عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394
بازدید : 2686
نویسنده : فریدون عباسی

نسبنامه اولاد حیدرخان (شاخه عجمی ها)

 

حیدرخان

 اولاد پسر 1- اسدخان  2- سلیمان خان

اولاد دختری ؟

همسر یا همسران

 

سلیمان خان 2

اولاد پسری 21- حسین خان 22- داود خان 23-علی اصغرخان 24- علیخان 5- محمودخان  ( شاخه محمودی ها)

اولاد دختری - ؟

همسر یا همسران - ؟

 

حسین خان 22

 

اولاد پسری : 221- اسکندرخان 222- رستم خان

اولاد دختری ؟

همسر یا همسران

 

اسکندر خان221

 

اولاد پسری :

2211- عجم خان  ( سایر اولاد پسری اسکندر خان؟)

اولاد دختری ؟

همسر یا همسران ؟

 

عجم خان 2211

 

اولاد پسری : 22111- مصطفی خان  22112- ناصر خان  22113- محمد حسین خان  22114- مهراب خان

 22115- کلبعلی خان

                                                                                 

اولاد دختری ؟

 

همسر یا همسران؟

 

 

 

اولاد دختری؟

همسر یا همسران ؟

 

ادامه اولاد عجم خان

ناصر خان 22112

 

 

 

اولاد پسری : 1- محمد (حسن ؟)  خان221121- (در شجره نامه نام قابل خواندن نیست از او با نام پدر جهانبخش هم یاد میشود)

 

اولاد دختری ؟

همسر و همسران ؟

 

محمد (حسن؟) خان 221121  ( پدرجهانبخش)

 اولاد پسری 1- جهانگیرخان 2211211-  2- جهانبخش 2211212-  3- مهراب خان 2211213

 

مهراب خان 22113

اولاد پسر-1- خان محمد خان 221131- 2- مجمد حسین خان 221132- 3- عبدالحسین خان 221133

 

ادامه اولاد عجم خان

محمد حسین خان 22114

 

اولاد پسری- 1- علیمراد خان 221141

سایر اولاد پسری؟

همسر یا همسران و اولاد دختر؟

 

علیمرادخان 221141

 اولاد پسر-1- علیمردان خان - 2211411

 

علیمردان خان 2211411

اولاد پسری- 1- آ شاهرخ 22114111 - 2- محمدحسن ؟ خان 22114112- 3- آ علی 22114113 - 4- عبدالمحمد ؟ خان 22114114- 5-آ غلام

22114115- 6- آگودرز 22114116

 

 ادامه اولاد عجم خان

کلبعلی خان - 22115

اولاد پسر - 1- محراب خان 221151 - 2- جواد خان 221152

 محراب خان 221151

 اولاد پسری - 1- خیر خان 2211511

 

خیرخان -2211511

اولاد پسر- 1-آ آرش 22115111 - 2- آآ شاهپور2211512

 

جواد خان 221152

 اولاد پسری - 1- آ حیات 2211521

اولاد - پسر 1- آ شاهرخ 22115211 -2- نام خوانا نیست -2211522

 

ادامه اولاد عجم خان

 

مصطفی خان 22111

 

 

اولاد پسری  1- محمد خان22111-  2- یوسف  خان 221112-  3- خسرو خان 221113-  4- سلطان خان 221114 - 5- خلیل خان 221115

 

یوسف خان 221112

 اولاد پسری - ؟

 اولاد دختری ؟

همسر؟

 

  خسرو خان -221113

 

 اولاد پسر 1- آ عزت 2211131- 2- پرویز خان 2211132 

 

 اولاد دختذ و همسر؟

 

 آ عزت 2211131

 اولاد پسر-1 آ ابولقاسم 22111311 - 2-  احتمالاً آ غلام عباس ؟ 22111312

 

پرویز خان 2211132

اولاد پسر- 1 - آ فرود 22111321- 2- آ فرشید 2211133- آ مهران 2211134

 اولاد دختر و همسر؟

 

سلطان خان 221114

اولاد پسر - 1-آ مجید 2211141 -2- آ ابراهیم؟ 2211142

 

آمجید 2211141

اولاد پسر1- آ مرتضی 22111411 -2- آ سعید22111412

همسر و اولاد دختر؟

 

 ادامه اولاد مصطفی خان

 

خلیل خان 221115

اولاد پسر - 1- آ افراسیاب 2211151 2- آ ایرج 2211152

همسر و اولاد دختر؟

 

 ادامه اولاد مصطفی خان

 

 

 

محمد خان 221111

 

اولاد پسر - 1- آ شهرام 2211111 -2 آ جعفرقلی 2211112 -3- آ احمد 2211113- 4- آ امیر 2211114- 5- آسیاوش 22111115- 6- آ موسی 2211116- 7- آبهمن 2211117- 8 آبهرام - 2211118- 9- آرضا قلی 2211119- 10- آ کیومرث 22111110 - 11- آحیدرقلی -22111111 - 12- آفریبرز- 22111112

 

اولاد دختر و همسر یا همسران؟

 

آشهرام 2211111

فاقد اطلاعات دیگر

 

آ جعفرقلی 2211112

فاقد اطلاعات دیگر

 آ احمد 2211113

 اولاد پسر- 1- آ حسین 22111131- 2- آشاهین 22111132

 فاقد اطلاعات دیگر

 

آ امیر 2211114

 

 

 

اولاد پسر - 1- آ عیسی 22111141

 

 آعیسی   22111141

 اولاد پسر- 11-آ سجاد 221111411- 2- در کپی حذف شده 221111412 - 3 - درکپی حذف شده 221111413 - 4- آ فرهاد - 221111414 - 5- آفریدون 221111415

فاقد اطلاعاب بیشتر

 

آ سیاوش 2211115

 اولاد پسر - 1 آ امیر 22111151 -2- آ داریوش 22111152

اولاد دختر و همسر؟

فاقد اطلاعات دیگر

 

آ موسی 2211116

 اولاد پسر - 1- 22111161- آ مصطفی -2- آ غلام 22111162 - 3- آ ساسان

اولاد دختر و همسر؟

فاقد اطلاعات دیگر

با تشکر از آمصطفی و پدر بزرگوارش که این اطلاعات نسبی را برای وبلاگ تاریخ عشایر بهداروند و بختیاری در اختیار ما قرار دادند.

 

 آ بهمن 2211117

 اولاد پسر- 1- آ مهرداد 22111171 -2- آ علی 22111172- 3- آ رامین 22111173- 4- آ سهراب 22111174- 5- آمهران 22111175

فاقد اطلاعات بیشتر

 

آبهرام 2211118

اولاد پسر- 1- آ آرشام 22111181

 

فاقد اطلاعات دیگر

 

آ رضاقلی2211119

اولاد پسر 1- آ پژمان 22111191 - 2- آ اکبر22111192 - 3-آ مهدی 22111193

 فاقد اطلاعات بیشتر

 

آ کیومرث 22111110

اولاد پسر -1 - آ کامران 22111111

فاقد اطلاعات بیشتر

 

آ حیدر قلی 22111111

 

اولاد پسر- 1- آ محمد 221111111 - 2- آ میلاد - 2221111112

 فاقد اطلاعات بیشتر

 

آ فریبرز22111112

اولاد- پسر- ا- آ امیر بهادر 221111121 - 2- آآرین 221111122

 فاقد اطلاعا بیشتر

نسبنامه هائی که دراین وبلاگ منتشر شده است نمی تواند کامل باشد ، وباید به همت دیگران کامل شود. من امیدوارم که دیگران کار ناتمام ما را کامل کنند، و یک مرجع کامل از یک خاندان بزرگ ایرانی را برای نسل های آینده به یادگار بگذارند.

در مواردیکه هدف ، کار برد کد گذاری در سیستم ماشینی باشد ، بزرگترین تعداد ارقام یک کد مثلاً 221111121 ملاک تعداد ارقام سایر کد ها است ، و بجای کسر ارقام آنها در سمت راست کد ،تعدادی صفر قرار میگیرد . مثال بیشترین تعداد رقم کد در بالا 9 عدد است و در تکمیل کد گذاری مثلاً برای سلیمان خان که 2 است هشت صفر در سمت راست آن قرار میدهیم  مانند 200000000  تا عدد 9 رقمی شود.

 

شاد باشید.

 


تاریخ : شنبه 15 فروردين 1394
بازدید : 1061
نویسنده : فریدون عباسی

تاپو های پنج هزار ساله بهداروندها یا بختیاری هادر تل بیدار

 (تل بیدار ) (AncientNabada=Tell Beydar

 شمال سوریه نزدیک مرز ترکیه

درزمین باریکه ای در شمال شرقی کشور سوریه که جزیره نامیده میشود .جائیکه مانند  یک تک شاخ وارد، قلمرو دو کشور عراق و ترکیه میشود. چند سالی است که در یک تپه باستانی بنام تل بیدار اکتشافات باستانشناسی انجام شده است وبسیاری کتیبه های سومری یافت شده است. این تپه باستانی از آنجا که با نام یکی از طوایف بختیاری بنام بیداروند همسان است، و در تواریخ دو گفته  ذکر شده است، که این طایفه حدود هزار سال پیش از سوریه (شامات) یا ترکیه (روم) به بختیاری آمده اند.برای  شناحت تاریخ گذشته این طایفه شایان توجه است.

 


کشور سوریه ومحل بیدار

 هیئت اکتشاف در نل بیدار میگوید:

کاوشگران مسئول تل بیدار در 35 کیلومتری مرکز استان Hassake از استان جزیره یک ساختمان محکم باستانی یافته اند، که مربوط به سلسله اولیه  سوم از قرن 25ام و 24 ام قبل از میلاد است، و در آن ساختمان 165 کتیبه پیدا کرده اند، که مربوط به سال 2400 قبل از میلاد میباشند، و در سال 1993 میلادی  از چند محل آنجا بدست آمده اند. و امروزه ما ، اطلاعات جدیدی در باره دور ه برنز  مربوط به قسمت شمالی بین النهرین در دست داریم.

شهر های سوریه در عهد باستان مراودات بسیار تجاری با ایالات جنوبی بین النهرین داشته اند. ونام باستانی این محل جدیداً در کتیبه های یافت شده در نوشته روی یک کتیبه بوسیله یک کاتب ابلائی Ebla (یک سایت دیگر باستانی در سوریه ) " نبادا، نابادا" Nabada ذکر شده است. و در کتیبه گفته شده است، که یک مرد  از نابادا در سرزمین ناگارNagar مقداری نقره دریافت کرده است.... 

 

یک کتیبه سومری یافت شده از بیدار

 


در تل بیدار سه استقرار  اصلی انسانی  قابل شناسائی است: اولاً  شهری به قدمت 2800-2350 سال قبل از میلاد را یافته اند. ثانیاً شهر یافته شده جدید در دوره های بعد محل پادشاهی Hurrian میتانی  در 1400 قبل از میلاد بوده است ، و برای قرون 8 ام و 7 ام  قبل از میلاد محل استقرار آشوری ها بوده است.

تصویر شهر بیداریا نبادا


 

در توضیحات مربوط به دوره های  سکونت در تل بیدار مشخص نیست که ساکنین و اقوام پس از آشوری ها در تل بیدار چه کسانی بوده اند. ولی مردم تل بیدار وکتیبه های بدست آمده از آنها ظاهرآ نشان میدهد، که اکثریت آنها سومری بوده اند، وبا زبان سومری سخن می گفتند.  اقوام اولیه تل بیدار مشاغل عمده کشاورزی و دامداری، تولیدات ظروف سفالی و تجارت را داشته اند و مهمترین تولید آنها ظروف سفالی از جمله خمره های بزرگ بوده است. کتیبه های یافت شده در آنجا نیز بیشتر کتیبه های صورت حساب های معاملات تجاری برای احشام و ظروف سفالی میباشد.

تاپوهای بختیاری یا ظروف سفالی بیدار

 


 

تصویر این خمره های 5هزار ساله که بسیار شبیه تاپو های بختیاری است، نشان میدهد، که اقوام بهداروندو بختیاری در ارتباط با سومریان باستان هستند. زبان سومری هم اکنون هم شباهت های بسیاری با زبان بختیاری بویژه بختیاری جنوب غربی دارد. ما درآینده چند کتیبه از تل بیدار را ترجمه و تقدیم علاقه مندان تاریخ زبان پارسی خواهیم کرد .انشاال..


چند مورد تصاویر تدفین جنینی هم کشف شده است ، که نشان میدهد ، اقوام ساکن در تل بیدار و در بیشتر مناطق کرد نشین عراق و سوریه و ترکیه کنونی بویژه کرد های کرمانجی  kur-man-gi  زبان ،احتمالا بمعنی " کوه نشین مانند " ، از جمله اقوام لر ، بختیاری ، درگذشته های بسیار دور به دین سومری بوده اند ، وایلامی های کنونی هم دین سومری داشته اند ، و اجساد خود را با مراسم مذهبی سومریان دفن میکردند . و همراه با مرده اشیاء شخصی و مورد علاقه درگذشته را هم با روش خاص سومریان در اطراف جسد مرده در مقبره او قرار میدادند. در اصل دین سومری مشترکات بسیاری با ادیان ابراهیمی دارد. مثلاً : اقوام معروف به ایزدی یا به گفته خود ایزدیان E(a)-zi-di بمعنی " اِ آ  حیات بخش" که به احتمال  بسیار معنی آن در ادیان سومری و بابلی  و آشوری با تفاوت هائی که با دین سومری دارند، با توجه به گویش های شمال خلیج فارس باید" ایلو ، هان یا الله زندگی میدهد" باشد.  در موصل دراصل با اجدادی پیرو دین سومر مراسم آئین سومری مانند : تدفین جنینی ، نماز های پنج گانه سومری ، که بیشتر تضرع به درگاه خدای ایلو ، ایلی یا هان بود، که اوراد آنرا آرزو های نماز گذار می نامیدند، و در ترجمه آرزو را تضرع ترجمه کرده اند. آنها هر روزه 5 بار ؟نماز بجا می آوردند مهمترین نماز سومرین نماز صبح در بر آمدن آفتاب و روبروی آفتاب بود. آنها چون نور آسمان و زمین را نشانه ای الهی میدانستند،  در برابر نور آفتاب در روز  ، و نور ماه ، وستارگان درخشان مثل زهره ... در شب  نماز میگزاردند، و نور آتش ، و پیه سوز و هر نور و روشنائی زمینی را هم احتمالا تعظیم و تکریم میکردند ، و آنرا نور الهی ومقدس میدانستند. و شاید ایزدیان کنونی کهن ترین بازماندگان ادیان سومری و پیش از حضرت نوح نبی (ع) باشند. مسلماً این کار نیز به تحقیق بیشتری نیاز دارد. بهر حال ملک طاووس آنها نه تنها نمی تواند شیطان باشد ، زیرا شیطان در آئین سومری بسیار کریه المنظر است، بلکه به احتمال بسیار نقشی مشابه حضرت جبرئییل ، یا پرنده ابزوو را دارد ، و تصویری که از این پرنده بنام ملک طاووس از سوی ایزدین در اینترنت مشاهده میشود با یک کتیبه  که قدری برای خواندن مبهم است ، و احتمالا سومری ، بابلی یا آشوری  است . با نشانه خدای  ایلو ، هان سومری و بابلی نشان داده شده است . که باید از نزدیک دیده شود ، تا در مورد صحت کتیبه اظهار نظر شود. مجدداً دراینجا هم تاکید میکنم ، که بر خلاف ادعای محققین غربی اقوام سومری نه ستاره پرست بوده اند ، و نه خدایان متعدد داشته اند . آنهاخدای واحد هان ، یا ایلو را پرستش میکردند.

یک مورد تدفین جنینی در تل بیدار


حضور اشکانیان در تل بیدار هم با بدست آمدن مجسمه سواران اشکانی در حال گریز و تیر اندازی ، هم گویای این مطلب  است .


سوار اشکانی در حال تاخت و تیر اندازی به پشت سر خود

 شاد باشید . فریدون عباسی

 


تاریخ : جمعه 29 اسفند 1393
بازدید : 2015
نویسنده : فریدون عباسی

اشعار ملا زلفعلی چهار لنگ بختیاری

در مقدمه حدیث کساء

در مورد

رهزن ایمان شیطان

بخش اول

کتاب کوچکی از ناشر شهرستانی بنام "کتابخانه سید عا لم شاه – دزفول چاپ 1374 علمیه قم در مقدمه خود اشعاری از ملا زلفعلی بختیاری در مورد شیطان دارد، که شاعر شیطان را دزد خدا و رهزن ایمان نامیده اند، و به رسم گله از درگاه احدیت دفع شر این دزد را از خدا خواسته اند. از آنجا که اشعار گویشور محلی علاوه بر پند آموزی کلمات بسیاری از گویش فاخر لری بختیاری در خود دارد، ولی بعلت فقدان آوانویسی و ترجمه به فارسی معیار ممکن است، قابل استفاده برای عموم نباشد. دراینجا این مقدمه از اشعار ایشان با آوانویسی و ترجمه و تصحیح برخی کلمات آماده شده است، و تقدیم فرهنگ دوستان میشود.

ملا زلفعلی چهارلنگ علاوه براینکه عالمی فقیه بود، به گویشهای لری، بختیاری ، شوشتری ، اصفهانی و بدزفولی هم مسلط بود، و زبانهای عربی ، ترکی و البته فارسی معیار را هم روان میدانست . که در بخش دو این مهارت های او را در قالب شعر خواهید دید. انشاالله .

 

دزد خدا شیطان

 

ای که از اصل بد و نیک هَوَر  خُت داری     پرده عیب مکن پاره  که  خُت ستاری

ey  ke az asle bad o nik hawar khot dari    parde eab makon pareh ke khot satari

ای خدائی که خود از نیک و بد انسان خبر داری پرده گناه بنده را چون که خود ستار و پوشنده هستی پاره مکن.

به  بیابان تو هفتاد و دو ره پیدا هِد     سی چه یَ  دُز  من هفتاد و دو  ره  وا  داری

be biaban-e tu haftad-o du ra paida hed sic he ya doz men-e haftad-o du ra  wa dari

در بیابان( زمین) تو هفتاد دو راه( روش ، دین ، ملت) مشاهده میشود، برای چه (ای خدا) در بین آنها یک دزد ( بنام  شیطان) باید داشته باشی.

به همی یه نفریس  ایزنه هفتاد و دو  ره    لرِ بد نوم کنی  دُز ولات خُت داری

be hami ya nafari-s izan-e haftad-o du ra   lor-e bad num-e koni doz welat khot dari

(شیطان ) باوجود اینکه یک نفر است، خودش به تنهائی ایمان  هفتاد و دو ملت را میرباید، آنگاه تو ایخدا لر را متهم به دزدی میکنی ، در صورتیکه دزد اصلی (  یعنی شیطان را) تو خودت داری.

 

دُز ِ لر  یه  هر و گائی  بِ دُز ِ  وُر  مِنِ مال   دین و ایمون  دُز ِ تو  ایدُز ِ از بد کاری

doz lor ya har –o-ga-ey be-doz-e wor men-e  mal  din o imon doz-e tu idoz-e az bad kari

دزد لر (در نهایت) در آبادی یک خر یا یک گاو میدزد، (ولی) دزد تو از بد کاری دین و ایمان مردم را می دزدد.

دُز ِ لر چار بزی ایدزه اما دُز ِ تو   ایزنه وُر عمل خیر چو گرگ هاری

doz-e lor char bozi i-doz-e amma doz tu  i-zan-e wor amal-e kheyr cho gorg-e hari

دزد لر ( در نهایت) چهار تا بز میدزدد اما دزد تو مانند گرگ هار به عمل خیر مردم هجوم می آورد.

نِسم شو  دُز ِ لری ایبره  نیمن رشتن  ایدز بد عملت رهد بدهون ماری

nesm-e shod oz lori ibar-e niman reshtan  I doz bad amalet rahd be dohon-e mari

دزد لر ( درنهایت) در نیمه شب نیم من پشم رشته شده میدزدد،  ولی ( شیطان) این دزد بد عمل تو برای اینکه آدم و حوا را فریب دهد، خود را در دهان یک مار پنهان کرد.

بونه جُسی که کنی آدم ، وا در ز ِ بهشت  ار که بد بید  به بهشت کندم ِ سی چه کاری

bon-e josi ke koni adam-e wa dar ze behesht  ark e bad bid be behesht gandom-e si che kari

(ای خدا!) آیا برای بیرون کردن حضرت آدم از بهشت بهانه ات خوردن گندم بود؟ اگر چنین است ، پس چرا در بهشت گندم میروید.

شب عید است ، کینه ها را به آشتی تبدیل کنید. شاد باشید ، ولی ایام فاطمیه را با شکوه تر احیا کنید.

فریدون عباسی

 



:: برچسب‌ها: شیطان خدا رهزن دین ,
تاریخ : جمعه 29 اسفند 1393
بازدید : 987
نویسنده : فریدون عباسی

     

    • چند طنز نوروزی

      جدید

      1-  چه کسی حرف مفت میزند و چرا

       

      مکاسب و مشاغل برای مداخل

       

      حق الوکاله

      قاضی به وکیل- این حرفهای مفت بی وجه است.

      وکیل متهم- حرف مفت من مفت نیست ، برای وجه است.

       

      نفع بیشتر

      مشتری به کاسب - چرا حرف مفت میزنی ؟

      کاسب - مفت نیست ، شاید در آینده ملتفت شوی.

       

      تملق به بزرگان برای ثروت اندوزی

      متملق ازسلطان عادل تقاضای بخششی دارد، او میگوید:، قربان خاکپای مقدس گردم ، غلام خانه زاد ، دراین بخشش، خیری عیان برای احباب ،  و خاری در چشم نقادان می بیند!

      پاسخ سلطان عادل به متملق- این سخنهای مفت  بی ربط است! مرا دلال مظلمه مکن!

       

       

      قدیم

       

      مسلم بر چه کسی درود میفرستد.

      مردی عامی را با سیدی  دربیع  و شرا اختلافی روی داد، اوسید را نفرین  میکرد ، و درشت میگفت .  آن سید اورا گفت ، نه تو هر روزه بارها  برمن درود میفرستی ،  پس این کردار تو نشانه  چیست ؟  عام درحیرت شد، وگفت " من چگونه چنین کنم "؟!  سید گفت " آیا تو هر روزه درنماز بار ها الهّمُ صَل علی محمد و آله محمد نمی گوئی ، نه آخر من اولاد پیامبرم " . عام را جواب درآستین بود ، او پاسخ داد ، و گفت من چنین میگویم : "الهم صل علی محمد و آل محمد، طیبین والطاهرین "  ، ومن بر رسول ختمی مرتبت و برنیکان ذرّیّه رسول اکرم (ص) درود میفرستم .

       

      اثبات نسب

       عامی را با سیدی در معامله ای مناقشه ای بود. سید  برای اثبات برحق بودن خود، فریاد یا جدّا میکرد ، و مردم را به یاری می طلبید. و عام نیز فغان یا آدما سر داده بود، مردم، عام را گفتند، این چه فغان است ، عام  گفت سید را اثبات نسب به آسانی میسر نیست ، ولی همه میدانند ، که من از نسل حضرت آدم هستم.

       برداشت آزاد از زهر الربیع

       

      با روانی شادمان ، نوروزتان با بهروزی همراه باشد، و آفتاب ولایت بر سرزمین های اسلامی نور افشانی کند ، و پاکی بیشتر به ارمغان آورد. و همواره ستارگان منور بیشتری در این جوامع به اسلام و مردم مسلمان و بشریت خدمت کنند.

       

      سلام بر - مادر پدر، و مادر امامان حضرت زهرا(ع) وسلام و تسلیت به دوستداران ابدی آن حضرت .

      فریذون عباسی

       

       

       

       

 
   
   
     
 



تاریخ : چهار شنبه 20 اسفند 1393
بازدید : 5397
نویسنده : فریدون عباسی

 

 
بنام الله خدای ازلی و ابدی
 
آنروز بر دلم در معنی گشوده شد کز ساکنان درگه پیر مغان شدم
حافظ
مغان که دانه انگور آب میسازند ستاره می شکنند آفتاب میسازنذ
اقبال لاهوری
 
نسب نامه اولاد حیدر خان بختیاری ( بهداروند)
 
 شاخه اولاد محمود خان برادر زاده وسردار دلاور سپاه اسد خان شیر کش
 
بروایات سلطانعلی خان محمودی
 
شاهمراد خان ( روایت این گوینده نام داود خان را پیشنهاد کرده است)
حیدرخان
اولاد پسر 1- اسد خان شیر کش 2- سلیمان خان ( همسر و اولاد دختر؟ حیدر خان)
سلیمان خان 2
اولاد پسر 21- محمود خان 22- حسین خان 23- داود خان ( همسر و اولاد دختر؟)
21- محمود خان
اولاد پسر 211- عبدالله خان
2111- محمد حسین خان 2112- حیدرخان 2113- محمدخان 2114- مهراب خان 2115- مراد خان 2116 – امیرخان 2117- ابوالفتح خان 2118- اصلان خان 2119- علی محمد خان 2120- داراب خان 2121- سهراب خان 2122- علی همت خان 2123- احمد خان
همسران عبدالله خان – 1- پیکر 2-زهرا 3- ماهی 4- زینب ( دختر جعفرقلیخان بهداروند)
فرزندان دختر عبدالله خان9 نفر – ( از بی بی پیکر 4 دختر و 4 پسر) 1 - بی بی نسا 2- بی بی منیژه 3- بی بی ماه منیر؟ 4 بی بی ماه
و پسران این همسر عبدالله خان (1-علی محمد ، 2-سهراب ،3- محمد حسین ،4-داراب )
  ادامه اسامی دختران عبدالله خان
(از بی بی زهرا – 1 دختر 4- پسر)
5- بی بی گلی   و پسران( 5-امیر 6 – اصلان 7- ابوالفتح 8- علی همت )
ادامه اسامی دخترا ن عبدالله خان
(از بی بی ماهی 3- دختر و 2 پسر)
6- بی بی ماه رو 7- بی بی ماه پری 8- بی بی فلک ناز ( همسر حاج عباسقلی خان نوه اسد خان شیر کش و مادر مهدیقلیخان بختیاری بهداروند و علیقلی خان بختیاری بهداروند) و پسران ( و خواهر ابی و امی  9- مهراب خان بزرگ 10- مراد خان )
 ( از بی بی زینب 1- دختر و 3- پسر)
9- بی بی گلتاج و پسران ( 11- احمد 12 –محمد – 13- حیدر)
اولاد پسری ؟ ( به نوشته راوی سلطانعلیخان محمودی، اولاد پسر عبدالله خان 13 نفر و اولاد دختری ایشان 9 نفر بوده اند ، که از 4 زن عقدی ایشان متولد شده ا ند.)
 
 
22- حسین خان
شاخه اولاد حسین خان پسر سلیمان خان به همت جناب آقای موسی خان و فرزندش جناب آقای مصطفی خان عجمی تهیه شده است ، و بدست ما رسیده است .و بزودی انشاء الله بصورت جداگانه تحت عنوان شاخه عجمی ها بدلیل اهمیت آنها در تاریخ بهداروند منتشر خواهد شد.
اولاد پسری 221- رستم خان 222 اسکندرخان  (اولاد دختری و همسر ؟)
رستم خان -221
( اولاد پسری ؟ دختری ؟ همسر؟ )
 
 اسکندر خان -222
اولاد پسری عجم خان - 2221
 
عجم خان - 2221 ( اولاد پسری ؟ دختری ؟ همسر؟)
 
 
برای پسر سوم سلیمان خان( بنام داود خان بزرگ ) ، برادر اسد خان شیر کش انتظار داریم بازماندگان آنها بشرح ذیل ما را دراین امر نیک یاری کنند و اطلاعات خود را برای ما بفرستند.
داود خان 23
اولاد پسر 231- عبدال خان 232- سلیمان خان
 
 ادامه اولاد پسر( طبقه دوم ) عبدالله خان محمودی
 
2111- محمد حسین خان
 اولاد پسر حاج حسن خان -21111
اولاد دختر ؟
همسر یا همسران ؟
 
 
حاج حسن خان -211111
اولاد پسررضا خان- 2111111 – ابراهیم خان -2111112 - حسین خان – 2111113
اولاد دختری – 1 بی بی شبنم ؟ 2- بی بی مریم 3- بی بی جواهر
همسر یا همسران ؟
 
رضا خان -2111111
 اولاد پسری آحمید -21111111
اولاد دختری- بی بی عشرت ( نوه دختری لیلا خانم)
 
حیدر خان ( محمودی) 2112
اولاد پسر- سیف اله خان 21121 - آ هوشنگ 21122- آ اصغر 21123- آحبیب اله 21124
اولاد دختری - 1-بی بی کوکب 2- بی بی ملکه 3- بی بی طوطی 4-بی بی شوکت 5- بی بی شهر بانو 6-بی بی خانم جان ؟
 همسر یا همسران؟
 
سیف اله خان 21121
اولاد پسر ؟
 اولاد دختر - 1- بی بی گل -2- همه گل 3- سرو گل 4-بی بی ناز
همسر یا همسران
 
آهوشنگ -21122
اولاد پسر - آ فرزاد 211221- آبهرام 211222- آشهریار211223- آشهرام 211224
اولاد دختر 1بی بی شهلا - 2- بی بی شهین
همسر یا همسران؟
 
آ اصغر 21123
اولاد پسر- آ بابک 211231- آ افشین 211232
اولاد دختر - بی بی فرانک
همسر یا همسران؟
 
آحبیب اله 21124
اولاد پسر - آ امان اله 211241
اولاد دختر ؟
همسر یا همسران؟
 
محمد خان - 2113
اولاد پسر - بهمن خان -21131
اولاد دختر ؟
همسر یا همسران ؟
 
بهمن خان -21131
اولاد پسر- آحمید- 211311- آمجید211312- آ علی محمد 211313- آ وحید 211314
 اولاد دختر1 - بی بی فاطمه 2-ویدا  3- میترا4- مینا -5-ناهید- 6-مریم -7 -آرزو-8- آناهیتا
همسر یا همسران؟
 
آ حمید - 211311
 اولاد پسر؟
اولاد دختر؟
 همسر یا همسران؟
 
آمجید 211312
اولاد پسرآ مهدی- 2113121 - آمهرداد 2113122
اولاد دختر 1- بی بی پریسا
 همسر یا همسران
 
آ علیمحمد 211313
اولاد پسر- آ امین 2113131- آ علی 2113132- آحمید 21131133
اولاد دختر - بی بی نگین
همسر یا همسران ؟
 
مهراب خان محمودی 2114
اولاد پسر- علیقلی خان 21141- غریب خان 21142- ولی الله خان 21143-تراب خان21144-هوشنگ خان21145
 اولاد دختر- 1- بی بی صغری2- بی بی سکینه
همسر یا همسران؟
 
علیقلی خان 21141 ( دکتر علیقلی خان محمودی استاد دانشگاه چهره ماندگار)
اولاد پسر-دکتربهروزخان 211411
اولاد دختر- 1- بی بی فرانک 2- بی بی فریناز
همسر- ؟
توضیحات : مهراب خان و مراد خان برادران ابی وامی بی بی فلکناز(محمودِی ) ، همسر حاج عباسقلی خان فرزند جعفرقلی خان بهداروند و مادر مهدیقلی خان بهداروند ملقب به زال زر( پدر بزرگ نویسنده) و علیقلی خان بهداروند میباشند. بی بی فلکناز عمه دکتر علیقلی خان است . و پسران بی بی فلکناز پسر عمه های او، و خواهر زادگان  مهراب خان و مراد خان و سایر اولاد عبدالله خان هستند که دائی ها و خاله های آنها میباشند.( به نسبنامه خوانین بهداروند بخش خاندان عباسقلی خان بهداروند پسر میانی جغفر قلی خان بهداروند مراجعه شود).
 
غریب خان 21142
اولاد پسر- آ گودرز 211421- آحمید 211422- آ امیر حسین 211423- آ فرهاد 211424- آ سیامک 211425-آ مجید
اولاد دختر- 1-بی بی عصمت 2- بی بی شمسی
همسر یا همسران
آگودرز 211421
 مشخصاتی ار اولاد یا همسر ندارد
آحمید 211422
مانند ردیف بالا است
آامیرحسین 211423
مانند مواردبالا است
آفرهاد 211424
 اولاد پسر- آ شهاب 2114241 - آشاهین 2114242- آ پژمان 2114243
 
آسیامک 211425
اولاد پسر؟
اولاد دختر -1 بی بی لیلا
همسر ؟
 
ولی الله خان 21143
اولاد پسر- آ ایرج 211431- آ جمشید 211432
اولاد دختر- 1- بی بی مریم 2- بی بی اقدس 3- بی بی مهوش 4- بی بی لیلا 4- بی بی معصومه
همسر یا همسران؟
 
آ ایرج 211431
فاقد مشخصات دیگر
 
آ جمشید 211432
اولاد پسر؟
اولاد دختر- 1- بی بی شکوفه
 
تراب خان 21144
 اولاد پسر- آ قربانعلی 211441
اولاد دختر؟
همسر؟
 آقربانعلی 211441
اولاد پسر- آکیومرث 2114411- آرضا 2114412
اولاد دختر- 1- بی بی مریم 2- بی بی معصومه 3- بی بی اعظم
همسر؟
 
هوشنگ خان 21145
اولاد پسر-آ رضا 211451- آ مهدی 211452- آعیدی 211453
هرسه پسر فاقد اطلاعات بیشتر هستند.
اولاد دختر؟ همسر؟
 
مراد خان 2115
اولاد پسر- آ محمد ابراهیم 21151
اولاد دختر- 1- بی بی گوهر
همسر؟
آ محمد ابراهیم 21151
اولاد پسر- آ هرمز 211511- آ رضا 211512- آ اصغر211513- آ منوچهر211514- آ پرویز211515
 
اولاد دختر -1-بی بی عشرت 2-بی بی افسانه
همسر یا همسران؟
آمنوچهر211514
اولاد پسر- آ مهدی- 2115141
اولاد دختر؟
همسر ؟
آ پرویز211515
اولاد پسر؟
اولاد دختر- 1- بی بی زینب
همسر؟
سایرپسران آ محمد ابراهیم اطلاعات اضافی ندارند.
 
 
امیرخان 2117 ( پسر عبدالله خان جوانمرگ شده است)
 فاقد اطلاعات اضافی
 
 
ابوالفتح خان 2118
اولاد پسری- جهانگیر خان 21181- فرامرز خان 21182- ابوالقاسم خان 21193
اولاد دختر- 1- بی بی صاحب جان ؟
همسر؟
 
جهانگیرخان 21181
فاقد اطلاعات بیشتر
 
فرامرز خان 21182
اولاد پسری- آجواد 211821-آ عبدالله 211822-آ فتح الله 211823 آ شول 211824
اولاد دختر- 1- بی بی کتایون
همسر؟
 آ جواد 211821
اولاد پسر- ؟
اولاد دختر- 1- بی بی مهری 2- بی بی مرینا؟ 3- بی بی مریم 4- بی بی مهرنوش
همسر؟
آ عبدالله 211822
اولاد پسر- آ کامبیز 2118221- آ فیروز2118222-آ پرویز 2118223-آ هرمز2118224
اولاد دختر 1- بی بی مرجان 2- بی بی نکورو؟
همسر ؟
 
آ پرویز2118223
اولاد پسر- ؟
اولاد دختر- 1- بی بی گلباز
همسر؟
 
آ هرمز 2118224
اولاد پسر- آ شهریار21182241
فاقد اطلاعات بیشتر
 
آ فتح الله211823
اولاد پسر- آ فرزاد 2118231- آ فرشید 2118232- آفرید 2118233
اولاد دختر- بی بی فرشته
همسر؟
اطلاعات بیشتری از سایر اولادابولفتح خان در دسترس نیست
 
اصلان خان 2119 پسر عبدالله خان
اولاد پسری- علیداد خان 21191 (فاقد اطلاعات اضافه) -اسفندیار خان 21192 -فرج الله خان 21193 (فاقد اطلاعات بیشتر)
اولاد دختر -1- بی بی خاتون 2- بی بی ماه پاره 3- بی بی فرخنده ؟
همسر یا همسران؟
 
اسفندیار خان 21192
اولاد پسر- آ کیومرث 211921 - آ فرج الله 211922 - آ علی ( بهمن) 211923
اولاد دختر- 1- بی بی پروانه 2- بی بی پروین 3- بی بی حوری خوش
 همسر؟
 
آکیومرث 211921
اولاد پسر؟
اولاد دختر- 1- بی بی مینا2- بی بی مرجان
همسر؟
 
آ فرج الله 211922
اولاد پسر- آداریوش 2119221- آ داود 2119222- آکیانوش2119223- آ سروش 2119224
اولاد دختر !- بی بی مهوش
همسر؟
فاقد اطلاعات بیشتر
 
آ علی (بهمن) 211923
 اولاد پسر- آ رضا 2119231- آ ایرج 2119232- آکورش 2119233
اولاد دختر- 1- بی بی افسانه 2- بی بی پریوش 3- بی بی پریسا 4- بی بی مرینا
همسر؟
فاقد اطلاعات بیشتر
 
علی محمد خان 2120 پسر عبدالله خان محمودی
اولاد پسر ؟
اولاد دختر1- بی بی گل جهان 2- بی بی ماه بی بی
فاقد اطلاعات بیشتر
 
داراب خان 2121 پسر عبدالله خان
اولاد پسری- ظهراب خان 21211- برزو خان 21212- کریم خان 21213
فاقد دختر
همسر ؟
 
برزو خان 21212
اولاد پسر- آغلامعلی 212121
همسر؟
فاقد دختر
 
آغلامعلی 212121
اولاد پسری- آ علیمردان 2121211- آ غلام شاه 2121212
اولاد دختر- 1- بی بی بهگل 2- بی بی منیر 3- بی بی بیگم
 همسر؟
 
آ علیمردان2121211
اولاد پسر- آ جعفرقلی 21212111 - آکیومرث 212121112- آ مجید212121113- آ سعید 212121114
اولاد دختر 1- بی بی مریم
همسر؟
اطلاعات بیشتری ندارد.
 
سهراب خان 2122 پسر عبدالله خان
اولاد پسر- 21221 نادعلی خان -21222 آقا بزرگ خان- 21223 الله کرم خان - 21224 خلعت خان- 21225 محمود خان
اولاد دختر- 1- بی بی بی بی سلطان 2-بی بی نسا 3- بی بی ماه نسا
همسر یا همسران؟
 
نادعلی خان 21221
اولاد پسر- آمحمدعلی 212211 - آ علی 212212 -آ فتاح 212213
اولاد دختر- ؟
همسر؟
 
آمحمد علی 212211
اولاد پسر- آخیری 2122111- آ حشمت اله 2122112- آ عزت اله 2122113
اولاد دختر- 1- بی بی کبری
فاقد مشخصات دیگر
 
آعلی 212212
اولاد پسر- آ چراغعلی 2122121 -آ صفر2122122
اولاد دختر- 1- بی بی فریده 2- بی بی منیژه 3- بی بی زینب
همسر؟
فاقد مشخصات دیگر
 
آ فتاح 212213
اولاد پسر- آ درویش 2122131 - آ علی حسین 2122132
اولاد دختر ؟
همسر؟
 
آ درویش 2122131
اولاد پسر- آ علی 21221311
اولاد دختر- 1- بی بی مریم 2- بی بی دربس ( دختر بس)
همسر؟
فاقد مشخصات بیشتر
 
آ علی حسین 2122131
اولاد پسر- آ غلامرضا 21221311- آ علیرضا 21221312
اولاد دختر- 1 بی بی مژگان 2- بی بی مهناز
فاقد مشخصات بیشتر
 
علی همت خان 2123 ( پسر عبدالله خان ، پدر بزرگ سیاوش خان محمودی)
اولاد پسر- سلطانعلی خان 21231- ملکی خان 21232
اولاد دختر- ؟
همسر- بی بی حوا
 
از ملکی خان اطلاعات دیگری نیست.
 
سلطانعلی خان 21231
 اولاد پسر-  بیژن خان 212311- ارجاسب خان 212312- لهراسب خان 212313- سیاوش خان212314-گشتاسب خان 212315- زال خان 212316- اسکندر خان(عبداتقی؟) 212317- سام خان 212318
 
اولاد دختر- 1- بی بی کتایون
همسر- بی بی فرنگیس
 سه تن از پسرا ن سام-بیژن و ارجاسب مشخصات بیشتری جز نام ندارند
 
لهراسب خان 212313
 اولاد پسر- غلامرضا خان 2123131- علیرضا خان 2123132
اولاد دختر- 1- بی بی میترا 2- بی بی حوا 3- بی بی مریم 4- بی بی سوسن 5- بی بی سودابه 6- بی بی خدیجه
همسر؟
 
سیاوش خان (محمودی) 212314
اولاد پسر- امیر خسرو خان 2123141 -پویا 2123142
اولاد دختر- 1 بی بی شیدا
همسر- بی بی زهرا
 فاقد اطلاعات دیگر
 
گشتاسب خان 212315
اولاد پسر- محمد خان 2123151
اولاد دختر- 1 بی بی پروانه 2- بی بی فرزانه 3- بی بی سهیلا
همسر؟
فاقد اطلاعات دیگر
 
زال خان 212316
اولاد پسر- اصغر خان 2123161 کورش خان 2123162
اولاد دختر- 1 بی بی شیرین 2 بی بی زیبا 3 بی بی مینا 4 بی بی کبری
 
همسر؟
فاقد اطلاعات دیگر
 
اسکندر خان 212317
اولاد پسر- بابک خان2123171
 
اولاد دختر- 1- بی بی هلن
همسر؟
فاقد مشخصات دیگر
 
احمد خان 2124 پسر عبدالله خان
اولاد پسر- بندرخان 21241
اولاد دختر- 1- بی بی خانم
همسر؟
 
 
بندر خان 21241
اولاد پسر- مسعود خان212411- محمود خان 212412- اسفندیارخان212413-اسکندر خان212414
اولاد دختر-1بی بی فروزان 2 بی بی فروغ
 همسر؟
فاقد اطلاعات بیشتر
 
هر نسبنامه ای از جهت به روز شدن نیاز به اصلاح ، تغییرات و گسترش با توجه به زاد وولد ، ازدواج و سایر  احوال شخصی شاخه های خود دارد و این نسبنامه نیز هر لحظه نیاز به اصلاح دارد. نظام کدگذاری این فرصت را برای اصلاح نسبنامه بویژه اگر در کامپیوتر وارد شود، برای همیشه دارد.
این نسبنامه در مجموع یکی از بهترین موارد شجره نامه های خوانین بهداروند بود، که با همت سلطانعلی خان محمودی بختیاری پدر جناب آقای سیاوش خان محمودی تهیه شده بود. مجدداً ازسیاوش خان که آنرا جهت وبلاگ "تاریخ عشایر بهداروند و بختیاری" در اختیار ما قرار داده اند، صمیمانه تشکر میکنیم. ضمناً خاندان محمودی بختیاری چون از برادر زادگان اسد خان شیر کش و از بزرگان بختیاری هستند. از بنی اعمام اولاد اسد خان هستند، و با توجه به اینکه بی بی فلکناز مادر مهدیقلیخان بختیاری بهداروند معروف به زال زر پدر بزرگ نویسنده ، دختر عبدالله خان محمودی و خواهر ابی وامی مهراب خان محمودی است. این خانواده منحصراً دائی زادگان خانواده عباسی هم هستند. 
تخمه نژاده حیدرخان در پناه یزدان، استوار و پاینده باشند ، و چون رود کارون همیشه سرزنده  روان ، وتا ابد ماندگارباشند.. بحق علی (ع) و اولادش.
 
شاد باشید. فریدون عباسی
 
 
 
 

تاریخ : پنج شنبه 15 آبان 1393
بازدید : 1248
نویسنده : فریدون عباسی

منزلت قوم بختیاری

 شعری تحسین برانگیز از استاد گرانمایه ادیب برومند که در روزنامه اطلاعات صفحه 6 روز 30 مهر93 منتشر شده است ، چون فکر کردم ، ممکن است برخی از بختیاری ها احتمالاً آنرا مشاهده نکرده اند ، در زیر آورده میشود، و مثل همیشه کار استاد به قدری برای من ارزشمند و جذاب بود، که حیفم آمد، که خوانندگان وبلاگ را از لذت خواندن این شعر بی بهره ببینم . آرزوی عمر با عزت برای استاد دارم .

 قوم بختیاری

 درود باد زمن ایل بختیاری را

خجسته مردم ایران پرست کاری را

درود باد به قومی که در حوادث دهر

به دست هموطنان داد دست یاری را

به روز معرکه بنشت بر سمند مراد

نمود تازه ، کهن رسم شهسواری را

به روز حادثه برخاست همچو شیر ژیان

فزود سلطه سلطان بیشه زاری را

زبهر پاس وطن روز گیر و دارنبرد

نبُرد ره به گریز و شکست خواری را

دلاورانه به پا خاست روز حاثه خیز

گرفت قله تسخیر کوهساری را

به یک دو حمله برون راند از سواد وطن

به نور و همت ایمان گروه تاری را

بنام مادر میهن نمود سینه سپر

به دوش بُرد گرانبار جانسپاری را

در اوج غیرت وهمت زسر بلندی وناز

به سنگ زد سر تسلیم وشرمساری را

ز خون غیرت ملی که در رگش جاری است

ز چهر مام وطن ، کرد رخ نگاری را

چه طُرفه منظره ها بینی از نبرد حیات

چه نیک در نگری کوچ خانواری را

به کوچ های زمستانی و بهاری برد

چه رنجها که نفرسود برد باری را

دوان دوان پی احشام و بانگ زنگُله ها

بوَد مصاحب وی گردش صحاری را

گهی رود به فراز و گهی فتد به نشیب

به پای رُفته گذرگاه خارزاری را

به کوچ گاه روان است و نی به لب گه گاه

کند به زمزمه ای شکر ذات باری را

بَرَد به دوش زنان بار و کودک واسباب

نشادهنده به شو ، رسم دستیاری را

به راه نهضت مشروطه قد علم کردند

به جبر، چیره نمودند، اختیاری را

زدند تیشه به بیخ درخت استبداد

به شاه مستبد افزوده ، رنج خواری را

به راه خدمت آزادگی و آزادی

گرفته دامن توفیق و کامکاری را

هزار گونه ملامت نثار شه کردند

همان به خلوت بیگانگان حصاری را

سران ایل نمودند درچنین ایام

زخویش همت و عزم و خرد مداری را

"ادیب" از سرکلک حماسه ساز وطن

نمود منزلت ایل بختیاری را

سلام بر سرور و سالار شهیدان امام حسین ( ع) و یاران جاویدش. و سلام بر مردمی که این حماسه بشریت را جاودانه کرده اند.


تاریخ : دو شنبه 21 مهر 1393
بازدید : 6009
نویسنده : فریدون عباسی

سندی معتبر از ایرانی بودن سومریان

از کتیبه ب شاه شولجی دومین شاه سلسله سوم اور

شاه شولجی میگوید :آن زمان من .... مانند سیلی خروشان چون طوفانی عظیم ، به دژ نظامی " هیلی زوم"در ایلام Elam حمله ... وتسخیر کردم . من میتوانم هرچه مردم ( ایلام ) سوال میکنند، بفهمم . دراصل من یک فرزند سومر Sumer هستم  ( تذکر :اگر این جمله مترجم انگلیسی درست باشد، آن زمان نام ایران ki-en-gi بمعنی جای بزرگ خیز بود)؛ یک دلاور هستم ، یک رزم آور سومر ( هستم) .

ثالثاًً من میتوانم ، یک مکالمه رضایت بخش با (سر) سیاهان کوهستان (ایلام ) برقرار کنم .

( تذکر : عبارت بالا بوسیله مترجم انگلیسی از کتیبه شولجی - ب ، چنین القاء میکند ، که شولجی زبان سیاهان ایلامی را میدانست، ولی بنظر ما شولجی در چند سطر زیر سند معتبری از هم نژادی خود با بومیان اولیه ایران در شمال خلیج فارس کنونی و بختیاری بدست میدهد).

برای رفع این ابهام بکمک گویش های شمال خلیج فارس سطور ذیل با استفاده از تلفظ های دیگر همان

کلمات استفاده شده درکتیبه بشرح ذیل سطر به سطر ترجمه میشود:

, ku10 = mi = gig2 , ge26 =šu , ke4 = lil2 , ga =ka3 , numun =zir , zar , kul = kor ki=gu14=jo gu3=go , mu =mo  من با گویش های شمال خلیج فارس jo : جا ، kor : فرزند پسر ، mi : مو ، gig2 : در سومری :

رنگ سیاه ، یا به گویش محلی kik ریشه فعل سیاه پوشی و عزاداری کردن بصورت kiknidan است ، lil در

گویش شوشتری : همه ، دستجمعی ...است ، zer در گویش عربی ذریه و اولاد است ، šu ، در لری شانه

و اصطلاحاً به شانه گرفتن بمعنی " بعهده گرفتن " است . ، mo ضمیر بمعنی "من" ، و go ریشه فعل گفتن

است . در زبان سومری بدلیل ثقیل بودن تلفظ "ر" اغلب در کلمات دارای صدای " ر" این صدا را با صدای صامت

"ل" جایگزین میکنند. هم اکنون نیز در گویش های فوق این اتفاق روی میدهد.

209. dumu ki-en-giki-ra numun-ba ge26-e-me-en

 

 210. ur-saĝ ki-en-giki-ra ur-saĝ ĝe26-e-me-en

211.-3-kam-ma-aš [lu2] kur ku10-ku10-ga-ke4  

 

212.ĝe26-e-me-en [gu3 mu-na]-/de2\-e-

209. domo go14-(h)en-gi (go14)-ra kur(kul)-ba šu-e me-en

فرزند سومری کوهستانی (اگراز دودمان بومیان اولیه ایران) باشد. ( حمایت از آنها ) بعهده من است . (گفتار شاه شولجی در فتح دژی در ایلام) سطر 209 کتیبه ب .

210. ur-saĝ ki-en-giki-ra ur-saĝ šu-e me-en

( حمایت) مردم قهرمان مردم سومر بعهده من است.

211. 3-kam-ma aš [lu2] kur gig2-mi-ka2-lil2

ثالثاً: همه هر [انسان] موسیاه کوهستان (ایلام) ( با نشانه معرفه اسم ga یا ka2 مقصود بومیان اولیه ایلام است). را تحت حمایت خود قرار میدهد.

212. šu-e-me-en [go mo-na]-e

بعهده من است [ مرا فراخوانده] اند.

متاسفانه مترجم انگلیسی ku10 را که دو بار پشت سر هم در کتیبه در سطر 211 آورده شده است ، دوچندان

سازی کلمه ، و یکی از روشهای جمع اسم و فعل در سومری فرض کرده است ، و این تصور را نشان داده است ، که صفت هم جمع بسته میشود، ومقصود کتیبه را سیاهان ایلامی دانسته است. و با این پیش فرض چند سطر دیگر را

هم درست ترجمه نکرده است .

یکی از ku10 ها ، mi به گویش بختیاری و خوزی "مو" اسم است ، و دومی gig2 رنگ " سیاه" است . باوجود این ، درگویش های همسو با فارسی ، شب ، و موی (تیره) را به سیاهی تشبیه کرده اند.

در یکی از مقالات قبلی که عزیزانی آنرا در وبلاگ خود قرار داده بودند، عزیزی با تردیدی ملایم نقدی ارائه کرده بودند، که من از آن بی خبر بودم .

برای رفع ابهام موضوع و پاسخ در زیر آورده میشود. ابتدا باید گفت که مقصود ما از زبان خوزی در حال حاضر زبانهای شناخته شده شوشتری و دزفولی است .

متن بصورت ذیل است : ما برای نمونه دو جمله افعال سومری را که از دوره سلسله اور سوم در این کتاب آورده شده اند ، و سومرشناسان و آشور شناسان با ترجمه واژگان عبارت ها از طریق معادل اکدی آنها ، مفهوم کلی آنها را که جملات نفرینی است، شناخته اند، برای یک خوزستانی مثلاً شوشتری میخوانیم، ا و بیدرنگ بدون هیچ شناختی از کار سومر شناسان معروف ترجمه درست آنرا به فارسی معیار میگوید.

یقیناً او در ترجمه دو جمله زیر: کتیبه درس12 : nam-ĥa-ba-da-kur5-e نَم خا با دا کُر ِره

کتیبه درس15 : nam-ĥa-ba-an-da-kur5-ne نَم خا بان دا کُر ِر نهِ

خواهد گفت دوجمله جملات نفرینی هستند. معنی جمله درس 12 "( خدا) خواهنده دودمان او نباشد." یا بصورت درست تر " (خدا) دودمان او را نمی خواهد" و در جمله درس 15 معنی " خدایان ؟ یا مقدسین؟" خواهنده دودمان او نباشند. یا (خدایان) دودمان اورا نمی خواهند است، برای حل معما ، هر دو جمله را با زبان های خوزی تحلیل میکنیم:

توضیحات :nam-am شوشتری بمعنی " نمی آیم" nam = نمی و am - آیم ، و nam-ruwom دزفولی بمعنی " نمی روم" ، با وجود این ، چنین ترکیبی در اغلب گویش های همسو با فارسی هم رایج است.

مثال: شوشتری : nam- eshnasom بمعنی " نمی شناسم " در کردی مهابادی : nam-esnasom با همان معنی است . پس بعد از نشانه نفی استمراری یا حال بلافاصله ریشه فعل آورده میشود. درنتیجه اولین کلمه دو جمله سومری بالا مطابق گویش های خوزی بالا نفی حال یا استمراری است. و دومین کلمه بلافاصله بعد از آن ، ریشه فعل است . دراینجا ریشه فعل " خواستن " یا "خوا" است ، که نشانه سومری آنرا با " خا" نشان داده است.

ثانیاً ، بادا ba-da بمعنی" باشد" ، آینده مجهول است ، شعر بادا، بادا مبارک بادا را هم ما درعروسی ها شنیده ایم.

زبان سومری برای جمع بستن این فعل آنرا با میانوند جمع "ن" بصورت "باندا" ba-an-da بمعنی " باشند " جمع بسته است ، که امروزه بدیلی برای آن یافت نشده است . و مشخص نیست این تغییر چه زمانی دراین گویش ها اتفاق افتاده است .

ثالثاً ، kor دراغلب گویش های همسو با فارسی بمعنی " پسر" وبطور مجازی " اولاد " و عقبه است . ولی دراینجا چون فعل نفرینی است ، و هدف کتیبه تحقیر خلافکار است . از نشانه kur5 استفاده کرده است ، که احتمالاً " کُره" حیوانات و چهار پایان است . مثلاً " کره بز" .

رابعاً ، نشانه انتهائی e درحالت مفرد ضمیر ملکی ومفعول رائی است ، و ne انتهائی جمله دوم ضمیر ملکی جمع با مفعول رائی است. امید است ، به حل مشکل کمک کرده باشم .

 

شاد باشید . فریدون عباسی.


تاریخ : شنبه 5 مهر 1393
بازدید : 5073
نویسنده : فریدون عباسی

نسب نامه اولاد حیدر خان بختیاری ( بهداروند) شاخه محمودی

بروایات سلطانعلی خان محمودی

پیشاپیش از جناب آقای سیاوش خان محمودی محقق و نویسنده چند کتاب بخاطر دراختیار گذاشتن

این اطلاعات برای وبلاگ " تاریخ عشایر بهداروند و بختیاری " صمیمانه تشکر مینمایم . امید است

سایر اقوام نیز دراین امر مبارک و جاودانی کردن نام خاندان بزرگ حیدرخان و دیگر بزرگان خاندان عظیم

الدیوند ها مثل خاندان آزال پسر آرستم علاء الدین وند ( بویژه کمک آقای فرهاد رضائی بختیاروند لازم است .) , همراهی نمایند. ف . عباسی

چگونه شجره نامه یا درخت زندگی گذشته را تبدیل

به نسب نامه کنیم

بنظر میرسد ، مشکل اصلی اغلب کسانی که میخواهند ، این کار را انجام

دهند ، در مورد استفاده از نظام "کد" گذاری است ، و از طرفی هم

ارتباط افراد اصطلاحاًً "کر بو" را در یک خانواده پدر سالار و کسانی را که باید

مرتبط کنند بر اساس قاعده رعایت نمی کنند. و اصولاً درخت یا شجره شاخ

و برگ بسیاری دارد و در یک صفحه جا نمی گیرد. نمودار ذیل شاید برای این

کار بدون رعایت ( کدگذاری) مفید باشد .

اسم جد اولیه ( بن چک) طبقه اول

همسر و اولاد دختر( که در گذشته معمولاً مرسوم نبود)

اسم اولا پسر - مثلاً : مهراب - محمد - علیقلی- عبدال ...

نام پسران بالا جزء طبقه دوم قرار میگیرند، و برای هریک از آنها به ترتیب

بزرگتر به کوچکتر یک صورت مانند روش بالا شامل مثلاً اسم مهراب طبقه

دوم اسم همسر و اولاددختر و در اخر اسم پسران که طبقه سوم را تشکیل

میدهند ، آورده میشود و به همین ترتیب سایر طبقات زیر هم نوشته می

شود .

تذکر : این نسبنامه یک خاندان بزرگ را منظم میکند، که معمولاً یک نام

خانوادگی دارند.

بدیهی در مورد همسر و دختران و اولاد آنها متاسب با موضوع توضیحاتی در

جای خود در نسب نامه درج مثلاً همسر مهراب دختر جعفر قلی است.آورده میشود.

شاهمراد خان ( روایت این گوینده نام داود خان را پیشنهاد کرده است)

 حیدرخان │

اولاد پسر 1- اسد خان شیر کش 2- سلیمان خان

( همسر و اولاد دختر؟ حیدر خان) 

سلیمان خان 

اولاد پسر 21- محمود خان 22- حسین خان 23- داود خان

( همسر و اولاد دختر؟) 

21- محمود خان

  اولاد پسر 211- عبدالله خان

 

│ اولاد پسری ؟ ( به نوشته راوی سلطانعلیخان محمودی، اولاد پسر عبدالله

خان 12 نفر و اولاد دختر ایشان 9 نفر بوده اند ، که از 4 زن عقدی ایشان متولد

شده ا ند ، ولی اسامی اولاد پسر ایشان در نقشه ترسیمی مرنبط نشده اند.

و اسامی 5 تن از دختران و 4 همسرایشان هم وجود ندارد. بقسمی که

شجره نامه یا درخت زندگی تنها اولاد و نسل های بعدی دختران مرحوم

عبدالله خان را نشان میدهد. بدیهی است ، که این مسئله باید به کمک

سیاوش خان محمودی حل شود. در مورد اولاد پسری مرحوم عبدالله خان

آقای محمودی حضوری اسامی چند نفر از اولاد پسری ایشان را مهراب

خان (جد دکتر علیقلی خان )، محمد حسین خان ، داراب خان ، علی محمد

خان را ذکر کردند ، که باید کامل شود. )

اولاد دختر 212 - بی بی پیکر 213-

زینب 214 - زهرا 215- ماهی (همسران ؟) را هم نامبرده اند.

22- حسین خان 

اولاد پسری 221- رستم خان 222 اسکندرخان

(اولاد دختری و همسر ؟)

 رستم خان -221

( اولاد پسری ؟ دختری ؟ همسر؟ )

اسکندر خان -222 

اولاد پسری عجم خان

- 2221 عجم خان

- 2221 ( اولاد پسری ؟ دختری ؟ همسر؟)

قرار است به همت دو تن دیگر از نوادگان عجم خان نسب نامه اولاد ایشان

هم تهیه شود انشا...

داود خان 23 

اولاد پسر 231- عبدال خان 232- سلیمان خان

این نسب نامه کامل نیست و انشاال.. بکمک عزیزان تکمیل خواهد شد.

شاد باشید و ماه مهر را با مهربانی بدیگران دلپذیر تر کنید.

فریدون عباسی



:: برچسب‌ها: شیوه تنظیم نسب نام برای وبلاگ ,
تاریخ : شنبه 24 اسفند 1392
بازدید : 2034
نویسنده : فریدون عباسی

بنام و یاری آفریننده مهربان

علم سلاح جنگ شیطان است ، و صاحب سلاح را چون به اسیری برند بیشتر شرمساری برد.

شعر زیر بدون ادعای شاعری صرفاً بخاطر ثبت کلمات اصیل بختیاری و بویژه کلمات فاخری نظیر فعل کم یاب و بی نظیر " ترکستن " torekestan ( به آرامی حرکت کردن ) که در کتیبه مجسمه داریوش اول با متنی در باره آبراهه سوئزاست ، که او در مورد انتقال مجسمه خود از مصر به ایران ، بخاطرحرکت کند مجسمه ، از فعل زیبای " ترکستن " (خرامان خرامان رفتن) استفاده کرده است ، یا از کلمه بینظیر آرزو و آرزو داشتن که شاید از ده هزار سال تاکنون از کتیبه های سومری تا فارسی نو ساختار آوائی ماندگار خود را بدون هیچ تغییری حفظ کرده است . اگر سومرشناسان معنی درست این نوع افعال وکلمات اصیل ایرانی را درک کنند ، بخش اعظم مشکلات زبان سومری، بسود آن، که یکی از زبانهای اولیه ایرانیان و سایر گویش های همسو با فارسی است ، و بویژه فارسی نو حل خواهد شد .وظیفه دوست داران فرهنگ و تمدن ایرانی کوشش در جهت مستند کردن این تلاش های غرور آفرین است . (بطور قطع مردم و محققین ایرانی انتظار پاداش و القاب پر سرو صدای بیگانگان نظیر فلان السلطنه ، یا sir , و امثال آنرا ندارند . و با فروتنی در جهت اعتلای خانه مادری خود کوشا هستند، پس بیاری مردم و فرهیختگان آبادانی سرزمین خود را شتاب دهید . ). همینطور مواردی که اغلب در کتیبه های باستانی آورده شده اند ، اینها در کتیبه های سومری ، ایلامی ، بابلی ، اکدی ، آشوری و بسیاری منابع دیگر وجود دارند، بنظر میرسد وظیفه فرهنگستان ها علاوه بر معادل سازی و بومی سازی کلمات بیگانه ، یکی از منابع اصلی خود را هم باید کلمات گویش های همسو با فارسی قرار دهند ، مثلا چرا هنگامیکه در اکثر گویش های فارسی ما کلمه ای مانند " موج " داریم ، از کلمه بیگانه " پتو " استفاده میشود ، یا چرا مثلاً هنگامیکه برای قالیچه های پرز بلند خود کلمه بختیاری " خرسک " khersak را داریم ، ( خرس موی دراز دارد ) با هزینه بسیار احتمالاً یک کلمه مغولی - ایغوری ؟ " گبه " را که معنی آنرا نمی دانیم ، در دنیا بجای "خرسک " بنام خود تبلیغ میکنیم . این پاس داشت پارسی را کم رنگ میکند. یک ملت با تاریخ درخشانی که هرملتی آرزوی داشتن سوابق فرهنگی و تمدنی آنرا دارند ، نیازی ندارد ، تاریخ تسلط نکبت بار بیگانگان را با آب وتاب در متون درسی به زیان مردم خود تبلیغ کند. و نو آموزان خود را بدون هیچ نقد یا هوشداری وادار به آموختن آن کند . در زمانه ای که کشورهای دور ونزدیک بصورت جعلی برای تداوم استقلال خود و آمادگی گسترش و توسعه سرزمین های خود فرهنگ سازی میکنند ، مفاخر فرهنگی ، و تمدنی ما را از آن خود معرفی میکنند ، این بی دانشی است ، که ملتی تصور کند ، نیازی به اصلاح و بازسازی مناسب تاریخ وفرهنگ خود وپاسداری از آن ندارد. ما باید از گذشته و سرزمین هائی که از دست داده ایم ، پند بیاموزیم . بیگانه دوست سرزمین ( حتی غصبی ) خود است . حتی اگر ادعا کند ، ترا دوست دارد. بهوش باشیم تا خانه ما تنگ تر نشود ، و درتنگنا قرار نگیریم . اقوام ایرانی را دوست بداریم ، اختلاف افکنان بین اقوام زیاده خواهانی هستند ، که خواسته یا نا خواسته درخدمت منافع خود یا دشمن ملت ما هستند. پس برای بهروزی و توانمند سازی فرهنگی ومادی آنهارا با توزیع عادلانه منابع مادی و خدماتی ( و نه تبعیض) به یاری خدا در حد توان خود بیشترخشنود کنیم . زیرا رضای خدا در رضایت عموم مردم است . دانش های علمی برای دسترسی به توزیع عادلانه و اجرائی کردن آن و توانمند سازی نیازمندان واقعی وجود دارد . باید دراین راه که راه سعادت است گام برداریم . با توجه به" اصل عدالت " در مذهب مقدس شیعه امامیه ، که ترجیحاً برتر از" صفت عدالت " تلقی میشود ، و گفتار رهبر معظم " توسعه اقتصادی بدون عدالت " توجیه پذیر نیست . اسلام اجازه تملک من غیر حق نمی دهد، و در اسلام حق الناس مشمول مرور زمان نیست ، هیچ منعی برای رساندن حق به صاحب حق وجود ندارد ، و عدم برخورداری مسلمانان از حق خود پذیرفتنی نیست . ابوالحسن طبا ئی معروف به تقتقی در تاریخ فخری در باب مدیریت اسلامی جمله پر محتوائی دارد ، او در باره تقوا و ساده زیستی مدیر اسلامی همانندی جز امیر المومنین علی (ع) نیافته است ، و کوتاه میگوید : درمدیریت اسلامی " رئیس باید با رنج ریاست بسازد ". بی عدالتی خواست زیاده خواهان وطمع ورزان داخلی و خارجی است . که احتمالا اولی ها نادانسته تیشه به ریشه خود میزنند ، و دومی ها لاحول گویان در درون خود شادی میکنند. و برای آینده برنامه سازی میکنند .

لذا مردم ما نیازی به مدیران فاسد ندارند.

علم سلاح جنگ شیطان است ، و صاحب سلاح را چون به اسیری برند بیشتر شرمساری برد.

حافظ با شناخت مردم ایران که عموما ، در اکثر نقاط ایران از شرق و غرب تاشمال و جنوب کلاه نمدی داشته اند و هنوز هم بسیاری چنین هستند ، میگوید :

به خیر خاطر ما کوش کین کلاه نمد     بسی شکست که بر افسر شهی آورد.

یا سعدی میفرمایند:

کسی که استعانت به درویش برد   اگر بر فریدون زد از پیش برد .

یا اسدی طوسی گفته است :

به دو چیز گیرند مر ملک را    یکی زعفرانی یکی پرنیانی

زر ناب نام ملک برنوشته       دگر آهن آبدیده یمانی

زبانی سخنگوی و دستی گشاده    دلی همش کینه همش مهربانی

روشن است ، که ایشان ابتدا داد و دهش و سخنوری را اولی میدانند. این البته تجربه سنتی ما بود ، و از این قدیمی تر اکثر کتیبه های سومری تا سومری نو هزاران سال پیش برای رئیس و مدیر جامعه سه وظیفه عمده ، تامین ارزاق عمومی ، حفظ دین و آئین مردم ، و حفظ امنیت مردم ، را در صدر کتیبه های خود نوشته اند.

 

یک شعر بزبان بختیاری

شش بند شعر اول و بند آخر در وصف حضرت صاحب الزمان (ع) است . و ظهور آن حضرت از آرزوهای ما است .

اید اووید، بهار اووید (عید آمد بهار آمد)

لوه سُهر و تیه کال و می سیا یی سوزه ئی و کد بلند بالا سزایی

lawe sohr o tie sozo mi teloey mah washi wo kad bland bala sezaey

لب سرخ وچشم قهوه ئی و مو سیائی   سبزه ای و قد بلند ،شایسته بالا نشینی هستی

آسمون موایرسم به سیل افتو یا که وا مندیر بووم به مهر ایایی

asemon mo irasm be seyl afto    yak e wa mander boom be mehr eyaey

ای آسمان من به تماشای خورشید موفق میشوم   یا اینکه باید منتظر باشم تا او بمهر بیاید.

 

مه که زیده، مه مو مند زیر اورا ای خدا دی اور لات بس، بس نیاری

mah ke zide, mah mo man zir awra   ey khoda di awrelat bas, bes nayary

ماه که زده است، ولی ماه من زیر ابر(غیبت کبرا) پنهان شده است ای خدا دیگر( غیبت کبرا) بس است ، بر او ابر( غیبت کبرا) را نیاوری

شو اور سی عاشقوو تنگی ایاره      ای خدا ای اور لانه بس نداری

sho awr si asheqon tangi iyare    ey khoda ey awrelane bes nadary

شب ابری برای عاشقها دلتنگی می آورد     ای خدا این ابر( غیبت کبرای) خود را براو نگه نداری

مو هنی سیل ونم وو تی برَتم کاشکی کی سی ویدنت دیری نپایی

 

mo hani seyl wanom wo ti be ratom     kashkhikhey si waidanet diri napaey

من هنوز نگاه میکنم و چشم براه هستم ای کاش برای آمدنت تعجیل کنی

کاش گدی گُلا که یان ریت ابینُوم   وارهنه همه گلا په کی ایایی

khash godi gola ke yan to teym eyaey   wahrane hame gola pa key eyaey

کاش می گفتی هنگامیکه گل های سرخ بیایندروی مرا می بینی

گل ها همه تمام شدند،       پس کی می آئی

کرگل من ماله مون سی یار جونی         هی اگون ایسو ، اندی کی خو بیویی

korgal-on mem mal-le-mon si yar joni    hi agon isso adi key kho bi-o-ey

پسرها در آبادی ما برای یار محبوب خود       همیشه میگویند، اکنون آیا کی میخواهی بیائی

مشک دونه شینیدی هوله کنم سیت       مَنده بیدی نتری تا تیم ایایی

mashke done shinidi hol konom sit mande bidi natari ta teym eyaey

از بس مشک دوغ را بهم زدی برایت       نگران شدم خسته شده ای و نتوانی نزد من بیائی

تیر و تووسی ، تووته زدیر ابینوم     تش ودیدد چاله نه، تا کی اپایی

tir o tawsi, tawete ze dir ebinom    tash o dide chalete, ta key eypaey

تیر ( وردنه) توسی تخته وردنه زنی و تابه پخت نان ترا از دور میبینم   آتش و دود منقل را تا کی مراقبت میکنی

 

وری وا پا و بیو به گِرد پرزین     گرد پرزین شو تُروکِستُم که یایی

wory wa pa wo biaw be gerd parzin gerd parzin sho torokestom ke yawey

بلند شو و بیا اطراف پرچین     من گرد پرچین به آرامی حرکت میکنم که تو بیائی

اِ وسته چو منه مال زوایه هامون     تش بووت هم نی هِلن ز در دروایی

ewaste chaw mene mal ze wayehamon     tash bawt ham ni helen ze dar derawey

دلدادگی ما در آبادی شایع شده است  و خانواده پدرت نمی گذارند تو بیرون بیائی

خوو گُن یا لیش گُن ز آرزومون     خُت دونی، خدا دونه خُت بی وفائی

khowe gon ya lishe gon ze arezomon khot doni, khoda done to bi wafaey

چه خوب بگویند چه بد بگویند از آرزوهایمان    خودت میدانی ، خدا هم میداند که تو بی فائی

اید اووی سوزه اوید تو تی مون نیدی     ای خدا چاره بکن درد جدائی

eyd oweyd bahar oweyd to tey mo neydi  ey khoda chare be kon dared jodaey

نوروز آمد، بهار آمد ، تو نزد ما نیستی   ای خدا درد جدائی مارا درمان کن

سال نو سال بهروزی و سرفرازی انسان های شریف بویژه مردم ایران باشد . شاد باشید. و شاد کامی را تجربه کنید .

ف . عباسی



:: برچسب‌ها: علم سلاح جنگ شیطان است , و صاحب سلاح را چون به اسیر برند بیشتر شرمساری برد , ,
تاریخ : پنج شنبه 10 مرداد 1392
بازدید : 3576
نویسنده : فریدون عباسی

لوریمر و گویش بختیاری

 

دیوید لکهارت استیونسن لوریمر سروان ارتش انگلیس که از سروانی تا سرهنگی در کنسولگری های مختلف انگلیس در خوزستان و کرمان خدمت کرده بود، صرفنظر از کار سیاسی خود، به مسائل فرهنگی و زبانشناسی علاقه زیادی  داشت کتاب های مشهور او " قصه های ایرانی" که بیشتر متل های بختیاری و کرمانی است، و "گویش بختیاری و بدخشانی " است. در کتاب دوم که میتوان کار او را بسیار عالمانه توصیف کرد، کتاب از دو بخش تشکیل شده است، اودر مورد، زبانشناسی تحلیلی سخن میگوید بخش نخست کتاب که مفصل تر است، به گویش بختیاری اختصاص دارد، و از صفحه اول تا صفحه 126 را شامل میشود، و همانطور که خود میگوید: " من در سالهای اخیروقت خود را صرف مطالعه قابل توجه گویش بختیاری کرده ام، ومجموعه مقادیر بزرگی از اشعار محبوب و داستان نثر بختیاری از بزرگان آنها یا حداقل از طبقات  بسیاربا ذکاوت بختیاری، متعلق به برخی از بخش های اصلی از طایفه هفت لنگ ( زراسوند، بهداروند، دورکی)   گرد آوری کرده ام، و نوشته ام ، زبان آنها نشان میدهد، که ممکن است، به عقیده من ، بعنوان زبان معیار بختیاری سنجیده شود. ".

 ( تذکر:متاسفانه انتقال کپی معرفی نامه لوریمربرای علیقلیخان بختیاری بهداروند گویشور زبان بختیاری، بدلیل حجم فایل تصویری و امکانات محدود ما میسر نیست،و انشاالله در آینده آنرا نشان خواهیم داد، در اینجا چند سطر اول نامه و ترجمه آن آورده میشود.

Whose,(?) Consulate”

      Kerman

      26 . 10 .12

I have been warb(l)ing rive(?) a birth(?) with Agha ali Quli khan, Bakhtiari Bēdarwand, learning  the Bakhtiari dialect as his barbule …….

………………………………………………………………………

 

DLlorimer

 

 

 

 

برای رئیس (؟) کنسولگری

کرمان  

 

12/10/1926

من موشکافانه یک آموزش اولیه را در مورد گویش بختیاری بوسیله آقا علیقلیخان بختیاری بهداروند در حال فراگیری میباشم، که مانند خودش مشخصه جوامج اولیه را دارد.،

 

محل امضاء دی.ال. لوریمر

 

علیقلیخان با برادرش مهدی قلیخان تفاوت سنی زیادی داشت، وبعلت  تجربه اندک خود مانند بزرگان دیگر طوایف هفت لنگ نظیر زراسوند ، و دورکی که در تحقیق زبانشناسی گویش بختیاری لوریمر، ظاهراً بر خلاف نظر خان حاکم با لوریمر  همکاری کردند، آنها هم بنظر میرسد، موردبی مهری سردار محتشم ایلخانی قرار گرفتند، حداقل مهدیقلیخان بختیاری بهدارند، ناجوانمردانه ثروت خود را بخاطر اشتباه برادر کوچکش و ترس و بدگمانی  ایلخانی از دست داد، و همین موضوع بهانه ای برای غارت او شد. در مقدمه ذیل هم بطور مجمل و کلی غارتگری حکام محلی مورد انتقاد شدید لوریمرکه ناظر غارت گویشوران خود و منسوبین آنها شده بود، قرار گرفته است،

عملکرد انتقادی لوریمراز حکام بختیاری علاوه براینکه باعث زیان بسیاری از مردم بختیاری شد، تحت نفوذ سرسپردگان استعمار لوریمر به کشورش احضار و از مناصب وزارت خارجه با درجه سرهنگی کنارگذاشته شد، وتا آخر عمر مورد بی مهری دولت خود قرار گرفت.

 

  بخش دوم این کتاب در باره گویش بدخشانی است، که در حال حاضر از بحث ما خارج است.   او مقدمه گویش بختیاری را این گونه آغاز کرده اند.

 

1- گویش بختیاری (ترجمه ف. عباسی)

 مقدمه

عشایر بختیاری منطقه وسیعی از کوهستانهای جنوب کشور ایران را در تصرف دارند. این قلمرو در ناهمواری های مابین عرض و طول جغرافیائی 48” 40’ و 51”  شرق قرار دارد ، که در جنوب به دشت های رامهرمز،  ( که به گویش محلی رومز نامیده میشود) ، شوشتر و دزفول ، و درشمال  بوسیله کوههای بلند  نواحی چهار محال ، فریدن، و خوا نسار محدود میشوند.

مشخصه های ذهنی و جسمی بختیاریها ، و شیوه عادات و رسوم آنها، دلیلی محکم است، برای این عقیده که بختیاری ها مردمی ایرانی ،وازنژاداصیل ایرانیان هستند. این استنباط از طریق زبان آنها ، یا بواسطه طبیعت و موقعیت جغرافیائی سرزمینشان  ، که شامل یک مجموعه رفیع و صخره ای سلسله جبال پراکنده، یکباره جدا شده از دشت های پست سرزمین های خوزستان ، و مرکز نژاد پارسی در پیرامون اعراب پراکنده باشد،  تعریف نشده است.

بنظر میرسد، که احتمال بیشتر آن است، که بختیاریهای کنونی نمایانگرنیاکان باستانی خود هستند، که همان سرزمین اجدادی خود را در تصرف دارند، و همان شیوه مشابه زندگی اجداد بسیار کهن خود را دنبال میکنند.

 بسیاری از نسل های بختیاریها در دو دسته بزرگ تقسیم شده اند، که بصورت قبایل هفت لنگ و چهار لنگ شناخته میشوند. برتری و تفوق همه  بختیاریها امروزه ( در زمان لوریمر) دردست طایفه هفت لنگ قرار گرفته است، یکی از بخش های فامیلی که حکومت را بدست آورده اند، افراد آن تحت عنوان خان های بختیاری ( خوانین بختیاری ) نامیده میشوند، آنها این مقامات را برای  بخشی از آنچه آنها در سالهای اخیر در سیاست تهران بازی کرده اند، بعنوان قدردانی دارند، آنها شهرتی اروپائی بدست آورده اند، و علاوه بر آن در زمانهای مختلف درسایر مقامات و ارکان حکومت از آنها تجلیل شده است.

چنین دیده میشود، که نژاد این خانواده طایفه هفت لنگ چنانچه گفته شده است، دراصل از یک پسرک طایفه پاپی لر باشد. او کسی بوده است، که بوسیله مردان طایفه پاپی تحت تعقیب بوده است ، و از قبیله خود رانده شده است، و عنصری یاغی محسوب شده است، و ناچار به سرزمین بختیاری در غرب لرستان پناهنده شده است.

تا اواسط قرن اخیر که گروه طوایف چهارلنگ حاکم بلا منازع بختیاری بودند، جعفرقلیخان (دورکی) پدربزرگ خوانین فعلی ، خانی بود، که نفوذ خود را در طایفه هفت لنگ گسترش میداد، وتفوق خود را تثبیت میکرد.

 دراین زمان چهار لنگ از حیث تعداد نفرات کمتر ، واز نظر مکانی  محدود تر بودند، ودر مکانهای محدود جنوب شرق منطقه خود حضور دارند، ولی کم و بیش به یکجا نشینی روی آورده اند، اما عشایر چهار لنگ در  محدوده های شمالی ، جنوبی کوچروی میکردند.

اکثریت بسیار بزرگی از طایفه هفت لنگ این زمان زندگی عشایری دارند، و کوچنده هستند، ودر این دوره گردش فصلی کوچ شان تمام منطقه مرکزی سرزمین قلمرو خودشان را پوشش میدهد.

در زمستان آنها بین تپه های کوتاه و تموج دره های دشت خوزستان پراکنده میشوند، و ریشه میدوانند، ولی با رسیدن اعتدال بهاری شروع میکنند، به حرکت به طرف شمال و سپس تدریجاً راه خود را بسوی تپه ماهور های ارتفاعات مرکزی سلسله جبال سرزمین های فلات های مرتفع، سرزمین های بلندی که مرز آن با شیب طولانی بطرف پائین به ایران مرکزی وصل میشود. باز میکنند

فصل پائیز دو باره دیده میشود، که آنها بازعملیات صعب العبور خود را در امتداد مسیر های موثر ناساخته بالای سلسله جبال باز میکنند، و با کثرت تردد برای کوچ زمستانی خود آن راه را(کوبیده و) آماده میکنند.

هرچند عشایر کوچرو،  در اصل در سرزمین های مرکزی برای چرای گله ها و رمه های احشام خودذینفع هستند، ولی آنها به روش قبایل بنی اعمام لر خود یعنی چوپانان مستقر در تنگه های سخت  لرستان که کشاورزی هم میکنند،  توجه نشان نمی دهند.

درحقیقت ، بسیاری عشایربختیاری دو مجموعه از درو و چیدن محصول کشت و زرع گندم، جو،و سایرموارد دارند، یکی درپائیز در سرزمین های کوهستانی (ییلاق) و دیگری در بازگشت تابستانی خود از گرمسیرکه محصول دوم را درو میکنند، و دوباره کاشت گندم و جو در گرمسیر( سرزمین های گرم) را در زمستان انجام میدهند، وبرای اینکار برخی از افراد قبیله برای درو و برداشت غلّه در بهار در گرمسیر میمانند، و با ایل بسوی ییلاق نمی روند، و پس از برداشت محصول به ییلاق میروند.

مردان عادی ایل فاقد هرنوع آموزش کلاسیک هستند، و معلومات و آگاهی از جهان خارج از ایل  ندارند. باوجود این، آنها ممکن است از شهر های همسایه برای داد وستد  ویا تهاتر کالا دیدن کرده باشند. ولی اقتضاء فعالیت آنها کوچروی ، و روبرو شدن  با هردشواری و خطری درسلسله جبال و رودخانه های نا آرام مسیر کوهستانی است، که در مقابل آنها در تحولات آب و هوائی زمستانی قرار دارد، وعبور ازاین موانع به هوش و توان حرکتی بالائی نیاز دارد، تا آنها را سالم به مقصد برساند.

این گونه مردم معمولاً نادان یا کند ذهن نیستند، بلکه نیاز متواضعانه کشاورز اغلب چنین است، و کوچنده برای علفزار باید  ترکیبی از یک قلدرگردنه ( جنگجوی بی باک)، و یک چوپان دشت نشین مثل اسکاتلندی ها باشد.

بختیاری ها از این نظرنسبت به چوپان های دشت نشین، بیشترخصلت مردمی جنگجوو قلدر(Rob Roy) را در خود دارد، و طبیعت آنها این گذران را برای آنها هنگامیکه کارهای خود را ترک میکنند، فراهم کرده است،  و آنها نسبتاً مهاجم و غارتگرو پس از آن دارای احساسات شاعرانه، یا فلسفه دینی هستند.

محیط های آنها و همسایگان آنها با هم قابل مقایسه نیست ، چنانچه بختیاری مردمی زور گودارد، نه اینکه نا آشنا به خلاف کاری باشند. اگر تحت نظام نسبتاً روسای قدرتمندی باشند، بزودی این ستیزه جویان یا اخم و تخم کننده با همسر ، یا تهاجم نا راحت کننده خودشان به یک برادر بختیاری   با ممارست اصلاح میشوند، یا بیشتر از آن، آشوب ناشی ازتهییج و تحریک و خطر حمله و تهاجم آنها به یک طایفه همجوار رفع میشود، و اگر دزدی های کوچک و دله دزدی باشد اغلب با نیروی نظامی و سایر اقدامات متهورانه میتوان محل را پاک سازی کرد،  این به این معنی نیست، که همیشه چنین باشد. حداقل مردمی از نژاد اصیل و خصلت  جوانمردی، هنوز چنین رفتار تهاجمی ندارند.  از طریق قانون و محکمه هم با دزدی میتوان برخورد کرد، و سوگند  دروغ  ، سفسطه ، مغلطه را نپذیرفت ،  و سایرجرائم عملی را هریک ازبین برد، من تردید ندارم، که مرد ایل   بختیاری بزودی ، مهارت خود را اگر مجال ابراز وجود خود را داشته باشد، ثابت میکند.

حکام مردم بختیاری ،  که در محدوده خود به مردم متواضع خود ستم میکنند، وبا قتل و غارت و فسق و فجور بر آنها فرمانروائی میکنند، بر مردم خود بیداد گری میکنند. متاسفانه این شیوه تمام حکام محلی طماع ایرانی برای پول و ثروت اندوزی است. صرفاً استثنائاتی هم وجود دارد، که چنین طمع ورزی به اموال و دارائی مردم خود و همسایگان را  ندارند، و نمی خواهند، که اموال دیگران را به خود منتقل کنند.

بنا براین ، من اینحا در باره بد اخلاقی وفقدان اخلاق حسنه دربرخی بختیاری ها نگران هستم. ولی برای تحقیق در زبان آنها ،که موضوع مورد علاقه من است، با توجه به این زندگی و عادات برای دخول به ارزیابی موقعیت آنها که موثر در مراتب و طبیعت گفتار آنها است،  توجه خاص میکنم.

ما مشاهده کرده ایم، که بختیاریها نوعاً زندگی شبانی و گله داری دارند، که چادر نشینی نامیده میشود؛ ما مشاهده میکنیم ، که مرد بختیاری همچنان هم یک زارع است، و سرزمین او طبق شیوه زندگی او بسیار وسیع ومرتعی و جنگلی و محل وحوش است، و آنکه اوبطور دائمی در مقابل این طبیعت وحشی بی حفاظ است، برای گرما و سرما ، برای باران و برف ، و وسیله سوخت خشک درمضیقه است. تمام اینها وضعیت های بدیهی و منطقی  برای متنوع کردن یک فهرست لغت شایسته برای روبرو شدن با آنها است، برای وضعیت آنها این مواد خام  در مکالمات با آنهامورد نیاز هستند.

زیرا  شیوه گفتار ، بختیاری ها یک گویش مستقل محلی است.

حیوانات و نام کوه های محل سکونت آنها  برای ورزیدگی در زبان  انس گرفته با آنها موثراست، اما فرصت مناسب مورد نیاز ، از طریق یک دره  یا دامنه های تپه ها برای مکالمه با آنها فراهم میشود. مرد ایل کمتر رفتار و گفتار ساختگی دارد. بنابراین، او مناسب زندگی کردن در یک مذاکره در یک اطاق شلوغ نیست، از طرف دیگر، او قاعده خاصی بصورت مهارت شایسته در سخن گفتن صریح و سلیس دارد.

برگشت از مکان واحد بیرونی  سال اخیرشان ، به بخش بزرگتر سرزمین آنها یک نقل و انتقال کوچک ظاهری بود.  اکنون جاده لینه(Lyneh) یک جاده بسیار شلوغ از کاروانهای عشایرهمراه هم از شوشتر، دزفول، چهار محال و بطور نسبی الاغ ها یا شتر های  ساربان عرب  دیده میشوند. ولی این رفت و آمد برای مسیر جاده محیود شده است، و سیاه چادر ها و طوایف اطراق کرده خارج از جاده کم دیده میشوند.  از سوی دیگر، گستردگی معاملات تجاری عشایر با شهر های شوشتر، دزفول، رام هرمز و اصفهان قابل ملاحظه است، آنجا مرد عشایری کالای سنتی تولیدی  و گله قابل فروش خود را  برای فروش عرضه میکند، و لوازم مورد نیاززندگی خود را تهیه میکند. همچنین خریدهای آنها کالاهائی مانند شکر، قند، چای،و پارچه های بافته شده ازتمام انواع را شامل میشود، که مزین به مواد ونقوش اصلی پوشش آنها باشد. تمام ابزار آلات آهنی ومسی آنها مانند بیل و بیلچه آهنی،  داس درو،بیل و ابزار آهنی گاو آهن نظیر تیغه ها  وغیره، رکاب ها و دهنه های آهنی اسب سواری ، بعلاوه کماچ، دیگ، کتری و قوری وپارچ مسی خرید های مخصوص عشایر هستند.

گذشته از این، بختیاری ها اغلب ارتباط  خصمانه ای با طوایف همسایه دارند. در غرب آنها طوایف لر قرار دارند، بخصوص با دیرکوند ها و سگوند ها مشکل دارند، و در جنوب شرق کهگیلویه است، تما م اینها مانند بختیاری ها ایرانیان اصیل هستند، و گویش گفتاری آنها تفاوت زیادی با هم ، و با بختیاری ها ندارد. در شمال همسایه بختیاری ها آبادی های ایرانیان فارس زبان است،  دهکده هائی که بامردم چهار محال و فریدن زندگی میکنند. با وجود این،  در شرق آنها همسایگانشان طوایف ترک نژاد قشقائی هستند، ودر طول همه مرز جنوبی آنها تنها  سه شهر ذکر شده در بالا(شوشتر ، دزفول و رامهرمز) و تعدادی آبادی ، خانه های طوایف عرب خوزستان پراکنده اند.  یک جمعیت عرب اصیل ( عرب های کمری .م) حتی بین سرزمین بختیاری بصورت بخشی از بختیاری ها زندگی میکنند. آنها را عرب گاومیش دارGamesh

می نامند. از نام آنها مشخص میشود، که کار آنها داشتن گله هائی از گاو میش است. گاو میش از احشام خاص طوایف بختیاری نیست.

ازاین قرار،  با توجه به موارد ذکر شده در بالا آثار ماندگار خارجی که ممکن است، درزبان بختیاری رخ داده باشد، بشرح ذیل هستند:

1-   اثر گویش های فارسی شهرهای ذکر شده دربالا

2-   تاثیر گویش های لری و گویش های کهگیلویه روی زبان بختیاری

3-   تاثیر زبان های ترکی و عربی روی زبان بختیاری است، که مجموعاً برای زبان بختیاری بیگانه اند.

با وجود این، منابع نوسان ساز بیشتری از تاثیرات اثر گذار افق ذهنی و نگرش زبان ایلی وجود دارد، که مقادیری کلمات مورد نیاز را شکل میدهند.

من نمی توانم دقیقاً بگویم ، چه وقت برای اولین بار خوانین بختیاری شروع به بازدید از پایتخت ایران کردند، ولی مطمئناً کمتر از بیست یا سی سال نیست، که سردار اسعد ( حاجی علیقلیخان) اولین بار به تهران آمد، و در چند نوبت ده یازده ساله پیش چندین خان مدعی از فامیل ایشان از بستگان ایشان زمانی را در پایتخت گذران کرده اند.  موضوع اولیه هریک از بازدید گنندگان بالا  از پایتخت، بدست آوردن غنیمت وزارت ایرانیان و ثروت برای فامیل خودشان بود، زیرا که او یک عضو خانواده بود، که چشم طمع به پست های مهم دولتی نظیر ایلخانی و ایلبیگی  داشت، که این مقامات بوسیله حکومت مرکزی برقرار شده بودند، واز طریق حکومت مرکزی به رسمیت شناخته میشدند. وصاحب این القاب رئیس بزرگ ایل بختیاری شناخته میشدند.

یکی از روسای کنونی ایل لطفعلیخان امیر مفخم ، چندین سال ، در خدمت ولیعهد محمد علی میرزا بصورت فرمانده گارد محافظ ولیعهد در تبریز بود.

بعد ها، بخشی که چند خان و پیروانشان  درتلاش بین جبهه " قانون اساسی"  و محمد علی میرزا نقش بازی کردند، حالا  او را محمد علی شاه کردند. و چگونه آنها بعداً او (شاه)را خلع کردند، و ایران را با یک نخست وزیر و یک هیئت دولت اداره کردند،  آیا این با اطلاع مردم بود؟. تحت این رژیم   آنکه موفق شد.،(روسای) بختیاریها بودند.  همینطور چندین والی یا حکومت محلی ( توسط خوانین بختیاری) تشکیل شد. برای مثال: در استان های اصفهان ، یزد و کرمان.

دلیل تمام این اتفاقات آن بود، که نه تنها تمام روسای خوانین ، بلکه همینطور هم صد ها هوادار آنها ، در سال های اخیر در تهران و شمال ، بعلاوه چندین مورد شهرهای اصلی دیگرایران حضور داشتند، و چشم داشت آنها ( به ایران) نسبتاً گسترده شده بود.

درحالت نا آگاهی به این مفاهیم، افزایش آشنائی بختیاری ها بصورت اولیه به ایران وافزایش فرهنگ پذیری آنها باعث توسعه فهرست لغات آنها شد.  تنها این موارد باعث فراگیری و غنای زبان آنها نشده بود؛ بختیاریها حالا بجای قلیان سیگار دود میکنند، و یک شمار از اعیان آنها به تریاک معتاد شدند.

اثر دیگر این مهاجرتها از ایل به خارج ، این مسئله را  برای ساختار لغات  کنونی بختیاری برای بیان کردن  بسیارمشکل کرده است، که گفته شود لغت مشکوک کی و از چه منبع خارجی  عناصرش در زبان بختیاری پذیرفته شده است. کلمات عربی و ترکی ممکن است، ابتداً از زبان اعراب یا قشقائی ها وارد زبان بختیاری شده باشد، یا آن کلمات ممکن است، از طریق همجواری با واسطه های ایرانیان در تهران وارد زبان بختیاری شده باشد.

تمام  حروف بختیاری ابتداً با وضعیت و سلاست زبان فارسی شکل گرفته اند. ویا با لحن و لهجه تهرانی یا کلام فاخر یا تصنعی ساخته شده اند، و لهجه بختیاری با این کلمات عامیانه فراهم شده اند. کسی که  بختیاری را بصورت من در آوردی از لهجه مردم عوام تهران  چنین بخواند، و بنویسد ، برای زبان مستقل بختیاری فرهنگی ،و ندرتاً یا هرگز نظام نوشتاری اختصاصی ایجاد نمی کند.

مسئله مانند بازگشت به نقل داستان گفتاری یا نوشتاری جنگجویان وایکینگ و ماجراهای آنها در سرزمین های بیگانه است، که روی دریاهای بیگانه فتوحاتی کرده بودند، و برای مردم خود بازگو کرده اند، ومشابه آن دراین طریق بختیاریها در  بازگشت به ایل بی تردید شرح سفر به پایتخت و شهر های ایران و پیروزیها و خوشی های خود را وسردار و فرمانده خود را و نقش خود را در سیاست ملی بازگو خواهند کرد؛ و این کلمات جدید نمیتوانند، بطور کامل  در محدود فهرست لغات بومی کوچروی ودهقانی آنها قرار داده شوند.

بختیاری ها ی کوچرو درگذشته اعتمادی به خاک پایتخت نداشته اند. چند تن از خوانین مسن تر از پاریس و لندن دیدن کرده بودند، وبیش از یک پسر خان بود ، که در سویس و یا لندن در  مدارس آنجا درس میخواندند.  هرچند ما نیاز نداریم ، بدانیم، کدام بختیاری طرفدار فرانسه، یا انگلیس است، واز زبان مادری دور شده است. تاثیر زبان اروپائی آنها این پسران خوانین را بیشتراز مرد ایلی بودن دور کرده است، و مردان ایل را بسوی گرداب تمدن اروپائی کشانده است.

فرجام عمومی  زبان بختیاری ممکن است، مانند تمام زبانها که نمرده اند، یا درحال نزع هستند، گریبان زبان بختیاری را بگیرد، زبان بختیاری رشد میکند، و عناصر جدیداضافه بر کلمات بومی با آن جمع و ترکیب میشوند، ومحدوده کلمات مرد ایل از دید آنها گسترده تر میشود. ومحدوده جغرافیائی آنها دورتر از مسکن بومی آنها میشود، و آنگاه این جریان احتمالاً ادامه یافته تا رفته رفته گویش آنها در لغات و دستور زبان بهم نزدیک میشود، و شکل میگیرد، و بیشتر و بیشتر به شکل فارسی معیار نزدیک میشود.

با وجود این، قبل از آن روزهای بسیار طولانی خواهد گذشت، تا اسم ذات ها، اسم مفعول ها هر روزه از زندگی گفتاری کنار گذاشته شوند، یا شکل صفت ممیزه آنها تمایل به راه دادن به فارسی عامیانه دهد، و این چنین مواد جدید در زبان مادری ایل ماندگار میشوند،که تا دور دست ها در تاریکی های  چادر سیاه های آنها در دره ماهورها رخنه میکند.

بختیاری  برای سالهای زیادی توجه وعلاقه  قسمتی از اروپائیان را بخود جلب کرده بود. آنها آگاه شدند، که درحقیقت، می توان از مراجع تاریخ ایران  به تاریخ بختیاری برسند،  ولی بختیاری مانند یک مردم بروز و با تاریخ مشخص نبودند، و آنها بوسیله سر- هانری .لیارد به دنیا معرفی شدند.لیارد کسی است، که در سالهای 1840-42 در یکی از خانواده های مهم بختیاری هنگامیکه صاحب خانه رئیس ایل چهارلنگ بود ، زندگی کرد، ونگران سرنگونی او بود، که هنوز حاکم بود.

جهانگرد دیگرکه از بختیاری دیدن کرد، منشی سفارت روسیه درتهران De Bode     است، بعلاوه او در 1-1840  از آن سرزمین بازدید کرد.

ارتباط دائمی بین بختیاری و انگلیس وجود داشت، با وصف این،  جهانگردی در بختیاری تنها بوسیله سرگرد H. A. Sawyer در سال 1890 آغاز شد، آنجا خانم بیشاب هم در همان سال در بختیاری سرگردان شد. مدت کوتاهی قبل از آن بین سال های 90-1889 لرد کروزن در سرزمین بختیاری سیاحت کرد،  و بهترین دانسته های ایل بختیاری تا کنون در لابه لای اوراق کار استادانه او بنام " ایران و مسئله ایران" جسته جو میشود.

با وجوداین، در تمام این سالها نسبت به گویش بختیاری توجه اندکی شده است. من دور از دسترسی به کتابخانه ها و جدائی از کتاب های خود قرار داشتم، و نمی توانستم با اطمینان از نتیجه کار سخن بگویم، ولی عقیده داشتم، که اندکی کلمات بختیاری بوسیله لیارد در جلد شانزدهم JRGS ، و بوسیله Houtum Schindler در جلد سی و هشتم ZDMG  (1884) صفحات 116-43  وجود دارد، ولی هیچیک از این منابع را نمی توانستم استفاده کنم.

تنها مطالعات منظم گویش بختیاری که باید دیده شود، شامل کار Oskar Mann’s Die Mundarten der Lur Stämme im sűdwestlichen Persic ، برلین ، از Georg Reimer, 1910  بود. Mann  پانزده یا شانزده برگ از نمونه نثر و شعر بختیاری را با ترجمه آلمانی آورده بود، که بعنوان مقدمه با مقداری اظهار نظر درگویش های مختلف لر ، شامل بختیاری وغیره  دنبال شدهاست،که با ترکیبات لغوی همراه بود.دلائل بررسی های "مان" تا جائی که ادامه داده است، مفید هستند، ولی آنها به این معنی نیستند، که خالی از خطا هستند.( در این ترجمه او دوبار گفته است، که ضمیر بختیاری " ایسا" (ایس) بمعنی "شما" معادل ضمیر جمع Sie آلمانی است، ولی در فهرست لغات خود او معادل آنرا در معنی جمع فارسی "ایشان" معادل ضمیر sie آلمانی آورده اند، و در صفحه 28   دوباره او آنرا جمع "ایشان" ترجمه کرده اند.

من در سالهای اخیروقت خود را صرف مطالعه قابل توجه گویش بختیاری کرده ام، ومجموعه مقادیر بزرگی از اشعار محبوب ونثر داستانی  بختیاری رااز بزرگان آنها یا حداقل از طبقات  بسیاربا ذکاوت بختیاری، متعلق به برخی از بخش های اصلی از طایفه هفت لنگ ( زراسوند، بهداروند، دورکی)   گرد آوری کرده ام، و نوشته ام ، زبان آنها به عقیده من نشان میدهد، که ممکن است،  ، بعنوان زبان معیار بختیاری شنیده شود.

درشرایط موجود، این وجودزنده گویش بختیاری متفاوت از فهرست لغات و الفاظ ممکن است، پذیرفته شدنی باشد، و دراصل وجود دارد، ولی اثبات کردن و رده بندی تمام گونه های گویشی آن دقایق بیشتری نیازخواهد داشت، و گسترش تحقیقی آنرا که ممکن شود، برای خود بعهده میگیرم ،  با وجود این، مواد در دسترس من نسبتاً جامع و نشانگرآن است، و آن باید کافی برای نشان دادن مقصود من باشند، که رئوس مطالب کلی آواشناسی زبان بختیاری از آن  نتیجه گیری شود.

بطور طبیعی کار قابل توجه  در تلفظ خاص مصًوت ها وجود دارد. آن یک پدیده از هریک زبان بیان نشده مستثناء شده است،والبته آن بطورویژه در آنجا که قرار میگیرد،یا اثرگیج کننده  یک متن ناپدید شده، نشانداده میشود.

من زبان فارسی معیار را مبنای فوری مقایسه انتخاب کرده ام، زیرا که مقایسه بیشتر از هر نقطه نظر تردید آمیز دیگراشخاص، برای دانستن زبان، وبرای مقاصد کاربردی زبان  مفید تر است.

واژه شناسی یا قبلاً توانست، صورت های معادل فارسی معیاررا با معادل آنها از پارسی باستان و اوستا  تطبیق دهد، یا آن توانست، بسیاری از کمک ها را در انجام کار در جای دیگر انجام دهد. بنابراین، بطور کلی من  نشانگر های مختصر صدا های کهنتررا که نشان داده شده اند، بدست داده ام.

من یک مجموعه قابل قبول نشانگرکلمات برای تصویر کردن گسترش  صدا های گوناگون فراهم کرده ام، و بعلاوه صدا های آغازینی که درکلمات خواهند بود ، که در انتهایی حرف تعریف معیًن مربوط بکلمه  قرار دارد،و همراه با تمام کلمات درمتن ذکر میشود، همه را آزموده ام.

برای من دراینجا ممکن نیست، از طریق مسائل واژه شناسی موضوع را بیان کنم، ولی بهر حال، تفاوت بین زبان بختیاری وزبان گفتاری متداول فارسی  بطور قابل توجهی ژرف نیست.  موارد اختلاف زیر قابل ذکرهستند.

 1- نشانه های جمع موضوعات جانداران معمولاً در بختیاری با پسوندهای nū- (درفارسی –ān ) و-gèl ، -yèl آورده میشوند.

2- یک پسوند –ke گاهی برای نشان دادن ضمیر اشاره برای اسم استفاده میشود.مانند pīā-ke (پیاکه) آن مرد

تذکر- نشانه های حرف تعریف معین با نشانه ke- در بختیاری ka- درشوشتری و سومری و ku- درگویش های شمال خلیج فارس و صورتهای مشابه آن در گویشهای دیگر هم خانواده فارسی نیزبا یکی از این سه صورت بالاشناخته میشوند، و نشانه حرف تعریف معین هستند، وهمانطور که لوریمر در مثال انگلیسی خود ذکر کرده اند. معادل the است.

3- نشانه پسایندی سوم شخص مفرد زمان حال فعل ،ē - یا a -است. برای دوم شخص جمع نشانه īn - استفاده میشود، و برای سوم شخص جمع an, -en - بکار میرود.

4- برای ساخت ماضی نقلی پسوند ē - را به صورتهای ماضی مطلق اضافه میکنند.       ( تذکر: زبان بختیاری  فعل "است" ومشتقات آنرا ندارد. م) مثال avēdum  آمدم، در ماضی نقلی تبدیل به avēdumē  آمده ام، میشود.

5- پیشوند - mī  فارسی در فعل استمراری در بختیاری( و سومری..م) تبدیل به- i میشود.

6- صورت های فعل "شدن" فارسی، دربختیاری ( وسومری .م ) یافت نمی شوند، و بجای آن ازصورتهای مصدر wo i bīdan  ( بنظر تلفظ wawbidan درست تر است.م) استفاده میشود. صورت های" باشم " و غیره یافت نمی شوند، و با صورت های bīdan وجوه التزامی یا شرطی را میسازند.

7- ساختار همراه با زمان گذشته افعال متعدی مشابه زبان فارسی هستند.

 

اختصارات در مورد منابع  ، بکاررفته در تحقیق لوریمر

Afγ        افغانستان، پشتو

Air,Wb  کتاب فهرست لغت پارسی باستان بارتولومه

Ar       عربی

Ary     آریائی

Av      اوستا

G.Av  گاتهای اوستا

Y.Av  اوستای نو

Bx       گویش اکتسابی بختیاری از فارسی نو

G        گویش زردشتی اکتسابی از فارسی نو

G.I.P  زمینه های آوا شناسی زبان فارسی

H          P. Horn   زمینه های ریشه شناسی زبان فارسی نو 1893

Ha     H. Huschmann  مطالعات زبان فارسی 1895

Ir       ایرانی ها

Kurd   زبان کردی ( بیشترین نقل قولها از دستور زبان کردی  Luzace, 1913 نوشته E. B. Soane  هستند.)

Kn. P.  گویش اکتسابی کرمانی از فارسی نو

Mn. P  فارسی نو ( معیار و ادبی)

n   اسم

O.C.P فارسی گفتاری  معمولی

O. P   فارسی باستان

Paz    پازند

P. Ar  کلمات عربی کاربردی در فارسی، ولی اگر کلمه در فارسی ماندگار شود، تنها از Ar استفاده میشود.

Phl   زبان پهلوی

Skr  زبان سانسکریت ( شامل ودا ها)

St    فرهنگ لغت فارسی - انگلیسی  اشتاینگاس

Tol  تولمن ، متون و لغات کهن فارسی 1908

T     زبان ترکی ( نقل شده بوسیله اشتاینگاس).

 

تذکرات

1- خط کج بالا حروف نشانگر تکیه صدای حرف است.

2-  نشانه ║ بین دو شکل ، نشانگر آن است، که هردو صورت استفاده میشوند، وثبت میشوند.

3-  یک نشانه سوال فبل از یک کلمه یا جمله نشانگر تردید در این مورد است، که آن کلمه یا عبارت حقیقتاً در زمینه ائی که نشان داده شده است کاربرد دارد، یا درست استفاده شده است.

4 یک علامت سوال بعد از کلمات Bx نشانگر این تردید است،  که آیا به این صورت وجود دارد، یا صورتی درست است. وعلامت سوال بعد از یک کلمه انگلیسی یا فارسی نو نشانگر این تردید است، که آیا معنی آن کلمه در برابری با فارسی بدرستی  نشان داده میشود، و آیا آن مطابق Bx است.

در دنباله این کار عادی من از ریشه ها و صورت های که در خود  صورتهای غیر افزوده به ریشه  زبان سانسکریت نقل قول کرده ام. در ادامه از بارتولومه صورتهای با رشه افزوده شده کلمات اوستائی را ارائه کرده ام.

بنابراین ریشه اوستائی کلمه را Av. √bav-  و ریشه سانسکریتی را با Skr.√bhū  نشان میدهم.

نشانه پس از یک مصدر فعل به معرفی  پایه وجوه فعل خدمت میکند. مثال : دیدن، بین.

 

آواشناسی زبان بختیاری

صدا های اصلی و صدا هائی که من در زبان اکتسابی بختیاری  از فارسی =Bx بازشناسی کرده ام.:

 

مصًوت ها یا حروف صدا دار

 

ā (ă)                  å                                              

a                       à      

ē                       è                       e

ī                        i

ū                       u

ō                       o

ai                      ei                      au                        oi

 

                             

 

صامت ها یا حروف بیصدا

 

کامی                               حلقی، پسکامی یا تو گلوئی

 

k (ki)                                                            č

g (gi , gg)                                                     j

x                                                                  y

γ

q

 

                

:: برچسب‌ها: نامه لوریمر به علیقلیخان بختیاری بهداروند معلم زبان بختیاری لوریمر ,

به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 124
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com