک کافی برای کمک ومقابله وجود ندارد.

 

ثانیا : مدارک واج شناسی زبان سومری از طریق فیلتر نظام واجی زبان اکدی ایجاد شده اند،وآوا شناسی سومری ازدریچه چشم آوا شناسی اکدی دیده میشود . مثلا : کلمه" پسر" درزبان سومری دقیقا /domu/ با صدای /o/ تلفظ میشود ، ولی چون دراکدی صدای /o/ وجود ندارد ، در نتیجه این اسم با هجای اکدی du-mu وبر اساس شواهد اکدی تلفظ می شود. در نتیجه ممکن است، هرگزندانیم ، در زبان سومری مصّوت /o/ وجود داشته است ، یاخیر. بنا براین، تصویر زبان سومری دوره UrIII ( از 2162 ق. م تا 2004ق.م) دراصل برمبنای زبان اکدی بابلی کهن .( از 1894 ق. م تا1595ق. م ) وپس ازآن شکل میگیرد، وبهمین شکل بیشتردانسته های دستورزبان سومری ازنوشته های سومری ، کاتبین اکدی زبان ، و تعلیم یافنه گان آنها بدست آمده اند.همینطورهم، درباره توسعه تاریخی آواشناسی سومری دانش اندکی داریم. زبان سومری در یک دوره چند قرنی زبان محاوره بوده است. (وبرای نگارش حتی قرن ها مورد استفاده قرار گرفته شده است). نظام واجی سومری در زمان حیات گفتاری ، باتوجه به همزمانی از نظر گفتارمردم ابوسلبیخ Tell Abu Salabikh با مردم UrIII بطورپر معنی تفاوت دارد. در بعضی موارد، در باره ارزش صوتی و. تلفظ تکواژهای دستوری زبان سومری ، شناخت بیشتری نسبت به تکواژهای قاموسی وجود دارد. این باین دلیل است ، که تکواژ های دستوری ، بیشتر بشکل هجائی نوشته شده اند. درحالیکه تکواژ های لغوی عموما بصورت اندیشه نگارنوشته میشوند، وبدون شاهد و سند اثبات ارزش صدای آنها مشکل، بلکه کاملا بعید است باین دلیل. ، تقریبا از طریق روش دستوری میتوان تغییر صدای تکواژ را مشاهده کرد، ولی بسیار مشکل است، که این تغییرات را از طریق تکواژ قاموسی دید . بطورخلاصه باید گفت، که زبان سومری احتمالا صداهائی دارد که زبان اکدی ندارد. در نتیجه آنچه می تواند مفید باین معنی باشد . کاربرد مستقیم اسناد گوناگون زبان سومری است. با وجودیکه ، بیان واظهارنظر با این اسناد بطور مستقیم مشکل است، ولی چندین نظام صوتی بازسازی شده زبان سومری وجود دارد، که همین موضوع هم یکی از پدیده های این زبان وارزش صوتی داده شده به هر پدیده واحد است. درعمل متاسفانه سومر شناسان تلاشی جدی برای ساختن صدای دقیق اصوات سومری بعمل نیاورده اند.، وبطور نسبتا کلی همان ارزشهای آوائی بر مبنای زبان اکدی را بکار میبرند.

 

او درباره توارث زبان سومری میگوید:" کم کم به نظرمیرسد، که زبان سومری زبانی منفرد وایزوله شده است . این بدین معنی است ، که زبان هم خانواده زبان سومری، چه زنده، چه مرده یافت نشده است.اما برای مرتبط کردن زبان سومری با بسیاری از زبانهای دیگر کوشش میشود. نظرات عامه پسند ، عبارتند از هم خانواد گی زبان سومری با زبانهای مجاری ، ترکی، قفقازی ، دراویدی وزبان روستائی هندی ، ولی هیچیک از این زبانها پذیرش عمومی نیافتند . این چنین کوشش ها ئی برمبنای شباهت های سطحی زبانها که ازنظر گونه شناسی شبیه اند، به عمل می آید . .A.Leo. Oppenheim خاطر نشان کرده است:" حقیقت آن است ، که سومری با وجود آنکه زبانی بخوبی قابل فهم است ، ولی پیچیده است، این زبانی است، که نمیتوان آنرا به زبان شناخته شده دیگری مرتبط کرد . زبانی که صدها سال فرهنگ آفرید ه است . کوشش برای مرتبط کردن آن با زبانهای کاربردی Polynesia (جنوب هند ) وافریقا درست نیست . مولفین چنین مطالعات پایان نا پذیری ، ثابت میکنند، که یا زبان مادریشان یا زبانی که آنها با آن برخورد کرده اند ، پیوند هائی با زبان سومری دارد.(1971) . Sir Gerard Clauson این بحث راچنین خلاصه کرده است : "سومری به طور بسیار روشن زبانی منفرد است .علیرغم کوشش های متعدد برای جا انداختن پیوند زبانهای دیگر با آن ، صورتهای مضحک ، غیر محتملی ارائه شده است" .(1973). احتمال اینکه ارتباطی ممکن است ، پیدا شود ، سست است . بسیاری اززبانهای پیوندی احتمالا مرده اند، بدون آنکه ازخود هیچ نوشته ای ثبت کنند . سرزمین مادری سومری ها شناخته شده نیست . ازاین رو روشن نیست، در کجا ممکن است ، زبان هم خانواده زبان سومری وجود داشته باشد . احتمال وجودچنین سرزمینی درهرجا ممکن است ، وجود داشته باشد، که لزوما ممکن است ، در سرزمین سومر نباشد .".

 

او در ادامه میگوید:" ....آخیراً ..تا حدودی اصطلاح ارگتیو برای سومری استفاده میشود. بعضی محققین اخیرا کارکرد ارگتیو زبا ن سومری را مورد بحث قرار داده اند.( حتی اگر برخی تفاسیر روشن نباشند.) . این مفهوم قرائت منصفانه اخیر ازادبیات سومر شناسی را دارد . این چنین اصطلاحاتی مانند ارگتیو، ( عامل ، کنش گر) ، پذیرا وغیره که قابل درک است، همیشه قابل استفاده نیست. امروز موضوع بحث باید این باشد، که الگوی ارگتیو باید چه نامیده شود. شاید بهتر است، مانند گذشته از اصطلاح " مفعولی صریح " بجای الگوی اصطلاح ارگتیو استفاده شود . بعلاوه همه محققین عقیده ندارند که زبان سومری برمبنای ارگتیوعمل می کند . بعضی سومرشناسان عقیده دارند که مدارک کافی برای بازتاب حالت ارگتیو درزبان سومری وجود ندارد ، وهمینطوراعتقاد دارند ، استثنائات خیلی زیادی درمدل ارگتیوسومری وجود دارد. دیگران موافق مراتب انشقاق درزبان سومری نیستند. پیچید ه گیهای انشقاق ارگتیو را در زبان جهانی دلیل این امرمعرفی میکنند. هنگامیکه دانش صرف افعال سومری بیشتر آشکار گردد، ممکن است، جریان ارائه ارگتیو در زبان سومری بسیار تسهیل گردد . اولین کسی که اصطلاح ارگتیو را برای زبان سومری در1957بکار برد Viktor Christian بود . هرچند اصطلاح او اندکی متفاوت با اصطلاح مرسوم است. Diakonoff (1965) نظام ارگتیو سومری وسایر زبانهای خاور میانه را مختصراً شرح میدهد. ولی ازبیان شرح صرف یا مورفولوژی آ ن خود داری کرده است . مقاله هائی بوسییله Daniel Foxvog در (1975) و Piotr Michalowski در (1980 a ) منتشر شده است ، که صریحا قالب ارگتیو زبان سومری را پذیرفته اند. Van Aalderenدر (1982 ) در سلسله مقالاتی بعضی از نظریه های منتشره را تفسیرمیکند. دردستور زبان Marie –Louise. Thomsen   که در        (1984) منتشر شد ، مدل انشقاقی را برای زبان سومری پیشنهاد میکند. درآخرنوعی بررسی ارگتیوی از زبان سومری یوسیله Gong Yushu در (1987) انجام شده است ."...

 

او در ادامه میگوید:" زبان سومری اغلب یک زبان پیوندی معرفی شده است. این اصطلاح به قرن نوزدهم بر میگردد، هنگامیکه زبان شناسان کوشش میکردند ، زبان های جهان را در چند نوع پایه ، تنها بر مبنای رده شناسی ، و نه ملاک توارث طبقه بندی کنند. برای این زبان شناسان ، تنها سه نوع زبان می توانست طبقه بندی شود . منفرد ، ترکیبی ، پیوندی.

 

1- زبا ن منفرد ( گسسته ، تکواژی )Isolating

 

درزبانهای منفرد، درحقیقت هرتکواژه یک کلمه جداگانه است . بطور مثال ، درزبان چینی که جزء این گروه زبان ها قرار دارد. زمان فعل روی افعال نیست . چنین اطلاعاتی بطور جداگانه روی قیود برده شده اند . همین طور نشانه جمع روی اسمها ومانند آن نیست ، بلکه چنین اطلاعاتی روی کلمات دیگر آورده میشوند .

2- زبا ن ترکیبی Fusional

درزبانهای ترکیبی نظیر، اکدی ولاتین تکواژهای دستوری ، ازطریق انتهای اسم یا فعل بیان میشوند.

 وچندین تکواژمختلف درترکیب شرکت می کنند . بطورمثال : در لاتین کلمه amo معنی " من دوست دارم " را دارد. /o/ انتهائی آ ن نشانه چند چیز است . فعل اول شخص است، مفرد است، زمان حال است ، وجه اخباری است ، ودر حالت فعل معلوم است. بنا براین، تکواژهائی برای نشان دادن شخص، زمان،عدد، حالت ووجه ندارد ، بلکه همه در نشانه /o/ خلاصه شده اند .

 

3- زبا ن پیوندیAgglutinative

 

درزبانهای پیوندی ، مانند زبانهای ترکیبی چندین تکواژه دستوری در یک کلمه خلاصه میشوند. باوجوداین، تکواژها هریک ازدیگری متمایز هستند ، وباهم ترکیب نمی شوند. در یک زبان پیوندی زنجیره هائی از پیشوند وپسوند بکار میرود . هرالصاقی ازنظر شکلی متمایز است ، ویک تکواژ را بیان میکند. نمونه بارزچنین زبانی، زبان ترکی است. درعبارت ترکی: evlerinden" ازخانه اش" ev " خانه "، ler " نشانه جمع " ، in ضمیر ملکی" مال او" وden پسوند اضافه حالت مفعول عنه یا حالت" ازی" بمعنی" از" میباشد . بطورکلی هر" وند " یک تکواژه را بیان میکند، وهرتکواژمتمایزاست.ler بطورخودکارنشانه جمع برای تمام کلمه است ،den بمعنی" از" پس ازهرعبارت اسمی وغیره می آید. تکواژها متمایزهستند، ودرهم ادغام نشده اند. زبان سومری ازاین نظر مشابه ترکی است . برای نمونه :" عبارت فعلی" ، مرکب ازیکرشته پیشونداست ، که بوسیله ریشه فعل تعقیب می شوند، وپس ازآن رشته کوچکترپسوندها قرار دارند. هروند یک تکواژرا نشان میدهد ، وهروند اساسا متمایز است . " عبارت اسمی " میتواند بسیارطویل باشد، وبا یک اسم ، بدلها، صفات توصیفی وعبارات حالت اضافه ملکی و غیره همراه باشند . با گذاشتن یک نشانه درانتهای عبارت اسمی، نمای رده شناسی عرضه شده، دراین نوع زبان ها، تا حدی ساده شده است . علاوه براینها ، زبا نهای دیگری وجود دارند، که به دسته بندیهای دیگری هم متکی هستند.درنتیجه، کاملا منفرد، ترکیبی یا پیوندی نیستند. بطور مثال : زبان انگلیسی زبانی منفرد است . ولی در برخی درجات ، زبانی ترکیبی است. بندرت حالت پیوند درکلمات انگلیسی شکل میگیرد. باید گفت در انگلیسی چنین کلمات "قابل پیش بینی" predictability "و متضاد با بی توارثی" antidisestablishmentarianism، بطور منصفانه ، برای چند واژه دارای، پیشوند ، یا پسوند وجود دارد. بیشترزبان شناسان جدید، زبان را دررده شناسی خلاصه میکنند ، وعلاقه ای به مباحث مربوط به morphological typology" رده شناسی واژی " ندارند، وخیلی موافق آن نیستند.آنها عقیده دارند ، که رده شناسی واژی آثارمفیدی ندارد. زیرا هیچ جذابیت یادرک مفیدی راجع به زبانها ، بطورکلی، عرضه نمیکنند. روش شناسی، با این طبقه بندی هم ، درچندین زمینه ، متعرض موضوع میشود . برای نمونه : همانطور که قبلا ذکر شد ، زبان ها به طور کامل ، در یکی ازحالتهای سه گانه رده شناسی قرارنمی گیرند. بنا براین ، هنگامیکه ازاصطلاح پیوندی برای زبان سومری استفاده میشود ، بویژه دربیان عمومی زبان ، بهتر است اندیشه خاصی ازاصطلاح "پیوندی"داشته باشیم . دواصطلاح ارگتیو و پیوندی دو نوع دسته بندی متفاوت را نشان می دهند . تفاوت " ارگتیو- مفعولی صریح " با " کنش گر– پذیرا" دراین است ، که ارگتیو- مفعولی صریح در باره خصوصیات اصلی نشانه گذاری شده یک جمله نسبت به جمله دیگربحث میکند. اما زبان های " منفرد- ترکیبی - پیوندی " تفاوت ارائه طرق مختلف مشارکت تکواژه ها رادر کلمه بیان میکنند. ازنظر تئوریک، یک زبان یا کنش گر است، یا پذیرا ، همین طور یا منفرد یا ترکیبی یا پیوندی است . هرچند بنظر نمی رسد که مجموعه این امکانات اتفاق بیفتد.".

ادامه مطالب در بخش سوم آورده میشود.ذکر مطالب با ذکر وبلاگ  منبع یا مرجع بلا مانع است.










1- Hayes. John. Lewis " A manual Sumerian Grammar and texts

( 1990 Undena )


تاریخ : پنج شنبه 27 اسفند 1394
بازدید : 1100
نویسنده : فریدون عباسی

 

 

طنز نوروزی
 
به خدا دروغ میگوید!
جاحظ طنز پرداز نامی عرب ، که چهره ای آبله گون وبسیار زشت داشت،  د رنزد مردم عرب زبان ، جایگاهی نظیر ملانصرالدین در بین مردم فارس زبان دارد. گویند کسی برای دیدن او به خانه اش رفت ، ودق الباب کرد. اندکی پس از درزدن کودکی در را گشود، وازمرد پرسید ، با چه کسی کار دارید؟ مرد پاسخ داد : اگرجاحظ در خانه است ، بیاید با وی سخنی دارم ! کودک پاسخ داد، او در خانه است ، ولی به کاری مشغول است  ، و نمی تواند ، بر در آید. مرد حیران شد ، و پرسید: مگر چه میکند؟ کودک پاسخ داد : او روبروی آینه نشسته است ، و خود را نگاه میکند ، و میگوید: فتبارک الله احسن الخالقین ، خدایا مرا چقدر زیبا افریده ای .
 
تذکر: البته جمله " فتبارک الله احسن الخالقین " تقدس الهی دارد ، و ربطی به Barak allah Hosein که او با ما نیست،  ندارد !! وسلمان از ریشه سلمانی بمعنی "سر زن !!" هزاران فرسنگ ازبهشت خدا دوراست، وهیچ سنخیتی با نام مقدس حضرت سلمان فارسی ندارد.
وسرانجام شعری از اقبال لاهوری:
شرق را از خود برد تقلید غرب    باید این اقوام را تنقید غرب
 
 
حاضر جوابی !
جوانی درجرگه جوانان ، بی خردی کرد ، و به پیرزنی خمیده قد که با خر خود از گذرگاه می گذشت ،
گفت: السلام علیک یا ام الحمار (سلام برمادرخر!) .
پیرزن حاضرجواب پاسخ داد: وعلیک السلام یا ابنی (علیک سلام پسرم !)
 
 
تقسیم درست ارث!
خانه ای ویک قاطر از پدری به دو برادر به ارث رسیده بود. برادر مهتر والبته قدرتمندتر آنرا در شعر زیر تقسیم کرد ، و به برادر کوچک گفت:
ازصحن خانه تا به سر بام از آن من     از پشت بام تا به ثریا از آن تو
 (البته آن زمان بلند مرتبه سازی نبود!!)
این قاطر چموش و لگد زن ازآن من   این گربه ملوس مامان جون از آن تو
البته گربه پرشیا نبود کسی خیال باطل نکند!
(و چون آن زمان شاید فریاد رسی نبود؟، البته این تقسیم شاید پذیرفته میشد!؟)
 
شاد باشید ، چه رضایت از زندگی همان شادی است .

تاریخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394
بازدید : 1459
نویسنده : فریدون عباسی

 

 

 

 

نوشته  ارنو پوبل " زمینه های دستور زبان سومری" بند های 124 تا 127، ترجمه فریدون عباسی از زبان آلمانی

 

 

توجه: لطفاً نشانه های  ‹=h، برای تلفظ " ه و خ" § و $ برای تلفظ " ش" و¥ = u4 و ƒ=d برای نشانه خدائی استفاده شود.

 

اسم از نظر جنسیت

124- الف-  از نظر کلی جنسیت اسم از نظر دستوری در زبان سومری شناخته نشده است. ولی جنسیت اسم بطور جزئی وبعنوان مفهوم بخشی از جمله در شیوه کاربرد عبارت مشخص میگردد.  مثال :dingir  بمعنی " خدا" و"آلهه" ؛ یا dam بمعنی" زوج " و " زوجه" ؛ یا dumu بمعنی " کودک" ، " پسر" و" دختر"  ؛ یا ibila بمعنی " ورثه( مذکر ومونث)" ؛ یا dub-sar بمعنی " کاتب (مرد یا زن)" ؛ یا di-ku5 بمعنی " قاضی ( مرد یا زن)" ؛ یا pa‹ar بمعنی " فخار و سفالگر( مرد یا زن)  قابل ذکر میباشند.

وبرعکس lú  بمعنی " مرد"  و geme بمعنی " زن " ؛ یا $guru بمعنی " مرد ، مرد جوان" ؛ یا kisikil بمعنی " زن ، زوجه ، خادمه " ؛ یا ara(d),aru(d), uru(d),  مانند eri(d     بمعنی " برده" وgéme  بمعنی " کنیز ، خادمه" ، یا adda,abba, â(d) وā  بمعنی "پدر"  و ama, éme وumme بمعنی " مادر"  ؛ یا $e$  بمعنی " برادر" و SAL+KU بمعنی " خواهر" ؛ یا áma بمعنی "گاومیش نر" و $ilam بمعنی " گاومیش ماده" ؛ یا gû(d) بمعنی " گاو نر" و áb بمعنی " گاوماده"  در کتیبه از نظر جنسیت مشخص شده اند.

125- ب –  در سایر موارد جنسیت اسم معمولا با توجه به مفهوم عبارت سومری با کلماتی نظیر NITA  بمعنی " مذکر، مرد، نر" ، و مشابه آنSAL بمعنی " ماده ، زن ، مونث" برای انسان وحیوان نشان داده میشود.

مثال: [d$UL-PA-è] |  $U dambi NITA   در اینجا d$UL-PA-è  از نظر جنسیت همان مفهوم " شوهر، مرد ومذکر" را دارد، در سطر42 ستون 1مجموعه CT 24, 12 ؛ یا dDamgalnunna | dDamkina, dam-bi SAL  که Damgalnunna= Damkina است ، از نظر جنسیت مفهوم " زوجه ، زن، ومونث " را دارد. سطر53 ستون 2  مجموعه CT 24, 12 .

اگر دقت شود، در اینجا کلمات NITA وSAL بشکل کلمات مرکب dam-NITA وdam-SAL آورده نشده اند. در حالیکه کلمات DUMU-NITA  بمعنی " پسر" وDUMU-SAL بمعنی "دختر" ترکیب مستقل دارند. یعنی خط نگاری آنها اندیشه نگار ویژه سومری برای کلمات "پسر" و" دختر" است. باوجود این ، قرائنی در دست است، که این اندیشه نگار ها به مفهوم " کودک" نیز بکار میروند. و   ترکیبات دیگری نیز وجود دارد، که برای غیر انسان استفاده میشوند.

مثال:AN$U+NITA  بمعنی "خرنر" با تلفظ dur ( سطر8 ردیف38177   مجموعه CT 12,31 BM ) وAN$U+SAL  بمعنی " ماده خر" با تلفظ eme  ( درسطر7 همان منبع) .

ومیتواند، معرف تمیز " اسب " و" مادیان" غیره هم باشد. واغلب بازهم بی تردید کلماتی مانند:

an$u-dur بمعنی " خرنر" و-eme   an$u( eme=ama=éme بمعنی "مادر" )  بمعنی         " خرکره دار، مادیان کره دار" دارد. که " ماده خر  یا مادیان" خوانده میشوند.

علاوه بر آن نگارشهای مختلف an$u-NITA= (an$u-)dur بجای (an$u-)dû(r) هم وجود دارد. منبع سطر10 ستون 5 استوانه A از گودا ؛ یا(an$u-)dû(r)  همان منبع سطر12 ستون6 ؛ یا (an$u-)dü-ùr   سطر 18 ستون6 کتیبه استوانه B از گودا؛ یا-ùr (an$u-)dû در منبع 4R 18  Nr, 6 Sm 1708) Rs.1 ودر استوانه A سطر 20 ستون7 تنها dü-ùr آورده شده است. همچنین از سوی دیگر نگارش SALéme (=ama )-an$u… 1بمعنی " 1 مادخر .." در مجموعه RTC 19  سطر 1 ستون 1 وجود دارد.

126- کلمه dingir مانند dimmer بمعنی " خدا" هنگامیکه درعبارت به مفهوم" در پناه خدا " استفاده شود، از نظر جنسیت هر دو مفهوم " مذکر ومونث " را دارد. مثال: ama-dNinni وama-dNin بمعنی " الهه"  معادل" ایشتار" الهه مادر" اکدی است. ( وعموما بمنظور در پناه  خدا ی پدر یاالهه مادر بشریت، استفاده میشود) . مثال: dimmer-ama-dNinni-bi  بمعنی " خدا والهه او" منبعASK 14 Vs.13    ؛ یا dingir-ani وama-dNinn(i)-ani   منبع  مجموعه  4 R 7 111f ؛ همینطور باز هم کلمه dimmer ( نوشته شده بصورت dìm-me-ir! ) = ilu ! ، یا ama-dNinni برابر الهه اکدی dI$tar   منبع 2 R 39 Nr. 23.4 در دوره حکومت گودا برای کلمه" الهه"  معادل dingir-ama بمعنی " الهه مادر" استفاده میشد.

مثال: dingir-ZU en-dNingi$zida(k)-…-ám, dingir-ama-ZU dNinsunna-…-ám بمعنی " در پناه خدایش  Ningi$zida" ، " در پناه الهه اش Ninsunna"استوانهB سطور 10و11ستون23 از گودا. اگر دقت شود قبلا تذکر داده شد که SALéme (=ama )-an$u… بمعنی " ماده خر، مادیان" است.

 

127- ج-  مجموع یا جمع هر دو جنسیت( مذکر ومونث) ناچار هنگامیکه کلمات یا نشانه خاصی برای نشان دادن آنها نباشد، از طریق تکرارکلمات( معرف جنسیت ) مذکر ومونث درجمله شکل میگیرد، که دارای مفهوم مجموع دو جنس است، ونشانگرانحصاری یک جنس نیست. ولی این جریان هنوزتنها شیوه کامل، جمع دو یا چند جنسیت نیست. ازاینرو اغلب تنها مفهوم جمع یا مجموع جنسیت را القاء می کند.

مثال: ama-a(ii)a  بمعنی " پدر ومادر" ، " والدین" ؛ یا مثلا : 21 en,-ama-a(ii)a-Ann-ak-ene بمعنی " 21  (خدا والهه ) بزرگ ، پدر ومادر آنونا " در سطر 22 ستون1 مجموعه CT 24, 1 ؛ یا sag-geme-ara(d) بمعنی " خدمه " از نظر لغوی کنیز وغلام مورد نظر میباشد. منبع سطور3و8 ردیف 15 CT 19 ؛ یا àba-gû(d)-‹i-a ( با هجانگاری ab-ba-gû-‹a-a)  بمعنی " گاوها" از نظر لفظی نر وماده ، منبع سطر3 ردیف 103RMANB  (SAI 6656)  ؛ یاa-siba-àba-gû(d)-‹il ( عبارت کامل در انتها قبل ازa دارای  ?-e$ یا-?ri میباشد.) بمعنی " گاوچران ( چوپان گاوها)" منبع 5 R 1238a؛ یا u4 -sï-hi-a(=GANAM_UDU-hi-a;(=us-su?-ha-a) بمعنی " گوسفندان" منبعRMANB 10311                         .  (  SAI 7770)

اگر دقت شود دیده میشود که در این عبارت مجموع جنسیت ( نر وماده) برای گوسفندان مورد نظر است ، ونشانه انتهائی برای هر دوجنس آورده شده است.

 


تاریخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394
بازدید : 1631
نویسنده : فریدون عباسی

 

 

مشکلات زبان سومری

 

 

 

پروفسور دکترآرنو پوبل Arno Poebel آشور شناس و سومرشناس مشهور که به پدر راستین دستور زبان سومری معروف است، در مقدمه کتاب خود " زمینه های دستور زبان سومری" Grundzüge Sumerischen der Grammatik چاپ 1923 در باره مشکلات زبان سومری میگوید:" هر یک از خبرگان ومحققین رسم الخط میخی روش خاص خود را دارند. و آزمونهای زبان سومری بسیار شکننده هستند. از طرفی کثرت اطلاعات ، فهم دستور زبان سومری را مشکل کرده است، ونیاز به سالم سازی ودقت در این اطلاعات ضروری است . سهم عمده علل مواضع این بزرگان نیز به طبیعت ذاتی زبان سومری وهنر وسنن باستانی بین النهرین مربوط می شود. با وجود این، اساس اختلاف بین سومر شناسان وجود انواع لهجه های زبان سومری است. هر چند محققین بعضا مشهوری نیز در این تفرقه سهم دارند. علاوه برآن ،مشکلات وغرائب حیرت انگیزنظام نوشتاری سومری نیز مزید بر علت شده است. تفسیر وتحلیل وکشف این زبان هم بوسیله متون وکتیبه های تهیه شده سومری یکی دیگر از مشکلات موجود است، وسهم متون سومری گسترده تر است.

 

نکته اساسی دیگر مربوط به دانشمندان سومر شناس است، یا لااقل ابتدا از سوی آنها پدید آمده است.

 

باید توجه داشت ، زبان سومری هزاران سال است، مرده است. اکنون تنها زبان سومری زبان کتیبه های باقیمانده است. دور از انتظار نیست که دانستن چنین زبانی با کتیبه های اغلب خراب ونا خوانا وتهیه دستور زبان استواری با این توضیحات چقدر مشکل است.

 

با این تذکر، حداقل خواننده نباید در مورد کامل بودن این متن اغوا شود. آنچه مهم است ، تداوم تحقیقات زبان سومری است، شاید لازم باشد ، که دانسته های خود را گسترش دهیم. باید انتظار کشید، و در عین حال، شاهد پیشرفتهای کم وبیش، فعلی باشیم. اما آنچه گاهگاهی به شناخت این طریق مسدود کمک میکند، " نظریات( تئوریهای) عمومی " است.

 

عمده نگرش من در این نوشته متوجه دانش آشور شناسی است، ولی ندرتا، از عقاید Delitzsch و بخشهائی از نظریات Halévys سود میبرم.

 

حرف گونه های نشان داده شده در کتیبه های سومری که از طریق کتیبه های سامی های بابلی بدست آمده اند، یا لهجه های کهنتر سومری که تنها در نشانه های سومری بصورت اندیشه نگار آورده شده اند، این مسئله را که بطور تام وتمام، حروف صدا داراندیشه نگار ها را به ریشه کلمات سومری نسبت دهند ، مورد تردید قرار داده است.

 

سرانجام این نظریه وجود دارد که عناصرساختاری اسم وبه ویژه فعل ، (هریک یا حداقل یکی از آنها از نظر ارزش آوائی ) معانی مختلف کلمات ساده یا مرکب را بصورتهای مبهم ظاهر میکنند. همینطور بعلت نکات باریک ودقیق بسیار، این عناصر فوق العاده تغییر پذیرند. با فرض اینکه کشف حقایق اندیشه نگار ها برای پی بردن به ساختار زبان سومری لازم باشند،اما مشاهده میشود ، زبان سومری با وجود توان تصویر کردن اندیشه نگار های بسیار با ترکیبات مختلف ، انبوهی نشانه های ساده و کودکانه و تخیلی هم به نمایش می گذارد. در قبال این وضعیت دشوار که به کتیبه های بازمانده سومری باید استناد کرد. سخن گفتن از نظام دستوری زبان سومری ، تنها بامراقبت و دقت در کتیبه های موجود، وتوجه به خصوصیات شکل کلمه وترکیبات آن ، وکاربرد کلمه در نظام نگارشی ونوشتاری ، میتواند نتیجه بخش باشد. این ادراک در ابتدا ما را بسوی معرفت آوا شناسی زبان سومری ، برای نشانه های ترکیبی وکلمات گسترش یافته در نظام نوشتاری آنها ، از لحاظ اطمینان به صحت تحقیق، وهمچنین درک بهتر تلفظ کلمه وغیره ، هدایت میکند.

 

مشاغل مقامات سومری تا کم اهمیت ترین آنها و ضمائم این شغل ها ، بعنوان عناصر دقیق ومطمئن ، در شناخت دستور زبان سومری کمک میکنند.و به ویژه کمبود های دستوری را چون جرقه ای روشن میکنند.

 

نتایج بسیار مهم ارائه شده ، وهمچنین تحلیل وتفسیر های گوناگون از دوره های مختلف سومری ، بعلت گستردگی متون کتیبه های سومری باقیمانده از قبایل مختلف سومری ، با توجه به نظام نوشتاری آنها، گویای این مسئله است، که در هر دوره زبان سومری ، وهر سلسله سلطنتی، نظام های دستوری خاص آن دوره وجود داشته اند...... علاوه برآن ، ضمائم تحقیقات پذیرفته شده خود را هم بر آن افزوده ام، تا به تبلور شناخت دستور زبان سومری کمک کنند. غیر از این زمینه ها کارهای تحقیقاتی بسیاری انجام شده اند، تا آنجا که ممکن بوده است ، سعی شده است، این نوشته دقت وروشنی زیادی داشته باشد. هر چند بسیاری تحقیقات مختلف را تحمل کرده ام ، که خود عامل تاخیر در انتشار این کتاب شده است. با وجود این، هنوز هم متاسفانه مجهولات بسیاری باقی مانده اند. تنها آرزویم این است ، که توانسته باشم کاری پربار در مورد شناخت دستور زبان سومری عرضه کرده باشم.

 

امکان موفقیت در تهیه چنین دستور زبانی به نشانه های موجود در نظام زبانی بر خاسته از کتیبه های سومری وابسته است، در عین حال ، در هنگام تطبیق ابتدائی، کتیبه هائی وجود داشت، که چندان استادانه بنظر نمی رسیدند، ولی دارای حقایق فراوان، ونقاط قوت بیشماری بودند، که با اقدامات مجدانه وماهرانه در طرح دستور زبان سومری، تکمیل و ارائه گردیدند. البته عرضه موثرترچنین دستور زبانی باز هم بلا شک به یاری وتلاش کارشناسان این رشته نیاز دارد، وارائه طریق تازه ، به نوع تصورات منطقی ، راجع به اختصاصات زبان سومری وابسته است. از اقدامات عالی در زمینه شناخت دستور زبان سومری، بررسی تک تک موارد کلمات مشاغل بوده است. از دیگر کار های انجام شده ارائه جملات ربطی ( مکمل) سومری و بعضا حروف ربطی ونسبی ، واستنتاج آنها از ظواهر زبان سومری است، که درجای خود ، به تفصیل آورده خواهندشد. و در آنجا با تطبیق موارد با نظام دستور زبان سومری ، پاسخ درست را که لازم بوده است، به کار های قبلی ارائه میدهند. همینطور "نظریه همآهنگی مصّوت " ( یکی از کتب نویسنده م) با کاربرد عالی ، در جهت روشن کردن زبان سومری بسیار مفید بوده است. با وجودیکه این نظریه استثنائاتی هم دارد، ولی در کل عملکرد مفیدی داشته است، ودر تنظیم کردن جملات ، این نظریه همآهنگی قطعی تری را ظاهر کرده است. ارائه تمام مشترکات دستوری زبان سومری بدون شک به تحقیقات آینده وابسته است. بین تصورات موجود ، ودستور زبان واقعی سومری بطور حتمی تضاد وجدائی وجود دارد، چه ما به زبان محاوره ای عادت داریم ، وبدیهی است، که در زبان سومری ها هم وجود چنین وضعی بعید نباشد. اکنون نیز کسانی که هنر تطبیق زبان گفتاری را با دستور زبان نوشتاری داشته باشند ، بسیار کم یاب هستند. واین مسئله یقینا در زبان سومری هم ممکن بوده است. زیرا لهجه های گفتاری سومری ، در حقیقت دارای اجزائ ترکیبی مستقل نبودند، و نظام گفتاری با ساختار وتصویردیگری بوده است . و بویژه نظام گفتاری خود را تنها با ترکیبی از دستور زبان استفاده میکردند، که با قواعد امثله سازی ، وشرح جزئیات ، مفاهیم بندها" پاراگرافها" با ضمائم ضروری ثابت شده اند ، وجداازمتن کتیبه ها ی سومری ، به متن ضمیمه شده اند. قواعدی برای استفاده موثر تر وآسان، با آزمون های بسیارابداع شده اند، ودرهر جا در این کتاب به کار رفته اند، تا بخوبی ارتباط وپیوستگی نحوی را آشکارنمایند. ". ( ترجمه از زبان آلمانی - مولف).

 هرچند موضوعی که در دنباله میآید ، ارتباطی به بحث کنونی ندارد، ولی آز آنجا که یکی از مشکلات کنونی مولفین وناشرین ایران نیز هست، گفتار پوبل در دنباله مقدمه ایشان نیز بعنوان زنگ تفریح آورده میشود. او میگوید:"
مدتهای بسیار تالیف وچاپ این دستور زبان مورد بی مهری قرار گرفته بود، غیر از مشکلات مختلف که قبلا ذکر شد، مشکل بزرگتر ، تلاش ومجاهدتهای فداکارانه در مدتی طولانی برای فراهم کردن پول لازم برای چاپ این اثر بود. متاسفانه مشکل گشای کار، تامین مالی چاپ اثر بود، که در توان مالی من نبود.

 

من تصور میکردم، با آفرینش عناصر دستوری زبان امپراتوری نخستین خاور میانه ، این مردم در انتشار آن سهیم خواهند شد.

 

ولی باید از آقایان Clayکشیش Nies ، Langdon ، Thureau- Dangin ،Scheil ، Deimel ، Barton ، Meek ، Lutz وLackenbill ودیگران بجهت اینکه این دانشمندان مهربان برخی مستقلا به انتشار کتاب کمک کردند، یا در کار انجام آن بشایستگی همراهی کردند، تشکر کنم. از اقای Böhl امتنان خاص دارم، مخصوصا متذکر میشوم که، آقای Clay در استخراج مطالب زیادی بر من منت نهادند، وکمک کردند، واگر یاری ایشان نبود شاید این اثر منتشر نمی شد. برای چاپ کتاب ، آقای-Arnolt Muss با هدیه شایسته خود مارا غافلگیر کرد. عقیده دارم ، همه کسانی که کمک کرده اند . دانش دستور زبان سومری را مدیون خود کرده اند.

 

سرانجام لازم است،از انتشارات Ww.Winterbergschen Buchdruckeri در Rostock یاد آوری کنم که این کتاب تحت خدمات شایسته آنهامنتشر شده است. و در آخر از تمام کسانی که در چاپ این کتاب، تصحیح آن، صرف وقت کرده اند، ونگرانی مرا بر طرف نموده اند، و سهیم بوده اند، تشکر می کنم."

 ادامه دارد. شاد باشید مطالب را دنبال کنید.

ا

 


تاریخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394
بازدید : 1031
نویسنده : فریدون عباسی

مشکلات زبان سومری بخش سوم

 

 

 

بخش سوم مشکلات زبان سومری

مشکلات زبان سومری (بخش سوم)

 

پروفسور Dietz.Otto.Edzard در بند 1/2 کتاب خود " دستور زبان سومری" Sumerian Grammar نشر Brill. Leiden. Boston 2003 پاسخ نومید کننده ای به مدعیان خویشاوندی زبان سومری با زبان مورد ادعای آنها میدهد، او میگوید:"

 

سومریان باید از یک زبان خویشاوند فرضی منشعب شده باشند، که در نیمه یا اواخر هزاره چهارم قبل از میلاد این انشعاب رخ داده باشد. با این وجود، ما پس از آن دیگر هیچ چیزدرباره آوا نشانه ها و ساختار زبان سومری ، برای قبل از دوره میانه هزاره سوم قبل از میلاد نمی دانیم ، و مدرکی در دست نداریم. بنا براین حد اقل یک شکاف دوهزار ساله بین این مدت و قدیمی ترین صورت قابل ساخت هر زبانی( مثل: ترکی ، مجاری ، چینی- تبتی) که قابل مقایسه با زبان سومری باشد ، وجود دارد.

 

تلاشهائی برای یافتن واژه های هم ریشه مخصوصاً بر مبنای صدای منفرد کلمات انجام شده اند. تااین زمان برابر کار های W.Deeters ( 1963-76) او معمای خویشاوندی زبان باسکی – قفقازی  را مورد کنکاش قرار داده است ، و میگوید،هر کلمه در زبان الف و ب که صدای همانند دارند، امروزه بیشترمحتمل است ،که غیر مرتبط باشند. زیرا آنها محصول آوائی متحول شده طی دوره چندین ملیون ساله هستند ، واحتمالاً بنظر نمی رسد ، مربوط به تغییر معنی تحولات تاریخی باشند. بنا به عقیده Deeters ، اگرزبان هم عصر زبان X حقیقتاً یک شکل زبان هم نژاد زبان Y ( مثلاً سومری ) باشد، ارتباط آن زبان X با زبان " پیش- سومری " مربوط به بیش از پنج یا شش میلیون سال پیش است. در نتیجه ساختار آوائی و لغات آن زبان فرضی X با زبان Y( سومری)، برای تشخیص و اصلاح و تصحیح وتغییر کردن زبان Y (کتیبه های سومری) معتبر است. تنها آزمون برتر ازنظر هم سنجی زبان سومری با دیگر زبانها بوسیله روش فهرست لغت نوشته G.Steiner’s بنام" شباهتهای رده شناسی زبان سومری و ایلامی " ،

 

ASJ 12 (1990) 143-76 Typologische Parallelen" Sumerisch und Elamisch: . قابل توجه است.

 

تاکیدات همسانی های ساختاری اشتاینر، در مورد نظامهای ، ضمیری ، افعالی (لازم – مجهول ، مرکب Verbalauffassung ) با ترتیب کلمه درجمله (S-O-V) ( فاعل - مفعول- فعل) ، یا اسمی سازی فعل مرکب نشان داده شده اند، و در چکیده خود ، او با عبارتی محتاطانه میگوید:" این دو زبان با وجود تمایزات بسیارشان ، استعداد ساختار تکواژی را برای جمع بندی یک گروه زبانی دارند." یک اختلاف اساسی بین سومری و ایلامی وجود دارد. زیرا با وجود این ، این حقیقت که ، فعل سومری بصورت یک قاعده اصلی مبنای قضاوت است، مشاهده میشود، در سومری زنجیره پیشوند ها و پسوند ها در افعال سومری چیده میشوند، درحالیکه در ایلامی تقریباً تنها پسوند های فعل وجود دارند. درهر حال ، حتی اگر سومری وایلامی براستی ( حتی بطور جزئی) زبان خویشاوند باشند، معمای عمومی خویشاوندی زبان سومری لاینحل باقی خواهد ماند."".

 

در ادامه دستگاه دستوری زبان فارسی با زبان سومری از دید همین بزرگان و زبان شناسان ایرانی بررسی میشود. شاد باشید.

 

ذکر مطالب با ذکر وبلاگ مرجع بلامانع است.

 


تاریخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394
بازدید : 637
نویسنده : فریدون عباسی

پاره لوحه ها و کاربد آنها

 

 

 

پاره کتیبه ها و کاربرد آنها

 

کتاب جدیدی  با بیش از2500 صفحه با مطالب بسیار ارزنده درمورد دستور زبان سومری چاپ 2006 دانشگاه  کالیفرنیا بدست آوردم . که رساله دکترای آقای  Paul Delnero  بود ، صرفنظر از سبک سیاق و مطالب بسیار با ارزش کار ایشان که از طریق بازیافت کلمات و جملات ناقص  خرده لوحه ها ی سومری بدست آورده است ، ایشان آنها را طبقه بندی کرده اند ، و چند ابتکار بی نظیردیگر هم انجام داده ند ، که یکی هم احیاء بیش از هزار جمله جدید سومری است ، یکی دیگر از کار های نامبرده ، تهیه فهرست هائی از تمام جملات کتیبه های کلیه دوره های سومری  و شناسنمه کردن آنها بر اساس جایگاه کشف آنها و تهیه زیر مجموعه های مختلفی برای مثال ،  براساس مکان یافت کتیبه و دوره نگارش آن ها دسته بندی آنها بصورت موضوعی برای تهیه دستور زبان ، ومانند آن است ، و کار های دیگرایشان هم مثل مقابله دو جمله  متفاوت است ،  که اغلب در کار سومرشناسان  این تفاوت ظاهر نمی شود. با وجود این، قرق را نشکسته اند و پا از دایره کار گذشته بزرگان سومر شناس بیرون ننهاده اند. مثلاً دو پسوند فعل "-ku4-de3"   و "-ku4-de3-en"  یا “gu3 -de”  و “gu3-de-en” که در هر دو مورد ، تفاوت در صامت n  انتهائی است ، و در افعال سومری "جمع شخص" را نشان میدهد، برای مثال در دو جمله آخر دو جمله سومری “gu3 -de”  و “gu3-de-en” بترتیب مانند معنی وتلفظ بختیاری  go-de  و go-de-en " گفته است " و " گفته اند"  میشود.

موضوع اصلی بحث ما ، کار با اهمیت، زنده کردن جملات کامل یک زبان از پاره لوحه های اغلب تک کلمه ای و حتی تک حرفی در دسترس  است .  که میتواند، علاوه بر تکمیل آگاهی های باستان شناسی  در باز سازی کتیبه هایی که بخش هایی ازآنها تخریب و ناقص شده اند، هم بکاربرده شود . ممکن است ، که  مانند کتیبه " بابلی نو" بیستون که بسیار هم بااهمیت است ، و اطلاعات بیشتری هم نسبت به دو زبان دیگر دارد. بازهم  استفاده شود. در زیر دو نمونه از کار ایشان  وعبارت های بازسازی شده به شماره های 44 و101 دیده میشوند :

 

44: uruki ma-da ki-gar-gar-ra-mu  ha-ma-su8-su8-ge-eš-am3

 

عبارت بازسازی شده بالا شاید اطلاعات مفیدی در باره شهر شوشتر در دوره بابلی کهن ؟ ارائه کند. ترجمه درست آن بنظر ما " شهر ماد( شوشتر ؟) ، جای گرگر های ما ، همه آنها از اوست " .

 گرگر نوعی چرخ چاه است که از بلندی کنار رود خانه ای به همین نام در شوشتر آب شیرین ( زیرا آب تمام چاه های شوشتر شور است ، قابل شرب یا کشاورزی نیست ) مصرفی و کشاورزی شهر شوشتررا درگذشته تامین میکرد. چرخ بوسیله احشامی مثل گاو ، گاو میش و قاطر با مشک و طناب آب را بالا می آورد ، برای راحتی حیوان هنگام کشیدن آب با مشک مسیر رفت حیوان را  اغلب با کندن زمین شیب دارمیکردند ،  شیب تند و سرازیری کارچها ر پا  راجهت کشیدن مشک بسیار بزرگ آب راحت میکرد، ودر برگشت نیز وزن طناب و مشک بالا آمدن حیوان را از تونل زیر زمینی آسان تر مینمود . این گرگر ها  نزدیک آبشارهای شوشترهم بودند. در جای دیگری در متون سومری خوانده ام ، که یکی از شاهان سومری کهن پیاده بدیدن آبشارهای شوشتر؟ در حدود 4500 سال پیش رفته است ، و از آنجا تا دریای فارس هم پیاده رفته است . زبان شوشتری مجموعه بی نظیری ازکلمات چندین زبا ن باستانی مانند آشوری ، بابلی نو ، ایلامی و غیره دارد ، وعلاوه برآن، زبان اصلی آنها مشترکات بسیار زیادی با زبان سومری دارد.  بطور مثال ، در شعر " مرغ سفید پا کوتا  تخمه ونه  رقاتا " moqeh safid pa kota   tokh-me vana reqata  " مرغ سفید پا کوتاه تخم میگذارد ردیف طولانی " صورت های مختلف  این کلمه آخر  یعنی reqata  که یک کلمه اکدی، بابلی نو است ، درکتیبه های داریوش هم دیده میشود. و" دور و دراز" ترجمه شده است. البته این نوع کلمات بسیار زیاد است ، وما را مجال کافی نیست . یا بطورنمونه، نام یک محله شوشتر " بلیتی Boleyti " است ، که احتمالاً نام خدای dPe-el-ti   یا dPe-el-ti-ia ایلامی ، اکدی ، هوری ( ص 208 “The Persepolis fortifications” Hollock  استحکامات پرسپولیس از هالک ) است .

 

 

 

NI2 uru ma-da ki-gar-gar-ra-mu / ha-ma-su8-su8-ge-esh-am3

NI5 [. . .] / [. . .] ²su8³?-su8-ge? [. . .]

NI6 uruki ma-da [. . .]

NI7 uruki ma-da ki-gar-gar-ra-gu10 ha-ma [. . .] esh

NIII5 [. . .] ha?- ma? [. . .]

NIII6 URUxA ma-da [. . .]

NIII13 uruki ma-da ki-gar-gar-ra-gu10 ha-ma-su8-su8-ge-esh

NIII16 uru ma-da ki [. . .] / ha-ma-x [. . .]

NIII18 [. . .] ki?-gar-gar-ra-gu10 [. . .] / [. . .] x ki [. . .].

NIII19 uruki ma-da [. . .]

Su1 uruki ma-da / [. . .] gar-gar-ra-mu / [. . .] mu-un-shu-si / ge-esh-she3

Ur1 uru ma-da ki-gar-gar [. . .]

Ur3 [. . .] / [. . .] x x ge-esh-am3

X1 uruki [. . .] da ki-gar-gar-ra ha-ma-su8!-su8-ge-esh-²am3³

X2 uruki ma-da ki-gar-gar-ra-gu10 / ha-ma-su8-su8-ge-esh-am3

X3 urea ma-dam ki-gar [. . .] ga2 ha [. . .]

X11 uruki ma-da ki-gar-gar-ra-A [. . .]

 

در مورد جمله دوم  ، اغلب سومر شناسان با صرفنظر کردن از نشانه اغازین  A = d    و نشانه انتهائی ne عبارت "  آنوناکی "  بصورت a-nun-na-ke4  " جایگاه خدایان " یا پانتئون خدایان  مینامند.  بنظر میرسد ، عبارت درست که بدون حذف یا تغییر هیچ نشانه ای در کمانک ها آورده شده است . با گویشهای شمال خلیج فارس ، معنی " ایلو (یا An ) آب و نان همه را( می) نهد ، خدای بلند مرتبه من هستم " .  a = آب ، nun ؟  نان ( سومر شناسان آنرا صفت  و "عالی"  ترجمه کرده اند، ولی چون اندیشه نگار است ، و به گفته  پوبل  ، مصّوت اندیشه نگار ها مبهم است ، شاید بتوان آنرا نان ترجمه کرد ، در غیر اینصورت ،با استناد به گفته سومر شناسان ) جمله " ایلو آب عالی ( شیرین ) همه را( می) نهد ، من  خدای بلند مرتبه هستم ." میباشد .   کلمه lil درگویش شوشتری یکی از معانی آن "همه" است ،  An  "خدا ، ایلو، ایلی" mah در تلفظ سومر شناسا ن " ماخ " بمعنی "بلند ، در اوج ، در ارتفاع " همین ماه آسمانی است ، و چون زبانهای سومری بختیاری صدای " خ و ح " ندارد. پس به احتمال بسیار صدای " ه " درست است . وجه فعل انتهای جمله بصورت bim=bi-em   نیز در اغلب گویش های لری و شمال خلیج فارس معنی " هستم " را دارد.

به این نیمه شعر بختیاری توجه نمائید:sho deraz o mah boland del ni-gre ja   " شو دراز و مه بلند دل نیگره جا"    ترجمه به فارسی معیار :" شب دراز و ماه در ارتفاع دل آرام نمی گیرد" .

 

 

101: da-nun-na-ke4-ne dingir-mah-bi-im  = (An a-nun-na lil2-ne An mah-bim)

NI1 da-nun-na-ke4-ne dingir-mah-bi

NI2 da-nun-na-ke4-ne dingir-mah [. . .]

NI3 da-nun-na-ke4-ne dingir-mah [. . .]

NI6 da-nun-na-ke4-ne dingir-mah [. . .]

NIII7 [. . .] ne dingir-mah-bi

NIII14 [. . .] mah?-bi-im

NIII15 da-nun-na-ke4-ne dingir-mah-bi-im

NIII16 da-nun-na-ke4-ne dingir-mah-bi [. . .]

NIII17 [. . .] na-ke4-ne dingir-mah-bi-im

NIII30 da-nun-na-ke4-ne dingir [. . .]

NP2 [. . .] dingir-mah-bi-im

Ur1 da-nun-na-ke4-ne dingir-ma-bi-im

Ur4 [. . .] x x [. . .]

X1 da-nun-na-ke4-ne dingir-mah-bi-em

 

شاد باشید .


تاریخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394
بازدید : 513
نویسنده : فریدون عباسی

 

اور نامو نخستین قانون گذار شناخته شده بشر

نخستین قانونگذار شناخته شده بشر

 

مجموعه قوانین اور نامو سر سلسله اور سوم



این مطالب ترجمه ای از سایت مرجع است. ولی چون تصویر داده شده از کتیبه قابل خواندن نیست، و متاسفانه هنوز نتوانسته ام ، تصویری قابل استفاده بدست آورم ، بدون هیچ اظهار نظری نسبت به درستی  ترجمه مطالب سایت از کتیبه سومری ، ترجمه را تقدیم به دوستاران تمدن ایرانی - سومری میکنم. ف. عباسی .

 

ترجمه از سایت مرجع:

 

قدیمیترین مجموعه قوانین شناخته شده جهان ، که حدود 300 سال قبل از مجموعه قوانین حمورابی نوشته شده است، مجموعه قوانین اورنامو سر سلسله اور سوم است. هنگامیکه در سال 1901، این لوحه مجموعه قوانین یافت شد، هنوز قوانین حمورابی (1792-1750 قبل از میلاد) بصورت قدیمیترین قوانین معرفی میشدند.

 

ولی اکنون کهن ترین مجموعه های قوانین شناخته سومری بصورت ذیل میباشند :

 

الف- قوانین شهر اشنونا Eshnunna ( با زمانشناسی 1800 قبل از میلاد) .

 

ب- قدیمیتراز آن  قوانین شاه لیپیت- اشتارLipit- Ishtar از سلسله Isin ایسین ( با زمانشناسی 1930 با زمان شناسی 1930 قبل از میلاد).

 

ج- کهنتر از آن قوانین بابلی کهن به زبان سومری رونوشتهای مختلف از جمله قوانین حمورابی ( با زمان شناسی 1700-1900).

 

از مجموعه قوانین اور نامو سر سلسله اور سوم 26 قانون از 57 مورد آن قابل استفاده هستتند، . استوانه گلی این مجموعه قوانین اولین رونوشت یافت شده است، که در اصل شامل تمام مجموعه قوانین اورنامو است، و آن کهن ترین مجموعه قوانین شناخته شده جهان است. بعلاوه این کتیبه در حقیقت برای اولین بار نام اور نامو را نامور میکند.

 

 

 

پیشگفتار

 

کتیبه

 

".... پس از آنکه An و انلیل سلطنت ناننا Nanna را در "اور" بنا نهادند.، در آن زمان اور نامو فرزند نین سون Ninsun زاده شد. از این مادر محبوب، او بدنیا آمد، تا بر پایه های راستی و دادگری ... ( جهان آرائی کند.) . سپس اورنامو پهلوان زورمند ، شاه اور، شاه سومر و اکد، به قدرت Nanna ، سرور شهر ، و برابر سخن راستین Utu ، کلام حق را درزمین مستقر کرد؛ او ناسزاگوئی را ( ازمردم) دورکرد، جنایت ، خشونت زورگوئی و نزاع را بین مردم برانداخت، و هر ماهه برای معبد 90 bur ( جوال ، بار واحد وزن سومری) غله 30 گوسفند ، 30 sila ( واحد اندازگیری مایعات ، احتمالاً تلفظ "چیله " باید درست باشد. زیرا این کلمه در بختیاری معانی دهان مانند، و راه درونی را دارد . م) روغن برای مخارج  معبد برقرار کرد. او از برنز sila واحد اندازگیری طول ( احتمالاً gaz ) را ساخت. او واحد وزن معیار را یک mana " من"( man در گویش های شمال خلیج فارس و سایر نقاط ایران واحد وزنی است ، که با توجه به معیار و مبانی محل های مختلف در حال حاضر از سه کیلو تا 7 کیلو و احتمالاً بیشتر متغییر است . دلیل این تغییر ات اندازه اجزاء تشکیل دهنده "من " مانند "گن"هستند،( "گن، یا "گند" در گویشهای شمال خلیج فارس وزنی معادل یک دانه خرما است.) که باعث این تغییرات میشوند . زیرا یک "من" از 60 "گن"، یا بقول غربی ها "شیکیل" درست میشود. خرمای ناصریه عراق یا اور باستان که خرمای ریزی است ، در حالت کهنه شده و چروکیده هر دانه حدود 4/6-6/5 گرم بطورمعمول و زن دارد. ولی وزن" من "معیار اور سومری از 480-530 گرم وزن متغییر است . اما "من جنوب که عمدتاً من شاهی نامیده میشود حدود 7 کیلو است. خرمای دشتستان حدود 2/11- 4/12 گرم و خرمای درشت برازجان 20- تا30 گرم و بیشتر وزن دارند . مشخص نیست ، این معیار انتخاب "گن" برای استفاده از خرما در ساختن "من" معیار در چه وضعیتی از تکامل میوه خرما نظیر حالت "خارَک" رطب، خرمای رسیده ... بوده است، یا معیار من تبریز که آن هم باید 60 "گن" باشد ، از چه : میوه یا مبنای دیگری سا خته شده است، در اصل باید از تقسیم وزن من به عدد 60 وزن "گن" بدست آید. در همین گویش ها نشانه جمع بجای "ها" در فارسی تنها "آ" است در نتیجه mana معنی چند" من" را دارد.) و سنگ وزنه یک gin2 ( گند، یا گن در گویش های شمال خلیج فارس سه معنی دارد: واحد شمارش( و وزن) دانه خرما است ، واحد شمارش دانه های گوشت قورمه شده هم وزن یک دانه خرماست، و بمعنی بخیه زدن و دوختن است. ولی در سومری برای شمارش یک قطعه یا تکه طلا یا نقره با وزن معیّن استفاده میشد . بنظر میرسد در ایران هم، وزن 13/8 گرم یک سکه طلای رسمی که تقریباً برایر یک دانه خرمای دشتستان ؟ بوشهریا یک "گن" دوره شاه شولجی است، و سایر واحدهای وزن مرتبط ،نظیر مثقال و غیره تابع این معیار قدیمی هستند. تحقیقی در این زمینه برای تایید این حقیقت ضروری است.)

 

او سنگ معیار برای ساخت"من" را ، از یک "گن" نقره برای درست کردن وزنه های معیار ساخت. "گن" معیار، دور از دسترس مردم بود، دور از دسترس ثروتمندان بود؛ دور از دسترس قدرتمندان بود، دور از دسترس مردم یک"گن" دار (فقیر) و یک " من" دار (ثروتمند)بود.

 

( یک من از 60 "گن" ساخته میشد.).

 

 

 

مواد قانون اورنامو:

 

1. اگر کسی مرتکب قتل عمدی کسی شود، آن قاتل باید کشته شود.

 

2. اگر کسی دزدی کند، او کشته خواهد شد.

 

3. اگر کسی آدم ربائی کند، او در بند خواهد شد، و 15 "گن" نقره ( جریمه) میپردازد.

 

4. اگر یک برده با کنیزی ازدواج کند، وآن برده آزاد گردد، او نمی تواند، خانواده خود را رها کند.

 

5. اگر یک برده یا کنیز با یک زن یا مرد محلی( آزاد ) ازدواج کند، آن زن یا مرد بیش از مالک برده یا کنیزحق داشتن فرزند نخست پسررا دارد.

 

6. اگر مردی به حق دیگری تجاوز کرد، و نامزد مرد جوانی را ازاله بکارت کرد ، آن دو صاحب حق ، تجاوزگر را خواهند کشت.

 

7. اگر همسر یک مرد، پی یک مرد دیگر رود، و با او همبستر شود، آن زن را مثله خوهند کرد، ولی مرد زانی آزاد میشود.

 

8. اگر کسی با قهر وزور وارد شود، و کنیزمرد دیگری را ازاله بکارت کند، زانی باید 5 "کن" نقره ( به مالک ؟ خسارت) به پردازد.

 

9. اگر یک مرد اولین زن خود را( که دختر به خانه او آمد .) طلاق دهد، او باید یک "من" نقره به او به پردازد.

 

10. اگر آن زن ( قبل از ازدواج با او) بیوه بود، او باید (تنها) نیم "من" نقره به او به پردازد.

 

11. اگر مردی بدون هیچ عقدازدواجی با زنی بیوه همبستر شد،او نیازی ندارد ، به او هیچ وجهی بپردازد.

 

12. ...

 

13. اگر مردی متهم به جادوگری شد، او باید با (غرق شدن؟) در آب بیگناهی خود را ثابت کند. اگر بی گناهی خود را ثابت کرد. متهم کننده او باید 3 "گن" نقره؟ بپردازد.

 

14. اگر کسی زن مردی دیگر را به زنای محصنه متهم کرد، واز آزمون مشقت بار (غرق در) رودخانه بی گناهی او ثابت شد، پس آن کس که اورا متهم کرده بود، بایدثلث یک "من" نقره ( خسارت) به او بپردازد.

 

15. اگرنامزد دامادی( قاصد ازدواج)، به خانه پدر زن آینده اش ( به قصد ازدواج ) وارد شود، (و نامزد شوند)، ولی پدر زن آینده اش، دخترش را به مرد دیگری بدهد. پدر دختر باید به مرد اول ( که نامزدی او را بهم زده است.) دو برابر مبلغ هزینه های جشن نامزدی و هدایای آن مرد را بپردازد.

 

16...

 

17. اگر یک برده از محدوده شهر (مالک خود) فرار کند، و کسی اورا (دستگیر) و برگرداند، مالک باید دو "گن" نقره به کسی که برده را برگردانده است، بپردازد.

 

18. اگر کسی چشم دیگری را کور کند، او باید بوزن نیم من نقره، به او ( غرامت) بپردازد.

 

19. اگر کسی پای کس دیگری را بشکند، او باید 10 "گن" نقره (غرامت) به او بپردازد.

 

20. اگر کسی ، در جریان یک زد و خورد، عضو دیگری (مانند ران دست ..) را با چماق در هم کوبید، او باید یک "من" نقره به او غرامت بپردازد.

 

21. اگر کسی بینی دیگری را با کارد مسی برید، اوباید دوسوم یک من نقره بپردازد.

 

22. اگر کسی دندان دیگری را بشکند، او باید دو "گن" نقره بپردازد.

 

23. ..

 

24. [... ] اگر او برده نداشته باشد، او10 "گن" نقره می پردازد. اگر او نقره نداشته باشد. از اموال دیگرش غرامت را می دهد.

 

25. اگر زن برده کسی ، خود را با همسر مالک برابر دانست، و جسورانه با آن بانو سخن گفت، باید دهانش با یک کورت ( نیم لیتر) نمک پرکردد.

 

26. ...

 

27. ..

 

28. اگر کسی بعنوان شاهد( در دادگاه) حاضر شد، و شهادت دروغ او فاش شد، او باید 15 "گن" نقره بپردازد.

 

29. اگر کسی بعنوان شاهد( به دادگاه) احضار شد ، ولی شهادت خود را انکار کرد. باید ،  به اندازه ارزش دعوا(ی مطروحه در آن دادگاه ) غرامت بپردازد.

 

 

 

 

 

31. اگر کسی مزرعه دیگری را غرق آب کند ( به آب به بندد)، او باید 3 کور kur ( وزن، واحدی در کشاورزی) برای هر iku ( واحد سطح) از مزرعه غلّه ( به خسارت دیده ) بدهد.

 

32. اگر کسی یک مزرعه قابل کشت را به کسی برای زراعت و کشت وا گذاشت، و او آنرا کشت نکرد، و آنرا لم یزرع کرد، ان کس ( که مزرعه را بایرکرده است) باید برای هر "ایکو " سه "کور" غلّه بپردازد.




شاد باشید
.


تاریخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394
بازدید : 648
نویسنده : فریدون عباسی

مقایسه مفاهیم و تلفظ

 

 

 

 

 A =    شماره نشانه 949 معنی اصلی نشانه " آب"  

 

تلفظ اصلی "آ"

 

نگارش های نشانه                                                                                :  نگارش سمت چپ که قدیمی ترین تصویر نگاری اولیه است، مسیر حرکت آب را در رود خانه نشان میدهد. این شیوه نگارش ابتدا در کتیبه های بزرگ مرسوم بود ، ونوشته از بالا به پائین روی سنگ یا اشیاء فلزی و مانند آنها نوشته و خوانده میشد، درست همانطور که در طبیعت دیده میشد. وبهمین دلیل نگارش تصاویر با نمایش طبیعی موضوع هما هنگی داشت، ولی پس از کاربرد لوحه گلی حرکت قلم روی لوحه کوچک گلی در دست کاتب مشکل بود، برای سهولت کار، کاتب نگارش را از چپ به راست روی لوحه گلی آغاز کرد، وجهت این کار لوحه گلی و بتبع نشانه ها حدود 90 درجه درهنگام نگارش تغییر جهت دادند، وهمانطور که دیده میشود، در اینجا تصویر بستر جاری رودخانه  تبدیل به آبشاری از بالا به پائین میشود.

تذکر: براستی ریشه فعل "آمدن" در فارسی و گویش های همراه با آن همین تلفظ" آ" سومری را بدرستی حفظ کرده است زیرا بطور طبیعی آب همیشه در رود خانه های همیشگی مثل دجله و فرات در حال آمدن بود.

 شماره ای که در ابتدا  برای نشانه دیده میشود ، شماره نشانه در منابع سومر شناسی است. ( مرجع Sumerische Akkdische und Lautwerte ...  بخش ضمائم از آنتون دایمل Deimel. Anton 1947 چاپ رم)

ارزش های شناخته شده این نشانه از دید ETCSL (The Electronic Text Corpus of Sumerian Literature)  برای زبان سومری تلفظ های a, dur5, duru5   است. ولی دایمل برای تلفظ های سومری و اکدی آن سیزده مورد : a, aša2, du23, dur5, duru5, e4,  ea, eš10, id5, me5, %i7 #ur5,'u3 ?  نشانداده اند.

تلفظ "آ" صدای اصلی نشانه است، و مشتق ازنشانه یا کلمه ای نیست. دارای معانی آب ، بخار، ابر، شبنم ....است، ولی معنی اصلی آن "آب" معادل mû  اکدی بمعنی " آب" یا "ماء" عربی است.

نزدیک ترین تلفظ با همین معنی در گویش های شمال خلیج فارس : برای گویش های خوزی "اُ" o و برای گویش بختیاری aw "آو"است.

a با تغییر صوت بصورت e4  معادل کلمه اکدی pašâxu (پشاخو) است، در کلمات e-ki, i-ki = IKÛ  اکدی معانی " خندق، مرز آبی " را دارد. و بصورت id3  در اکدی معنی nâru  یا "نهر" عربی را دارد.

تذکر: یکی از ابهامات ایجاد شده در زبان سومری کاربرد تلفظ id3یا id2 برای نشاندادن نام رود خانه یا آبراهه در زبان سومری است، درحالیکه ، در گویش خوزی مثلاً شوشتری برای نام رود خانه ها و آبراهه ها همان تلفظ o را استفاده میکنند. مثلا: o-gar-gar  بمعنی " آب گرگر"، یا  " رود خانه گرگر" یا o-darian  بمعنی " آب داریان" یا " آبراهه داریان" است، ولی درگویش بختیاری برای رود خانه یا آبراهه بزرگ از aw-e ru بمعنی" آب رود" یا بطور خلاصه aw     " آب رود" سود میبرند. مثلاً: aw-bazoft " رودخانه بازفت".

 

 این نشانه در کلمه e-sag  جزء اول آن e=mû اکدی بمعنی "آب" و جزء ثانی آن sag  بمعنی "سر" معادل apiu اکدی معنی" پسر، پسر ارشد" را دارد.

زیرا تخمه مرد یا منی را آبی میدانستند، که فرزند از آن بعمل می آید. "فرزند سر یا پسر سر" همان پسر اول است.

تلفظ آن بصورت a-a به احتمال ضعیف از â  یا a'a در اکدی از اندیشه نگار های aha, abwa, aqua  خوانده شده است.

 

معنی کلی ترکیبات آن:

الف- بارندگی، فصل بارندگی، سردی، سرما، خنکی، آرام کردن ( آب بر آتش زدن)، خود را با آب آرام کردن.

ب- آب منی، نطفه. آب تهیه کردن   ج- آب زلال، آب صاف و غیره در کتیبه ها آورده شده است.

الف 1- کلمه اکدی dimtu  بمعنی " اشک چشم " معادل a-igi  سومری است.

تذکر: نشانه igi با شماره 798  دارای تلفظ های de7, ti7(?),ne7, si17,  و تلفظ اصلی ši است که میتوانند، مفاهیم " دیده، تیه ( چشم خوزی، بختیاری)، نگاه، سیل ( نگاه)  را داشته باشند.ولی تلفظ igi در گویش های شمال خلیج فارس برای ما ناشناخته است.

 

تذکر: صدای مصّوت a "آ" در خوزی (شوشتری، دزفولی)  با تلفظ "آ"  معانی : 1. حرف تائید "بله" ، 2.  مخفف "آقا"، 3.  ریشه فعل " آمدن" ، وجه امرِی آمدن برای سوم شخص غائب، 4. نشانه-a جمع پسایندی اسم اشیاء معادل "ها" فارسی و 5. -a پسوندی در زنجیره وجوه فعل ماضی نقلی معادل وجوه "استن" فارسی ، مثلاً : did-om-a بمعنی " دیده ام" ، نشانه پسوندی -a علاوه بر نشانه پسوندی -ka اسم را معرفه میکند، مثلاً: o-sor-a  معنی" آن رودخانه آب شور" را دارند .

 

تذکر مهم: یکی از تفاوت های عمده زبان خوزی و زبان بختیاری نشانه پسایندی a - در شوشتری است، که در بختیاری به e - تبدیل میگردد. این تبدیل در زنجیره اسم و فعل اتفاق می افتد. مثال:

درزنجیره فعل خوزی شوشتری: "دیدُمهَ" did-om-a " دیده ام" ، در زنجیره اسم "حوشهَ اِسوندی؟" hoš-a esondi? "آن خانه را خریدی؟"

درزنجیره فعل بختیاری: "دیدومهِ" did-om-e "دیده ام"، درزنجیره اسم بختیاری :"هُشهِ اِسیدی؟" hoš-e saidi? " آن خانه را خریدی؟".

 

مثال ها: از شوشتری  1- a mob-gu-wom/gom " بله من میگویم."، 2 -" !a Farad a-ra " آقا فرهاد بیاید (و) برود! یا آقا فرهاد بیاورد!" 3- gu-weš a " به او بگو بیاید!"

مثال ها: از گویش بختیاری 1- ? por a pati " پُر یا خالی؟" حرف موصول"، 2-  بصورت مخفف "آقا"a soraw e-go  " آقا سهراب میگوید."، 3- بندرت با نشانه -a پسایندی برای جمع اشیاء معادل "ها" فارسی معّیار، 4- بصورت نشانه پسوندی -a در زنجیره وجوه افعال برای نشاندادن وجوه ماضی نقلی مشابه گویش شوشتری است.

ساختار عبارات بالا همسانی های نزدیکی با زبان سومری دارند.

 

الف2- کلمه اکدی butuktu بمعنی " شکستن سد، هرز آب، سیل"  با کلمات سومری a-kud, a-a-ma‹, a-gal(-gal), a-‹ul و NAG.KUD.MA›  برابر میباشد.

تذکر: در گویش های خوزی و لری مثلاً شوشتری: o-kut " آب جمع شده"، o-xol " آب دیوانه" ( در سومری dxol یا خُل معنی" مخرب، ویرانگر" را دارد، و شیطان در گویش سومری dxul    " فرشته ویرانگر" نامیده میشود.)، a-gal " آب زیاد، موج بلند" یا a-ma‹ بمعنی " طغیان آب "رودخانه یا موج بلند دریا در شوشتری و بختیاری " اُ یا آو زیادی "  استفاده میشود. NAG.KUD.MA›   بمعنی" طغیان آب شیرین ( رود خانه)" که در گویش های بالا " اُ زیادی" نامیده میشود.

 

الف 3- کلمه اکدی mašîtu بمعنی" آب خوری، مشک" وسیله آبرسانی، معادل کلمه سومری    a-nag بمعنی " آب خوری، آب نوشیدنی، سقاخانه"

تذکر: صورت اخیر نشان میدهد، که " مشک" در فارسی که از نام maš بمعنی " بُز" در سومری مشتق شده است، احتمالاً وام واژه ای از زبان اکدی در سومری و گویش های فارسی است.

 

الف 4- برای تلفظ های me5, duru5,dur5, šeg3 , še7معادلی در اکدی یافت نشده است.

تذکر: tor و toro در گویش های فوق معنی " غلطان، بسیار غلطان" را دارد، که حرکت آب در بستر رود را دارد.

الف 5- a-ab-ba  معادل کلمه اکدی tamatu بمعنی "دریا" است.

تذکر: "اُ آبا" در گویش خوزی برابر " آب آبها" است، که میتواند معنی "دریا" را هم داشته باشد. زیرا در دنیای باستان ظاهراً منشاء آبها را آسمان میدانستند و آبهای که به دریا میریختند، دریا را حاصل آبهای جاری می پنداشتند.

ادامه دارد. شاد باشید.

 

ولی عبارت سومری ma2-lah4 مشابه زبان بختیاری malah  معنی "شنا، شنا کردن، شناوری،.." را دارد، و این تلفظ در زبان عربی ملاح شده است .ولی هم معنی با آب نیست.

 شاد باشید


تاریخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394
بازدید : 878
نویسنده : فریدون عباسی

موزشهای شورو پاگ (نوح سومری ) به پسرش ترجمه کتیبه از زبان انگلیسی

 

 

 

آموزش های شوروپاگ ( نوح سومری؟) به پسرش

(توضیح مترجم.ف.عباسی: بنظر میرسد کلمه شورو پاگ یا پاک نام اصلی نوح سومری نباشد، زیرا این نام د رکتیبه های دیگر نام یک شهر سومری هم هست، ولی معنی این نام احتمالاً از دو کلمه "شورو" بمعنی "فروریزی آب یا باران شدید" در گویش خوزی، و لری است، کلمه "پاک" نیز هم معنی با کلمه پاک در فارسی کنونی است. و مجموعاً" شورو پاک" معنی " باران مقدس یا پاک" و معادل " طوفان نوح" بنظر میرسد. ترجمه این کتیبه از انگلیسی به فارسی برای آشنائی فارسی زبانان به متون کهن سومری است، هرچند اعتقاد کاملی به صحت ترجمه انگلیسی ندارم، و نیاز است ، که در این موارد تحقیق مستقلی انجام شود. بعلت خرابی و تخریب کتیبه بعضی سطور ترجمه کامل نشده اند، و یا بناچار حذف شده اند.

 

دهان سخنور  سخن شیوا می گوید ؛ دهان درشت گو سبب جنگ میشود ،

ترجمه کتیبه:

1-13 - در آن روزها  ، در آن روزهای بسیار دور ، در آن شبها ، در آن شبهای بسیار دور ، در آن سالها، در آن سالهای بسیار دور ، در آن زمان   خردمند ی  که  می دانست چگونه با "مهارت کلام"  سخن گوید  در زمین زندگی میکرد ؛ آن خردمند ، شوروپاگ بود ،کسی بود که می دانست چگونه با "جادوی کلام" سخن گوید  او در آن زمان در جهان می زیست .شوروپاک به پسرش آموزش ها داد ،شورو پاک  پسر" اوبرا تو تو" به پسرش " زی اود سورا" آموزش ها د اد :

"پسرم ،بگذار ترا آموزش دهم : " تو، زی اود سورا باید !،  به آن توجه کنی  ، بگذار کلامی با تو گویم  تو باید به آن توجه کنی ! آموزش های مرا از یاد نبر!  از این سخنان که می گویم  تجاوز نکن ! سخنان مرد کهن سال پر بها است ؛ تو باید  آنها را اجابت کنی !

14- تو نباید خری( چهار پائی) را که چموش است بخری  ؛ او ترا دو نیمه می کند ( ؟)

15 - 18 – ( خانه؟) بر سر راه  کشتزار دایر مکن ؛ .....نباید  راه را شخم زنی  ....نمی توانی  در کشتزار خود چاه حفر کنی زیرا سبب صدمه زدن به عابران خواهد گردید . نباید خانه خود را نزدیک میدان بنا کنی ، انجا همیشه شلوغ است .

19-20-  تباید ضمانت کسی را بکنی ؛  وتو خو د نباید اجاز ه دهی کسی ضمانت ترا بکند .

21 –تو نباید مردی را تفتیش  (؟) کنی : طوفان ( حوادث؟) اورا ( برای انتقام؟) به تو میرساند .

22- 27 -  نباید در آنجا که نزاع ودر گیری است توقف کنی ؛ نباید اجازه دهی پرخاش گر ترا خبر چین کند . نباید به خود اجازه دهی.....در یک نزاع ......  نباید سبب یک نزاع باشی ؛.....  ...... در استانه کاخ ......به نظاره (؟) منازعه ... (نه) ایست . .....نباید راه خودرا ...عوض کنی .

28-31 نباید چیزی را سرقت کنی  ؛ نباید تو خود .......   نباید به زور وارد  خانه ای گردی ، نباید آرزوی خزانه  پول کنی (؟) یک دزد یک شیر است ، ولی چون دستگیر شود یک برده است ،  پسرم نباید مبادرت به دزدی کنی ؛ نباید چوب در  را با تبر قطع کنی .

33-34  نباید مرد جوانی را برترین مردم کنی  . نباید خود .....    نباید با عروس جوانت  در راه نامطمئن سفر کنی : تهمت وافترا جدی است . پسرم  نباید با زن متاهل در جائی تنها به نشینی .

35-38 نباید جنگی شروع کنی یا به نظاره بنشینی ؛ نباید  تو خود آبروریزی کنی . نبایدتو ....دروغ بگوئی ؛ نباید تو.. لافزنی کنی ؛ پس سخن تو باید مورد اعتماد باشد.  نباید بیش از حد وبمدت طولانی کنکاش کنی (؟) تو نمی توانی .....اجمالی ...

39- 41 –نباید غذای دزدیده شده را از  هیچ کس به خوری . نباید دست در خون به شوئی  . پس از آنکه استخوان ها را تقسیم کردی،  مجبور میشوی گاو نر را پس دهی ،تو مجبور می شوی گوسفند را پس دهی .

42- 43 -  نباید ناشایسته سخن گوئی، به زودی در آینده برایت پاپوشی درست خواهد کرد . نباید گله گوسفندان خود را در چرا گاه ناشناس پراکنده کنی  . نباید  گاو نر کسی را برای ........نا معلوم اجاره کنی ....سالم....  یک سفرسالم را معنی می دهد .

47– نباید در شب سفر کنی : می تواند مخفیانه باشد، ولی  بد وخوب دارد .

48 -  نباید کره گور خر بخری  : تاپایان روز   می پاید (فرار میکند.)" .

49 –  با کنیز دختر خود نزدیکی نکن : ترا خواهد جوید .

50 –  نباید لعن ونفرین شدید کنی : آن به تو بر میگردد.

51 -52  نباید آبی را بالا بکشی  که نتوانی انرا  به مقصد برسانی  : آن ترا رنجور خواهد ساخت .( یک سطر خوانا نیست .)

53 -  نباید   مدیون  را از خود دور کنی : او خصم تو خواهد شد.

54- 57 نباید  با مرد گستاخ  در خانه  سازی شریک شوی  : او زندگی ترا چون یک دختر برده می سازد . تو قادر نخواهی شد از سکونت گاه آن مرد (گستاخ) بدون آنکه  فریاد:" از آنجا بیرون شو ! از آنجا بیرون شو !  " بشنوی . استفاده کنی.

58 -59 نباید پرچین باغ  کسی .....؛( خراب کنی)" درست اش کن ! درستش کن " به تو خواهند گفت  .

60 –نباید با غذا غریبه(؟) را پذیرائی کنی ؛ نباید  نزاعی را  ماست مالی (؟)  کنی .

61 -62  –پسرم ، نباید خشونت (؟) بکار بری ؛......نباید مرتکب تجاوز به دخترکسی شوی ؛ صاحب خانه اگاه  خواهد شد.

63- 64 - نباید مردی قدرت مند را از خود دور کنی ؛ نباید دیوار بیرونی را خراب کنی  .نباید مرد جوان را از خود دور کنی ؛ نباید او را بر علیه مردم شهر  بر انگیزی .

65-66 – چشمان مفتری  چون دوک گردان همیشه با حیله گری به اطراف مینگرند. تو نباید هر گز در خود بمانی ؛نباید اجازه داده شود هدف (؟)تو  اثری(؟) بر تو داشته باشد.

67 –  نباید چون مردی حیله باز در شرب  خمر لاف زنی کنی

68 -72 با رسیدن به مرحله مردی نباید روی دست خود معلق بزنی ؟ مرد دلاور بی نظیر است .او به تنهائی همانند بسیاری است . در زندگی باید همیشه جوانمرد باشی ،در زندگی خود همیشه به خدای" اتوو" متکی باش .

73 – 75 شوروپاک این آموزش ها را به پسرش داد .شوروپاگ ، فرزند اوبرا-توتو آموزش ها را به پسرش زی اوتو سورا داد .".

 

76 -82 بار دوم ، شوروپاگ  به پسرش این آموزش را داد.شوروپاگ پسر او برا- توتو به پسرش زی-اتو-سورا آموزش ها داد:تو باید توجه کنی! (ای ) زی – اتو – سورا  بگذار سخنی با تو گویم : تو باید گوش کنی !آموزش های مرا فراموش نکن! از انچه میگویم تخطی نکن ! ( این خط اضافه شود :آموزش های مردی پیر  گرانبها ست ؛ انها را به پذیر ! )

83 -91  دهان آب جو نوشی .....کوچک من ....دهان ابجونوشی  ......نینکسی ........5 سطر نا خوانا است .

92 -93 مرد پیرت برای  تو بر نخواهد  گشت؟ بستر بوریا .....است ،  نمی توانند سعایتگر را پنهان (؟) کنند.

 94 -96  . کاخ (شاهان) مانند سیلی خروشان است. میان آن چون گاو نر  خشمگین است ؛ هر چه در آن جاری است هر گز آنرا سیر اب نمی کند . وهر چه از ان خارج میشود هر گز نمی ایستد .

97 -100 هر چه درباره نان ( مال) کسی دیگر است ، برای گفتن آسان است (گفته شود ) :"من آنرا به تو خواهم داد" ، ولی زمان دادن ، آن به دوری زمین تا آسمان است . اگر به دنبال مردی  که گفت "من آنرا به تو خواهم داد، به روی  آنکه گفت " من انرا به تو خواهم داد"، او خواهد گفت " من نمی توانم به تو نان بدهم، هم اکنون تمام شده است  .

101 – 102 د ارائی  وثروت وسعت و توانمندی می آورد . ولی هیچ چیز نمی تواند، برابر فرزندانم باشد .

103 -105 دهان سخنور  سخن شیوا می گوید ؛ دهان درشت گو مدر ک دعوا می آورد ، سخن شیرین حلاوت دارد، و  گیاه شیرین جمع می کند .

106 108 -  متملق  ( بجای  دغلکار ) سبد نان اش را پر می کند(؟)؛  کسی که  مغرور است ، سبد خالی از نان دارد، ودر دهان خرده شیشه پر می کند .

 109 –،آن که با چرم کار میکند سرانجام (؟)باید با چرم خود کار کند .

 110 –قدرت مند از چنگ هر کس میتواند فرار کند .

111 – 114  احمق چیزی گم  میکند .سپس هنگام خواب میگوید " شکایت میکند ؛" ای زندگی به من فرصت ده " او شکایت می کند.

115 – 117 بی تدبیر به فرمان سرنوشت گرفتار می شود ؛ بی شرم بسیاری (؟) چیز های  پنهان دارد،   و میگوید " من سزاور تحسین هستم ".

118 –  همسر ضعیف همیشه تحت سلطه(؟) همسر چاق است .

119 -123 اگر کسی را اجیر کنی در سفر ه ات شریک میشود ؛ او از همان سفره می خورد . و با تو غذا را تمام می کند . و سپس   با تو دست از کار میکشد ، و میگوید " من آنجا با او زندگی کرده ام "، او در کاخ خدمت خواهد کرد .

124 – 125 پسرت را  بگو به خانه ات  بیاید  دختر ت را بگو به اندرونی برود .

126 –تو نمی توانی با نوشیدن ماءالشعیر ( در مستی) قضاوت کنی

127 -  بی جهت برای انچه از خانه گم شده نباید نگران باشی .

128 – 130 آسمان دور است ، زمین ارزشمند ترین است ، ولی با همراهی( آسمان با زمین) ، آسمان  ثروت ترا زیاد میکند .، وهمه سرزمین های بیگانه زیر آن نفس میکشند .

 

 شاد باشید مطالب را دنبال کنید.

 


تاریخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394
بازدید : 377
نویسنده : فریدون عباسی

نمایش پرده صلح سومری

در اینجا با هدف آشنائی پارسی زبانان پانل یا پرده صلح سومری را ترجمه و تالیف نموده ام و تقدیم دوستداران تمدن ایرانی می نمایم

پرده صلح سومری

 

 

پانل صلح



 

از آنجا که ما در بخش نخست پرده کامل جنگ سومری را مشاهده کرده ایم ، نیازی به گفتن نیست، که شاه سومری پس از پیروزی درجنگ در انتهای پرده جنگ با ارابه اختصاصی به مقر خود بازمیگردد.

 

در جهت تکمیل مطالب قبلی گفته های دکتر کاترین بولمن را اضافه میکنیم .

 

دکتر کاترین بولمن میگوید: " ودرست اکنون ما به صلح نزدیک میشویم. شما به دشمن شکست خورده روی زمین در تصویر زیر نگاه کنید. یک لحظه غرور انگیز برای یک ارابه ران جنگاور را ترسیم میکند. ارابه شاه با دو ارابه دیگر متفاوت است.

 

 

 شاه فاتح از میدان جنگ باز میگردد

چند لحظه به تصویر اول  دقت کنید، بنظر شما ، اجزاء جعبه چگونه ساخته و به هم پیوند شده اند.

 

ما میدانیم که این جعبه جنگ وصلح در حجمی مناسب ساخته شده است، که قابل استفاده برای زمانی بسیار طولانی باشد. سنگهای آبی سنگ لاجورد هستند، برخی قسمت های سفید اسب ها از صدف پوشش داده شده اند. رنگ سرخ جعبه با سنگ مرمر سرخ تزئین شده است.تمام این مصالح در پرده صلح هم مانند دیگر بخش های جعبه با یک چسب سیاه رنگ روی جعبه چسبانده شده اند.که به آن قیر میگویند. این جعبه بصورت شکسته شده یافت شده است ، و آنرا بصورت اول بازسازی کرده اند.

 

واین اولین تصویر ازنزدیک ( close up) این جعبه است.

 

... شاه جنگاورفاتح از سمت چپ پانل صلح با سران شکست خورده اسیر به خانه برمیگردد . نجات یافته گان از مرگ به شاه فاتح پیشکش میدهند.".

 

در پانل صلح در ردیف بالا در سمت چپ شاه فاتح بر کرسی نشسته است .ودر اطراف او درباریان در رفت آمدند. در مقابل او سران شکست خورده؟ و درباریان در مجلس ضیافت شاه برای مذاکرات صلح حضور دارند. اسرا قید وبندی ندارند. و رامشگران در سمت راست ردیف بالا به رامشگری مشغولند. زیرا شاه با دشمنان شکست خورده خود به توافق رسیده اند.

 

ابزار های موسیقی سومری و رامشگران

 

 

 رامشگران در مجلس صلح

علاوه بر آداب ورسوم سومری ها در مورد مراسم صلح ، که قابل توجه است ، آنچه دراینجا بیشتر برای ما جذابیت دارد، تصاویر غرامت های جنگی است. تشابه ماهی ها، و خوشه های خرما و سایر غرائم با کالای مشابه آن در شمال خلیج فارس حتی اسم یکی از ماهی ها که در سومری suhur برابر" سُهر" بمعنی " سرخ"  و suhur-ma$-ku6 بمعنی " ماهی سُهر وش ؟" -( مرجع فرهنگ لغت سومری دانشگاه پنسیلوانیا زیر کلمه suhur .)در گویش - ب مانند کلمه " سیاوش" که معنی " ساه رنگ" را دارد. دراینجا هم "سُهر وش " ، با ماهی "سرخو" معنی " سرخ رنگ" را دارد..( بنظر میرسد ، این ماهی همان ماهی" سرخو حّرا " با نام انگلیسی mangrove red snapper یا ماهی " سرخو" معمولی است . مرجع ماهیان جنوب ایران. 1380  صفحات 184و189 نشرنقش مهر.تهران) مثلاً درگویش های شمال خلیج فارس " سُهر" بمعنی " سرخ" و "سُهرو" ، " سرخو" و در فارسی نوین " سُهراب" معنی " سرخ مانند" را دارد. واین ماهی به همین نام هنوز هم مشهور است.

 

ماهی سرخو یا سُهر سومری

 

 

 

در ردیف میانی و پائین تصویر پرده صلح انواع غرامات جنگی از قبیل کنیز وغلام گوسفند، گاو،اسب ، الاغ خرما،ماهی، موادغذائی، پارچه ، فرش وغیره است، که میتواند ، مبنای مستندی برای محققین مختلف باشد. این غنائم بوسیله اتباع سران شکست خورده به دربار شاه فاتح "اورنامو" آورده میشوند. متاسفانه کتیبه های این شاه فاتح این واقعه را ثبت نکرده اند. وما اطلاعات بیشتری از این جنگ وگروه شکست خورده در دست نداریم. ولی با توجه به لباس حمل کننده گان کالا و سایر نشانه ها می توان حدس زد ، که گروه مغلوب باید سومری باشند. اما آنچه مهم است، آن است، که این جعبه بخوبی آداب و رسوم مردم چند هزار سال پیش را برای جنگ وصلح با جزئیات زیادی برای ما به یادگار نهاده است. و دست آویزی برای پژوهش های بعدی قراهم کرده است.

 

بنظرمیرسد، در دو سوی دیگر جعبه تصویر زیر که مانند مانیتور وصفحه کلید یک کامپیوتر امروزی است، قراردارد.(اما چون درتصویر کلی جعبه این تصویر نشان داده نشده است، این سوال بی پاسخ مانده است، که آیا این تصویرروی جعبه وجود دارد، یا یک تصویر تخیّلی است ؟)

تصویر ابزارهای محاسباتی سومری ها

 

 

ابزار های محاسباتی سومری

چقدر شبیه مانیتور و کیبرد است

این ابزاراحتمالاً وسیله ای کامل تر از یک "چرتکه" را نشان میدهد، که از دو چرتکه افقی " صفحه کلید" برای محاسبات خرد، و چرتکه ایستاده ( مانیتور) برای محاسبات مجموعه ها ی چرتکه افقی کاربرد داشته است. در سومری برای هر نوبت محاسبه از کلمه a-ra2 که " نوبت ، یا مرتبه" ترجمه شده استفاده میشود . ولی درگویش های شمال خلیج فارس a-ra معنی " بیا  برو" را دارد، که بنظر می رسد ، منظور هر بار حرکت مهره های چرتکه برای محاسبه یک عدد باشد.

 

 تصویری   از غنائم جنگی

 

 

 

تصویر دیگری از غنائم جنگی

 

 

 

در اینجا برای هم وطنان و پارسی زبانان محقق جهان وسایر دوستداران زبان و تمدن ایران درکشور های دیگر بویژه مردم فرهیخته شمال خلیج فارس نظیر: خوزی ها ، لر ها ، بختیاری ها، .. و سایر مردم مانند: مشهدی ها، نیشابوری ها ، کاشمری ها، کرمانی ها، گیلک ها، مازندرانی ها ، آذری ها و دیگران که هنوز گویش باستانی خود را بیاد دارند. به دلیل اینکه، من اکنون حدود هفتاد سال سن دارم ، و شاید نتوانم ، یافته های خود را تماماً در باقی عمر عرضه کنم. از این رو، بعنوان یک نوآموز خاضعانه این پیام را دارم ، که ملیون ها کتیبه سومری از اجداد نخستین ما وجود دارند، که در انتظار خوانش درست این زبان توسط فرزندان کنونی آنها هستند.

 

با پژوهش بیشتر و دقیق زبان سومری و مقایسه آن با گویش یا زبان خود به تمدن و فرهنگ بالنده سرزمین خود خدمت کنید. و کار های عرضه شده در این وب سایت ها را حتی با بهبود و ارتقاء آنها به زبان کشور های میزبان خود ترجمه و به دنیا معرفی کنید و بدانید، که بیاری خدا میتوانید، با تلاش وکوشش بیشتر ، افتخار ثبت نخستین فرهنگ و تمدن باشکوه بشری اجداد خود را در جهان، بنام میهن خود در جهان پایا و استوار کنید. انشا الله. لطفاً مطالب را دنبال کنید.

 

. شاد باشید- فریدون عباسی

 


تاریخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394
بازدید : 1098
نویسنده : فریدون عباسی
SCIENCE AND HISTORY
 


 

 


ابزار های نظامی سومریها و پوشش چوپانی عشایر ایران ( پرده جنگ)

 

 

 

ابزار های نظامی سومریها و پوشش چوپانی عشایر ایران

بخش نخست تجهیزات نظامی سومریان

 دراین مبحث که در دو بخش آورده خواهد شد، قصد داریم ، با توجه به یافته های باستان شناسی ، تصاویری از جنگ و صلح سومری را نشان دهیم ، و سپس با یافته های آن از طریق تصویری مشابهت های اسلحه وپوشش  رزمی پیاده نظام سومریها را با چوبدستی و لباس چوپان های عشایر ایران  بویژه عشایر شمال خلیج فارس برای روپوش نمدین چوپانی بنام "کردین "بختیاری و"کلاه نمدی دو گوش" قشقائی اقتباس شده از کلاه قدیمی شول ها نشان دهیم.

 

یکی از یافته های باستان شناسی درویرانه های یکی از آرامگاه های شاهان اور سوم مربوط 4500 سال پیش ، جعبه ای با پوشش سنگ کاری شده از اور-نامو سرسلسله اورسوم است، که تصاویر جنگ وصلح این شاه سومری شهر اور ، زادگاه حضرت ابراهیم (ع) را( به گفته برخی ادیان) به بهترین شیوه ممکن برای دنیای باستان ترسیم و نشان داده است، وشاید یکی ازکهنترین وسیله تصویری از جنگ وصلح دنیای باستان باشد، که نیروی نظامی  سومریان قدیمیترین تمدن جهان را به تصویر کشیده است.

 

  پرده جنگ سومریها

 

 جعبه جنگ وصلح سومریها

 

 این جعبه دو صفحه بزرگ پشت ورو دارد، که در یک سمت نمایش جنگ سومریان با پیاده نظام و سواره نظام و ارابه های جنگی شاه سومری و درنهایت پیروزی او را نشان میدهد، و در سوی دیگر مجلس جشن پیروزی، و صلح و آشتی کنان شاه سومری و تقدیم پیشکش ها و غرامت جنگ از سوی شکست خوردگان جنگ را نشان میدهد.

  کاشف برجسته آن Sir Leonard Woolley است. او بین سالهای 1920-1930 بیش از 1800   

  گور و صدها شیئی عتیقه از جمله این جعبه را کشف کرده است، او ابتدا تصور می کرد، که این جعبه چوبی میان تهی، یک سازموسیقی سومری است. انداره هر رویه بزرگ جعبه 21.59x49.53 سانتیمتر است. ورویه آن با سنگ لاجورد وسنگ مرمر سرخ ، نارنجی و الوان با سریشم چسبانده شده اند و تصویر سازی شده است. که این پوشش ، جعبه چوبین را برای هزاران سال از فرسودگی حفاظت کرده است. کاربرد اصلی جعبه ناشناس است، احتمالاً، بعنوان یادگار پیروزی شاه فاتح در اموال شخصی اودر گوراونگهداری شده است.

 

امروزه سایت باستانی اور، بنام تپه المقییر نامیده میشود . این سایت در جنوب رود فرات دراستان ذیقار عراق در ضلع جنوبی بیرون شهرناصریه و نزدیک سایت قدیمیترین شهر مقدس سومریان اریدو ، و هیلا که تصور میشود، محل یکی از عجایب هفتگانه جهان " باغ های معلق" است قرار دارد.

 

تاریخ شناخته شده اور به 6000 سال قبل از میلاد باز میگردد. این شهر یکی از دو شهر اولیه جهان است. که در آغاز هزاره سوم قبل از میلاد ،شهر نشینی درآنجا آغاز شده است. اور پایگاه قدرت اور- نامو بنیانگدار اور سوم بود. و شماری از معابد اور ساخته این شاه سومری است.

 

اورنامو سرسلسله اور سوم درحال حمل گل برای ساخت معبد

 

 

شهرت اور بعنوان زادگاه حضرت ابراهیم (ع) در کتب دینی پیروان دین یهودی و مسیحی پر آوازه است. وحتی برخی مقدسین سومری را به پیامبران یهودی نظیر حضرت یعقوب مرتبط میکنند، و نوح سومری را با حضرت نوح(ع) همسان میدادند.

 

همانگونه که شکل نشان میدهد درپانل جنگ سه ردیف متفاوت وجود دارد: د ر ردیف بالا شاه سومری آماده رفتن به جنگ است، و ارابه او و محافظانش و کسانی که به استقبال او برای بدرقه آمده اند ، به تصویر کشیده شده اند.

 

در ردیف میانی درسمت راست سربازان سبک اسلحه و در سمت چپ سربازان سنگین اسلحه یا بهتر است گفته شود ، سنگین پوشش مشاهده میشوند. ( ما در اینجا در باره پوشش سنگین همین سربازان بسیار جوان بحث خواهیم کرد.).

 

 

 

 پیاده نظام سنگین پوشش سومری

با کلاه نمدی دوگوش وکردین نمدی

 و چوبدستی اسلحه سازمانی خود.

 

همانطور که در تصویر دیده میشود، این نیروی نظامی سومری ، ظاهراً چوپان هائی بسیار جوان هستند. که درپوشش عادی خود مانند، شبان های کنونی لر ، شول، قشقائی وبختیاری وسایر عشایر ایران بدلیل ورزیدگی در جنگ با حیوانات درنده ، بوسیله سلاح چوبدستی ، و سپر دفاعی کلاه نمدی و کپنک، که بهترین وسیله برای دفع ضربات چوبدستی دشمن بود. احتمالاً بدون نیاز به هیچ آموزش نظامی در طلایه سپاه سومری قرار میگرفتند، و نقش ارزنده ای ، برای سرزمین خود با کمترین هزینه ایفا میکردند.

 

پوشش دفاعی سرباز سومری

 

 

پوشش دفاعی چوپان بختیاری در مقابل درندگان

 

 

کلاه نمدی بختیاری و کلاه نمدی دو گوش ممسنی و قشقائی

 

کردین بختیاری یا کپنک که چون سپری محافظ در برابر حیوانات درنده استفاده میشود، حتی پس از استفاده از تفنگ هم در جنگ ها بصورت سپر استفاده میشد، زیرا تیر برخی از تفنگها به سختی از آن عبور میکند.
کلاه دوگوش نمدی این کاربرد را داشته است، که تا حدودی از ضربات چوبدستی "گرز" به سر و گوش و پشت گردن که از نقاط حساس بدن است جلوگیری میکرد، و ضایعات کمتری در اثر ضربه ایجاد میکرد.

چوبدستی در دست سرباز سومری ، که یکی از سلاح های رایج دنیای باستان است، در زبان سومری  tukul یا tu-kul-ni پوبل بند 116.نامیده میشد. که معنی " به کول می نهی" رادارد. زیرا هم اکنون نیز چوپان هنگام حمل این چوبدستی اغلب آنرا به شانه می نهند.در ردیف پائین ارابه هائی با چرخ چوبی مشاهده میشوند، که با هجوم به صفوف دشمن علاوه بر آنکه جنگجویان سوار برآنها با انواع سلاح به دشمن حمله میکردند. دشمنان سالم و زخمی راهم زیر سم اسب ها و چرخ های سنگین ارابه خرد میکردند.( تلفظ نام ارابه در سومری gigir وgigir2 است. پوبل بند 93- ب -عقیده دارد، این کلمه یک ترکیب دوچندان سازی gir-gir است. بنظر بنده این اسم از صدای حرکت " غِرغِر" چرخ ارابه اقتباس شده است، وکلمات "غرغره" خیاطی و فعل "غر دادن" از همین ریشه هستند. زیرا تلفظ نام چرخ در زبان سومری gi-gilak "گیگلک "است، که از نام نوعی سوسک که فضله های حیوانی را بصورت کروی شکل میدهد، وبه لانه میبرد، گرفته شده است. در گویش - ش این سوسک همین نام را دارد، ومعنی " فضله غلطان، یا چرخان" را دارد.

ارابه های جنگاوران معروف و شاهان سومری پس از مرگ آنها با تمام سلاح های مرده بصورت کتل توسط پسر بزرگ متوفا یا اگر پسر نداشت، بوسیله داماد ارشد او در پیش مراسم تشیع مرده حرکت میکرد.

 

 با وجودیکه سومریان  در جنگها از انواع سلاح های زمان خود مانند،تیر وکمان،فلاخن، کیوار، شمشیر، خنجر،نیزه ، تور ، کمند، ارابه وغیره استفاده میکردند،  ولی در جنگ های سومر کهن بیشتر کشته شدگان با تبر و تیشه از بین رفته اند.
سومریها در جنگ برای تهییج سربازان و جنگجویان از آلات مختلف موسیقی به ویژه سرنا ، شاخ و دهل های بسیار بزرگ ، استفاده میکردند.

 

در بخش دوم در مورد پانل صلح سخن خواهیم گفت. شاد باشید.

 


تاریخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
بازدید : 628
نویسنده : فریدون عباسی

مطالعه زبان سومری

 

چگونه سومری بخوانیم ، طبقه بندی خط ونگارش سومری

در اینجا دو متن مربوط به شیوه خواندن نوشته های سومری و طبقه بندی خط و نگارش را از کتاب "دستور زبان سومری "  پروفسور اتوو . ادزارد، سومرشناس معروف ترجمه و تقدیم دوستداران تمدن ایرانی مینمایم.

 

چگونه سومری بخوانیم

 

2/1 موضوعات عمومی

 

 

 

ممکن است، گفته شود، که ما سومری راازطریق عینک تیره اکدی می بینیم ، زیرا ارزش های ( آوائی) تقریبی تمام نشانه های مورد استفاده در هجا های سومری از مکان ها و دوره های مختلف با روش نگارش هجائی اکدی یا بصورت تهجی ( فتحه ، ضمه ، کسر) اضافی اصطلاحاً هجا های tu-ta-ti شناسائی شده اند. چون زبان اکدی درنشانگر فهرست لغات خود بیش از چهار مصّوت (واک) ابراز نکرده است، و مصّوت های کوتاه یا بلند آن [a,ā,e,ē,i,ī,u,ū] میباشند . ما نیز در مورد این مجموعه مصّوت که از طریق آن مجموعه مصّوت های زبان سومری هم شکل گرفته اند ، در مضیقه واقع شده ایم . ضمن اینکه، درباره کمیّت مصّوت ها ، برخی استدلال ها ی عرضه شده ممکن است، برای وجود یک تضاد بین مصّوتهای کوتاه وبلند[v:‾v] مفید باشند، ولی تا حد دسترسی یافتن به یک ساختار دقیق کیفیت مصّوت سومری معنی نمی شوند . حد اقل مجموعه مصّوت ها A,E/I,U هستند، مصّوتهای A وU بروشنی در هجا ها مشخص شده اند، درحالیکه برای E/I بسیاری اوقات ، برخی دو گانگی در هجا های اکدی موجود است.

 

توجه گردد : آرنو پوبل در (AS 9, 1939, 116 f. with fnn. 1and1(!), وجود مصّوت [o] را در اکدی پیشنهاد کرده است. این نظر ایشان بوسیله St. Lieberman در نوشته او " واک (مصّوت) /o/ در سومری"

 

تعمیم داده شد. (Fs. T. B.Jones [1977] 21-28, = AOAT 203) و Aa. Westenholz که مستندات مربوط به این مصّوت را در نوشته خود " مصّوت /o/ در اکدی" در (ZA 81 [1991] 10-19) توسعه داد.

 

بهرحال ، وجود ناتوانی ما، برای باز سازی [o] سومری از هجا یا هجای های گوناگون ، باعث شده است، ما آنرا با توجه به دستور زبان سومری موجود نا دیده بگیریم.

 

هجاهای گوناگون در کتیبه های همسو( همزمان یا در زمان) گاهی منابع گرانبهائی برای واج شناسی فراهم میکند، وبهمان اندازه نگارش " خطا" را نشان میدهد.

 

قطع نظرازفهرست های لغت معنی، یک منبع مهم برای صدا های سومری وام واژه های موجود در زبان اکدی هستند. و درمورد یک شمار محدود نشانه های اسمی :kar> kārum ( نه *karrum) بمعنی " بندر گاه، اسکله " اشاره به یک [ā] کشیده در kar برای مثال [kār] دارد. در حالیکه e2-gal > ukallum ( نه *ukālum) یک [a] کوتاه را نشان میدهد. مثلاً *[kal] ، نشانه اسمی HI,DÙG بصورت du-u2-gu [dugu] و نه *du-ug-gu *[duggu] است، که بما صدای کشیده [ū] را در هجا های سومری dùg,du10 برای مثال [dūg] میدهد. مطالب بیشتر دراین مورد را در جزئیات ذیل بند 3/1 ببینید.

 

درست بهمان صورت مصّوت ها، شناخت صامت های سومری وابسته به اسناد در اصل اکدی ، فهرست لغات هجائی و واژگان ، و عملکرد وام واژه ها ، مجدداً تا حدی، نام نشانه ها، ساختار فرضی موجودی صدای صامت های سومری را نشان میدهند . ولی بسیار مشکلتر ازمورد مصّوت ها است. مقایسه ēkallu (e2-gal) بمعنی " کاخ" ( ذکر شده دربالا) و unetukku(u3-ne-e-dug4) بمعنی " نامه" نشان میدهد ، که ، حد اقل در آوانویسی لاتین ، حروف بی صدای (K,T) در وام واژه های اکدی درروش تبدیل ما به کلمات سومری بصورت (G,D) بر مبنای زبان سومری نوشته میشوند. این اختلاف در آوانویسی ما ناشی از این حقیقت است، که کهنترین هجا های اکدی در حال حاضر بصورت پیش – Ea( اآناتوم) (MSL 14 [1979] 3-8), شناخته می شوند. که حروف صدا دار را بجای بی صدا نشان داده است. مثلاً du-u2 > KA (p.44:308) ،یا در کلمه ga-la > GAL (p.50:471) . میشود.

 

صدای ترکیبی در ارتباط بین سومری و اکدی ، صامت ها ( بعلاوه آنچه ما آنها را آوانویسی کرده ایم) ناشی از بسیاری گمانه زنی است ، چه راجع به دو جزئی ، یا یک مجموعه سه جزئی در سومری باشند. مثل تبدیل D وT به T1,T2, وغیره ، قسمت بی صدایا بایک حرف ساده یا تقسیم به دو قسمت یک حرف ساده و یک مجموعه حرف شروع میشود. این بحث با جزئیات بیشتر و با نمودار در ذیل در pp. 15f توضیح داده میشود.

 

 

 

2/2 خط و املاء سومری



 

2/2/1 طبقه بندی صورتهای خط میخی

 

 

 

صورت های قدیم نگارش خط میخی سومری از دوره های گودا و اور سوم است، که در پنج طبقه نشانه های خط میخی طبقه بندی شده اند. این تفاوت خطی مربوط به تلفظ خط نیست ، بلکه تنها بر مبنای ظاهر خط است.

 

الف- اندیشه نگارها کلمه نشانه ها ، بیان کننده حالت اسم یا فعل مبنائی هستند. مثلاً lu2 بمعنی " شخص" ، mu بمعنی" نام" ،" سال" ، dug3 بمعنی "خوب" ، " خوشگوار" ( برای نوشیدن آب)، -zu بمعنی " شما، تو" ( برای مفرد) ، ba بمعنی " نسبت دادن " است.

 

ب – مجموعه هجاها یا نشانه های هجائی تنها ، برای انتقال صوت ، بدون اشاره اولیه به معنی بکار میروند. مثلاً ba- ( پیشوند فعل ) ، mu- ( پیشوند فعل) ، -ke4 ( پسوند اسمی، نشانگر [k] واج انتهائی اضافه ملکی [ak] و[e] نشانگر حالت ارگتیو) ؛ gu-za بمعنی " صندلی" .

 

ج- نشانگر های آوا شناختی، بصورت یک زیر مجموعه بند ب مثلاً مجموعه نشانه های استفاده شده برای خواندن یک نشانه مفرد ( یا از یک گروه نشانه) ، مانند GIŠ.TUG2.PI= geštug2 ، نشانه های GIŠ وTUG2 ثمره تلفظ PI [geštug2] برای ذکر نام geštug2 است. این یک موضوع قرار دادی است، که ما در آوا نویسی GIŠ.TUG2.PI بصورت geštug2یاgiš-tug2geštug با دو نشانگر آوائی بالا نویس نشان میدهیم .

 

د – نشانه هائی برای شمارش یا نماد سنجشی واحد ترکیبی شمارش بکار میبریم. مثلاً ؛ min بمعنی "دو" ، banmin بمعنی " دو بَن " = 10*2 ، یا sila ( 1 sila معادل تقریبی یک لیتر) .

 

ه - شناسه ها: نشانه هائی وجود دارند ، که قبل یا بعد از کلمه یا اسم آورده میشوند، وبه ترتیب خاصی وابسته به آنها میشوند و مفهوم خاصی را در مجموعه بوجود می آورند. شناسه ها میتوانند، نشانگر باشند ، ولی تلفظ نمیشوند ( هرچند ممکن است در مواردی وجود آنها بصورت قرار دادی باشند.) ، و آنها درحرف نویسی ما نشان داده میشوند. مثلاً : AN.EN.LIL2=dEn-lil2 بمعنی " خدای انلیل" ؛ EN.LIL2.KI معادل En.LIL2† بمعنی " شهر نیپور یا Nibru† " ( مرکز اصلی پرستش انلیل). شناسه ها عبارتند از :

 

AN ( یا DIGIR یا DINGIR) در جلو نام خدایان و الهه ها بصورت اختصاری با بالا نویس d نشان دادهخ میشود.

 

شناسه KI ( شناسه " مکان، وزمین")، پس از نام مکان ها آورده میشود ؛ مثلاً: Unugki بمعنی " اروک" .

 

شناسه ID2 ( شناسه رود خانه ، کانال ) پس از نام رود خانه ها و کانال های اصلی آورده میشوند. مثلاً : id2Idigina بمعنی " رود دجله" ولی برای کانال ها بطور مثال: id2-eren2-na بمعنی " آبراهه دشمن" شناسه id2 با نام کانال تلفظ میشود. و قسمتی از نام است.

 

شناسه GEŠ ( برای درخت و چوب) قبل از نام اشیاء چوبی یا نام درخت ها بکار میرود. مثلاً :gešbanšur معادل کلمه اکدی paššūru بمعنی" میز" ، gešal = allu بمعنی " کج بیل" وام واژه های اکدی بروشنی نشان میدهند، که GEŠ نمی تواند، قسمتی از کلمه باشد. ولی در مقایسه کلمه geš-ur3 بمعنی " تیر" ( تیر چوبی) بصورت وام واژه اکدی بشکل gušūru نشان داده میشود، و geš قسمتی از کلمه است.

 

شناسه URUDU( erida, eridu, و urudu بمعنی " مس یا فلز مس" ) قبل نام فلز و اشیاء فلزی آورده میشود. بطور مثال در کلمه uruduza-ri2-in معادل اکدی (zainnu) ( آلیاژی از فلز مس) .

 

شناسه DUG ( ظرف، گلدان ) قبل از نام ظرف سفالین آورده میشوند. مثلاً : duga-da= gur5 = adagurru بمعنی " ظرف با پایه وسر باریک ؟".

 

شناسه KU6 ( بمعنی " ماهی ") بعد از نام ماهی ها آورده میشود. مثلاً : suhur-maš2ku6 = su‹urmāšu بمعنی " شاه ماهی قرمز" ( موجود افسانه ای) ، " نشانه دهم منطقه البروج – بزغاله" ( صورت فلکی).

 

شناسه MUŠEN بمعنی " پرنده" بعد از نام پرندگان آورده میشود. مثلاً : tumušen بمعنی " کبوتر" .

 

شناسه LU2 بمعنی " شخص، آدم" پیش از نام شغل برخی ( مرد ها) آورد میشود. مثلاً : lu2nu-kiri6 برابر اکدی nukaribbu بمعنی " باغبان" .

 

شناسه SAR بمعنی " سبزی ، گیاه" بعد از نام" باغ سبزی ( خوردنی)" آورده میشود. مثلاً: šum2 =šūmu بمعنی " سیر" .

 

شناسه U2 بمعنی " علف، سبزه و گیاه" قبل از نام گیاهان آورده میشود. مثلاً : u2bur2-da معادل اکدی urnû

 

بمعنی " نعناع (؟)"

 

شناسه GI بمعنی " نی" قبل از نام "نی ها " و اشیاء ساخته شده با" نی " آورده میشود. مثل:gipisan معادل اکدی pis/šannu بمعنی " جعبه ، سبد ، زنبیل ".

 

شناسه NA4 بمعنی " سنگ ، سنگی "قبل از نام سنگ ها و اشیاء ساخته شده از سنگ آورده میشود. مثلا در کلمات na4nunuz = erimmatu بمعنی " سنگ تخم مرغی ( خر مهره ، دانه تسبیحی)".

 

شناسه TUG2 بمعنی " پارچه بافتنی، پوشاک" قبل از نام لباس یا رخت آورده میشود. مثل:tug2NIG2.LAM2 = lam‹uššû بمعنی " شلوار یا دامن لباس بلند یا تا زیر زانو" .

 

شناسه KUŠ بمعنی " چرم ، پوست " قبل از نام اشیاء چرمی آورده میشود. مثل:kušlu-ub2 = luppu بمعنی " کیسه ( چرمی)، همیان " .

 

شناسه ŠE بمعنی " غله ، جو" و ZID2 بمعنی " آرد" گاهی بصورت شناسه برای برخی غلات یا آرد غلات استفاده میشوند.

 

درحقیقت کاربرد برخی شناسه ها تا حدی ثابت و کم وبیش قابل پیش بینی است. ( حد اقل از دوره بعد از اکدی) ، ولی این موضوع قابل تعمیم به همه شناسه ها نیست. گروه اول شناسه های قابل پیش بینی عبارتند از d , ki , giš, mušen, ku6 .

 

برای چکیده سخن پنج طبقه نشانه ، ما برای تاکید داریم ، که بازتفاوتشان تقریباً مخصوصاً برمبنای زمینه متن نوشته است. ba یا mu ممکن است ، متعلق به الف یا ب باشند، geš متعلق به الف، ج یا ه باشد، حتی اعداد نشانه های بند( د) از ابهام مستثنی نیستند، زیرا بطور مثال: EŠ(3 x U میتواند بمعنی " سی" باشد. ولی بند( د) همینطور هم میتواند، بصورت نمودار هجائی استفاده شود. بند ب ( اساساً در بابلی کهن ) در me-eš [meš] شناسه جمع است؛ و همینطور تذکر این نکته که i(= ia = 5x AŠ) یا برایaš3 ( = 6 x DIŠ) ضروری است.


 شاد باشید. 

 

 


تاریخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
بازدید : 517
نویسنده : فریدون عباسی
 

 

آواشناسی سومری از پروفسور آرنو پوبل بخش مصّوت ها

 در این جا از بند های 9 تا25  کتاب " زمینه های دستور زبان سومری " نوشته پروفسور آرنوپوبل سومر شناس مشهور
 بخش مصّوت های آوا شناسی سومری (ترجمه از آلمانی) را تقدیم دوست داران فرهنگ و تمدن ایرانی می نمائیم.

 

III  آواشناسی سومری

 

1- مصّوت ها

 

 

9- الف. حروف صدا دار یا مصّوتهای شناخته شده از طریق کتیبه های یافت شده سومری مصوت های a,e,i,u میباشند، حروف صدادار مرکب در زبان سومری شناخته نشده اند،وبرای   این زبان بیگانه هستند.( باید توجه شود، باوجودیکه گاهی در اکدی کلماتی تظیر gairu و kugaede وغیره یافت می شوند، ولی این مصّوت ها هم مصّوتهای ساده هستند، ومصّوت مرکب تلقی نمی شوند، در نتیجه در زبان اکدی هم مصّوت مرکب وجود ندارد، یا بدست نیامده است..

 




10- ب. در سطوح دیگر احتمال وجود حروف صدا دار بسیار است، وبا این توضیح امکان کامل شدن حروف صدادار با یافته های جدید را نمی توان نادیده گرفت. در آموزشهای بابلیان ریشه مصّوت های مرده هم مانند :  umum و imin= ia-min بمعنی عدد "7"، ulul وalal بمعنی" کشتزار، چراگاه" ،  ، nagga وniggi بمعنی " فلز سرب"، dib ،dab وdub بمعنی " گرفتن، دستگیر کردن" ، en(ewen),umun(=uwun),ün, وú(n) بمعنی "آقا، سرور، عالی جناب، روحانی ارشد" ، ara(d),aru(d), وeri(d) بمعنی " برده ، خادم"، uru بمعنی " شهر" و eri      در Eri- جدید  را نمی توان نادیده گرفت. در آموزشهای بابلیان ریشه مصّوت های مرده هم مانند:umum وimin  (ia-min) بمعنی عدد "7"، ulul وalal  بمعنی" کشتزار، چراگاه" ، nagga وniggi بمعنی " فلز سرب"، dib ،dab وdub بمعنی " گرفتن، دستگیر کردن" ، en(ewen),umun(=uwun),ün, وú(n) بمعنی "آقا، سرور، عالی جناب، روحانی ارشد" ، ara(d),aru(d), وeri(d) بمعنی " برده ، خادم"، uru بمعنی " شهر" و eri      در Eri-dû(g)ki و Eri-da(g)ki نام شهر"اریدو" ، gi$ وmu($) بمعنی " مرد، انسان" وغیره آموزش داده میشد.   و Eri-da(g)ki نام شهر"اریدو" ، gi$ وmu($) بمعنی " مرد، انسان" وغیره آموزش داده میشد.
11-   ج. کاتبین بعدی  تمایل به دگرگونی وتکیه نکردن بر مصّوت های انتهای کلمه داشته اند. این تغییرات در کلیه عناصر دستوری هم مشاهده میشود. بطور مثال: روی مصّوت انتهائی –a از وجه امری فعل تاکید نمی شد. همینطور هم روی مصّوت آخر اسم فعل ها یا افعال اسمی تکیه نمی گردید، و به تلفظ نمی آمد. بطور کلی ، حروف صدا دارعناصرساختاری کلمه، بدون تکیه صدا بکار می رفت. این کاتبین گرایشی به حروف مصّوت کشیده a وخفیف e(i) یا u نشان نداده اند، ودر مواردی سکون مصّوتها را مانند: e$sadu بصورت e$sa-du(=ZAG-›A-du)  ، در مخروط Urukagina ،  , BC  3 12یا ستون  211 کتیبه é$‹a-zä-du‹a,2R 27 Nr.2   ،  و کتیبه ، 25a   5R 23 وe$sade ، بصورت e$sad-e (=ZAG-›A-e),  از استوانه B "گودا"، kú-e  بمعنی " بخور" بجای kú-a (مشتق ازku-e )، در کتیبه 4 R Nr. 25(—676ff); ؛ کلمه ginn-I (ginn-a)  بمعنی" رفته، سفرکرده" در (—719ff); ؛ sim-ud-a ( بجای sì-mu-da)  در ستون 614.25 استوانه B " گودا" و sim-ud-a  ( بجای sì-ma-da ) در همان استوانه "گودا" ستون129،724)  — ) بمعنی " محاصره کردن"  وغیره  نشان داده اند.
 

 

12- د.عناصرساختاری مصّوت های" افعال" و"ضمیرها" بطور قطع در برابر مصّوت های معادل نادیده گرفته شده اند، و در اصل کاربرد مصّوت های کهن بر مصّوت های جدید ترجیح داده شده اند. برای صورتهای ضمیری مانند:mendan-a (menden-a) بمعنی " بما" menzan-àm (menzan-àm) بمعنی " شما ، مال او" و برای صورتهای افعال با پیشوند mu قبل از میانوند –ni- این پیشوند اغلب تبدیل به mi ( ویا; — 568 ( mi-ni- میگردد. همینطور پیش از میانوند –(e)ra- به ma- ( یاma-ra; — 564 ) تغییر می یابد؛ حرف نفی nu بمعنی " نه" پیش از ba وbi تبدیل به li و la ، مانند نمونه هایli-bi و la-ba در—634 میشوند. جزء ĥe بمعنی " میل دارم" پیش از پیشوند ba-,m(u-,-)a- و(i-e-)ra- بهĥa- (مانند ĥa-ba-,ĥa-ma-,‹a-ra-; — 643 ( تبدیل میشود. نشانه ĥe قبل از mu- ، دردوره سومریها بشکلĥu – ( مانند646 — ( ‹u -mu ; نوشته می شد. درزمان سومریها ĥe برای متون نارساتر تبدیل به ĥa- ( نظیرĥa-mu- —645) می شد. قبل ازمیانوند-ni- نشانه –ti- بجای نشانه –da-( مانند:-ti-ni بجای –da-ni در—507 ) آورده میشود.

 

13- این نوگرائی سنتی با توجه به آنچه درزیر می آید، خود باعث انحطاط زبان سومری گردید: ابعاد عنصر-ra- اغلب درجمله درمکان بعد از -e- بمعنی " تو" قرار میگیرد، پس از آن e بمعنی " تو" آورده میشود. چگونهra براساس نادیده گرفتن قاعده دستوری تبدیل به ri میشود . این مثال را مقایسه کنید: ĥe-i-e-ra-pád) ĥe-(i-e-)ri-pá(d) ( بمعنی" میل دارد ترا دعوت کند".CT 16, 39 Rs.11,12 (— 508)، علاوه بر آن باز هم مشاهده میشود، بعد از ضمیر-e- بمعنی " تو" نشانه -da- تبدیل به -di- میشود. نمونه : ( -ĥuluĥ-e ba-e-di-ĥuluĥ-e(ba-e-da بمعنی " از تو ترسیدند". CT 15, 1514 (— 509) ؛ همینگونه -ta- پس از ume-(u-immi-) تبدیل به -te- بشکل ú-me-te-gur-gur=kuppirma میشود. CT 17, 29185 (— 510) . بدین گونه این نوگرائی سنتی و جایگزینی مصّوت ها ی قبلی در رابطه با e در مورد ساختار عناصر دستوری حروف اضافه پس آیندی نیز اعمال شده اند، ومصّوتهای u از حروف اضافه، پس از ریشه افعال دارای مصّوت u ، تغییر میکنند. نمونه های :al-gubb-u$ (al-gubb-e$) بمعنی " رسیدند ، آمدند"، ستون 221 کتیبه ASK 2 ؛ یا bí-b-gubb-u-a(bí-b-gubb-e-a) بمعنی " چه برقرارمیشود"، یا سطر43 همان کتیبه ، عبارت R-S-§-b.45 یاi-b-da-b-kurr-u-a بمعنی " چه عوض میشود." ، یا در سطر 21 از ستون 1 استوانه VA 5950 " Warad – sin " عبارت nig-nu-kurr-ud-a (nig-nu-kurr-ed-a) بمعنی " هیچ چیزش عوض نشد." یا درسطر20 از ستون 9 کتیبه استوانه B "گودا" Gudea عبارت tum-ud-a (tum-ed-a) بمعنی " سرنگون شدند"، یا درسطر18 ستون1کتیبهASK 1 درعبارت i-n-sim-u$ (i-n-sim-e$) بمعنی " او داده است"، یا در سطر 19 کتیبه بالا عبارت i-n-sim-u(i-n-sim-e) بمعنی " وجود دارد" یا در سطر 8 ستون 13 کتیبه BE III 1 Nr. عبارت sim-ud-a (sim-ed-a) بمعنی " پذیرفتند" وغیره بعنوان شاهد آورده شد. بر عکس تحت نفوذ سنت گرائی اگرریشه sim درمقابل نشانه اولیه sumوجود داشته باشد، صامت m را بجای w بکارمی بردند. همینطور بازهم احتمالا یک تغییردرمصّوت u در نزدیک یک e میانی ریشه فعل صورت گرفته است( بند16 دیده شود.) . نمونه: sud-u (sud-a) ،. بمعنی " دور، بعید"، " گسترده" از استوانه A 74,92 " گودا" ، یا عبارت sim-u-$ (sim-a-$) بمعنی " پذیرفتند" ، در سطر 4و11 ستون 2781 کتیبه ITT II ، یا باز هم عبارت badd-u همسان badd-a بمعنی " ترا دورکرد"، در سطر 25 ستون 5 کتیبه CT 16,12ff ، یا عبارت ba-n-badd-u$ ( ریشه badw هم نوشته شده است.) همسان عبارت ba-n-badd-ae$ بمعنی " اوخود دور شد" ،" هزیمت کردند". کتیبه CT 16, 42ff69 ، یا zid-u, بجای ، zi-du (zid-a) "بمعنی " احکام، ، فتاوی" ( صورت دیگر? zi-DU)، در 4 R 28 Nr. 1Rs.10 . ولی اگر در برخی کلمات( نظیر: عبارت gin-I (gin-a) ) بطور متناوب این دگرگونی وجایگزینی بین a وi رخ دهند، دراصل ممکن است، تاثیر مشابهی دررجعت به ریشه اولیه کلمه دارند، ولی باید بطور مشروط پذیرفته شوند.( بند 16 دیده شود.)

 

14- ه. دراکثر ریشه های لغات دو سیلابی مصّوت های یکسان استفاده میشوند، ودر هر دو سیلاب حرف صدا دار یکسانی وجود دارد.( برای شاهد راس بند89 بخش IV را مشاهده کنید.).

 

15- و. مصّوت های انتهائی کلمه می توانند، در تلفظ ، بصورت های خفیف یا غیر ملفوظ ظاهر گردند. چنین حلتی برای حروف صدا دار اضافه پسایندی نظیر –ra,-$u و -ta که در انتهای کلمه آورده میشوند، نیزصادق است. بعضاً بطورمرتب وگاهی تنها هنگامیکه این مصّوت همراه با -r یا (-r) ، -$ ، (-d) و (-t) آورده میشود ، صدای مصّوت پسایندی خفیف یا غیر ملفوظ است. ( بندهای: 356،360،363 )؛ همینطور هنگامیکه پیشوند کلمات فوق اسم یا ریشه افعال باشند، ه پسوند های -gimi (gimin) و -dim بشکل -gim و -dim تلفظ می شوند . ( بند 354) . بطور مثال برای مصّوت پسایندی و ریشه فعل e$sadu وe$sade ( بند 16 دیده شود)، را با فعلe$sad در کتیبه استوانه B "گودا" سطر 1ستون 15 مقایسه کنید. همینطور فعل tuku با تلفظ tuk بمعنی " برگرفتن، بر داشتن"، همینطورĥulu,ĥuli با تلفظ ĥul در سطر10 ستون2 کتیبه 2 R 27 Nr. 2 بمعنی "ویران کردن"، یا کلمه bánda با تلفظ bán(d) بمعنی " sila 10 ) در کتیبه NFT S 201 ، یا کلمه giri وmeri با تلفظ gir بمعنی " پا" یا " خنجر" ، همین طور kua باتلفظ ku6 بمعنی " ماهی" در فرهنگ لغات شیکاگو صفحه های 9و108 ، ویا در کتیبه(Sb255 ) کلمه i$i با تلفظ i$ درصفحه 79 فرهنگ لغات بالا بمعنی " کوه" ، همینطور تلفظ کلمه kirrud در (Sb 355) را با تلفظ همین کلمه بصورت kirruda در صفحه 98 فرهنگ لغات شیکاگو بمعنی " شکاف، تنگه وگذر گاه باریک" مقایسه کنید. باز هم ملاحظه میشود، تلفظ مخفف nita و nitaĥ معادل u$ برای کلمه nitaĥu یا u$=e-mi-du آورده شده است. ولی بدون تردید در حال حاضر لازم است ، جایگاه آنرا در گروه کلمات مبهم قرار دهیم. از طرفی تعداد مصّوت های مشابه در کلمات یک یا دو سیلابی ، و همراه با ریشه افعال مشخص نیستند( بند89 دیده شود.).

16- ز. صامتهای کوتاه وغیر ملفوظ گاهی در بین کلمات ساده یا مرکب در نوشتن حذف میشوند. مثال: gigri(gîr-gîri) بمعنی " محوکردن، فرو پاشیدن " ؛ didli(dil-dili) بصورت عناصرمرکب، درسطر39 ستون2 کتیبه Vok.Ass 523 ، یا nitlam با هجا نویسی ni-it-lam i-ntutk-ene (= in-tu-ut-ki-e-ne) ، وگونه دیگر ( با نگارش) in-túk-túk-e-ne بمعنی" آنها در آن بلرزه افتادند."، CT 17, 27f.17 ( دقت گردد علاوه برآن túku با حروف tu-ku معادل اکدی nâ[šu] بمعنی" خود برانگیختن"، لرزیدن" فرهنگ لغت دانشگاه Yale ( در سطر 10 ستون 144ff کتیبه RA XI S. )، یا بجای(nita-dam) nitalam بمعنی" زوجه"، یا gi$-$ukra(gi$-$u-kara)در سطر18 ستون 1 کتیبه( ZA IX S. 159)، بمعنی " نجار" ، یا gidru مانند mudra نزدیک به gi$daru وmuduru بمعنی " چوب دست، عصا"، " عصای رهبری" ؛ یا a$te(a$ita) بمعنی " خواهش، آرزو، خواستن" ، همینطور$emme$la($em(e)-sal(a)) معادل کلمه اکدی $ime$$alû در سطر162 ستون 1کتیبه NVB؛ یا Tidnu(Sb215) وTidanum ( درسطر13 ستون 2 کتیبه استوانه Bاز گودا) بمعنی " سرزمین مغرب" ، همین طور lù-gaba-$u-gar-nu-t(u)ku بصورت مفصل lu-ki-min(=ga-ba-$u-gar)-nu-ut-ku ؛ همچنین شاید با این پسوند-nu-tú-ku) بمعنی " غیر قابل مقاومت" درسطر4 ستون 3 کتیبه KBo 1 ؛ شاید kal(a)g-a بصورت kal-ga بمعنی " نیرومند" ، zal(a)g-a نوشته شده بشکل zāl-ga بمعنی " براق، درخشان" میباشند در حالیکه kala-ga وzala-gaچنین خوانده نشده اند. علاوه بر آن از مشتقات فعل قدیمیkal(a)-g.. در سطور 30و31 ستون48 کتیبه BE VI 2 Nr ؛ وkal-la-g… در سطور25و26 ستون 28 کتیبه BE VI 2 Nr ، وسطر22 ستون16 کتیبه UPUM VII 1 B ، سطور 8 و9 ستون 5 کتیبه 102 –Lugal-(a)ni بمعنی " آقای او، سرور او" ، و درسطر 11 ستون 2 کتیبه استوانه B از "گودا" ( بند214)، یا mu-pad-a-dEnlil-(a)k-e بمعنی " بخواست خدای انلیل" در سطر 11 ستون1کتیبهB وسطر6 ستون1 کتیبه A سنگ نوشته Eannatum ( بند351) . رامی توان نام برد.

 

17- ح. فقدان مصّوتهای آغازین در اسم (d)Ninni(k) Innanna(k) Nin-ann-a(k) بمعنی " ایشتار" و در (d)Mullil (= (d)mu-ul-lil) Umun-lil =(d)Enlil, (d)Ellil ( (d)Ewen-lil) بمعنی" انلیل" خود را نشان میدهد.

18- ط. مصّوت های خفیف یا کوتاه (u,i,a) در ریشه کلمات دو یا سه سیلابی ، در انتهای ریشه کلمه می توانند، بصورت کوتاه یا خفیف تلفظ شوند.( بند89) یا اصلاً تلفظ نشوند. اگر صامتی هم با آخرین مصّوت کلمه یک یا دو سیلابی همراه گردد، وکلمه را تمام کند ، چنین پدیده ای رخ می دهد.

19- ی. علاوه برآن ، مصّوتهای کوتاه یا خفیف احتمالاً در کنار بعضی صامت های انتهائی ریشه های دو سیلابی، در صورتیکه ریشه اصلی یک سیلابی باشد، بدون مصّوتهای ثانوی بعداز صامتهای دوتائی انتهائی، این مصّوتها برعکس عمل میکنند.( بند89).

20- ک. برخی مصّوتهای نظیر، عملکردی برعکس حالت فوق را بیان میکنند، واین هنگامی است که، جایگزین مصّوتهای مخفف دوتائی گردند، ولحن مناسب را به صدای نشانه اضافه کنند. بطور مثال: en (= ê ewen) و (=ûn) umun(=uwun)بمعنی " آقا، سرور"؛ یا sûn sumun بمعنی " کهن، پیر" ؛ یا dû =dumu بمعنی " بچه"؛ یا nîn=nimin(=ni-min) بمعنی" چهل" همینطورgîn( = gi-in) ، یا gî(n)=geme(n) (=gewen)(?) بمعنی" کنیز، خدمتگذار زن" ؛ و بصدای te هم در(n) te=teme معادل کلمه اکدی temennu توجه کنید.

21- ل. برخی مصّوت های ترکیبی مانندa+e بصورت â و مصّوتهای ترکیبی u+e بشکل û نشان داده شده اند. مثال: KA-nummamâa (=KA-nu-mà-mà-e-a) " تا شکایت نکرده باشد." درسطر18 ستون 64وسطر17 ستون 45 کتیبه BE VI 2 Nr ؛ یا KA-nummamâne-a ( = KA-nu- mà-mà-ene-a) بمعنی " تا شکایت نکرده باشید." در سطور23 ستون 32 کتیبه BE VI 2 Nr؛ یا inbâne (= i-n-ba-ene) بمعنی " او سهم دارد." در کتیبه ITT III 278121,22 ؛ یا mâdu(g) با هجا نویس ma-a-dū (mu-,-a-e-dug) بمعنی" توبامن همراهی می کنی." در سطر 13 ستون 2 کتیبه A استوانه " گودا"؛ یا unâdu(g) با هجانویسی ù-na-a-d¥ (= ù-i-na-e-dug) بمعنی" با او سخن بگو." در کتیبهITT II2602 ,34182 ، HGT 65 سطر10 ستون 1 ؛ از سوی دیگر عبارت مشابه آن sá-ba-e-dâ(g) بمعنی" به مقصود رسیدی." در سطر 4 (5)ستون 4 کتیبه HGT 150 ( مربوط به نیپور تقریبا دوره سلسله " ایسین" )، یا کلمه با هجا نویسی ù-um-ta-e-zi(g) (=ù-ì-b-ta-e-zig) بمعنی " به خارج رفتند." در سطر کتیبه CT 17, 9ff82 ؛ یا Ì-zu-(e)nden بمعنی " دانستیم" در سطر 41ستون5 کتیبه2R 16 ؛ یا عبارت muna(n)dū$ (mu-na-n-du-e$) بمعنی " به او علاقه دارید." درکتیبه قربان گاه B 22, A 22 از " ریم – سین "؛ مشابه آن عبارت : mu-e-zu بمعنی" تو میدانی ." در سطر 1 ستون 1 Rs. کتیبه 4 R 28 Nr. ، را میتوان نام برد.

22- م. تغییرات کاهنده مصّوت کوتاه شده ، بدون" تکیه صدا"ی i بلافاصله پیش ازa (مصّوت پس از آن)، بخوبی درترکیبات خود بصورتهای -ani بمعنی " مال او"، " مال شما" و -bi " مال آن" ، "مال این" و با -a ، بمعنی " در ، بر" وبا -ak بمعنی "از"( یکی از نشانه های اضافه ملکی و پسوندهای اضافه ملکی) پیدا میشوند. دقت گردد، علاوه برآن فشردگی و تخفیف صدا در مجموعه -‹i-a معادل -‹âبخوبی در عبارت -‹a-a ونگارش بهم پیوسته a+a ، بجای a+e نشانداده شده اند. مثال : در عبارت nam-lù-gâl-uru-n(i)-a(k) ( نوشته شده بصورت، -uru-na) بمعنی " مردم شهر شان" در سطر9ستون6در کتیبه مخروط " انتمنا" Entemena ؛ یا در عبارت زیر: uru-nam-enn-ak-an(i)-a " در حکومت شهرشان" در سطور35،36 ستون62 کتیبه LIH ؛ یاû(d)-b(i-)a ( نوشته شده بصورت، û-ba ) بمعنی " درآن روزها" درسطر16ستون 99 وستون 98 کتیبه LIH ؛ یا àba-bû(d)-‹i-a ( در لغت ab-ba-gû-ha-a ) بمعنی " گاو ها" در سطر 11ستون103 کتیبه RMANB (SAI 6656), ؛ یا û-sï-hi-a ( با لغت us-su?-‹a-a) بمعنی " گوسفندان" در سطر 11 سطر103 در کتیبه RMANB ، (SAI 7770) این مسئله مشاهده میشود.
23- ن. مصّوت های کوتاه حاصل شده ، همزمانی دقیقی باصامتهای پیش از خود در عبارت زیر دارند. درعبارت : ninnû ( بصورت ni-in-nu-ú ) در سطر35ستون3 کتیبه CT 11, 24ff ؛ یا nin-nu-ú در سطر15ستون4 کتیبه CT 12, 1ff ؛ یا ni-nu-ú درسطر5ستون 3 فرهنگ لغت آشوریAss 523) < nîn-n > nimin-u بمعنی " پنجاه" (10+40) . همین طور مثالهای : aldunnaŠ=aldûn-a-Š=al-du-en-a-$ بمعنی" هنگامیکه به آنجا برگشتی" در سطر 45 کتیبه 4 R 17 Vs ؛ یا imenna ( نوشته شده بصورت ì-me-en-na ) > ì-me-en-a بمعنی " من هستم" در سطر23 ستون 99 و98 کتیبه LIH وغیره نیز وجود دارند. ( تبصره زیر بند469 دیده شود). باز هم دقت گردد، که ترکیب پیشوند ترکیبی bia- (=b-i+-’-a+i-) با ba- و ترکیب پیشوند immia (= immi+’-a-) با imma- ؛ ساخته میشوند. بند 609 و 617 دیده شوند.


24- س. خطای لحن مصّوتهای کوتاه درعناصروساختارنگارش سومریها نیزگاهگاهی یافت می شوند، که بعضاً نتیجه خطای لحن صدا است. مثالها: dingir-âni ( نوشته شده بصورتdingir-ra-a-ni)>dingírrani بمعنی " خدای او" ( بند 215)؛ یاkúgide kugirde (kù-gi-e-de) = بمعنی " جاروکردن، خانه تکانی" ( بند 726) ؛ یاi-n-pad-irme$ ( نوشته شده بصورت . in-pá-de-e-me-eš) = inpádêmeš= i-n-pad-eš بمعنی " شما سوگند خورده اید." ( بند 458) .

25-   ق. به تجربه ثابت شده است،  مصّوتهای مرکب که با نشانه گذاری مشخص میگردند، در دوره های کهن سومری بعضاً بصورت تفکیکی به کار می رفته اند.  مثال: in-pá-de-e-me-eš  و  in-pá-da-e-me-eš بمعنی" شما سوگند خورده اید." ( بند458) ؛ یا ba-an-bad-da-ešبمعنی " تااو خود دور شوند"( بند459)؛ یا enna ba-(n)ra-n-ta-zig-aenn-a-šš بمعنی " تا تو خود رااز او دور داشتی"(464) ؛  یا kúg-aed-e ( نزدیک به kug-ēd-e ) ( بند 727) وغیره شاهد مدعا هستند.

توضیحات: $ بجای "ش" و h که در سومری تلفظ نمی شود بجای " خ" استفاده شده است.

شاد باشید.


تاریخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
بازدید : 313
نویسنده : فریدون عباسی

تنوع اقوام ایرانی در زمان هخامنشیان

ترجمه کتیبه بابلی نو تخت چمشید

 

ترجمه کتیبه بابلی صفه تخت جمشید

بنام آفریننده مهربان

 

یکی از کتیبه های تخت جمشید که تاکنون در ایران به زبان فارسی ترجمه نشده است.

 

 

یکی ازکهن ترین اسناد، وجود اقوام گوناگون در مرز های تاریخی ایران کتیبه بابلی نو صفه تخت جمشید است . هرچند این کتیبه به زبانهای بیگانه نظیر انگلیسی و آلمانی ده ها سال پیش بوسیله وایسباخ و دیگران در خارج از ایران منتشر شده است، ولی ترجمه آنرا به زبان فارسی ، شخصاً ندیده ام . از آنجا که این کتیبه گویای اطلاعاتی در مورد گوناگونی اقوام ایرانی و چند گانگی مناطق طبیعی جغرافیائی ایران در 2500 سال پیش است. برخلاف روال کار خود ترجمه فارسی آنرا که سالهای پیش تهیه کرده بودم. بجهت مباحث آینده در زمینه های سومر شناسی و تاریخی ،به دوستداران تمدن ایران تقدیم میکنم.

 

کتیبه های سنگ نوشته صفه تخت جمشید ، برخلاف کتیبه های سنگ نوشته سه زبانه هخامنشی میباشند. زیرا کتیبه های دیوار نوشته صفه سه زبانه نیستند، و هریک از آنها دارای متن مستقلی با یکی از دیگر زبان های کتیبه های دیگر هخامنشی هستند. در ترجمه کتیبه های هخامنشی به فارسی آنچه بنام کتیبه صفه منتشر شده است، متن پارسی باستان کتیبه صفه است ، که متنی متفاوت با متن ایلامی و بابلی دارد. متن ایلامی نیز با متن بابلی یکسان نیست.



 

متن بابلی وترجمه فارسی کتیبه g صفه از داریوش اول

 

 

 

(d) U-ru-ma-az-da ru-bi?-ib-u ina muhhi                  (خدای) اهورامزدا بزرگترین خدای کنونی بین

 

(d)-MESH gob-bi                                                                                 همه خدایان     

 

sha AN-e u ki (irzitim) ip-nu-u                                              که آسمان و زمین را آفرید         .

 

um-(ani) ib-nu-u                                                                                    .  مردم را آفرید

 

sha-tum-ma ( sh-tum-ki ) gob-bi id-din-nu ina un-(ani) ina lib-bi bal-tu-?

 

شادی ( وایسباخ "برکت") را برای همه مردم فراهم کرد. آنگاه زندگی را مبسر ساخت.

 

sha a-na (m)Da-a-ri-ia-mush sharru ib-nu-u                 .که برای من داریوش شاه زندگی عطا کرد  

 

a-na (m) Da-a-ri-ia-mush sharru sharru-u-tu id-din-nu              . بمن داریوش شاه، شاهی داد

 

ina da/ep?-e (qaq-qar) a-ga-a rab-sha-a-tum                     . (  در این زمین گسترده (وسیع      

sha kur-kur- MESH ma-di-e-tum                                                      .از کشور های بسیاری

 

ina lib-bi-shu                                                                                            : در آنجا ها 

kur  کشور پارس

 

kur Ma-da-a-a u kur-kur-MESH sha-ni-ti                                 . کشور ماد و کشورهای دیگر 

ma li-sha-nu sha-ni-tum                                                                . با زبان های مختلف

 

ma-a-dum sha a-ha-na-a-a kur-kur-MESH             . سرزمین های( آباد) کوهستانی از یک سو

 

a-ga-a sha (naru) mar-ra-tum a-hu u ul-lu-a-a                             از این سو دریا( رودخانه؟)

 

sha (naru) mar-ra-tum sha a-ha-na-a-a                           ( از سوی دیگر دریا ( یا رود خانه؟)

 

a-ga-a sha ep-lat (qaq-qar-tum) ma zu-ma-ma-i-tum a-hu-ul-lu-li-i از این طرف سرزمینهای بیابانی ،

 

sha ep-lat( qaq-qar-tum) zu-ma-ma-i-tum                    .از (سوی دیگر) سرزمین های بیابانی

 (m)Da-a-ri-ia-mush shrru i-gab-bi                                                  : داریوش شاه میگوید

ina GISH-MI (d)U-ru-ma-az-da "                                               بخواست خدای اهورا مزدا"

 

a-ga-ni-e-tum KUR-KUR-MESH                                                               این کشور ها،

 

sha a-ga-a i-pu-sha-? sha a-kan-na-ip-u-rum                              . که گرد هم (متحد) شدند:

 

(KUR)Par-su (KUR) Ma-da-a-a KUR-KUR-MESH      .کشور پارس، کشور مادها و( دیگر) کشور ها

 

li-sha-nu ma sha-ni-ti                                                                           .با زبان مختلف

 

KUR-MASH u ma-a-tum sha a-ha-na-a-a sha          . وازکوه ها ی آباد( سرسبز؟) از سو ی دیگری  

a-ga-a (naru) mar-ra-tum u a-ha--ul-lu-a-a                         این سو دریا ها (رودخانه ها، نهرها

 

ul-li-i sha (naru) mar-ra-tum u a-ha-na-a-a                             ( از سوی(دیگر) دریا ها( نهرها

 

a-ga-a sha ep-lat-tum(qaq-qar-tum) zu-ma--ma-i-tum             از این (سو) زمین های بیابانی 

u a-hu-ul-lu-a-a ul-li-i sha qaq-qar-tum zu-ma-ma-i-tum lib-bu-u و از سوی دیگر ، از زمینهای

 بیابانی ( در) آنجا،

sha a-na-ku te-e-me ash-ku-nu-ush-sh-nu                              . که من بر آنها فرمانروائی کردم.

 

sha a-na-ku e-pu-ush gob-bi ina GISH MI sha (d)U-ru-ma-az-da e-te-pu-ush آنچه من کردم   .همه بخواست اهورامزدا کردم

 

(d) U-ru-ma-az-da-? li-iz-zur a-na-ku                                                      .اهورا مزدا مرا بپاید

 

it-ti (d)-(ani) gob-bi a-na ana-ku u a-na sha a-na-ku a-ra-ma همراه با همه خدایان ، از من ، و از       

 آنچه من دوست دارم ( محافظت کنند ).

 

از آنجا که پس از فرو پاشی حکومت آخرین سلسله سومری اور سوم ، سرزمین سومر و مردم عادی آن، تحت انقیاد ودرتحت حکومت جدید بابلی های سامی نژاد قرار میگیرند، و توسط آنها، بدلیل نیازبه نیروی کار( بردگی و نظامی) ، و دانش مغلوبین ناچار به استفاده از مردم عادی سومر بوده اند ، حکومت های بابلی ،همراه با مردم سومری به حیات خود ادامه میدهند، وحکومتگران سعی در تغییر زبان آنها را نه به اجبار بلکه به احتیار داشته اند، وتنها اجباری که بوده است، دیگر امکانی برای تعلیم و تربیت زبان سومری بطور رسمی برای ملت مغلوب وجود نداشته است. کم کم زبان گفتاری جدیدی در جامعه جدید شکل گرفته است. و مدتها دوام داشته است. قوم فاتح نیز بطور طبیعی نمی باید ، در جامعه تحت سلطه از نظر عددی در اکثریت باشد، ( بطور مثال : با وجودیکه قاره امریکا بدلیل حکومتگران اروپائی زبانهای بومی خود را بدلائل مختلف از جمله نیاز مادی ، یا به اجبار رها کرده اند، ولی واضح است ، که اکثریت جوامع قاره امریکا، انگلیسی، پرتقالی، اسپانیائی نیستند، هرچند به این زبانها سخن میگویند. مثال های زیادی در این زمینه وجود دارد.) . بطور یقین، زبانی که بنام زبان بابلی معروف شده است، باید زبان جدیدی با ترکیبی از زبانهای سامی - سومری ارزیابی شود. واگر خدا بخواهد، در آینده در این مورد هم بحث خواهد شد. در همین کتیبه کلمات زیادی را از گویش های خوزی می توانیم رسد کنیم . همانطور که اگر یک عرب مثلاً کتاب "دره نادری" را بخواند ، و آشنا به زبان فارسی نباشد ، تصورمی کند، که این کتاب یک لهجه عربی است. همینطور هم یک آشور شناس نا آگاه به زبان خوزی ممکن است، در تشخیص وام واژه ی سومری در زبان بابلی وحدود تاثیر آنها در زبا ن مردم آن زمان دوچار اشتباه شود.

 

تذکر:( برای انتقال متن بابلی به تارنما ناچار از حروف الفبای بابلی مانند "ط، ض. .." استفاده نشده است و معادل آنها بکار رفته است.).

 

شاد باشید.

 


تاریخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
بازدید : 853
نویسنده : فریدون عباسی

منبعی یگانه برای شناخت تمدن وفرهنگ سومریان  

بنام آفریننده مهربان

 

 

ترجمه فارسی کتاب" اصول دستور زبان سومری، تاریخ و باستان شناسی" که برگردان کاملی از کتاب مشهور پروفسور دکتر جان. لویس .هیس َA Manual of Sumerian Grammar and Texts (..) استاد سومر شناسی، باستانشناسی و زبانهای سامی: آشوری ، اکدی وعربی دانشگاه کالیفرنیا . برکلی، لوس آنجلس است. در 391 صفحه با قطع وزیری و جلد نفیس " گالینگور" به قیمت کمتر از پنج در صد بهای ٤٠٠ و 99 صدم دلار قیمت کتاب اصلی انگلیسی در تیراژمحدود 1000 جلد برای چاپ اول جهت علاقمندان و پژوهشگران زبانهای باستانی ایران وبین النهرین ، و دانشجویان فارسی زبان این رشته ها در کشورهای دیگر، پائیز 1389 منتشر شده است. این کتاب که نخستین نشر فارسی در مورد فرهنگ و تمدن سلسله سومری اور سوم است. منبعی یگانه در مورد مطالعات و تحقیقات سومر شناسان ظرف یک صد سال گذشته در مورد زبان سومری است، و جنبه اکادمیک دارد.

 

استفاده از این کتاب را به دوستداران فرهنگ و تمدن ایرانی توصیه میکنم ، زیرا در مباحثی که در این تارنما و دیگر تارنماهای خود برای شناخت زبان سومری و مقایسه آن با گویش های فارسی استفاده میکنیم ، این کتاب اساسی زبان سومری که یکی ازکتب اصلی این زبان در مراکز بزرگ دانشگاهی جهان است ، یکی از مستندات مهم ما برای مقایسه تطبیقی است. بدون فراگیری این کتاب امکان درک کتب دیگر سومری با ساختاری که با قواعد فعلی بنیان نهاده شده است، امکان پذیر نیست. اقبال گسترده مردم نسبت به این کتاب انگلیسی زبان سومری با وجودیکه ، زبان سومری درحد انتظار مردم انگلیسی زبان نیست، بحدی است ، که کتاب های جامع زبان سومری در این کشورها بهائی به مراتب بسیار کمتر از این کتاب دارند.

 

 

 

ما دراین سلسله مباحث بدون قصد افسانه سرائی و اساطیر سازی برای شناخت اقوام پیش از تاریخ ایران یا آنان که تمدن ، زبان و گویش های کنونی ایرانی را به یادگار نهاده اند. تنها از دومنبع یافته های باستان شناسی و زبانشناسی سود جسته ایم و خواهیم جست. کوشش میکنیم با همین شیوه پدیده های تمدنی و فرهنگی را، از دید تاریخی ونمود های نوین کنونی ، با یافته های باستانشناسی مقایسه و استنباط خود را بیان کنیم. در کارما غول ها و دیوها به بازی گرفته نمی شوند ، ونقشی به عهده ندارند. هرچند به ناچار گاهی از آنها یاد میکنیم ، ولی تنها مردمی مانند ما زمینی و خاکی هنر آفرینی میکنند، که با امکانات وابزارهای بسیار ساده تری ، تمدن و فرهنگ فرا ایلامی و پیش هخامنشی را با شکوهی اعجاب برانگیز به یادگار نهاده اند، ودر دوره خود بزرگترین افتخارات شگفت انگیزبشری را برای سرزمین مو سیاهان یا " سگیگ یا شو مری" آفریده اند، و بدبختانه در کشاکش دورانها ، تحریف ها و تاریکی های تاریخی، از یاد نوادگان خود فراموش شده اند. و با تلقینات و نیرنگ های بیگانگان طماع ،و مهاجمین غاصب ، نه تنها از یاد فرزندان خود زدوده شده اند. بلکه آنان را بیگانه و دشمن نشان داده اند. زبان آنها واژگونه گردیده است. و این شیوه نادرست معرفی تمدن و فرهنگ آنها و نشر گسترده ای که دراین زمینه ناصواب دردنیا ایجاد شده است. هر روزه این پرده تیره ابهام را، تیره تر میکند. ما باید این پرسش های مهم را دست کم به خود وبرای وجدان تاریخی خود پاسخگو باشیم . و درنهایت به رفع این ابهام ها همت نمائیم.

 

1- آیا پیش از ایلامی ها سرزمین ما سکنه ای داشته است یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است .کمیت و کیفیت آن اقوام ، زبان ،هنر، مذهب، آداب و رسوم ، بنیانهای اجتماعی، اقتصادی ، سیاسی، نظامی، مذهبی و غیره این اقوام چه سازو کاری داشته است. چند و چون جمعیت ، زبانها و گویش ها، تنوع قومیت ، نژاد، و آداب و رسوم آنها و مانند آنها چگونه بوده است.

 

2- اقوام مهاجر یا مهاجم و غاصب با چه نفرات و جنگجویان، و ابزاری و با چه شیوه ئی وارد سرزمین ما شده اند، و چگونه برمردم سرزمین ما سلطه پیدا کرده اند؟

 

3- دشمنان تاریخی سرزمین ما چه ملت هائی بوده اند. دشمنان موردی چه اقوامی بوده اند؟

 

شاید بسیاری از این پرسش ها پاسخ تاریخی و مستند نداشته باشد. ولی بسیاری دیگر هم در منابع تاریخ پاسخ درست یا نادرست دارند ، تنها باید سره از ناسره تمیز داده شود ، این همت مردم ایران را به یاری می طلبد . برای بسیاری از پاسخ ها ابواب باستان شناسی و زبانشناسی ، انسان شناسی و بسیاری علوم دیرینه شناسی و غیره هر روزه به این طریق مسدود روزنه هائی می گشاید. پویائی یک ملت در این است، که با یا فته های جدید باورهای تاریخی خودرا با حقایق جدید نوسازی و بازسازی کند.

 

هیچ ملتی نمی تواند ، با ساده لوحی و اعتماد بیجا به دشمن فریبکار آنهم با وجود گزیده شدن مکرر از یک سوراخ ریا ، خانه خود را تحت هیچ بهانه ای برای سروری مهاجم یا مهاجربه بیگانه واگذارد ، و خود بردگی آنها را به اختیار یا اجبار به پذیرد. چنین ملتی بی دانش است، و بطور قطع آینده ای نخواهد داشت، و محکوم به زوال و نابودی است.

 

 

 

مهمترین دلائل ایرانی بودن سومری ها:

 

 

 

 

 

1- مهم ترین آئین مذهبی سومر یها یعنی آئین تدفین جنینی آنها و اقوام مختلف ایرانی قبل از ورود ایلامی ها و آریائی ها مانند سومری ها است، و یکسان است.  این خود دلیل وحدانیت دین سومری ها است  . و فرضیه خدایان متعدد سومری را مردود میکند. 

 

2- آخرین پاسداران آئین تدفین جنینی و مذهب سومری پارت ها یا اشکانیان هستند.

جان . لویس. هیس در کتاب " اصول دستور زبان سومری، تاریخ و باستانشناسی" در صفحه 139 ترجمه ف. عباسی میگوید:"  ... معبدInanna درنیپورشاید قدمتی طولانی تر داشته باشد.این معبد حداقل از قدیمیترین دوره های سلسله های تاریخی بین النهرین تا آخر دوره شاهان پارتی ( اشکانی) مرتباً تعمیر وتجدید بنا شده است. این زمان طولانی ازسال 2700 قبل از میلاد تا سال 150 بعد از میلاد تداوم داشته است.  ".

 

3- اشکانیان تا سال 150 بعد از میلاد مسیح زیگورات های بین النهرین را باز سازی، ساختمان و تعمیر کرده اند.

 

4- شولجی دومین شاه سومری اور سوم از 2095 قبل از میلاد و جانشینان او تا سال 2004 قبل از میلاد حدود 70 سال خوزستان ، شولستان " کهگیلویه و بخشی از بختیاری و فارس کنونی" و بخش بزرگی از شمال خلیج فارس زادگاه اجداد خود را از تصرف ایلامی های بیگانه خارج و تصرف کرده اند . کتیبه های او و شاهان سومری دیگر در طول هزاران سال تسلط ایلامی ها ،جنگ ها ی بسیاری را برای بازگشت سومری ها به سرزمین اصلی آنها ثبت کرده اند. که در چند مورد پیروزی آنها را بر ایلامی ها و بازگشت به سرزمین مادری نشان میدهند.

 

5- اوتو - هنگال شاه ایرانی زاگرس میانی ( لرستان و کرمانشاه فعلی ) به کمک سومریان به رهبری اورنامو جانشینان غاصب سارگون اکدی را شکست دادند ، و دوباره سلسله سوم سومریان را در میانرودان به قدرت رساندند.

 

6- بهترین پاسخی که به مدعیان خویشاوندی زبان آنها با زبان سومری میتوان داد. گفتارهیس در کتاب بالا است. او میگوید: به نظرمیرسد، که زبان سومری زبانی منفرد وایزوله شده است . این بدین معنی است ، که زبان هم خانواده زبان سومری، چه زنده، چه مرده یافت نشده است.اما برای مرتبط کردن زبان سومری با بسیاری از زبانهای دیگر کوشش میشود. نظرات عامه پسند، عبارتند از هم خانواد گی زبان سومری با زبانهای مجاری ، ترکی، قفقازی ، دراویدی وزبان روستائی هندی ، ولی هیچیک از این زبانها پذیرش عمومی نیافته اند . این چنین کوشش ها ئی برمبنای شباهت های سطحی زبانها که ازنظر گونه شناسی شبیه اند، به عمل می آید . .A.Leo Oppenheim خاطر نشان کرده است:" حقیقت آن است ، که سومری با وجود آنکه زبانی بخوبی قابل فهم است ، ولی پیچیده است. این زبانی است، که نمیتوان آنرا به زبان شناخته شده دیگری مرتبط کرد.زبانی که صدها سال فرهنگ آفرید ه است . کوشش برای مرتبط کردن آن با زبانهای کاربردی Polynesia (جنوب هند ) وافریقا درست نیست . مولفین چنین مطالعات پایان نا پذیری ، ثابت میکنند، که یا زبان مادریشان یا زبانی که آنها با آن برخورد کرده اند ، پیوند هائی با زبان سومری دارد.(1971) . Sir Gerard Clauson این بحث را چنین خلاصه کرده است : "سومری به طور بسیار روشن زبانی منفرد است .علیرغم کوشش های متعدد برای جا انداختن پیوند زبانهای دیگر با آن ، صورتهای مضحک ، غیر محتملی ارائه شده است" .(1973). احتمال اینکه ارتباطی ممکن است ، پیدا شود ، سست است . بسیاری اززبانهای پیوندی احتمالاً مرده اند، بدون آنکه ازخود هیچ نوشته ای ثبت کنند . سرزمین مادری سومری ها شناخته شده نیست . ازاین رو روشن نیست، در کجا ممکن است ، زبان هم خانواده زبان سومری وجود داشته باشد . احتمال وجودچنین سرزمینی درهرجا ممکن است ، وجود داشته باشد، که لزوما ممکن است ، در سرزمین سومر نباشد.

 

7- مدعیان برتر، خویشاوندی زبان سومری اغلب اقوامی با سابقه حکومت ، سکونت ،همجواری مراودات فرهنگی یا بازرگانی وغیره در ایران یا سرزمینهای تاریخی فارس زبان هستند. که بدلیل فرهنگ پذیری زبانها تعدادی واژگان زبان و گویشهای فارسی را حتی دگرگون شده ، با ریشه اولیه فارسی در زبان خود دارند، یا اقوام مهاجر فارس زبان در سرزمین های دیگرهستند. که با دور شدن از اصل خویش و ناآگاهی آنها از سابقه تاریخی خود،زبانی مختلط از ریشه فارسی و زبان سرزمین میزبان را دارند، و اغلب هم پس از گذشت چند نسل تنها بخشی اندک واژگان کهن ، دگرگون شده فارسی را در زبان جدید خود حفظ کرده اند.

 

فرهنگ پذیری زبان سومری در دوره های پیش از تاریخ از زبانهای سامی ، ایلامی و بسیاری زبانهای ناشناخته دیگر ممکن است ، این توهم خویشاندی یک زبان را در حد چند واژه یا همسانی های سطحی دو زبان از نظر گونه شناسی برای آنها فراهم کند. ولی مشاهده میشود، ظرف بیش از صد سال از شناخت زبان سومری و پژوهشها و انتشارات گسترده در مورد این زبان در سطح دانشگاهی، نه محققین مستقل و نه مدعیان خویشاوندی ، در مورد دستگاه آوائی و دستگاه دستوری زبان سومری به اذعان دانشمندان سومرشناس کار چشم گیری انجام نداده اند. و هنوز خود را در ابتدای راه میدانند. این دانشمندان ادعای مدعیان خویشاوندی زبان سومری را با زبانهای مدعیان مستند دار ، در سطح چند واژ ه وگونه شناسی سطحی مردود می دانند، و بدیهی است ، ادعاهای غیرمستند، و صورتهای مضحک و غیر محتمل با زبان سومری را توهم گوینده می دانند.

 

دانشمندان سومرشناس دلیل ناتوانی خود را در ارائه دستور زبان درست سومری ، کمبود اسناد مقایسه ای ، و یا گویشوران زبان سومری عنوان میکنند.

 

ما نیز با ترجمه و نشر کار های ارزنده آنها حاصل تلاش صد ساله آنها را در اختیار دانش پژوهان و مردم ما که علاقمند به دانش راستین زبان سومری هستند ، قرار داده ایم. و به یاری خدا خواهیم داد . باشد که یادگار نیکی برای آیندگان باشد.

 

ما برای اکثر ابهامات نویسنده کتاب دلیل دقیق و کامل و مستند داریم ، که به یاری خدا در کتاب در حال تالیف خود " دستور زبان تطبیقی سومری و ایرانی" آنرا تقدیم دوستداران تمدن ایرانی خواهیم کرد.

 

مختصری از کارهای انجام شده را در زمینه های دستگاه های سه گانه : آوائی، واژگانی و دستوری در آینده به یاری حق دراختیار علاقمندان قرار خواهیم داد. انشاا..

 

زبان سومری در هر سه دستگاه آوائی، واژگانی و دستوری مشترکات بسیاری با گویش های فارسی دارد، و هم خانواده با فارسی بویژه لری و خوزی ، تاتی ، گیلکی، مازندرانی ، کرمانشاهی، کردی، خراسانی، آذری و بسیاری گویشهای ایرانی در سرزمین های تاریخی ایران است.

 

ما هنوز در زمینه شناخت زبان سومری در ابتدای راه هستیم ، و در این زمینه بیش از صد سال حتی از برخی کشورهای همسایه عقب مانده ایم ، یکی از این کشورها از همان ابتدای شناخت زبان سومری ، با صرف صدها میلیون دلار و حمایت همه جانبه از محققین و سومرپژوهان خود  وبا در دست داشتن کتیبه های بسیار سومری در اکتشافات خود ظرف یک قرن، توفیقی در انتساب این تمدن و زبان به قومیت خود بدست نیاورده است. متاسفانه اکنون وپس از صد سال کتاب بالا نخستین کتابی است ، که برای جامعه ایرانی در تعداد ناچیزی نشر میشود. هنوز حتی یک گویشور این زبان های ایرانی حتی در سطح محققین عالیقدر و دانشگاهی نمی دانند، که زبانی که سخن میگویند، همسانی های بسیاری با زبان سومری دارد. و این نا آگاهی گذشته بسیاری از اقوام ایرانی را مخدوش کرده است و در پرده ابهام برده است.

 

 

 

ما برای نمونه دو جمله افعال سومری را که از دوره سلسله اور سوم در این کتاب آورده شده اند ، و سومرشناسان و آشور شناسان با ترجمه واژگان عبارت ها از طریق معادل اکدی آنها ، مفهوم کلی آنها را که جملات نفرینی است، شناخته اند، برای یک خوزستانی مثلاً شوشتری میخوانیم، ا و بیدرنگ بدون هیچ شناختی از کار سومر شناسان معروف ترجمه درست آنرا به فارسی معیار میگوید. یقیناً او در ترجمه دو جمله زیر:

 

کتیبه درس12 : nam-ĥa-ba-da-kur5-e نَم خا با دا کُر ِره

 

کتیبه درس15 : nam-ĥa-ba-an-da-kur5-ne نَم خا بان دا کُر ِر نهِ

 

خواهد گفت دوجمله جملات نفرینی هستند. معنی جمله درس 12 "( خدا) خواهنده دودمان او نباشد." و در جمله درس 15 معنی " خدایان ؟ یا مقدسین؟" خواهنده دودمان او نباشند."

 

بدون تردید کتاب اصول دستور زبان سومری ، می تواند راهنمای مهمی برای شناخت گویش های ایرانی و زبان سومری باشد. و  روش مناسبی برای کتب آموزشی زبانهای باستانی ایرانی نظیر پارتی اشکانی و پهلوی ساسانی را نشان میدهد. از طرفی گنجینه و مرجع کم نظیری برای پژوهشگران علوم باستانشناسی تاریخی و زبانشناسی است.

 

 

 

 

 

کتاب اصول دستور زبان سومری ، کتابی آکادمیک برای نخستین آموزش دستور زبان سومری است، و پاسخگوی نیاز های اساسی ، نو آموزان زبان سومری ، و پژوهشگرانی است، که هیچ آگاهی در زمینه زبان سومری و تاریخ و باستان شناسی دوره اور سوم ندارند . این کتاب قواعد و روش های موضوعه سومر شناسان و آشور شناسان را همراه دوره های باستان شناسی و زبان شناسی سومری همراه کتابشناسی گسترده زبان وتاریخ سومری درخود دارد،. برای علاقه مندانی که هیچ آگاهی هم از زبان وتاریخ و باستانشناسی سومر ندارند ، یقیناً مشکل گشا میباشد . آنها می‌توانند از این کتاب حتی" بدون معلم" و به صورت خودآموز استفاده کنند. این نو آموزان میتوانند ، با آموزه های این کتاب تحقیقات خود را تا مدارج عالیه این رشته دانشگاهی ادامه دهند.

 

ما مطالعه این کتاب بسیار سودمند را به علاقمندان توصیه میکنیم. شاد باشید.

 


تاریخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
بازدید : 1087
نویسنده : فریدون عباسی

بخش نخست  کتیبه شاه شول جی

 

دومین شاه سلسله اور سوم شاه شول - جی فرزند اور نامو سر سلسله اور سوم است. به گفته جان هیس در کتاب " اصول دستور زبان سومری وتاریخ و باستانشناسی " ترجمه  ف. عباسی " این نام درگذشته دون- جی خوانده میشد، ولی امروزه تقریباً ، تنها بصورت شول جی خوانده میشود. او میگوید:" معمولاً جزء نخست این نام "شول" معنی " مرد جوان" را دارد... عنصر gi احتمالاً مشابه عنصر gi دراسم مکان ki-en-gi بمعنی "سومر" میباشد." ( در گویش - ب شول معنی " بورنیدن یا نعره زدن گاو نر، مرد جنگجو... را دارد.).

 

کتیبه ای که در دو قسمت در زیر از انگلیسی ترجمه میشود، با وجودیکه متن انگلیسی با واقعیت زبان سومری از دیده ما نقایصی دارد،( مثلاً سطر اول آوانویسی کتیبه که حمد وثنای خدا است، و بصورت عبارت 1-lugal-e mu-ne2 nig2/nik2-ul-$e3 بمعنی " سرور من است ، آن (خدای) نیک جاوید" در ترجمه به انگلیسی دیده نمی شود. ولی از نظررساندن مفهوم متن سومری به مقدارلازم قابل قیول است.

 

در قسمت اول این متن ما به سه نکته مهم اشراف پیدا میکنیم: نخست آنکه تعلیم و تربیت در تمدن سومری مقامی ارجمند داشته است، دودیگر اینکه سرزمین سومرو احتمالاً ایران غربی در آن عهد هنوزوضعیتی مشابه حیات وحش کنونی افریقا را داشته است. و در همین دوره اهلی کردن بز،اسبهای وحشی ، گاوها گاومیش ها و فیل ها ورونق تجارت حیوانات وحشی و گوشت آنها در جریان بوده است. و در آخر ابداع ، تکمیل وقدرتمند کردن سلاح های جنگی توسعه یافته است.

 

شولجی چهل وهشت سال سلطنت کرد، و ودر دوره او پادشاهی اور سوم بالاترین توسعه ارضی و پیشرفت را داشت.و بخشی از شمال خلیج فارس را که زادگاه اجداد او بود، از دست ایلامی های بیگانه آزاد کرد، و در تصرف خود داشت.

 

نشانه gi که در گویش های شمال خلیج فارس ریشه فعل "جَستن" است ، در نام او و کلماتی مانند اسم مکان ki-en-gi بمعنی سومر یا در گویش ش gu14-(h)en-gi بمعنی " جای بزرگ خیز" و بگفته نوح کرامر amar-gi یا بقول سومر شناسان جدید da-gal-gi بمعنی "آزادی" معادل گویش ش a mar2-gi یا گویش ب da-kalo-gi بمعنی "از مادر (بزرگ) زاده " میتواند با گویش های شمال خلیج فارس معنی استعاره ای " آزادی" را داشته باشند. زیرا در فرهنگ ایرانی نوزاد با ضرب المثل " از هفت دولت آزاد است" همین مفهوم را میرساند.

 

در گذشته نه چندان دوراستان کهگیلویه و بویر احمد فعلی نام باستانی خود شولستان یا مهد دلیران را داشت. وهمراه با استان چهار محال و بختیاری بخش هائی از استان فارس بودند.

 

سفر نامه ممسنی تالیف میرزا فتاح خان گرمرودی 1370انتشارات مستوفی.ص32 میگوید: " در زمان ساسانیان ایالت فارس را به پنج "کوره" (شهرستان)تقسیم میکردند،ویکی از این پنج قسمت را "کوره قباد" می نامیدند،ومرکز یا کرسی کوره قباد "ارجان" (نزدیک بهبهان .م) نامیده میشد. شهر باستانی ارجان در کنار رود "مارون"قرار داشت رود خانه مارون مرز بین فارس و خوزستان بود...". ولی کوره یا kur-re در منابع سومری چه معنی دارد. عبارت سومری lugal kur-kur-ra بمعنی " شاه سرزمین ها /آبادیها" و بسیاری موارد مشابه یا جملات دارای عبارت kur بمعنی شهر یا سرزمین ،که به تکرار در بیشتر کتیبه های سومری آورده میشوند. اولین همسانی معنی آنرا با زبان پهلوی ساسانی و حتی تا دوره های اخیر و رابطه این زبانها را با سومری نشان میدهند. ما به افتخار مردم شولستان کتیبه زیرراکه از شولجی بمعنی" برخاسته از شول" ، وبزرگترین شاه سومری سلسله اور سوم است، به هم وطنان ساکن سرزمین شول ها و همه دوست داران تمدن کهن ایرانی تقدیم می نمائیم . شادو برفرازباشید.

 

ترجمه کتیبه B شولجی معروف به کتیبه مدیحه سرائی شولجی برای خود

 

 

1-10. برای مشهور کردن نام خود برای همیشه ، تا روزگاران دراز، ورساندن به آیندگان ، روزگارباز آمدن اشعار حماسی پهلوانی های او، آوازه های قدرت او، و شهرت پایداربیمانند خرد او، شاه شولجی ، شاه اور ،که آن دانش مکتوم و نهفته سروده های پیشین پسر نیرومند نین سومون را آورده است. اوقدرت اورا در سرود خود ستایش میکند، ودانش ذاتی برتر اورا تمجید میکند.

 

 

 

11-20.من شاه از نسل یک شاه وزاده یک ملکه هستم. من شولجی نجیب زاده شایسته، با سرنوشتی خجسته از مادر زاده شدم. هنگامیکه کودک بودم ، به مدرسه رفتم . آنجا هنر نگارش را از لوحه های نوشته سومری و اکدی آموختم. هیچ یک از بزرگ زادگان ( درمدرسه) چون من نمی توانستندبر لوحه بنویسند. مردمی بودند، که مرتباً برای کسب معلمی، در هنر نگارش تلاش میکردند . من شایستگی کامل در جمع وتفریق حساب، وحسابداری را داشتم. نانیبگال و نیسابه دادگر دانش و هوش مرا آفریدند. من کاتب مجربی هستم، که هیچ چیز را فراموش نمیکنم.

 

21-38. هنگامیکه بزرگ شدم . عضلاتی چون یک شیر جوان، تازنده ای چون یک اسب شنگول وسرزنده در تاخت داشتم. خدای ایلو برای من شادی آورد، در شادی من خدای انلیل با نظر لطف در باره من سخن گفت.آنها عصای رهبری را به پاس شایستگی من بمن دادند. من پای خود را بر گردن سرزمین های دشمن گذاشتم. شهرت اسلحه من تا جنوب مستقر شده است. پیروزی من در سرزمینهای کوهستانی تثبیت شده است.هنگامیکه من رهسپار جنگ وستیز برای جائی که انلیل فرمان میداد، بودم. من در پیشاپیش سپاهم حرکت میکردم ، و سرزمین دشمن را برای پیشگامان سپاهم ( از دشمن) پاکسازی میکردم. من شور وشوق بسیاری برای مهارت در کاربرد سلاح های گونا گون دارم. نه تنها درزوبین اندازی و نیزه زنی مهارت دارم ، بلکه در پرتاب سنگ با یک فلاخن ماهر هستم.کلوخه های سنگی با سنگ دانه های پراکنده خود که با فلاخن پرتاب میکردم ، در اطراف چون باران شهاب پرواز میکردند. و باشدت پرواز به هدف میخوردند.

 

39-51. ترس واغتشاش را در سرزمین بیگانه می پراکندم. اتو نوجوان محبوب کوهستان چون سرچشمه ای الهی بمن پشت گرمی و شوق نبرد میداد. من با او در هر برآمدن روشنائی نجوا میکردم.او خدائی است، که با نظری مساعد ، مرا درجنگ یاری میدهد، و مرا می پاید. در آن جنگ ها، در آن آوردگاه ها صدای چکاچک اسلحه اتو شنیده میشود و برق اسلحه او میدرخشد. این شد، که من توانستم اسلحه های سرزمین های کوهستانی را روی زانوبشکنم . و در جنوب یوغی برگردن ایلام نهادم. من مردم سرزمین شورشی را درجای خود نشاندم. اکنون هیچیک از آنها نمی تواند، در برابر اسلحه من ایستادگی کند. من آنها را چون بذر غله در سومر واکد پراکنده کردم.

 

52-55. بگذار از آنچه کرده ام برخود ببالم. آوازه قدرت من تا دوردست ها گسترده شده است، وبسیار وسیع است. هوش وخرد من بسیار دقیق است. آیا کارهای بزرگم بی نیاز از هر توصیفی نیست؟

 

56-76. در سلطنت گام های بلندی به پیش برداشته ام، درتجارت کاملاً بی پایان اسباب حصیری ، ومحصولات بیشه زارها ، شکار فیل وحشی پشت فیل وحشی ، حیوانات وحشی دشت، پیشرفت مداوم داشته ام؛ و من پایانی شجاعانه برغرش شیر در دشت های مختلف شیران نر نهاده ام. اژدها های ( مارهای؟) دشتها را ، هرجا که،از هر جا می آمدند، و به هر جا که میرفتند. از خروشیدن بر آنها شانه خالی نمی کردم، من در شکار وحوش هرگز در کمین گاه به انتظارشکار آنها نمی ماندم ، بلکه برای مقابله با آنها نبرد من با اسلحه و رویاروئی بود. من از سلاح پرتابی ، هنگامیکه میتوانستم نیزه را در گلوی شکار فرو کنم، استفاده نمی کردم. من از غرش وحوش نمی هراسیدم. من آن کسی نیستم، که از پناه گاهم عقب نشینی کنم ، ولی مانند زمانی که یک دلاور جنگجو یک جنگجوی دیگر را از پا در می آورد، من هرچه که لازم بود ، بسرعت در دشت با ز انجام میدادم.در آن صحرا ها، آنجا که راه فرار وحوش به بن بست میرسید، من غرش آنها را به تسلیم تبدیل میکردم. در آغل گوسفندان، و پرچین گاوها، در آنجا ، سر ها به آرامی بر بالین بود. من چوپانهای ایل را از مشقت آزاد کردم. بگذار هیچکس هرگز وهیچ وقت در باره من چنین نگوید": آیا براستی او توانست ، خود به تنهائی وحوش را مقهور کند ؟" شمار شیرهائی که من با اسلحه خود کشته ام ، بی حد وحصر است، مجموع آنها ناشناخته است.

 

77-80. بگذار از آنچه کرده ام برخود ببالم. آوازه قدرت من تا دوردست ها گسترده شده است، وبسیار وسیع است. هوش وخرد من بسیار دقیق است. آیا کارهای بزرگم بی نیاز از هر توصیفی نیست؟

 

81- 94 . منم شولجی ، خدای جوانمردی، و مردانگی، برترین جنگجوی سپاهیان ایل . هنگامیکه من زه کمان بزرگ خود را( به زور بازو) برآن استوار کردم، هنگامیکه من تیر های مناسب کمان بزرگ خود را تهیه کردم، من به نیروی کامل بازوی خود با آن به گاو نر وحشی، گاو نر آسمانی ، ماده گاو وحشی و گاومیش وحشی (بوفالو) تیر اندازی می کردم. آنگاه که آنها ازمیان دامنه های کوهستان ها عبور میکردند، من تیر های خار دار خود را با تمام قدرت بسوی آنها پرتاب میکردم.

 

( یک سطر کتیبه نا خوانا است.)

 

آنگاه که آنها از پا درآمده، ودردشت فرو می ریختند(؟)، من آنها را چون تل های قدیمی رویهم می ریختم. من سرهای آنها را در گودال های زمبن ، بصورت خرد شده دفن میکردم. برای (رمه )خرهای نر( واسبهای ) وحشی دام گستری نمی کردم، تله در گودال های سرپوشیده نمی گذاشتم. به آنها تیر اندازی نمی کردم. ولی من آنها را مانند رقیبانی در میدان اسب دوانی( با اسب ) دنبال میکردم. من سعی برای محاصره کردن آنها برای کشتن کره های جوان ضعیف آنها ، مانند کاری که مردم برای نابودی کره های لاغر انجام میدادند، نمی کردم.

 

95-113.هنگامیکه یک گرازستبر وحشی ؟ در دشت میدوید، من سینه اورا با یک تیر سوراخ میکردم ، و تنها با یک تیر اورا از پا در می آوردم. در تیر اندازی هیچ یک از مردم قبیله من ازگروه سپاهیان نمی توانست درتیر اندازی با من برابری کند. من مردی تیز بین هستم، و دقت نظر دارم. هنگامیکه من ... با (صدای رعد آسا) سپاهیان پراکنده (در معرکه جنگ) رارهبری میکردم، من بهتر از همه ، چگونگی ضربه زدن به دشمن، و تاخت چون برق پرتو افکن آسمان را میدانستم. به هرکس ( با گرز) ضربه میزدم از جایش بر نمی خاست. ( یک سطر خوانا نیست.).

 

من می توانم یک گلوله یا گوی ؟ را ، حتی اگر یک تخته سنگ باشد، به بالاترین ارتفاع پرتاب کنم. من میتوانم، بسرعت برق با فلاخن اندازی دشمن را به زیرکشم . من شولجی، میتوانم یک بز وحشی را با یک حرکت سریع بگیرم؛ هیچ چیز تاب مقاومت در برابر قدرت مرا ندارد.... بمن داده نشده است. هرجا که، اقدامات خود را رهبری کرده ام، من همیشه به چیز هائی دست یافته ام، هنگامیکه من از بیابان برمیگردم ، من همیشه چیز های بیشتری برای ... وبرای نینسومون ، مادرم می آورم. من از پنج جهت از 10 جهت( از همه جهات) پسر او هستم.

 

114-117. بگذار از آنچه کرده ام برخود ببالم. آوازه قدرت من تا دوردست ها گسترده شده است، وبسیار وسیع است. هوش وخرد من بسیار دقیق است. آیا کارهای بزرگم بی نیاز از هر توصیفی نیست؟

 

پایان بخش اول  شاد باشید.

 


تاریخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
بازدید : 373
نویسنده : فریدون عباسی

چند ضرب المثل سومری

 

 

چند ضرب المثل سومری

چند ضرب المثل سومری برای آشنائی با فرهنگ وسنن سومری

 

 

 

در اینجا با هدف آشنائی فارسی زبانان با فرهنگ مردم سومر در چند هزار سال پیش، چند ضرب المثل سومری را از انگلیسی ترجمه و تقدیم می نماید. مرجع Ancient History..

 

1- هرکس به راستی گام بردارد، زندگی میسازد.

 

2- سری را که بریده شده است، دیگر نمیشود برید.

 

3- هر چه با میل واطاعت انجام نشود، وسیله مخالفت میشود.

 

4- هلاکت انسان ازسوی خدایش است، ولی او (خدای) منجی خود را نمی شناسد.

 

5- ثروت سخت به دست می آید، لیکن فقر همیشه در دسترس است.

 

6- آنکه مال بسیاربه دست آورد، ناگزیر است، سخت از مال خود مراقبت کند.

 

7- قایق خراب هم با هدایت درست قایقران با جریان آب و باد نجات می یابد. خدای آفتاب نسیم ملایم را به یاری درستکار میوزد.

 

8- هرکه بسیارماء الشعیر خورد، ناچار بایدآب بسیار بنوشد.

 

9- هرکه پرخوری کند، نمی تواند بخوابد.

 

10- هنگامیکه همسر مرد در خانه نباشد، ومادرش کناررودخانه باشد(برای رختشوئی وغیره) مرد از سیر کردن خود ناتوان است.

 

11- خدا سبب سازشود،تا با همسری خوب ازدواج کنی ، و او شادی را با دادن پسری نان آور به تو هدیه کند.

 

12- روباه نمی تواند، خانه خود را بسازد، خانه دوستش را چون فاتحان تصرف میکند.

 

13- روباه در دریا ادارمیکند، سپس میگوید، دریا با ادرار من درست شده است.

 

14- فقیر داشتن سکه نقره خود را باور ندارد.

 

15- فقرا سکوت( نماد بی تحرکی؟) زمین هستند.

 

16- همه اهل خانه فقیر به یکسان فروتن نیستند.

 

17- فقیر قرزندش را از مصیبت فقر آگاه نمی کند، تا او برای همیشه آنرا بخاطر بسپارد.

 

امید است در آینده با استفاده از گویش های فارسی چند ضرب المثل را مستقیما از کتیبه های سومری به فارسی معیار تقدیم دوستداران زبان و فرهنگ ایرانی کنم.

 

شاد باشید.

 


تاریخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
بازدید : 478
نویسنده : فریدون عباسی

کنکاشی درمورد آرا و عقاید سومر شناسان معروف درمورد زبان سومری

 

 

 

نکاشی در اراء و عقاید سومرشناسان معروف ترجمه ای از وبلاک دیگر مولف

بخش نخست

 عقاید و نظریات مشهور ترین سومرشناسان ( در باره زبان سومری)

 

این مبحث را در دو بخش از وبلاگ انگلیسی مولف برای فارسی زبانان به فارسی ترجمه وآنها را تقدیم

دوستداران زبان فارسی می نماید. بدیهی است ، به دلیل اشراف بیشتر مولف به زبان پارسی متن حاضر از

 غنای بیشتری برخوردار است.

 

 

 

بخش اول

 

در اینجا مایلم ، اتفاق آراء و اختلاف نظرات برخی از مشهور ترین سومر شناسان جهان را در باره دستور زبان سومری نشان دهم. برای این منظور، ما چهار کتاب مشهوررا در باره " دستور زبان سومری" انتخاب کرده ایم، و ازتلخیص شده آنها در طول بحث سود میبریم. این چهار کتاب بشرح ذیل هستند:


1- H.J.L MSG = Hayes.John.Lewis “ A manual Sumerian Grammer and Texts Aid…1990 Undena. 1- هیس =

2-D.O.E SG= Edzard .Dietz .Otto. “Sumerian Grammar”2003 BrillLeiden. 2- ادزارد =


3-P.A GSG = Poebel.Arno “ Grundzüge Sumerischen Der Grammatik “ 1923 3- پوبل =

4-P.A SP= Poebel.Arno “ The Sumerian Prafix forms E- and I- in Time of Earlier Princes of The Lagash” 1931 by The University of Chcago Illinois. 4- پوبل =

1- هیس درص 1 مقدمه کتاب خود در باره مشکلات زبان سومری میگوید: زبان سومری بخوبی زبان اکدی شناخته شده نیست. شماری ازترکیبا ت صرفی( واژ شناسی) ونحوی زبان سومری روشن نشده اند.هرچند پیشرفت زبان شناسی در دودهه اخیرقابل توجه است ، ولی بقدرکافی مسائل مبهم باقیمانده است، که ذهن دانش پژوهان را دراطراف زبان سومری بخود مشغول.کند.

 

بعضی از دلائل و مشکلات زبان سومری ازاین قرار است :

 

1- زبان هم خانواده زبان سومری شناخته نشده است، واز نظرتوارث زبانی، مشخص نیست ، این زبان مرده ، یا زنده است .

 

2- بوسیله مقابله، اخیرا کشف کرده اند، که اکدی یکی اززبانهای سامی است. این رابطه ارثی را اخیراً دانش پژوه هان ازطریق دستورزبان ولغات اکدی بدست آورده اند. ولی در مورد زبان سومری چنین امکانی دردسترس نیست .

 

3- نظام نگارشی سومری فقط بطورناقص گفتارزبان سومری را منعکس می کند . وتمام ترکیبات دستوری زبان سومری را که در گفتار سومری شناخته شده اند، نشان نمی دهند. این مسئله ، شکل طبیعی نگارش آنرا برای بازسازی صرفی مشکل کرده است .

 

4- بسیاری جملات نمونه موجود است، که بنظرمیرسد ، اندکی درصرف ونحومتفاوت باشند . ولی با فقدان اسناد مقایسه ایی وفقدان گویشوران بومی برای ترجمه ، بیان معنی صرفی ونحوی انها مشکل است . بدون شک ، بسیاری اختلاف معنی جزئی وجود دارد ، که برای همیشه قابل بیان نیست .

 

Igor Diakonoff اظهار میدارد" این شوخی کاملا شناخته شده ای بین آشورشناسان است ، که بتعداد سومرشناسان زبان ولهجه سومری وجود دارد ". (1976:99)

 

اخیرا Thorkild Jacobsen گفته بود:" دانش زبان سومری هنوزدرمرحله ابتدائی است ". محققین به تجربه این نقطه نظرات گوناگون را درترجمه زبان سومری لحاظ میکنند، واحتمال انحراف درآنها وجود دارد. حتی در حد محققین شایسته سطح بالا نیز ممکن است ، چنین انحرافی در ترجمه بوجود آید . به حدی که خواننده ترجمه هرگز نداند ، که دو ترجمه متفاوت، ترجمه یک کتیبه واحد است. محققین هنوز نمی توا نند روی یک دستور زبان واحد توافق کنند" .(1987:xv).

 

او در ص 18 بحث خود را روی معمای واج شناسی سومری ادامه داده است ، و سپس میگوید: بازسازی نظام واجی سومری یا تلفظ دقیق هیچ صدائی به آسانی میسر نیست .... هیچ سندی برای مقایسه فراهم نشده است.

 

علاوه براین ، بیشتر اسناد آوا شناسی سومری از فیلتر نظام آواشناسی اکدی اقتباس شده اند؛ و آوا شناسی سومری از منظر آواشناسی اکدی دیده میشود. برای نمونه ، به احتمال کامل ، کلمه "پسر" در زبان سومری بصورت " domu" با خصوصیت یک مصّوت/o/ میانوندی تلفظ میشود. ولی چون زبان اکدی مصّوت خاص /o/ را ندارد، بنابراین ، نشانه سومری /o/ دراین کلمه با تلفظ اکدی بصورت هجای اکدی du-mu خوانده میشود. اگر تنها اسناد اکدی برای آوا شناسی سومری استفاده شود، ما هرگز نخواهیم دانست، که سومریان دارای مصّوت /o/ نیز هستند. بنا براین ، زبان سومری دوره اور سوم (2112- 2004 قبل از میلاد) در حقیقت بر مبنای آوا شناسی و تلفظ زبان اکدی دوره های بابلی کهن (1894- 1595 قبل از میلاد) و بعد از آن بنا شده است. ( بهمین نحو، بیشتر دانش ما از دستور زبان سومری از تفاسیر داده شده بوسیله نوشته ، کاتبین بابلی ، و شاگردان اکدی آتها بدست آمده اند...). همینطور، در باره توسعه تاریخی آواشناسی سومری دانسته های بسیار کمی در دسترس است. ... بدون فهرست های لغت مستند ، ثابت کردن ارزش آوائی اندیشه نگارها کاملاً غیر ممکن شده اند. .... نتیجه این است، که احتمالاً زبان سومری صداهائی دارد، که اکدی ندارد.

 

هیس در ادامه در ص 26 میگوید: ... اغلب ، مراجع ( کلمات سومری) ، مربوط به وام واژ ه هائی از زبان سومری است ، که در زبان اکدی وارد شده اند. این پیشینه یک نوع روش شناسی انتقادی را مفتوح کرده است، زیرا دلیلی وجود ندارد، که قبول کنیم ، کلمات وام واژه سومری همواره همان معنی و تلفظ دقیق خود را در متون اکدی حفظ کرده اند. ولی از آن رو که بطور معمول این کلمات در اکدی بسیار بیشتر از سومری مصطلح میباشند، کاربرد کلمات معادل اکدی مشابه ، برای آزمون زبان سومری مفید هستند.".

 

تذکر- در اینجا ، باردیگر ، میل دارم بازگو کنم ، که در نوشته هیس و بسیاری یا تمام این نوع نوشته ها در باره زبان سومری ، بسیاری نشانه ها یا کلمات سومری بوسیله سومر شناسان با فرض احتمال درستی بر خلاف نگارش کاتب سومری یا اکدی تغییر داده شده اند. ( و زبان جدیدی در صد ساله اخیر ایجاد شده است، که بطور قطع هیچ گاه زبان هم خانواده آن یافت نخواهدشد.) برای مثال: کلمات domu,dumu,ke4,am3,e2,e3,i3… نادرست هستند، و به اعتبار گویش های شمال خلیج فارس کلمات domo,lil2,a-an,lil2,ni,utu-ra2 درست هستند. ونشانه خیشومی ( تودماغی) ng یا η در کلماتی مانند ...dug4=dong, sig4=seng بمعنی " سخن" و" سنگ" مصداق دارند.

 

هیس در ادامه در ص 19 کتاب خود، عقیده دارد:" ... با وجوداین ، دراصل تمام آوانویسی ها از کتیبه های سومری ارزش آوائی dumu را برای کلمه "پسر" حتی برای این حالت بسیار روشن ،وجود یک ارزش آوائی مسلم /o/ استفاده میکنند.".

 

او در دنباله در ص19-20 میگوید:" مشابه آن مسلم شده است، که زبان سومری یک صدای خیشومی /η/ دارد، که در زبان اکدی نظیر آن وجود ندارد. برای نمونه نشانه /mu/ یک صدای خیشومی /ηu/ را باز تاب میدهد، که با نشانه مصّوت /u/ دنبال میشود، ... (MU) نشان داده شده بصورت /ηu/ واژک پسوند - ملکی اسم ها برای اول شخص مفرد است. ولی ارزش آوائی متداول آن در اکدی /mu/ است. ... دراصل تمام سومر شناسان وجود ارزش آوائی خیشومی /η/ را پذیرفته اند. ( با وجود این، برخی سومر شاسان آنرا کلامی خیشومی - کامی نشان میدهند،و دیگران آنرا بصورت ترکیبی مانند/ηm/ دیده اند. هنگامیکه این کلمه سومری شامل این واژک بصورت وام واژه وارد زبان اکدی شد، معمولاً ( ونه همیشه) بصورت ng بازتاب یافت. برای مثال : sanga یا saĝa بمعنی" نوعی روحانی" در اکدی بصورت šangû ظاهر میشود.".

 

تفسیر: مجدداً تکرار میکنم ، که تلفظ کلمه mu بصورت mo تقریباً در تمام گستره تاریخی ایران بمعنی ضمیر فاعلی، مفعولی و ملکی در گویش های ایرانی رایج است، و mo در گویش های شمال خلیج فارس از جمله دو گویش فراگیر تر ذکر شده معانی " درخت خرما، ماه، یرج، را هم دارد. در زنجیره افعال سومری پیشوند -mu که پیشوند صرف افعال نامیده شده است، معادل پیشوند صرف فعل -e است . برابر گویش فراگیر ب در شمال خلیج فارس و گویش های همسو با آن پیشوند -e نشانگر حالت استمرار فعل برای زما نهای " گذشته یا حال وآینده" استفاده میشود. ( در کورد زنجیره فعل سومری در آینده سخن خواهم گفت.) و در جملات منفی بجای پیشوند -e از پیشوند -ni استفاده میشود، که کاملاً نظیر کاربرد مشابه در زبان سومری است. در فارسی نوین بجای پیشوند e- که گفته میشود، تلخیصی از پیشوند استمرار فعل فارسی -mi و در بسیاری گویش های ایرانی پیشوند-me است. از پیشوند استمرار- mi استفاده میشود. ولی پیشوند -mu سومری که همه سومر شناسان آنرا معادل پیشوند -e میدانند، به این صورت اکنون در احتمالاً در دوره های گذشته و درگستره تاریخی ایران نظیری برای آن دیده نشده است، ولی دربرخی گویش های خراسان بزرگ این پیشوند با همین کاربرد به صورت -mo هنوز هم رایج است. برای مثال : در سومری mu-na-an-du3 بمعنی " ساختند" ریشه فعل در وجه "خمتو" hamtu یا "ماضی"است.

 

در گویش - ب e-na-an-de بمعنی " می ساختند. یا بنا مینهادند."

 

درگویش - ش me-na-an-da بمعنی " میساختند. یا بنا مینهادند."

 

وبه احتمال دقیق در گویش های م،ن،وس درخراسان عبارت mo-na-an-do معنی " میساختند، یا بنا مینهادند." را دارد.

 

سوال دیگر این است ، که آیا در زبان سومری صدای خیشومی یا تو دماغی [ng=η] وجود دارد؟ پاسخ این است، که من عقیده دارم ، به قرینه گویش های ذکر شده در بالا باید جواب مثبت باشد، و سومری ها در اندکی از کلمات صدا ی/ng/ را مانند گویش های بالا نشان میدهند. برای نمونه 'dong' درگویش - ب ، یا 'deng' درگویش کردی بمعنی " کلام، سخن ، وعظ ، فرمان، دستور.. با جمع donga بمعنی " سخنان، فرامین.." است . همینطور sig4 در سومری بمعنی "سنگ" معادل 'seng' درگویش - ب بمعنی" سنگ" و 'sang' درفارسی جدید است. که باید گونه ای صدای خیشومی را نشان دهند. کلمه dong=dug4 در گویش - ش کمتر استفاده میشود، و تلفظ دیگر این نشانه بصورت do=du11 بمعنی "سخن گفتن، رجز خواندن ، سخنوری" ( هنگام مقابله با دشمن) بیشتر مرسوم است و همین صورت do بمعنی " رجز خوانی " درگفتار مردمی تهرانی ها هم کاربرد دارد. تلفظ دیگر این نشانه در زبان سومری بصورت gu3= go ریشه فعل "گفتن" در وجه "حال وآینده" گویش - ب یا maru زمان حال آینده سومری است. سرانجام کلمات دیگری مانند : pang/peng,tong,teng,jeng,… وغیره این صدای خیشومی را نشان میدهند.

 

لطفاً مطالب را دنبال کنید.وبلاگ های دیگر مولف راهم برای ایجاد ارتباط منطقی بین مطالب مشاهده کنید.

 


تاریخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
بازدید : 723
نویسنده : فریدون عباسی

ترچمه کتیبه پیروزی شاه اتو-هنگال شاه گوتی زاگرس بر چانشینان سارگون اکدی

 

کتیبه سومری " پیروزی اتوو- هنگل dutu-ḫe2-ĝal2 شاه  گوتی

زاگرس میانی (کردستان، کرمانشاهان لرستان و ایلام) بر جانشینان

 سارگون اکدی"

 

سطور 1-12 انلیل سرور تمام سرزمین ها، اتوو هنگال را مرد مقتدر،و شاه اروک برگزید، شاه

 چهار سوی جهان ، اتووهنگال شاهی که از فرمانش،هیچ کسی بدون نابودی خود از سوی " گوتی

 ها"[مانند  تیرگان نیش زهراگین اژدهای کوهستان ها( کوه نشینان ( ماد = سلسله جبال زاگرس

 کنونی)] نمی توانست، ، سرپیچی کند، او با کشتار برعلیه خدایان قیام کرد. اوسلطنت سومر را

 بسود سرزمین های بیگانه غصب کرد. او سومررا پر از تبه کاری کرد.   او خانواده ها را

 متلاشی کرد، و فرزندان را از والدین دور کرد.او در زمین فساد و جنایت را رسم کرد.

 ( این کتیبه دراصل گفتار اقوام سامی نژاد فاتح، فرزندان سارگون اکدی است.).

 

13-16 او به نزد سرورش "الهه ایننا" رفت ، و در نیایش خود به او گفت :" بانوی من ، ای ماده

 شیر جنگی! چه کسی قدرت هماوردی با سرزمین های بیگانه ( کوه نشینان زاگرس) را دارد. انلیل

 مرا به سلطنت سومر باز گردانده است. میخواهم تو نیز یاور من باشی!

( سطور 13تا 16 هم دین گوتی ها هم خواسته آنها برای بازگشت به سلطنت سومر از سوی سومریان یا ایرانیان را نشان میدهد.).

17-23 سپاهیان دشمن را در همه جای"تیریگان"  مستقر کرد.  شاه  گوتی ...... در دهانه های

 رود خانه ها و کانالها (؟) ( صف آرائی کرد). هیچکس از شهرش برای مقابله با او بیرون نیامد.

( چون او را از خود و ایرانی میدانستند.) او قبلاً کرانه های رود دجله را تصرف کرده بود. در

 جنوب سومر او آب را به روی مزارع بست. در زمین های مرتفع او راه ها را مسدود کرد. به

 سبب این کار او علفچر ها از دسترس مردم    ( سامی نژاد) خارج شد.

24- 34 اما شاه ( اتووهنگل) ، به خواست انلیل قدرتمند شد ، و ایننا ( با قلب پاکش = سطر حذف

 شده) اتووهنگال را برگزید. مرد(ی) مقتدر( سرور تیریگان)، برای مقابله با او(اتوهنگال) از

 اروک بیرون آمد، ودر معبد ایشکورلشکر آراست. او( شاه تیریگان) برای سخن گفتن با مردم

 شهرش آماده شد. ( او گفت):" انلیل سرزمین گوتی را بمن عطا کرده است، و الهه بانوی من ایننا

 حامی من خواهد شد. مادر- دموزی - اوشومگل - انا " مرا برگزیده است، :" او مادری برای من

  است!" ، و "گیلگمش" پسر " الهه نین سومون" مرا چون ماموری ( برای اینجا)  فرستاده است.

 :" مردم "اروک و کلاب"  شادمانی کردند، و با یک پیمان با او مصالحه کردند. او  فرماندهان

 لشکر خود را برگزید.

35-39 سپس او از معبد ایشکور روانه شد، و (پس از) چهار روز(حرکت)  در "ناگسو" در کنار

 کانال "سورونگل" اردو زد. سپس روز پنجم او درزیارتگاه " ایلو- تپه" لشکر آراست. او "اور-

 نینازو" و نبی- انلیل را فتح کرد، عموم مردم را  با مامور به سومرفرستاد ، و در بند کرد.

40-50 پس از راهی شدن از نیایشگاه "ایلو- تپه " ، روز ششم در "کارکارا" اردو زد.  او به معبد

 ایشکور رفت، وآنجا اورا نیایش کرد. (او درنیایش خود گفت:" ای ( خدای) ایشکور، انلیل مرا با

 سلاح ها (ی خود) حمایت کرده است، میل دارم ، در این نیمه شب، تو یاور من باشی، ....  او بر

 بلندای شهر "اداب"  روانه شد، و درطلوع (؟)  آفتاب ، رو به آفتاب نماز گذارد، (و گفت):" ای

 (خدای) آفتاب ، انلیل گوتیان را بمن عطا کرده است، میل دارم شما مرا کمک باشی !" ، او آنجا

 برای سرزمین گوتی ها دامی گسترد(؟)، اتووهنگل، این مرد مقتدر ، درابتدا شکست خورد. ( و

 تیریگان شاه گوتیان شد.).

51-62 سپس "تیریگان شاه "گوتیان"  با پای پیاده گریخت. او خود خیال میکرد، در "دابروم" در

 امنیت است. او برای حفظ خود، جائیکه او برای نجات خود فرار کرد(ه بود در امنیت است.)؛ اما

 مردم "دابروم" که دانستند، اتووهنگل به خواست انلیل ،  شاه ثروتمندی است، اجازه ندادند، " شاه

 تیریگان فرار کند) برود، و سرانجام اتووهنگل "تیریگان" را با همسر و فرزندانش در "دابروم"

 دستگیر کرد. او در بند ماند وکور شد. پیش ازخدای آفتاب ، اتووهنگل اورا را زیر پا خود انداخت،

 و پای برگردنش نهاد. او ملت "گوتی" را سازمان داد، نیش زهر آگین اژده های کوهستانها

 (تیریگان) هم از نیش کارهای خودنوشید(؟)، او .... او ..... و او ..... بر زورق ... . او( اتو

 هنگال) سلطنت را به سومر باز گردانید.

 

تذکر: سه سطر زیر ترجمه ما از سطرهای 1تا 3 کتیبه است.

1- ایلو بزرگ همه(انلیل) ، ( برای)  فلات وحشی کوهستان های گوتی،

2- بسرعت مرد قدرتمندی را رهبر میکند.

3- آن مرد، باید سلطنت سومر را به سرزمین خود، بدهد.

تذکر: نام این شاه ایرانی باید " خدای خورشید بینهایت وسیع " باشد. 

شاد باشید. مطالب را دنبال کنید.

 

 


تاریخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
بازدید : 291
نویسنده : فریدون عباسی

تاریخ سومر وسومریان

از مقدمه کتاب " دستور زبان پیشرفته سومری" تالیف دکتر ماری لوئیز تامس

ترجمه ف. عباسی

 

تاریخ زبان سومری

وضعیت بغرنج زبان سومری و مشکلات ویژه مرتبط باآن ، آنچنان زیاد نیستند، که حالتی ایجادکنند، تا زبان سومری را یک زبان مرده و از رواج افتاده معرفی کنند، ولی حقیقت آن است، که این زبان ،احتمالاً درگذشته در  دوره ئی که با این زبان نگارش میشد، زمان زیادی  زبان نگارش بوده است، ولی زبان گفتاری نبوده است .

 مواد کتیبه های سومری که اساس  دستور زبان سومری کنونی است، یک بخش قضیه است، اما مهمترین بخش،منابع زبان سومری بین النهرین ، یعنی منابع کتیبه های سومری کهن مربوط به سلسله های اولیه لاگاش، از 2500 قبل از میلاد. تاآخردوره کتیبه های ادبی نوشته شده توسط بابلی های کهن هستند ،که تا 1600 قبل از میلاد تولید شده اند. این دوره 900 ساله ، زمانی است، که سومریها  قبل از آن زبان گفتاری خود را رها کرده بودند، و تنها به نگارش فرهنگی و ادبی بسنده کرده بودند. ما با اطمینان میتوانیم بگوئیم، که هنوز در ابتدای این دوره، زبان گفتاری سومری رها نشده بود، ولی بدون تردید، زبان گفتاری سومری در انتهای دوره بابلی کهن ناپدید شده است، اما جزئیات مسیر پیشرفت این جریان، قابل بیان نیست.

البته این موضوع باید برخی نتایج منطقی برای مطالعه یک زبان داشته باشند، اگر چه آن زبان منحصراً بصورت یک زبان نگارشی  ادبی در نسل هائی از مردم که زبان دیگری مانند زبان مادری خود دارند، استفاده شود.  بنابراین، من درادامه  کوشش خواهم کرد، رئوس مطالب تاریخ زبان سومری را در اینجا بیان کنم.

 تصور میشود، قلب سرزمین سومریها بخش جنوبی بین النهرین باشد، که آنرا سومر می نامند، محدوده مرز سومر،  جائی در شمال شهر نیپوربود؛ در قدیمیترین بخش از دوره سلسله اولیه ، احتمالاً فراتر از این شهر نبوده است.1 ما اولین زمان تماس ها وبرخورد های اکدی ها با سومریها را نمی دانیم، ولی احتمالاً این زمان بسیار کهن، و از دوره های اولیه ، مثلاً 3000 سال قبل از میلاد است.2 بنظر میرسد، دلائلی  برای  وجود یک دوره طولانی تماس نزدیک بین سومریها و اکدیها ، حداقل در محدوده نواحی مختلف وجود داشته باشد، هرچند ما نمی توانیم، این موضع را در منابع کتیبه های قبل از دوره سوم سلسله اولیه سومری ( 2600 سال قبل از میلاد ) دنبال کنیم. همینطور یک دلیل این همجواری اکدیها وسومری ها سبب برخی تبادلات فرهنگی مانند پذیرش وام واژه بین آنها شده است. شاید تاثیر سومریها، نسبتاً بیش ازگذشته  سبب شد، که ترتیب کلمه  در یک زبان سامی، مثلاً  در اکدی در برخی موارد مانند زبان سومری ( فاعل- مفعول- فعل) شود، که خوددلیلی دیگر است.3  روشنترین دلیل ارتباط بین سومریان و اکدیان در کتیبه های کهن (فارا Fara و ابوسلابیخ ) نشان داده شده است. ( برای مثال کتیبه های ED III 2600 قبل از میلاد). دراین کتیبه ها مقادیر قابل توجه ای از نام های شخصی اکدی، و اضافه بر آن نام های کاتبین اکدی وجود دارند. هرچند یک نام اکدی ، البته لزوماً این مفهوم را ندارد، که صاحب نام اکدی باشد، ولی یک اسم اکدی باید سندی بر حضورزبان اکدی در سومر باشد.4 در کتیبه های ابوسلابیخ  نشانه u بمعنی حرف ربط "و" است، که کهنترین سند مطمئن یک وام واژه اکدی درزمینه  زبان سومری است.5 بدینسان احتمالاً چنین بنظر میرسد، که شمارنسبتاً زیادی از مردم دوزبانه در آن زمان (ED III)  در شمال سومر در ابوسلابیخ وجود داشته اند. با توجه به پدیده ای که پس از آن در آنجا رخ داده است،  شاید ما بتوانیم، بگوئیم، که در دوره سوم سلسله اولیه ، جامعه سومری زبان در مقایسه با جمعیت دوره پیشین کمتر شده اند. بدینسان مردم اکدی زبان از شمال بسوی سومر سرازیر شدند، و نواحی مردم دو زبانه را برپا کردند، با وجود این جامعه سومری زبان احتمالاً در قسمت جنوبی هنوز اکثریت جمعیت را داشت.

در دوره فرمانروائی سلسله اکدی سارگونی ، اصولاً زبان اداری  اکدی بود، با وجود این ، کتیبه های سلطنتی و سالنامه هاعمدتاً دوزبانه بودند. همینطورهر دو زبان در کتیبه های اوراد مذهبی استفاده میشدند. ولی،  در سایر زمینه ها ، زبان سومری  درست و قانونمند در سومر یافت شده است. بدینسان احتمالاً چنین بنظر میرسد، که زبان سومری مانند یک زبان روزمره در این دوره، بطور خطرناک شروع به ناپدید شدن کرد، و   حد اقل بخشی از جامعه سومری زبان دو زبانه شد، پس از آن منابع اکدی زبان دراین دوره در سومر پدیدار میشوند.6 .

علیرغم این دوره سارگونی، بویژه در طول دوره سلسله اورسوم  کاربرد زبان سومری در اسناد اداری رایج شد. کتیبه های سلطنتی، قضائی و حقوقی، واسناد اداری و نامه نگاریها تماماً به زبان سومری نوشته میشد، درصورتیکه متون اکدی بندرت یافت میشد.  7 . متون ادبی سومری - جدید هم بسیار  کمیاب بودند.   ( کتیبه های استوانه های گودا یک استثناء خارج از بحث است)، اما تصور میشود، بخشی از زبان سومری ادبی تایید شده در بابلی کهن در طول این دوره تصنیف شده اند.8 . این دوره اورسوم راتجدید حیات فرهنگی ( رنسانس) زبان سومری مینامند، هرچند،  شاید  بیشترین اثر را تنها در نگارش زبان سومری داشته است، و گرایش هائی از دوره سارگونی دراین مسیر تداوم داشته است،  یک رکود بزرگ ناشی از دوره سارگونی باعث میشود، بخشی از جامعه سومری زبان دو زبانه شوند، و بالاخره زبان سومری را رها کنند.  بدینسان بنظر میرسد، که در دوره اورسوم سومری بصورت یک زبان گفتاری بسیار محدود میشود.

در ادامه دوره بابلی کهن زبان سومری باید بصورت یک زبان مرده نگریسته شود، حتی اگر هنوز بصورت یک زبان اداری و یک زبان ادبی استفاده شده باشد.  بنا براین، بمراتب بیشترین کتیبه های فرهنگی این دوره  سومری زبان هستند، و همینطور کتیبه های سلطنتی تا دوره اولین سلسله بابلی سومری هستند( ضمیمه ، مواد متون دیده شوند).

در دوره بابلی کهن زبان سومری تجاری در مدارس آموزش داده میشد، و تداوم داشت. Eduba (مدرسه یا خانه کتیبه) ، آنجا که کتیبه های ادبی رونوشت برداری میشد، وآموزش داده میشد.دراین جا زبان سومری بوسیله محققین و شاگردان پیشرفته صحبت میشد، بهر حال ، کسی که آنرا می آموخت ، آنرا بصورت یک زبان بیگانه فرا میگرفت.9 . بدینسان زبان سومری پیشین، بالاخره زبان شمار محدودی از دانشمندان میشود.

 احتمالاتی وجود دارد، که در یک دوره  بخشی از جامعه در سومر میتوانستند، دست کم  بخشی از زبان  شعر سومری، وجارچیان دولتی  و غیره را با شناخت بعضی کلمات و بیانات  بازگو کنند، هرچند آنها خود نمی توانستند سومری صحبت کنند، یا بفهمند.

تاریخ زبان سومری که در اینجا ارائه میشود، عموماً برمبنای تحقیقات مهم I.J.Gelb در نوشته ایشان " اکدی و سومری در رابطه با زبان مختلط نژادی آنها " 1960 (Sumerian and Akkadian in their Ethno-Linguistic Relationship)1960, وآخرین مقاله J.S. Cooper "(زبان) سومریها و اکدیها در سومر واکد" 1973. (Sumerian and Akkadian in Sumerand Akkad)1973 است . این دو محقق هردوبطور مقایسه ای برای دوره اولیه انقراض زبان سومری بصورت یک زبان گفتاری بحث کرده اند، و نتیجه گرفته اند، که سخنوران زبان سومری در دوره اور سوم10 اندک بوده اند. ولی ، سوالی مورد مباحثه است، به این معنی که دیگرسومرشناسان تمایل به عقیده ای دارند، که زبان سومری هتوز تا دوره سومری جدید یک زبان زنده بوده است ، ولی دربرخی مناطق  از نظر گفتاری در دوره بابلی کهن11 متروک شده بود. جریان متروک شدن یک زبان ، البته درگیر عوامل بسیارفرهنگی و اجتماعی میباشد، و بسختی میتوان قواعدی عمومی برای تک تک مراحل اختصاصی پیشرفت آن، یا دوره آن داده شوند.

  در وضعیت تاریخی مورد بحث   با توجه به منابع دیرینه شناسی ، این منابع تنها اطلاعات مفید اندکی در باره تماس و ارتباط سومریها و اکدیها بما میدهند.  تاریخ زبان مرده را باید از رویدادهای فرعی  مانند پراکندگی نام های شخصی سومری و اکدی12  ، وقایع کتیبه های سومری در مقابل اکدی ، و شمارفزاینده وام واژه های اکدی در کتیبه های سومری استنباط کرد . تمام اینها قرائن ونشانه ها هستند. با وجود این، این دلائل هم بطور نسبی نامطمئن هستند، و شاید برای تفاسیر متفاوتی مناسب باشند. بهر حال، یک دوره دیرینه مرگ یک زبان بهتر است، با ارقام  " زبانی" در دسترس مورد مباحثه قرار گیرد.

بهر حال ، مرگ یک زبان در یک دوره کهن اولیه همراه با ارقام دوزبانه در دسترس ، قابل نتیجه گیری هستند. در حقیقت ، زبان کتیبه های غیرمتعارف و مختلط  مانند اسناد و فرمان نامه ها، که احتمالاًً نزدیک به زبان گفتاری هستند، خیلی بیشتر تحت تاثیر زبان اکدی14 میباشند، بنا براین، نشان میدهند، که  کاتبان سومری جدید، زبان سومری را مانند زبان مادری خود نمی دانستند.  

بهر حال ، دوره انقراض زبان گفتاری سومری ، ممکن است، در اینجا بسیار پیچیده ، وبصورتی مختصر بیان شود.

با توجه به نتایج بدست داده از مواد زبانی بر این اساس ، بدینسان انتظار آن است، که تنها بخشی از جامعه زبانی یعنی تنها زبان مربوط به کاتبین کتیبه ها را پوشش داده باشند، که بلحاظ نظری کاملاً فرض محتملی است، اگر چه به عقیده ما خیلی محتمل نیست، که گفتار سومری کم وبیش در مناطقی در جنوب سومر در دوره بابلی کهن مرده باشد. اما زبان آنها، ظاهراً تاثیری بر نگارش سومری نداشته است ، زیرا آنها بدون ارتباط زبانی با لایه های فرهنگی جامعه15  زندگی میکردند.  بنا براین،با چنین احتمالی، گروه های کوچکترسخنوران سومری ، اهمیت بسیار محدودی در تحقیقات زبان دستوری خود داشته اند.

اگر تاریخ مردم سومر و زبان آنها بصورتیکه در اینجا بیان شد، درست باشد، ما باید نتیجه مطلوب را حاصل کرده باشیم، من فکر میکنم ، که در آنجا که آخرین دوره زبان سومری بود، هنوز یک زبان زنده سومری بوسیله اکثریت جامعه استفاده میشد، که قبل ازدوره سومری نو رو بخاموشی نهاد. متون سومری نو وبابلی کهن از انواع مختلف  اقتصادی و فرهنگی ، موقعیت بالای زبان سومری را بصورت یک زبان فرهنگی و اداری و مذهبی باز تاب میدهد، که حالا تقریباً زبانی مخصوص اکدیها شده است.

 

کتابشناسی :

همینطور هم در بخش کتابشناسی کتاب " بازسازی نگارش و زبان-Writing and Language Reconstruction " از R.D. Biggs, 1967. و'Semitic Names in the Fara period'.  یا سومری جدید 36: 55-65 و J.S. Cooper,1973. در نوشته او"سومریها و اکدیها در سومر و اکد". یا سومری جدید 42: 239-246 دیده شوند.

D.O. Edzard, 1960. 'Sumerer und Semitien inder frühen Geschichte Mesopotamiens.'Geneva8: 241-258.  اتوو ادزارد درنوشته خود" سومریها و سامیها در تاریخ اولیه بین النهرین" .

A. Falkenstein 1960. 'Kontakte zwischen Sumeren und Akkadern auf sprachlihem Gebiet.' Genava 8: 301-314. آدام فالکنشتاین در نوشته خود"  روابط دوسویه منطقه گفتاری سومریها و اکدی ها "

B.R. Foster, 1982.  در نوشته خود" قومیّت و نام شناسی نژادی در بین النهرین دوره سارگونی-Ethnicity and Onomastics in Sargonic Mesopotamia"  سومری جدید 51: 297-354.

I.J.Gelb 1960  در" سومریها و اکدیها در روابط زبان نژادی - Sumerians and Akkadians in their Ethno-Linguistic Relationship " Genva 8: 258-271..

I.J. Gelb, 1961.   در " نگارش و دستور زبان اکدی کهن - Old Akkadians Writing and Grammar, " چاپ دوم تجدید نظر وشرح مفصل( مواد گسترده برای فرهنگ لغت آشوری 2) شیکاگو.

W. Heimpel, 1974-77  در نوشته خود" نامهای سومری واکدی در سومر و اکد - Sumerische und  akkadische Personennamen inSumerundAkkad." Aƒo25: 171- 174.

F. R. Kraus. 1970.  در " مسئله سومریها و اکدیها در تاریخ بین النهرین کهن - Sumere und Akkader, Ein Problem der altmesopotamischen Geschichte. ". (

(Medcdelingcn der Koninklijkc Nederlandse Akademic van Wetenschappen.

Afd. Lctterkundc. Nicuwe Kceks - Dcel 33 -. No. 8) Amsterdam-

London.

 شاد باشید مطالب را دنبال کنید.

 


تاریخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
بازدید : 564
نویسنده : فریدون عباسی

سنت هزاران ساله وقف در ایران وسومر

 

 

 

اوقاف و تامین اجتماعی سنت هزاران ساله ایرانیان

 

داشتم کتابی ترجمه میکردم ،  و بخشی از آن ترجمه را کنار گذاشته بودم ، که در وبلاگ نشان دهم فرصتی پیش آمد ، تا کتابی دیگر را در مورد کتیبه های دوره های اولیه سومری مطالعه کنم ، در اوائل نوشته ترجمه ای از کتیبه با استناد به کار چند سومر شناس معروف ترجمه  شده بود ، تاسف خوردم ، که چرا صاحبان این زبان  تلاشی در خور برای بازیافت و خوانش درست ، کتیبه ها تاکنون منتشر نکرده اند. دراینجا بخش هائی از کتیبه هائی را که مربوط به اور- نینگرسوی اول Ur-Ningirsu I است ، به دوستداران زبانهای ایرانی تقدیم می کنم . این مطالب نقل از اتوو ادزارد DIETZ OTTO EDZARD در کتاب ایشان " گودا و سلسله اش " GUDEA AND HIS DYNASTY چاپ دانشگاه تورنتو کانادا 1997 است .

 نویسنده سومرشناس مشهورمیگوید : " فهرست وقف قبل از میلاد بوسیله   T. Maeda, ASJ 10 (1988) p. 19 and pp. 33-35 ( با رونوشت و عکس )  منتشر شده است .

 

اسم های در سطر 2 فهرست بالا: در عبارت    ur-dnin-gir-su gu-la   "Ur-Ningirsu” اور نین گیر سو را با عبارتgu-la   با صفت "ارشد " معرفی میکند. که امروه این صفت بصورت ka-lu " کَلو " و کلان ، و کلانتر وجود دارد ، و  با مقایسه این عبارت با عبارت :

     ur-dnin-gír-su dumu-gù-dé-aترجمه آن " نینگیر سو پسرگودا " در سطر 6 معرفی شده  است ، domo با معنی معادل "عقبه " ، "اولاد و فرزند" است ، که در زبان شوشتری این معنی را دارد..   مائدا از این طریق راهنمائی میشود ، وجود دو حاکم را در دوره لاگاش دو با یک نام بشناسد . فهرست شاهان افسانه ای لاگاش ( از تاریخ بابلی کهن ) منتشر شده بوسیله سالبرگر E. Sollberger, JCS 21 (1967) pp. 279-91  یک   اور نینگیر سو را بعنوان  پسر Ur-Nin-MAR.KI (see p. 282 line 195).  معرفی میکند،.

    صرفنظر از صورت کتیبه های او ، ما تنها منابع  برای سلطنت اورنینگیر سو ی اول را  سالنامه ها می دانستیم:

 1:   mu ur-dnin-gír-su énsi   " سالی که  اورنینگیرسو فرمانروا ( شد )

نویسنده عدم وجود فعل را درعبارت اعلام کرده است ، و ما نیز دسترسی به کتیبه اصلی  یا سالنانه نداریم ، در نتیجه نظر نویسنده را می پذیریم .، و این عبارت را با وضع موجود بدرستی فاقد فعل میبینیم ..

2: mu ur-dnin-gír-su énsi mu-ús-sa-bi   " سالی که اور نینگیر سو  شاه ( شد) ." .

دراینجا نظر ما با نظر نویسنده متفاوت است و ترجمه جمله دوم را با توجه به گویش های شمال خلیج فارس  بصورت کامل "  ماه (ای که) اورنینگر سو فرمانروا،  قدرتمند شد"  اشاره به شاه شدن او دارد.  در گویش های شمال خلیج فارس:

mu= ma= mo  بمعنی " ماه ، برج " ،  us2 = os ،  قدرت ، توان  ، us2-sa = ossa  با تلفظ " ا ُوسّه "  قدرتنمند است " ،  وبا تلفظ  (اوسو) oso" آنگاه " است .  اندیشه نگار ensi2  در وبلاگ انگیسی  " به مفهوم " درحمایت شاه " پادشاه " تحلیل شده است . bi با نظر اکثریت سومر شناسان وبا استثائات بسیار ضمیر اشاره است. ولی bi , bid , ba , bu تقریباً دربیشتر گویش های همسو با فارسی  فعل " بودن ، شد ن ، وپیشوند نفی فعل  ، و برای مجهول کردن افعال استفاده میشود .

 

چند نکته  1 حروف ربط اغلب در زبانها شمال خلیج فارس و سایر زبانهای همسو با فارسی  در نوشتن و گفتن حذف میشود ، مثا ل "او نون" آب و نان ، "خداییغم بر" خدا و پیغمبر، در پاسخ " تو آنجا  رفتی ؟ " تنها میگویند" مو رفتم " من که رفتم  ، و مانند آن .

us2  با تلفظ" اُ س" در زبان سومری و دربیشتر گویش های ایران بویژه درگویش شوشتری وحتی تهرانی  صفت قوی و قدرت مند معنی میشود، حتی در گویش تهرانی" اوس و قص" ستبر سینه  اشاره به توانمندی  یا قدرت مندی است .

 ادامه میدهیم: Thureau-Dangin, RTC 207 میگوید :عبارت mu šíta-ab-ba maš-e pà-da  بصورت  " سالی که ( روحانی )  ش = šíta .  قربانی کردن حیوان را بوسیله ( روشها ی آنِ )  تاسیس کرد .

باز mu=mo  ماه   šíta درگویش خوزی چوب خط حساب داری در گذشته است ، که با علامت گذاری فروشنده روی چوب بدهی خریدار پس از دریافت حقوق  به فروشنده پرداخت میشد . و معمولاً برای خرید های یکسان از نظر مبلغ و جنس خریداری شده استفاده میشد. ودر کل معنی " خط کشیدن " را دارد.

šíta-ab-ba  معنی ab-ba  " همراه "  و شاید همین " عبا ی" متداول است .  پس کسیکه شیت همراه دارد ، و درمعبد مشغول است ، احتمالا ً " کاهن حسابدار " است .  مسئله مهم برای ما  کلمات maš مَش ، e  و pà-da است ، که سومرشناسان  آنها را تاسیس کردن روش قربانی کردن  حیوان ترجمه کرده اند.

maš با تلفظ "  مَش " در سومری بمعنی بُز است . ترکیبی از این اسم امروزه درپهنه گویشوران فارسی و آنان که این کلمه را از بان سومری وام گرفته اند . بصورت " مشک " mašk  که از پوست بز تهیه میشود ، بخوبی شناخته میشود. این کلمه در اصل بصورت  maš-ak  بوده است ، که در اثر سختی و کثرت تلفظ ساده سازی شده است ، و مصوّت بعد از شین حذف شده است . ak دراغلب گویش های فارسی  نشانه تصغیر یا کوچکی است . ومعنی تحت اللفظی آن " بُزک ، یا بزکوچک است ، چرا مشک معنی بزکوچک را دارد.  پاسخ آن است ، که پوست بز بزرگ مناسب و درتوان خانواده برای آوردن آب نبود. ولی ما اینجا با حیوانی بنام بُز کار داریم ، و گفتیم که ترکیب این نام با حروف اضافه هنوز در زبان فارسی موجود است ، و بیگانه نیست .

pà-da یا pa2-da  تاسیس کردن ترجمه شده است ،  این فعل با این صورت درست است و تکیه صدای a انتهائی فعل ماضی نقلی در گویش های شمال خایج فارس بمعنی " پخته است" را دارد.  ولی این صورت با توجه به جمله درست نیست . صورت فعل مورد نظر ما e-pa2-da  " می  پخته است " یک وجه ماضی استمراری با توجه به برخی گویشوران شمال خلیج فارس و یک گویش اصلی سومری است.

ترجمه براساس بحث بالا  " ماهی که کاهن حسابدار ( برای غذای نذری ؟ گوشت) بُز می پخته است ". میباشد.

در عبارت بعد mu 1ú-mah-dba-ú maš-e pà-da  با ترجمه " سالی که 1 ( کاهن ) ( معبد ) "با او" Bau2 ، ( روشهای) قربانی کردن حیوان را بنا نهاد " . برخی از کلمات این عبارت مانند lu2 و mah با تلفظ پیشنهادی سومرشناسان " ماخ " که بنظر میرسد ، مبهم است ،  بمعنی " بلند مرتبه ، عالی رتبه " است،

لو یا lu  با همین تلفظ درکلمه " دالو" بمعنی " پیرزن " در گویش های شمال خلیج فارس بسیار شنیده میشود . ولی این ترکیب از کلمه "دا" بمعنی مادر  و" لو" بمعنی سومری " مرد "  معنی زیبا ومحترمانه وبی آزار " مادر مرد " را دارد . چرا که کسی که مادر مرد است طبیعتا ً پیر است . کلمه lu2 هنوزحداقل دریک ترکیب  زنده است . ولی " ماخ " هم در گویش مردمی معانی " نیکی ، برفراز بودن ..." را دارد . وبنظر میرسد تلفظ " ماه " آسمان از نظر رفعت درست باشد .

پس ترجمه عبارت  با گویشهای ایرانی" ما ه (ای که)  لوماخ ( یا مرد عالی رتبه)  (درمعبد "(خدای )) الله با او" بُز می پخته است .  و در عبارت زیر:

mu išib-dnin-gír-su mu (-ka) (maš-e ì-pà-da (maš-e ì-pà-da)  مااین عبارت  را با حذف عبارت (-ka)  که دراینجا زائد میدانیم ، و اضافه کردن آن نیاز نبوده است ، ادامه میدهیم ،   و اصولاًآنرا برخلاف نظر سومر شناسان اضافه ملکی نمی دانیم ، بلکه یکی از چند حرف تعریف، تقریبا ً در کلیه گویش های همسو با فارسی  است .

išib  یا" اِ چیپ" بمعنی " می فشارد، مُهرمی زند " ( مهر زن) است ،   که امروزه " فشردن" یا "چپاندن " گفته میشود ، عمل نقش زنی مُهر روی چیزی است .

در عبارت(maš-e ì-pà-da)  نسبت به عبارات قبلی تنها  i3 افزوده شده است ،  که درست آن تلفظ دیگر نشانه بصورت ni  پیشوند نفی افعال استمراری ازجمله در زبان بختیاری است .

mu išib-dnin-gír-su mu maš ni-pà-da   وترجمه آن " ماه (ای که )  مُهر زن ( معبد) خدای نینگر سو ( گوشت ) بُز نمی پخته است " .

همه این افراد یا بدستور کاهن ها ی رئیس خود ، یا بدستور فرمانروایان  یا با ما ل خود غذای نظری تهیه و بین مردم نیازمند تقسیم میکردند، بدیهی است ، هنگاهی که متصدی کار معبد بودند، یا برای فرمانروا غذا تهیه و تقسیم میکردند ، حساب آنرا ثبت میکردند .  اکنون به یکی از افتخارآمیز ترین مستند ایرانیان یعنی وقف و غذای نظری و اثرات  آن در کاهش نا هنجاری های اجتماعی و کار و نیاز های تامین اجتماعی مستمندان  در معابد سومری از زبان سومر شناسان توجه نمائید . و به ایرانی بودن خود برای داشتن تامین اجتماعی در 4500 سال قبل  افتخار کنید.

 

 

کتیبه های وقفی یا پیشکشی Dedicatory ( از هیس 1999) .

 

    نخستین زیر مجموعه کتیبه های سلطنتی از نظر تشخیص بوسیله هاللو انجام شد. کتیبه 3 یک کتیبه وقفی است  ، این دومین زیر مجموعه تاسیس کرده او است  ، کتیبه های وقفی براساس اشیا ء  اهدا شده  ، و مکان در یک معبد بنیاد نهاده شده اند. این اشیاء از انواع بسیار متفاوت هستند. این کتیبه خاص رو ی یک ظرف سنگی  یافت شده است ، تمام این اشیاء اهدائی و چندین نوع دیگر ، در جزئیات بوسیله اوا اندرا  Eva Andrea Braun-Hotzmger 1991 بحث شده اند .

     هدف این اشیاء اهدائی با کتیبه هایشان برای رساندن یک آرزو از اهدا کننده برای عمر طولانی شاه کاهن بود . در بعضی موارد ، مانند کتیبه 3  اهدا کننده خود شاه بود .  در سایر موارد اهدا کننده یک شخص منفرد بود ؛  کتیبه 10 اهدای یک روسری سنگی را بوسیله یک صاحب منصب شاه ثبت میکند. اشیاء اهدائی همیشه سودمند نبودند ، زیرا به اصطلاح معمولاً فاید ه آنها درک نشده اند ؛ مثلاً ظرفی که  کتیبه 3 روی آن نوشته شده بود ، آیا بعلت سنگی بودن و سنگینی  بصورت یک ظرف غذاخوری  روزانه از آن استفاده شده است . این از سنگ ساخته شده است ، سنگ ، چوب ، و کانی همه در سومر کاملاً کمیاب بودند. واز اینرو ،  باید مانند  ظرفی بصورت یک شیئی خاص ارزیابی شده باشد .  شاید برای غذای نذری درمراسم استفاده شده بود.

    شیئی که این کتیبه روی آن نوشته شده بود . بطور متنوع یک " بشقاب " ، " ظرف " ، " دوری" ، " کاسه " و " سینی "  نامیده شده است . نقاشی یا عکسی از آن هرگز منتشر نشده است ، این ظرف در موزه بغداد  است ، و بطور معمول قابل دسترس نیست . این ظرف از سنگی ساخته شده است ، که نوعی سنگ مرمریت "دان دان"  یا "تخم ماهی" oolite نامیده شده است .  ظرف سنگی در گیپور giparu ، مقر کاهنه اعظم نانا در مجتمع معبد در اور یافت شده است . 

    گذشته ار این ، این کتیبه ها معمولاً " کتیبه های  وقفی" خوانده شده اند ، و شیئی آن خود یک " شیئی وقفی " است . این اصطلاح شناسی  بصورت " درون سنگ " inter alios بوسیله هاللو بکار برده شده است .  با وجود این استفاده از " شیئی وقفی" برای شرح دادن چنین اشیاء  و کتیبه ها یی  بوسیله  گریسون A. Grayson نقد شده است :

ریشه شناسی کلمه " وقف" به یک نذراشاره میکند ، و از آنجا که، در کتیبه های بین النهرین  کهن بحث نذری تحت بررسی و گفتگو نبوده است ، اصطلاح  درست نیست . آنها کتیبه های "وقفی"  یا  " پیشکش "  ex-voto به مفهوم روم باستان که در آنجا یک نذر حق تقدم در هدیه و وقف دارد ، نیستند (1980:157 n.80) .

گریسون اصطلاح را "کتیبه اهدائی" ترجیح داد ، و این عنوان اکنون کاربرد ش بیشتر متداول شده است .

    اشیاء هم توسط اشخاص منفرد به معبد اهدا شده اند ، این است ، که افراد دیگر  از شاه یا فامیل خود و یا صاحب منصبان رسمی هدیه دریافت میکردند. این کاملاً امکان پذیر است ، که چنین هدیه هائی به دنبال  بهبودی از یک بیماری جدی یا برخی بحران های مشابه داده شده اند. بسیاری انواع مختلف هدایا میتوانست داده شود. چنین  اشیاء ای در لوحه های ثبت  هدایا برای معبد ذکر شده اند.  احتمالاً  اکثریت آنها هیچ کتیبه ای نداشته اند. فون میروپ Van DC Mieroop میگوید  شماری از این هدایا از دوره ایسین - لارسا Isin-Larsa است (1972) . گلب  Gelb (1972)  یک بحث جالب از بردگان وسایر افراد " اهدا شده " به معبد  دارد . آنجا آنها تمام انواع کارها را انجام میداده اند.  گلب میگوید

گروه های نیروی کار معبد شامل افراد بدون فامیل ، بدون یک مرد نان آور ، یا حامی اقتصادی  قابل رویت  بودند. اینها بیوه زنان ، اطفال یتیم ، پیران ، بویژه زنان پیر و بی سر پناه ، زنان تن فروش ، حرام زادگان ، اطفال سر راهی ، و وقف شدگان به معبد ex-voto (arua)  بودند ( 1972:10) .

    دانیل Daniel Snell در کتابش " زندگی در خاور نزدیک " توضیح میدهد:

 

زنان و کودکان بوسیله کسی که نمی توانست ، به مدت طولانی آنها را حمایت کند ، یا بوسیله خودشان به معبد داده میشدند، و آنها بویژه در بافت و دوخت و دوز  فرایند پشم بکار گرفته میشدند. زیرا ما چندین ثبت جزئیات ازچنین اشخاصی داریم ، ما میدانیم ، که معمولاً  آنها پس از هدیه شدن به معبد زندگی طولانی نداشته اند ، و احتمالاً این بخاطر وضعیت تاسف بار آنها در اینکه سرزنده و فعال باشند ، دیده میشود (1997:35) .

شاد باشید


تاریخ : سه شنبه 18 اسفند 1394
بازدید : 1699
نویسنده : فریدون عباسی

دستگاه دستوری زبان سومری و گویش های بختیاری ، خوزی وشمال خلیچ فارس

 

دستگاه دستوری زبان سومری وگویش های فارسی شمال خلیج فارس

بخش اول

 

گفتار آرنوپوپل

 

پیش از آغاز سخن در باره گفتار آرنو پوبل سومرشناس، مشهور به پدر راستین دستور زبان سومری، برای ایجاد زمینه اندیشه و تفکر همسانی های زبان سومری با گویش های فارسی شمال خلیج فارس و زبان پارسی گفتار کوتاهی را از روانشاد علی اکبر دهخدا در مورد زبا ن پارسی زینت بخش این نبشته کرده ایم. در اینجا او میگوید:" زبان فارسی مذّکر وموّنث و خنثی ندارد، تثنیه ندارد، حرف تعریف ندارد، جمع های گوناگون ندارد، ازاینرو ، آموختن آن آسان است....

 

او در مورد زنجیره سازی اسم و فعل ( اصطلاحی که پوبل بکارمیبرد .) گفته است:" ..زبان فارسی از حیث مُرکبات ( ترکیب سازی یا زنجیره سازی- م) نهایت غنی است، وکم تر مفهومی از مفاهیم غریبه هست ، که نتوان با مُرکبی دلنشین از آن تعبیر کرد، و این مرکبات گاهی از دو کلمه فارسی یا از یک کلمه اجنبی باشد.

 

مانند : ( زرخیز، تن پرور، شکم بنده، عیب جوئی) و گاه مرکب از چندین کلمه است. مانند:

 

درم به جور ستانان زر به زینت ده      بنای خانه کنان اند و بام قصر اندای



 

  پو بل . سومری ها وزبان سومری

 

1- اکنون در آغاز آشنائی ما با تاریخ بابلی هااست، که ما به سومریها ، ساکنین نیمه جنوبی بابل می پردازیم. درمورد نژاد مردم سرزمین های شمالی بین النهرین، از گذشته های دور تا کنون ، تاریخ سامی بودن آنها را نشان داده است.

 

در تعین زمان پیشرویهای سلسله های سامی نژاد از اکد در شمال بابل بطرف سومر،اختلاف نظر وجود دارد.با وجود این ، به فرضیات متکی بر سوابق سومریهای بین النهرین میتوان اتکاء کرد. زیرا دورانهای ماقبل تاریخ ، یکباره بوسیله بابلی ها نابود نشده است. شاید سومریها در سرزمین های خارج از بابل به حیات خود ادامه داده باشند. ولی چون بابلی ها تنها شرح فتوحات خود را بجا گذاشته اند، واز آثار تمدن سومری هانام نبرده اند، ما چیزی از این سومریها در دست نداریم . با وجود این ، هنگامیکه نشانه های آداب ورسوم سومری ها را در فرهنگ بابلی مشاهده می کنیم نباید در قضاوت تعجیل کنیم ومدعی شویم که، سومریها بوسیله بابلیها بکلی نابود شده اند.

 

شواهد چنین میگوید، که پس از اتمام دوره تاریخی ثبات بین النهرین ، جنگ ها وتهاجمات گوناگون ، واغتشاشات داخلی در منطقه آغاز گردیده است. ونیاز به چراگاه وسرزمین های تازه اقوام سامی شمالی بخصوص اعراب را وادار به تباه کردن وتصرف چراگاههای بابل کرد، وبدین سان حضور اعراب سامی در سرزمین های سومری افزایش یافت . در نتیجه ساکنین سومرنابود یا رانده میشدند، یا تحت سلطه سامی ها قرار می گرفتند. بدین صورت اجازه یافتیم ، بدون درنظر گرفتن فاصله زمانی، دانسته ها ونادانسته های جنگهای مردم بین النهرین را برسرتصرف سرزمین های بابلی( جائیکه بدفعات بیشمار در دوره های مختلف پیش از تاریخ وتاریخی فتح شده است.) در نظر مجسم کنیم. سومریها خود نیز جزء ملتهائی بودند، که در طول زمانی طولانی به بین النهرین نفوذ کرده اند. پیش از سومریان سرزمین های بین النهرین در تملک ملت های دیگر بوده است، و بتدریج با پیوستن سومریها به ساکنین محلی به احتمال بسیار بعداً سرزمین سومر به مالکیّت آنها در آمد.

 

سومریها از کدام سرزمین های دور یا نزدیک احتمالا آمده بودند؟ اساس قضیه مهاجرت سومری ها به بین النهرین به هیچ وجه پذیرش مطمئن ندارد. وقابل استناد نیست.

 

تنها این موضوع بعنوان یک مسئله شناخته شده است، که سومریها ازنژاد سامی واز ساکنین عرب بین النهرین نیستند. وتوانسته اند ، در بین النهرین مستقر شوند. از آثار ونوشته های سومری ، در حد انتظار ما ، تاکنون دلائلی یافت نشده است، که سوابق سکونت اولیه و وابستگی قومی آنها را با اقوام وملتهای دیگر منطقه ثابت کند. از طرف دیگر، زبان هم خانواده زبان سومری نیز تاکنون درجاهای دیگر شناخته نشده است. غیر از اسامی خاص سومری که با خط نشانه ها مشخص شده اند، سومریها هیچ نامی برای سرزمین خود بجا نگذاشته اند. تنها نامی که برای مناطق تحت سلطه آنها بکار رفته است . کلمه Kengi یا Kingi برای"جنوب بابل" است. تمام علائم خوانده شده ازنشانه های خط میخی اکدی نظیرShumerû بمعنی سومر ، رجعت به خط نشانه سومری ذکر شده دارد، که چنین لغاتی تنها مفهوم سرزمین را دارند. شاید Kingi یاKingi(r) تنها یک کلمه مشتق شده از کلمه kalamma یاkanagga بمعنی سرزمین باشد.

 

( توضیحات مترجم : در اینجا و در تمام موارد، ما تنها از دوگویش فرا گیرترمردم شمال خلیج فارس برای مقایسه زبان سومری با گویش های همسو با زبان فارسی در شمال خلیج فارس استفاده میکنیم و نام آنها را به اختصار گویش –ش و گویش – ب می نامیم .)

 

عبارت اسمی kingi و kengi که پوبل برای عبارت ki-en-gi سومری استفاده کرده است ، تلفظ دیگری هم بصورت gu14-en-gi دارد. و با این تلفظ درگویش – ش معنی "سرزمین بزرگ خیز یا جای بزرگ خیز " را دارد. از طرفی کلمه اکدی Su/ cumerû در گویش فوق بصورت" شو ملو" اسم در حالت صفت مبالغه به معنی "بسیار مو سیاه ، یا بسیار شب مو ( تشبیه رنگ مو به سیاهی شب)" را دارد. که سومری ها را به این نام میشناختند. هر چند نشانه ki یا ku وkan بمعنی جا و مکان که از تلفظ های دیگر همان نشانه اند در سومری و فارسی وجود دارند ، ودر گویش - ش هم در کلمه ki-cha "کیچهَ "معادل کلمه سومری ki-ša4 بمعنی" گذرگاه یا کوچه "وجود دارد ، ولی ما از تلفظ دیگر نشانه با گویش – ش بصورت gu14 بمعنی "جا"( با وجود این همین نشانه تلفظ gager را در گویش – ب مشابه gagar سومری با همین معنی دارد.) استفاده کرده ایم . hen و hen-ta = en-ta سومری در گویش – ش معنی عظیم و بینهایت بزرگ را دارد. از طرفی gi یا ge در این گویش و زبان فارسی ریشه فعل "جهیدن،جستن" است. ).

 

2- با گذشت زمان ملت مغلوب سومری در اقوام غالب سامی نژاد ادغام شدند، وزبانشان با زبان اکدی در هم آمیخته شد.

 

دیده شده است ، که اقوام سامی نژاد تا آنجا که تاریخ بیاد دارد، در شمال بابل مستقر بوده اند، وهم زمان با آنهاسومریان نیزمسلماً در محدوده بابل وجنوب بابل ساکن بوده اند. با وجود سلطه وبرتری نژاد سامی، البته تمایلات و احساسات نژادی سومریها برای بازگشت به آداب ورسوم خود یقیناً وجود داشته است. ولی در ربع اول هزاره سوم قبل از میلاد، همزمان با فتوحات وپیشرفت های شاهان بزرگ وقدرتمند اکدی در شمال بابل به سبب انقیاد سومریها یقیناً این آداب وسنن کم رنگ ترگردیده اند. Sharrukin ( سارگون اکدی که شاید همان ضحاک اساطیری شاهنامه باشد. م) نزدیک ترین شاه فاتح اکدی به سرزمین های بابل وسومر، سومریها رامطیع خود کرد، او قدرت جنگی حکام محلی سومری را دچار اخلال کرد، در نتیجه جامعه سومری دچار اغتشاش شد، ودسته های بزرگی از سومریان به اسارت برده شدند.

 

بدین سان، سامیها در جنوب بابل مستقر شدند، و با فرو پاشی تمدن باشکوه سومری ، به یک برتری نژادی دست یافتند. با وجود این ، اسامی سه تن از شاهان سومری شهر اور نشانه گویائی است ، که در آن هنگام نیز هنوز جنوب بابل به تصرف کامل سامی ها در نیامده بود.

 

به مرور زمان سامی های مهاجم بدلیل برتری خود بر سایر مناطق سومر از جمله" اور" دست یافتند ، و در آنجا در حدود قرن 24 قبل از میلاد حکام دست نشانده از سوی خود تعیین کردند. سپس امپراتوری های سامی را در ایسینIsin وLarsam تاسیس کردند. در این زمان است ، که سومریها به سرعت هویت ملی خود را از دست دادند، و در جامعه سامی نژاد فاتح ادغام شدند، وزبان سومری نیزبعنوان زبانی گفتاری بزودی متروک شد.

 

شاید باز هم در کناره های دریا( خلیج فارس – م) که مردم سامی نژاد زمانهای طولانی تری به آنجا دست یافته اند، بقایای سومریها هنوز هم یافت میشدند. اما اثبات این مسئله مشکل است. هرچند ، ممکن است ، بطور مشهود تایید گردد، زیرا نام بیش از نیمی از شاهان سلسله های ساحلی دریا( "خلیج فارس"، مترجم) بطور اغوا کننده ای سومری هستند.

 

3- انقراض نژادهای سومری ومتروک شدن زبان ملی آنها علت سیاسی نداشته است، وبوسیله حکومت از گفتار بزبان سومری جلوگیری نشده اند. بلکه متروک شدن زبان ملی سومری بعد از دو قرن بعلت فقدان تشکیلات آموزش زبان ونبودن مدرسین وکاربران آن بوده است.

 

اما مشاهده میشود ، پس از گذشت دو قرن باز هم در دوره های بعد حق تعلیم وتربیت بزرگ داشته میشود، واکدی های فاتح روش آموزشی سومریها را دنبال میکنند. نظام آموزش سومریها نظامی همگانی بود. وقاعده تعلیم وتربیت از واجبات بوده است. در مدارس بابلی نیز این الزام وجود داشته است. با فرض شناخت حقایق آموزش سومری ها، روش تعلیم نظام نوشتاری اکدیها هم مانندروش سومریها بوده است. حتی قرن ها برای تعلیم وآموزش توجه خاصی به کتیبه ها ونوشته های شاهان سومری داشته اند، و از طریق این کتیبه های معیار، نوشته و کتیبه های دیگری ابداع وطرح میشدند، و با آن کتیبه ها ارزیابی و سنجیده میشدند. این کتیبه های معیار مرتب نسخه برداری میشدند، وبهمان صورت کتیبه اصلی حداقل در مراکز بزرگ علمی نظیر نیپور نگهداری ومورد استفاده مجدد قرار میگرفتند.

 

در دوره شاه سامی نژاد Samsuilunas بابلی، زبان اسنادحقوقی ، سومری بود. حتی مشاهده میشود، درجاهای دیگر هم تا مدتهای زیاد با علاقه خاصی ، روش نوشتاری سومری کهن مورد استفاده بوده است. اما از همه مهم تردانش دقیق ارائه شده برای معاملات وخرید وفروش ، داروسازی، کشت وزرع گیاهان ومهندسی معماری است ، که بدلیل ضرورت زمان ، مانند گذشته بشکل سومری استفاده شده اند. لغات بی شماری از زبان سومری در فرهنگ لغات اکدی وارد شده است. اما پیش از هر چیز زبان سومری بعنوان زبانی مذهبی و ارزشی برای معابد بابلی باز سازی شده است. چنین کاربری و باز سازی زبان سومری برای امور مذهبی ، باز هم در دوره شاهان سلسله های ایسین ولارسا تکرار میشود. در سروده های مذهبی سومری شاعرشهر نیپور ونیایش های او نیز این کاربرد مذهبی زبان سومری مشاهده میگردد. بویژه این زبان مورد استفاده وسیع منجمین وجادوگران وجن گیران قرار داشته است. حتی در دوره سلوکیان دربیشتر معابد بابل و اداره اموال ومعاملا ت ، علوم و زبان سومری بوسیله کاهنان استفاده میشد. تمدن بابلی بوسیله دانش زبان سومری کهن نزد ملتهای دیگر ترویج میشد. دلائل این موضوع با یافت شدن کتیبه های سه زبانه سومری – اکدی- هیتی در پایتخت هیتی ها در " بغاز کوی" ترکیه اثبات شده است.

 

کاربرد زبان سومری مشابه مطالعه وکاربرد زبان لاتین در دوره قرون وسطا وجدید ، نزد اروپائیان است.

 

4- برخی صورتهای لغت نامه های سومری مانند:VA 244 (ZA IX S. 159ff. ) ، در موزه بریتانیا لهجه های مختلف وگوناگونی از زبان سومری طراحی کرده اند. وبا توجه به تفاوتهای صامت های کلامی در اندیشه نگار ها، این طرحهای لغت نامه حتی تا پنج لهجه زبان سومری را بصورت: 1- eme-gal ( یکبارهم به شکل eme-salنامیده شده) ، 2- eme-sukud-a 3-eme-SUH-a 4- eme-TE.NÁ 5-eme-si-sá نشان میدهند.

 

ولی بعضی دیگر از لغتنامه ها برخلاف نمونه بالا به تفاوت صامت های کلامی در اندیشه نگار ها اعتقاد ندارند، وبندرت در این موضوع موشکافی می کنند. واساسا ، تنها در مورد تفاوت اندیشه نگارهای eme-sal چنین تفاوت های را با لهجه های دیگر مقایسه و بحث می کنند.

 

اولین گروه کتیبه های سومری که با سخاوتمندی بسیاربما یاری داده اند، که تا اکنون با اطمینان ، سه لهجه سومری را شناسائی کنیم. کتیبه های ، اسامی مشاغل اداری در هر یک از دوره های سلطنتی ، همین طور اسناد مذهبی ، حقوقی ، اقتصادی، علمی و اوراد وادعیه های مذهبی هستند.

 

امروزه از نشانه های مرتبط با لهجه ها ، بطور معمول لهجه eme-KU بعنوان لهجه اصلی برگزیده شده است. با وجودیکه، این انتخاب ممکن است ، درست نباشد. ولی سومر شناسان،( با وجودیکه، قضاوت از طریق آزمون کلمات وسخنواره ها، می توانند، ما را به خیال بافی سوق دهند.) نشانه های این لهجه را بعنوان" زبان سومری" تایید کرده اند.

 

مجموعه لهجه های اشاره شده در VA244 بصورت eme-si-sá شناسائی میشوند.

 

حتی اگر در کهنترین کتیبه های سومری که بما رسیده اند، در داخل مجموعه لهجه ها، زیر مجموعه هائی از لهجه های سومری تشخیص داده شوند. (هرچند ، تقریبا کتیبه های بیشمار Telloh در جهت مخالف آن قدم می زنند.) ولی کتیبه های سومری موخر، مجددا آگاهی ما را نسبت به لهجه ها تایید می کنند.

 

دومین مجموعه کتیبه های سومری که در پیوستگی وانسجام کتیبه های لهجه ها بما کمک میکنند، ماتم سرائی ها ، شکوه وشکایت ها وتضرعات مذهبی ، اوراد سحر وجادو وجن گیری است. . اگر آنچه درمعابد Innanna و Ninhursag تحت عناوین فوق وعبادات مذهبی با لهجه eme-sal گفته شده است ، از جهت الهی بودن، کلام درست واصلی سومری تلقی شوند. پس لهجه eme-sal لهجه اصلی است، وسروده هاوحماسه سرائی های بعدی با لهجه های دیگر بر خلاف جریان درست لهجه eme-sal است .

 

از طرف دیگر، برحسب نمونه VA 244 ، بنظرمیرسد، دربین کتیبه های مختلف سومری ، تنها کتیبه های لهجه eme-TE.NÁ بیشتر با لهجه eme-sal مرتبط وشبیه است. که خود میتواند ، یک زیر مجموعه از لهجه eme-sal باشد. ولی رابطه نامشخص ومبهم لهجه eme-sal بالهجه eme-gal درVA 244 تنها یکبار درستون 418 آورده شده است.

 

سومین لهجه هم ، بدین گونه از لهجه اصلی eme-sal انحراف قابل توجهی دارد. ودر آخر کتیبه Ammizaduga (OPI129 ) برخلاف بحث بالا عمل میکند.

 

5- از آنجاکه، در مباحث این کتاب، به مجموعه لهجه های سومری پاسخ داده میشود، نیازی به پاسخگوئی به یک لهجه منفرد نیست. زیرا دور از انتظار نیست، که در مناطق جغرافیائی جدا از هم در یک دوره تاریخی، گویش های گوناگون وجود داشته باشند.

 

با وجود این، این اختلاف گویش ها چندان زیاد نیستند، وبیشتر آنها ناشی از رسوم مذهبی معابد مختلف سومری ،اختلافات فرهنگی ونظائر آنها بوده اند. که در اصل تداوم وپیوستگی زبان معابد وزبان فرهنگی را با زبان کهنتر سومری نشان میدهند.

 

در نتیجه ، از ملاحظه کتیبه های کهنتر ، میتوان حکم قطعی اولیه را در مورد ریشه کلمه بدست آورد، لهجه های نواحی کهنترسومری نظیر شهر های Uruk وEridu صحت استنباط درست آن کلمه را تثبیت میکنند.

 

کتیبه های پدید آمده در دوره های مختلف سومری ، وضع وخصوصیات زبان مناطق ودوره های زمانی زبان سومری را نشان می دهند، که بطور مسلم در هریک از دوره ها ومناطق سومر، زبان وگفتار مردم آن زمان در آن منطقه جغرافیائی بوده اند.

 

6- با وجودیکه تک تک کلمات لهجه های گوناگون زبانهای سومری بطور مناسب ، باهم مقایسه وتفسیر وتحلیل شده اند. ولی زمینه اصلی رضامندی متفکرین ومحققین سومر شناس،اصول وقواعدی است، که با تلاش مجدانه استوار گردیده اند. قطع نظر از موارد استثنائی ، این قواعد بخوبی با لهجه های سومری بویژه در مورد لغات تطبیق می یابند، واستثنائات بیشتر در زمینه شناسه ها و اندیشه نگار هاصادق هستند. قابل ذکر است، که قبل از هر چیز، آواهای مرکب برای هر دوره تاریخی بدقت ، بررسی شده اند. با وجود این ، درحال حاضراین بررسیهادرهمه مناطق بطوریکسان انجام نشده اند. زیرا تفاوت تطبیق آوائی حتی در درون لهجه ها هم وجود دارند. هرچند بطور طبیعی ثابت شده است ، که این تفاوت حتی در سطح کوچکترین گروه ها نیز صادق است. کسیکه دقت کند، می بیند که در زبان اصلی زیرکتیبه HGT102" فهرست لغات نیپور" در ستون 651 برای کلمه " خدا " دو تلفظ آورده شده است.dingir یاdigir وهمین طورdimmir یاdimir که این دو مورد آخر مطابق کتیبه eme-SAL اند. یا" مشق نوشته های مدارس نیپور" در کتیبه HGT111 در ستون24 برای کلمه " محاصره کردن" nigin را آورده است ولی تلفظ nimin را هم ضروری دانسته است.

 

مشخص نیست چه مقدار از این تفاوت تلفظ ها وتمایزات به حقایق لهجه های محلی مربوط می شوند، وچه مقدار ناشی از خطای مشق نوشته های شاگردان مدارس نیپوراست که، بما ارث رسیده اند.

 

بدیهی است، هنگامیکه تحقیقات تاریخی کمک کنند، ورویدادهای تاریخی مشخص شوند، شناخت گویشهای مختلف سومری ، با منابع بیشتری امکان پذیر خواهند شد.

 

7- ساختار زبان تمام سومری ها بطور آشکاری شایستگی بهم پیوستگی زبان ملت های سومری را داشته است.( Fr.Mistelli در این باره میگوید:" ویژگیهای انواع حروف اضافه اصلی دستوری لهجه های مختلف زبان سومری را با انواع زبانهای" اورالی"  Der Uraltischeو"دراویدی" Der dravidische مقایسه کنید.").

 

بهر حال ، آنچه مشخصا دارای اهمیت است، موارد زیر است: اولا- ریشه لغات سومری در تهاجمات فرهنگی تغییر نکرده اند، بلکه کلمات ترکیبی بیگانه به ریشه لغات این زبان اضافه شده اند. ثانیا- تغییرات آوائی حروف مصوت وصامت، برای دوره زمانی قبل از تاریخ بسیار اندک بوده اند.

 

ثالثا- با توجه به هم آهنگی صداها، تشابه صامت ها ومصوت ها وغیره ، تفاوت ها را محو کرده اند.

 

بطور قطع همبستگی دستوری در گویش های مختلف زبان سومری بشکل اصول ترکیب زنجیره ای کلمه وجود دارد، وحتی واقعیات وجود زنجیره هائی از اقسام کلمات ، خود به استواری این مسئله کمک می کنند. این باین معنی است ، که اسم ها یا ضمائر اسمی، در بین اقسام کلمات با استدلالی دقیق تر بطور متوالی ، با تغییر وتبدیل ترکیب می شوند( اگر چه، بازهم شکلهای دیگری از انواع کلمات یا مجموعه کلماتی باشند، که مسند عبارت قرار میگیرند.) . ولی با وجود این، بطورکلی آنها استقلال خود را در حالت گروه کلمات، بویژه همراه با فعل واغلب درترکیب با ریشه اصلی فعل حفظ میکنند. برای دوره های بعد مشاهده میشود، این موضوع با تعدیل ، گاهگاهی بصورت های مشابه آن با عناصر ساختاری کلمات صرف می شوند. ولی از سوی دیگر ، اصل ساختار زنجیره ای خود را بطور نمایان ، در اتصال به کلمات دیگر تغییر می دهند، وتجزیه می شوند. بویژه این فرآیند با ریشه های دوچندانی گسترده ترشده است. این تنها بدین سبب بود ، که زبان سومری دربین زبان بیگانه سامی ویژگیها وتحولات وتغییرات جدیدی یافته بود، وهمین مسئله ریشه تمام تغییرات پیوسته زبان سومری را باعث شده است. این در اصل "دومین زبان .سومری" را شکل داده است. زبان سومری برای باقی ماندن جزئیات خود، به سختی در مقابل تهاجم زبان سامی مقاومت کرده است .

 

8- /3 ، کتیبه های معیار محلی ، منابع جدا سازی لهجه های مختلف سومری میباشند ، و در مطالعات زبان سومری بما کمک میکنند.

 

این منابع بشرح ذیل میباشند:

 

I-آنچه بوسیله بابلی های فاتح برای آموزش زبان سومری بجا مانده است:

 

الف- فهرست لغات دوزبانه سومری – اکدی ، این کتیبه های فرهنگ کلمات دو زبانه در سمت چپ لوحه لغات سومری را آورده است، ودر سمت راست کتیبه لغات معادل اکدی را نشان می دهد، ولغات سومری واکدی در این لوحه ها بسادگی قابل شناسائی است. این نوع لوحه ها بطور کلی در انواع آموزش های زبان سومری مورد استفاده قرار میگرفت. ستون های این کتیبه های فهرست لغت نشان می دهند، که حاوی کلمات اصیل واولیه سومری میباشند، وتصریحا از طریق کاملا درست مطالعه کتیبه های اصلی سومری ، بویژه تطبیق آنها با نظام نوشتاری اکدی رایج در آن دوره زمانی و تماما بصورت تک هجائی بازنویسی شده اند. برخی از این لغات هم خود بسیار رسا میباشند. از طرفی بعضی از این لغات با توجه به نگارش زبان سومری نگارش و املاء نادرستی دارند. وعادت به این شیوه نگارش مانع اصلاح آنها شده است. این مشکل بویژه در کلمات سومری وهجاهای آورده شده در ستونها ی کتیبه بیشتر اتفاق افتاده است. والبته در خصوصیات نام مدارس سومری که بصورت اندیشه نگار هستند نمایان تر اند.

 

نمودار فهرست لغات بالا( در فرهنگ لغات سومری اکدی شیکاگو110.216 ) بصورت چهار ستونی برای کتیبه های دو زبانه فوق بشرح ذیل است:

 

معنی فارسی                اکدی                                کلمه سومری

                        تلفظ مرسوم 

                 نگارش اندیشه نگار
                                                 هجانویسی اکدیها

 

مفقود شدن     za-ah      zah               kûa-aiia-ku            halâqu

 

رفتن             ma-a      mà                 Pisannu          alâku





 

در این نوع کتیبه ها بندرت ارزش آوائی اندیشه نگار در ستون ترجمه اکدی کتیبه آورده میشود. بویژه درمشق نوشته های شاگردان کوچکتر مدارس سومری این مسئله بارزتر است. ولی بصورت اندک در ستونهای اصلی گاهی ارزش آوائی برخی از آنها آورده میشوند.

 

کتیبه های فهرست لغات سه زبانه تا کنون در این مورد لغات زیادی را نشان نداده اند.

 

در مورد کلمات خویشاوند زبان اصلی eme-KU آنطور که در گذشته بحث شد ، آنچه قابل تطبیق اند ، در لهجه eme-SAL می باشند.

 

نمونه (11 Nr 12 R 5) بصورت زیر است:



 

معنی فارسی       معنی اکدی        لهجه eme-KU        لهجه eme-SAL



 

دیوار،پرده           â-mar                    é-gar                 igaru                                   





 

در مورد فهرست لغات سه زبانه " سومری - اکدی - هیتی " ، یافت شده در بغاز کوی ترکیه پیشتر توضیح داده شد.

 

در آنجا یک زوج لوحه گل رس کوچک هم یافت شده است ، که دارای لغات " سومری- اکدی در قطعات کوچک است .

 

در یک نوشته یونانی که بما رسیده است، هم یک کتیبه دو ستونی فهرست لغات، بغیر از یک کتیبه یک ستونی کلماتی که سومری ها در مدارس خود ، با هدف آموزش بکار میبردند، یافت شده است.

ادامه دارد.

شاد باشید نوروزتان پیروز  ف. عباسی



:: برچسب‌ها: دستگاه دستوری زبان سومری وگویشهای بختیاری , خوزی وشمال خلیچ فارس ,
تاریخ : دو شنبه 11 آبان 1394
بازدید : 1166
نویسنده : فریدون عباسی

 

بنام  نامی حضرت حق 

 

نشانه های همبستگی اقوام ایرانی در گویش های همسو با پارسی

 

ما در تحقیقات زبانشناسی خود عمدتاً از دو گویش خوزی و بختیاری استفاده کرده ایم ، ودر آن دوعلاوه بر تحقیقات دیگر، با استناد به پیشوند های افعال استمراری و حال ، نشان داده ایم ، که پیشوند استمراری زبان فارسی نو بصورت " mi" در برخی از گویش های همسوبا پارسی همواره با صدای صامت “m” وهمراه با یک مصوّت آورده میشود ، و صورتهای دیگری از مصوًت ها نظیر “a,e,i,o,u” صامت ‘m’ را دنبال میکنند،  و گویش های دسته دوم نیز با حذف صامت ‘m’ وتنها با پیشوند ها ی“a,e,i,o,u” استمرار فعل را  نشان میدهند. اقوامی که در کرانه های شمالی خلیج فارس یا سواحل جنوبی دریای خزر زندگی میکنند از پیشوند های مشابه در گویش اصیل خود استفاده  میکنند، وازپیشوند استمرار',e,i,a' استفاده میکنند، که بطرزشگفت انگیزی این گویش ها مشابه  یکدیگرند. و علاوه بر آن از پیشوند های دیگرنظیر :ha,he,hi:  هم برای نشان دادن استمرارفعل استفاده میکنند، که تمام این پیشوند های استمرار فعل در زبان سومری هم وجود دارد. 

 ( بنظر میرسد، مهاجرت بزرگی در زمان هجوم ایلامیان در بیش از شش هزارسال پیش به ایران روی داده است ، وبخشی از مردم جنوب ایران به شمال ایران بویژه در کرانه دریای خزر مهاجرت کرده اند.)  .  

با وجود این ، یقین داشته و داریم ، که سایر گویش های همسو با فارسی نو نیز صورت های دیگر گویش های بومیان اولیه ایران نظیر و هم خانواده زبان سومری هستند، و با زبان سومری هم  خویشاوند هستند.  

بطور مثال ، شاید یکی از گویشها یا زبانهای ظاهرآ دور تر از زبان فارسی زبان کردی باشد . ولی مشاهده میشود ، در همین زبان کردی مشترکات اساسی بسیاری با زبان سومری از خود نشان میدهد، که بطور یقین قدمت بیشتر این گویش خانواده گویش های همسو با فارسی را نشان میدهد. بطور مثال : هنوز در زبان کردی تلفظ اولیه فعل "دانستن" که در زبان سومری "ذانستن" است متداول است ، یا یکی از ابهامات جایگزینی صدای صامت " ش" و "س" در زبان سومری را در خود دارد ، و برای نمونه فعل " شناختن " فارسی را برخلاف  سایر گویش های فارسی که " اشناختن"  تلفظ میکنند، کرد ها با صدای  "س" تلفظ میکنند، و آنرا " اسناختن" میگویند.

 

البته کردهاولروسایراقوام ایرانی ، هر گاه که بدلیل سیاسی از سرزمین اصلی جدا میشدند، برای بازگشت ورهایی سرزمین مادری بطور مستقل یا در لوای قوای بیگانه ولی بمنظوررهایی مام میهن و تضعیف دشمن مسلط در سرزمین اصلی جانفشانی میکردند. مثلاً کردها و لرها در دنیای باستان دو خدمت بزرگ دیگر به بقای موجودیت ایران و زبان ایرانی کرده اند. که در اینجا به اختصار میگویم ، آنها در خارج ایران دوره ایلامیان در سرزمین های تاریخی ایران بصورت جنگجویان سپاهیان آشوری آخرین شکست های ایلامیان را برای فروپاشی بر آنها وارد کردند. و دومین خدمت بزرگ و بی همانند آنها به زبان ایرانی و پاسداری آنها از زبان فارسی و پیشگیری از زبان بیگانه است. امید است ، دوستداران زبانهای ایرانی برای همیشه این خدمت بزرگ این اقوام ایرانی را فراموش نکنند.

 

ما در زیر بطور نمونه با تحقیق میدانی جدول زیر را نشان میدهیم:

 

جدول جایگزینی ، س . ش،

 

مثال: برای جمله :نمی شناسم

 

ناحیه یا قوم

تلفظ جمله

صدای

صامت

گونه گویش

رده بندی

پیشوندی

بختیاری

نیشناسم

ش

1i

i

کرمانشاهی

نیشناسم

ش

1i

i

قروه ای

نیسناسم

س

2i

i

مازندرانی

نَشناسم

ش

1a

a

گیلکی

نشناسم

ش

1a

a

یزدی

نم اشناسم

ش

1 نم e

e

شوشتری

نم اشناسم

ش

1نم e

e

مهابادی

نم اسناسم

س

2 نم e

e

کابلی

نم اشناسم

ش

1نم e

e

 

این کار خرد بخوبی همبستگی اقوام اولیه ایران را در پهنه سر زمیت های تاریخی ایران نشان میدهد. و دلیل جایگزینی برخی از صامت های زبان سومری را با توجه با مطالب منتشر شده در وبلاگ های ما بیان میکند.

 

شاد باشید. فریدون عیاسی


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 93
بازدید ماه : 409
بازدید کل : 48048
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 124
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com