عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1953
نویسنده : فریدون عباسی

ارت ها یا اشکانیان سکائی آریائی نیستند . آنها سومری ، خوزی، ( شوشتری ، دزفولی) ، شول، و لر وبختیاری

پارت ها یا اشکانیان سکائی آریائی نیستند.

آنها سومری، خوزی( شوشتری، دزفولی)، شول، لر و بختیاری هستند.

 

ما ادعا میکنیم ، اولاً : یکی از دو زبان اصلی سومری ها مربوط به  اشکانیان یا پارت ها ی بعدی              ( خراسانیها) است.

ثانیاً : دین آنها زردشتی نبوده است. بلکه به آئین  سومری بوده اند. و برخلاف نظر غربی ها سومری ها خدایان متعدد نداشته اند، و خدای " ایلو" را ستایش میکردند. و نام های متعددی که بنام خدایان و الهه های سومری ذکر میشود . اسماء همان خدای واحد و برخی مقدسین هستند، وستاره پرست نبوده اند. آثار یکی از مراسم مهم سومری در تمام سرزمین ایران  بغییر از خراسان ، با اکتشافات باستانشناسی کشف شده است.

ثالثاً : خاستگاه آنها در دوره پیش از تاریخ " شولستان" یا" کهگیلویه وبویر احمد"  شوشتر، دزفول وکلیه مناطق ایران بجز خراسان کنونی بوده است . ولی بزرگترین یادگار زبان آنها هم اکنون در خراسان بجا مانده است.

ما در آینده برای هریک ازاین ادعا ها دلائل و مستندات زبانشاسی و باستانشناسی را ارائه خواهیم داد.

+ نوشته شده در  جمعه هفتم اسفند 1388ساعت 11:11  توسط فریدون عباسی  |  یک نظر

راز ماندگاری زبان پارسی

راز ماندگاری زبان پارسی  یا زبان لری

 

تاریخ پیش از اسلام و بسیار کهن اقوام لر ، کهگیلویه و بویر احمد ( شولستان ، و شول ها) ، بختیاری ها ، و عشایر لر زبا ن فارس و بنادرو جزایر خلیج فارس  در غبار تیره ای از ابهام فرو رفته است ، هیچ منبع و نوشته ای از گذشته این اقوام  بطور مستقل از تاریخ و زبان آنها سخنی نگفته است، گسترده گی زبان آنها در منطقه وسیعی از ایران و فقدان اثار فرهنگی و تمدنی  خاص این اقوام دنیای متمدن را متحیر کرده است ، برخی آنها را ایلامی، برخی آریائی و بطور کلی منتسب به نژادهای مختلف حکومتگران  از جمله ایلامی و اریائی میدانند. ولی از نظر زبان شناسی  جز اندکی تبادلات فرهنگی ( واجی، واژه گانی و به مقدار ناچیز "دستوری")  که حاصل تسلط و حکومت چند هزار ساله ایلامی ها، و سپس حکومت چند صد ساله هخامنشیان آریائی ( بجز کورش  بزرگ) است، چیزی در زبان فعلی این اقوام و زبان پارسی باقی نمانده است. ولی ارتباط و خویشاوندی این زبانها یا به اصطلاح روزُ گویش ها با زبانهای پارتی اشکانی و ساسانی کاملاً بارز است.

جالب است، گفته شود، ، چرا ایلامی با چند هزار سال تسلط بر منطقه پس از اضمحلال زبان آنها، رو به خاموشی نهاد ، وجز چند واژه اثری از آن باقی نماند.  چرا،  پس از فرو پاشی هخامنشی ها زبان آنها در جامعه آریائی زبان متروک و  به فراموشی سپرده شد، وپس از صدسال حکومت سلوکیها که اشکانیان به قدرت رسیدند، اگر پارت ها آریائی بودند. چرا تلاشی برای زنده کردن ، زبان آریائی ها نکردند. گفته میشود ، زبان پارتی و پهلوی بازمانده زبان پارسی باستان یا زبان آریائی ها است. چگونه این زبان صد سال پس از فرو پاشی هخامنشی ها، در دوره اشکانیان دچار چنین دگرگونی ژرف گردید، که پارت ها، دسته دیگری ازسکائی های آریائی آنرا نمی شناختند، ولی همین زبان پارسی  کنونی ، که بازمانده پارسی باستان و سایر گویش های هم خانواده با آن شناخته میشود، هزار سال پس از فردوسی و حافظ ، این دگرگونی نا چیز را دارد ، که اکنون هر کودک دبستانی فارس زبان، بخوبی با زبان گفتاری خود، زبان این شاعران ایرانی  را میفهمد.

از همه مهمتر بومیان پیش از ایلامی ها و هخامنشی ها چه شدند؟، آیا این بومیان بوسیله ایلامی ها نابود شدند؟، و ایلامی ها هم بوسیله آریائی ها قتل عام شدند؟. تاریخ چنین سرنوشتی را برای بومیان اولیه و ایلامی ها بخاطر ندارد. و تنها اکنون مردمی را به نام  کرد و لر و بلوچ  و بختیاری و مانند آنها می شناسد، که از منشاء آنها چیزی به خاطر نمی آورد.

 

مثلا:اگرما بخواهیم ، از طریق واژگان گویش بختیاری  ، گویش آنها را به یک نژاد تاریخی ،یا پیش از تاریخ مرتبط بدانیم ، شاید چندان موفق نباشم. به برخی واژگان کنونی بختیاری و ریشه شناسی آنها توجه کنید:

بختیاری " ،                                      سومری ،                              معنی  سومری     

a                                                   aw                                             "آب "   

 

awa ( آبها)                            aba  و a-aba " آب آب ها"              " دریا"

ba:r   ( سهم)                                   bar                                      " تقسیم کردن"

bal                                                bal                                      " کنار"  مانند کنار رود خانه

pal                                                 pal                                    " پالودن، لایروبی کردن"

tanir ( تنور)                                    ta-nir                                 " اجاق "

tole  وtoletole (دانه و دانه دانه)         del و deldeli                        " یک و یکی یکی"

go      ( گفت)                                  gu3                                      " گفتن"

gur    ( گور، قبر)                            gur                                      " گور، خندق"

dong     ( سخن)                              dug4                                    " سخن ، سخن گفتن"

ro   ( بالا، پشت بام)                        ru4                                       " سقف ، پشت بام"

zow  ( زبان، گویش)                         zu2                                      " زبان، گفتار"

زبان سومری و زبان بختیاری صدای " ژ" ندارند ، مثلاً بختیاری" منیژه" را (منیجه ) تلفظ میکند. و اگر ادامه دهیم ، هزاران کلمه مشابه خواهیم یافت.

ولی در همین گویش بختیاری کلمات  " سیل" بمعنی " نگاه کردن " ، از ریشه فعل ایلامی ziy و "سیلی" معادل کلمه ایلامی si-ri بمعنی" یک نگاه یا نگاهی " lo-te  بمعنی " گنگ" و lo-te-ki بمعنی " گنگ مانند"  وغیره را  از ایلامی دارد، از پارسی باستان هم بزرگترین وام واژه یعنی ریشه فعل کمکی " کردن یا کراتن " را به جای بیشتر افعال کهن تر خود مانند: "نهادن و وندن " به ارث برده است، همینطور ، ضمیر فاعلی"تو" مشتق از ریشه پارسی باستان tuwam  ضمیر فاعلی دوم شخص مفرد  " تو"است ؛  از یونانی ضمائر " ایما = ایمه  بمعنی " من"  را با جمع "ا" بختیاری برای ضمیر اول شخص جمع " ما" و از ضمیر دوم شخص مفرد " ایسه"یونانی بمعنی " تو" ضمیر دوم شخص جمع " ایسا" بمعنی "شما" را با افزودن همان نشانه جمع درست کرده است. از زبانهای اکدی و آشوری کلمات اندکی در زبان بختیاری می توان یافت ، ولی وجود کلمات عربی  در بختیاری گستردگی بیشتری دارد، و بنظر میرسد تعداد کلمات ترکی در بختیاری بیش از کلمات عربی است ، تفاوت اثر این دو زبان در بختیاری این است، که کلمات عربی، بختیاری سازی شده اند ، و تلفظ آنها دگرگون شده است، ولی کلمات ترکی ومغولی مانند: خان، پیا ، آباجی ، .. وغیره ، با تلفظ اصلی استفاده میشوندُ و بندرت تغییرات نامحسوس دارند. با وجود این، کوشش پانصد ساله اعراب  حکومتگر و نهصد سال تسلط ترک ومغول هم دژ استوار زبا ن بومیان ایران را  حتی با نسل کشی فتح نکرد. با وجود این ، ترک ها دراین زمینه از ایلامیها، آشوریها، آریائی ها ، یونانی ها و اعراب  موفق تر بودند.رازپایداری زبان و گویشهای پارسی در چیست؟ همانگونه که مرحوم دهخدا فرموده اند : :" زبان فارسی مذّکر وموّنث و خنثی ندارد، تثنیه ندارد، حرف تعریف ندارد، جمع های گوناگون ندارد، ازاینرو ، آموختن آن آسان است....

اکنون پس از بیست سال مطالعه در زبانهای سومری ، ایلامی ، پارسی باستان با قاطعیت  میتوان گفت که بزرگترین شریک واژگان بختیاری پس از فارسی جدید، زبان سومری است. و بنظر میرسد، زبان سومری مادر زبان فارسی و گویش های لری و خوزی است، یا بهتر است، گفته شود ، زبان سومری ، پارتی، پهلوی و فارسی نو زبانهای نوشتاری بازمانده از زبانهای گفتاری بومیان کهن ایران : لر، بختیاری، خوزی و خویشاوندان آنها است. ما در آینده بیشتر به مقایسه دستگاه دستوری زبان سومری و این گویشها خواهیم پرداخت.

 

در ادامه نشان خواهیم داد: پارت ها یا اشکانیان آریائی یا سکائی نیستند. آنها شول، لر و بختیاری یا سومری هستند.


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1819
نویسنده : فریدون عباسی
+ نوشته شده در  دوشنبه دهم اسفند 1388ساعت 18:25  توسط فریدون عباسی  |  6 نظر

همسانی های آئین مذهبی تدفین جنینی در سومر و ایران پیش از تاریخ

بخش نخست: مراسم تدفین جنینی در دوره شناخته شده سومری کهن دوره سلسله اور سوم از سال ۲۱۱۲ تا ۲.۹۵ قبل از میلاد.

مراسم انتقال مرده به غسال خانه معبد در سومر

 

بخش نخست: مراسم تدفین جنینی در دوره شناخته شده سومری، اور سوم. 

جو گرانت میگوید:" بزرگترین بینش و آگاهی از تاریخ سومریان کهن بوسیله کاوش های باستان شناسی  سر لئونارد وولی Leonard Woolley  در اور بدست آمد.

با وجود یکه ، تاریخ باستانشناسی نسبتاً کوتاه است، ولی اکتشافات او با بسیاری کشفیات بزرگ مقایسه شده است. مهمترین کشف او روشن کردن تاریخ شهر سومری اور در 1922 تا 1934 است ، که بوسیله شخص وولی فراهم شده است." او در اکتشافات اور بیش از ۱۴۰۰ مورد دفن جنینی یافته است.

ما نیز در این تحقیق از کتابهای معروف او Ur excavations " اکتشافات اور" مجلدات مربوط به اور انتشارات 1939-1965و بیشتر از جلد چهارم 1955و  بویژه از تصاویر مربوط به تدفین جنینی یا تدفین به آئین سومری ها پیوست 2 استفاده کرده ایم.

آئین سوگواری و تدفین در سومری با توجه به یافته های باستانشاسی مراحل زیر را داشته است . البته این مراسم و تشریفات صورت کامل آن است ، که برای افراد متمکن و مقامات اعمال میشد، و مردم عادی بسیاری از این مراسم تشریفاتی را نمی توانستند ، انجام دهند، زیرا بسیار پر هزینه بود.

پس از مرگ متوفا ابتدا با ارابه ای که بوسیله چند گاو نر کشیده میشد ، ودرحالیکه ارابه آراسته دیگری با یک یادومرد احتمالا پسر بزرگ متوفا و داماد او در پیش ارابه  حامل جسد حرکت میکردند، مرد یا زن درگذشته  را به غسالخانه معبدی که مرده درحیات خود از قواعد آن پیروی میکرد، برده و شستشو میدادند، احتمالا درجریان غسل میت با آب مقدس، ظروف ووسائلی که باید همراه او دفن شود ، با آب مقدس تطهیر میشد. هنگام شستشوی مرده در مکان مقدسی بنام "  گیپر gi6-par3 " نزدیک به غسالخانه، کاهنه بزرگ (En-ta) معبد برای زنان ماتم سرائی میکرد ، ومنسوبین زن متوفا شیون وزاری[ gig2)) معادل کلمه لری وبختیاری kik-(nidan)  شوشتری çik = چیک  بمعنی " گریه زاری، وعزاداری کردن" ] میکردند. زن ها جدا گانه وقبل از مردها به این مکان می آمدند. و همراه کاروان حمل جسد نبودند.

پس از مراسم غسل وبیان کلام الهی Ilu-dug4-ga  که آنرا " سخن های اریدو" قدیمیترین معبد شهر سومری مینامیدند. مرده را در آرامگاه او در عمق 4 تا 8متری زمین ،( به تناسب امکانات مادی متوفا) که آنرا " جهان زیرین " مینامیدند" همراه با لوازم زندگی وشخصی اوبرای ادامه زندگی "در جهان زیرین " در خاک یا خمره بزرگی که بختیاری ها آنرا " تاپو" مینامند. وبرای آرد و غلات وتنور استفاده میشود ، در گور می نهادند. هرچه مرده معتبر تر بود، نزدیکتر ، به دیواره پی بنای معبد دفن میشد. معمولاً شاهان و کاهنان بزرگ از این امتیاز برخورداربودند.

عموماً ، دفن بحالت جنینی و با جمع کردن پا ها در شکم و گذاشتن دست ها روبروی دهان انجام میشد. ولی جهت صورت یا بسوی معبدی بود ، که متوفا از احکام آن معبد پیروی میکرد. ویا اکثریت که اعتقاد داشتند ،نور آفتاب [ نور خدائی است . و( خدا نور آسمان وزمین است . قران مجید) یا utu که آنرا Ilu-utu "آفتاب ایلو" ، آفتاب خدا"  معادل کلمه aftu یا awtu "افتو خدا" ( باگویش بختیاری) ] نور خدا است، در سه حالت به پهلو رو به بر آمدن آفتاب ( طلوع آفتاب) برای قبل از طلوع آفتاب ، به پهلو به سوی آفتاب پسین ( غروب خورشید) برای پس از غروب آفتاب  و نیم بسته به پشت برای بین روز؛ یا درازکش کامل به پشت وبصورت باز برای" راس ظهر" نیم روز با جهت صورت به آسمان متمایل به نقطه مسیر آفتاب در زمان فوت جسد بسوی طلوع یا غروب آفتاب و آفتاب ظهر ( که احتمالاً چنین زمان مرگی را بهترین نشانه توجه خدائی میدانستند.) قرار داده میشدند.

در معبد به هزینه متوفا غذای نذری میدادند ، که آنرا به نام های    nindaba,nidba  از اندیشه نگار، با تلفظ و آوانگاری بالا نشان داده اند ، و در فهرست لغت های موجود ، آنرا " غذای نذری" ترجمه کرده اند.

تذکرات : 1- غربی ها با تصور نادرستی از ترجمه تحت اللفظی این اسماء الهی هریک از این اسماء را یک خدا تصور میکنند، و هنگامیکه به نام منفرد " Ilu وIli یاAn  (((h)an میرسند ، اورا خدائی کم اهمیت تصور میکنند. مردم باستان شاید بخاطر تکریم وحرمت این نام از آن کمتر استفاده میکردند، ولی غربی ها تصور میکنند، که این خدا در گذشته بسیار دور در جایگاه اول خدایان بود ه است، ولی چون در نام او نظیر اسماء دیگر او وظیفه ای درج نشده است، اور ا خدائی بی اثر میدانند، و با ابداع پا تصوری ازکلمه  nuna که معنی جمع " نان ها" را داردُ برای او نظیر اساطیر یونانی " پانتئونی ساخته اند ُو برای خدایان سومری  با سوء استفاده از عبارات سومری نظیر : Ilu a-nuna-lil2  ne که برابر گویش های شوشتری و بختیاری alla  o  nuna-lil-le ne  بمعنی " الله آب ونان هم را میدهد." ( خدا روزی رسان است) این ادعا را می کننذ. در این عبارت کلمات شوشتری o " آب" وlil " همه، دستجمعی" ومصّوت e از le مفعول رائی است. nun در دوگویش معنی" نان" و a نشانه جمع اسم معادل فارسی معیار "ها" است . نشانه ne ریشه فعل " نهادن" دربختیاری  است. بسیاری اسماء الهی دیگر را هم هریک یک خدا می پندارند، ودر هنگام  تلفظ نام "ایلو" یا "ایلی" را حذف میکنند، و میگویند، این اسم احتمالاً در سومری تلفظ نمی شود. ولی ما اعتقاد داریم تلفظ میشود، و رکن اصلی اسم است. مثلاً: Ilu en-lil2 بمعنی " خدای بزرگ همه" را یک خدا( خدای گرد باد ، طوفان ) تصور میکنند ( باید توجه شود که کلمه lil در شوشتری بصورت garde-lil-le معنی "گردباد" را هم دارد.، و یا Ilu nanna بمعنی" خدای رطوبت ساز"  خدای ابرباران زا" را یک خدا( خدای ماه)  میدانند، باوجودیکه ، در عبارت Ilu nanna nin-an-ni این نام را یک خدای مذکّر تصور میکنند، ولی نمی دانند، چرا سومریان درکتیبه از نشانه nin که معنی" الهه ، بانو" برای آن معنی کرده اند در نام یک خدای مذکّراستفاده شده است. چون دراینجا مبحث دیگری مطرح است از تطویل سخن اجتناب میشود، تا در جای دیگر مستقلاً به این موضوع پرداخته شود.

 

2-  پوبل که اورا پدر راستین " دستور زبان سومری " می نامند،  میگوید، تلفظ مصّوت اندیشه نگارها مبهم است.

هیس میگوید" فهرست لغات مختلف ninda, nidba  و nindaba  را بصورت ni-id-ba هجا نویسی کرده اند، آنرا ninda بمعنی " نان" و ba بمعنی" تقسیم کردن" می دانند. ما دو مفهوم از این کلمه در گویش های شمال خلیج فارس در ذهن داریم . nun da bow بمعنی " نان پدر مادر" که طبیعتاً مجانی است، دیگری nun-da-wa بمعنی" نان دادن ها" که همان" غذای نذری" یا بخشش غذا است.

ارابه کتل با نزدیکان مرده

 

انواع تدفین جنینی از وولی همراه لوازم مرده

انواع دیگری از تدفین جنینی از سومر

 تخت غسالخانه و فاضل آب آن

تدفین شاه سومری در عمق ۸متری ( جهان زیرین)


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 2355
نویسنده : فریدون عباسی
+ نوشته شده در  دوشنبه دهم اسفند 1388ساعت 18:25  توسط فریدون عباسی  |  6 نظر

همسانی های آئین مذهبی تدفین جنینی در سومر و ایران پیش از تاریخ

بخش نخست: مراسم تدفین جنینی در دوره شناخته شده سومری کهن دوره سلسله اور سوم از سال ۲۱۱۲ تا ۲.۹۵ قبل از میلاد.

مراسم انتقال مرده به غسال خانه معبد در سومر

 

بخش نخست: مراسم تدفین جنینی در دوره شناخته شده سومری، اور سوم. 

جو گرانت میگوید:" بزرگترین بینش و آگاهی از تاریخ سومریان کهن بوسیله کاوش های باستان شناسی  سر لئونارد وولی Leonard Woolley  در اور بدست آمد.

با وجود یکه ، تاریخ باستانشناسی نسبتاً کوتاه است، ولی اکتشافات او با بسیاری کشفیات بزرگ مقایسه شده است. مهمترین کشف او روشن کردن تاریخ شهر سومری اور در 1922 تا 1934 است ، که بوسیله شخص وولی فراهم شده است." او در اکتشافات اور بیش از ۱۴۰۰ مورد دفن جنینی یافته است.

ما نیز در این تحقیق از کتابهای معروف او Ur excavations " اکتشافات اور" مجلدات مربوط به اور انتشارات 1939-1965و بیشتر از جلد چهارم 1955و  بویژه از تصاویر مربوط به تدفین جنینی یا تدفین به آئین سومری ها پیوست 2 استفاده کرده ایم.

آئین سوگواری و تدفین در سومری با توجه به یافته های باستانشاسی مراحل زیر را داشته است . البته این مراسم و تشریفات صورت کامل آن است ، که برای افراد متمکن و مقامات اعمال میشد، و مردم عادی بسیاری از این مراسم تشریفاتی را نمی توانستند ، انجام دهند، زیرا بسیار پر هزینه بود.

پس از مرگ متوفا ابتدا با ارابه ای که بوسیله چند گاو نر کشیده میشد ، ودرحالیکه ارابه آراسته دیگری با یک یادومرد احتمالا پسر بزرگ متوفا و داماد او در پیش ارابه  حامل جسد حرکت میکردند، مرد یا زن درگذشته  را به غسالخانه معبدی که مرده درحیات خود از قواعد آن پیروی میکرد، برده و شستشو میدادند، احتمالا درجریان غسل میت با آب مقدس، ظروف ووسائلی که باید همراه او دفن شود ، با آب مقدس تطهیر میشد. هنگام شستشوی مرده در مکان مقدسی بنام "  گیپر gi6-par3 " نزدیک به غسالخانه، کاهنه بزرگ (En-ta) معبد برای زنان ماتم سرائی میکرد ، ومنسوبین زن متوفا شیون وزاری[ gig2)) معادل کلمه لری وبختیاری kik-(nidan)  شوشتری çik = چیک  بمعنی " گریه زاری، وعزاداری کردن" ] میکردند. زن ها جدا گانه وقبل از مردها به این مکان می آمدند. و همراه کاروان حمل جسد نبودند.

پس از مراسم غسل وبیان کلام الهی Ilu-dug4-ga  که آنرا " سخن های اریدو" قدیمیترین معبد شهر سومری مینامیدند. مرده را در آرامگاه او در عمق 4 تا 8متری زمین ،( به تناسب امکانات مادی متوفا) که آنرا " جهان زیرین " مینامیدند" همراه با لوازم زندگی وشخصی اوبرای ادامه زندگی "در جهان زیرین " در خاک یا خمره بزرگی که بختیاری ها آنرا " تاپو" مینامند. وبرای آرد و غلات وتنور استفاده میشود ، در گور می نهادند. هرچه مرده معتبر تر بود، نزدیکتر ، به دیواره پی بنای معبد دفن میشد. معمولاً شاهان و کاهنان بزرگ از این امتیاز برخورداربودند.

عموماً ، دفن بحالت جنینی و با جمع کردن پا ها در شکم و گذاشتن دست ها روبروی دهان انجام میشد. ولی جهت صورت یا بسوی معبدی بود ، که متوفا از احکام آن معبد پیروی میکرد. ویا اکثریت که اعتقاد داشتند ،نور آفتاب [ نور خدائی است . و( خدا نور آسمان وزمین است . قران مجید) یا utu که آنرا Ilu-utu "آفتاب ایلو" ، آفتاب خدا"  معادل کلمه aftu یا awtu "افتو خدا" ( باگویش بختیاری) ] نور خدا است، در سه حالت به پهلو رو به بر آمدن آفتاب ( طلوع آفتاب) برای قبل از طلوع آفتاب ، به پهلو به سوی آفتاب پسین ( غروب خورشید) برای پس از غروب آفتاب  و نیم بسته به پشت برای بین روز؛ یا درازکش کامل به پشت وبصورت باز برای" راس ظهر" نیم روز با جهت صورت به آسمان متمایل به نقطه مسیر آفتاب در زمان فوت جسد بسوی طلوع یا غروب آفتاب و آفتاب ظهر ( که احتمالاً چنین زمان مرگی را بهترین نشانه توجه خدائی میدانستند.) قرار داده میشدند.

در معبد به هزینه متوفا غذای نذری میدادند ، که آنرا به نام های    nindaba,nidba  از اندیشه نگار، با تلفظ و آوانگاری بالا نشان داده اند ، و در فهرست لغت های موجود ، آنرا " غذای نذری" ترجمه کرده اند.

تذکرات : 1- غربی ها با تصور نادرستی از ترجمه تحت اللفظی این اسماء الهی هریک از این اسماء را یک خدا تصور میکنند، و هنگامیکه به نام منفرد " Ilu وIli یاAn  (((h)an میرسند ، اورا خدائی کم اهمیت تصور میکنند. مردم باستان شاید بخاطر تکریم وحرمت این نام از آن کمتر استفاده میکردند، ولی غربی ها تصور میکنند، که این خدا در گذشته بسیار دور در جایگاه اول خدایان بود ه است، ولی چون در نام او نظیر اسماء دیگر او وظیفه ای درج نشده است، اور ا خدائی بی اثر میدانند، و با ابداع پا تصوری ازکلمه  nuna که معنی جمع " نان ها" را داردُ برای او نظیر اساطیر یونانی " پانتئونی ساخته اند ُو برای خدایان سومری  با سوء استفاده از عبارات سومری نظیر : Ilu a-nuna-lil2  ne که برابر گویش های شوشتری و بختیاری alla  o  nuna-lil-le ne  بمعنی " الله آب ونان هم را میدهد." ( خدا روزی رسان است) این ادعا را می کننذ. در این عبارت کلمات شوشتری o " آب" وlil " همه، دستجمعی" ومصّوت e از le مفعول رائی است. nun در دوگویش معنی" نان" و a نشانه جمع اسم معادل فارسی معیار "ها" است . نشانه ne ریشه فعل " نهادن" دربختیاری  است. بسیاری اسماء الهی دیگر را هم هریک یک خدا می پندارند، ودر هنگام  تلفظ نام "ایلو" یا "ایلی" را حذف میکنند، و میگویند، این اسم احتمالاً در سومری تلفظ نمی شود. ولی ما اعتقاد داریم تلفظ میشود، و رکن اصلی اسم است. مثلاً: Ilu en-lil2 بمعنی " خدای بزرگ همه" را یک خدا( خدای گرد باد ، طوفان ) تصور میکنند ( باید توجه شود که کلمه lil در شوشتری بصورت garde-lil-le معنی "گردباد" را هم دارد.، و یا Ilu nanna بمعنی" خدای رطوبت ساز"  خدای ابرباران زا" را یک خدا( خدای ماه)  میدانند، باوجودیکه ، در عبارت Ilu nanna nin-an-ni این نام را یک خدای مذکّر تصور میکنند، ولی نمی دانند، چرا سومریان درکتیبه از نشانه nin که معنی" الهه ، بانو" برای آن معنی کرده اند در نام یک خدای مذکّراستفاده شده است. چون دراینجا مبحث دیگری مطرح است از تطویل سخن اجتناب میشود، تا در جای دیگر مستقلاً به این موضوع پرداخته شود.

 

2-  پوبل که اورا پدر راستین " دستور زبان سومری " می نامند،  میگوید، تلفظ مصّوت اندیشه نگارها مبهم است.

هیس میگوید" فهرست لغات مختلف ninda, nidba  و nindaba  را بصورت ni-id-ba هجا نویسی کرده اند، آنرا ninda بمعنی " نان" و ba بمعنی" تقسیم کردن" می دانند. ما دو مفهوم از این کلمه در گویش های شمال خلیج فارس در ذهن داریم . nun da bow بمعنی " نان پدر مادر" که طبیعتاً مجانی است، دیگری nun-da-wa بمعنی" نان دادن ها" که همان" غذای نذری" یا بخشش غذا است.

ارابه کتل با نزدیکان مرده

 

انواع تدفین جنینی از وولی همراه لوازم مرده

انواع دیگری از تدفین جنینی از سومر

 تخت غسالخانه و فاضل آب آن

تدفین شاه سومری در عمق ۸متری ( جهان زیرین)


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1886
نویسنده : فریدون عباسی
 

همسانی های آئین مذهبی تدفین جنینی در سومر و ایران پیش از تاریخ بخش دوم- تدفین جنینی در ایران

بخش دوم تدفین جنیی در ایران بجز خراسان که این نوع تدفین یافت نشده است:

تصویر چند مورد تدفین جنینی درایران:

     93991573.jpg         

 

پیش از نشان دادن خبر های مربوط به اکتشافات گورستان های دارای تدفین جنینی در ایران ُ شاید این نکته عجیب باشدُ که گسترده ترین و سالم ترین و کامل ترین سایت تدفین جنینی در ایران از نظر تعداد گوناگون دفن جنینیُ و کثرت اشیاء همراه با مردگان ُ در تهران و در تپه های قیطریه کشف شده است.بنظر میرسد، این اقوام زندگی عشایری داشته اند، وکلمه" کرد" بمعنی چوپان هنوز هم در منطقه " قصران" در اطراف تهران از این اقوام باقی مانده است.

مسئله عجیب تر آنکه ، درتمام ایران بجز خراسان که خاستگاه پارت ها و اشکانیان ذکر میشود. تدفین جنینی یافت شده است. ولی حیرت انگیز است ، که این نوع تدفین در خراسان یا "پرثو" که باید مسکن اصلی اشکانیان باشد، بدست نیامده است.

نتیجه آن است ، که نظریه آریائی بودن پارت ها یا پرثوای ها ، و زردشتی بودن آنها با تردید جدی مواجه است ، وآنها که یکی از مراسم مهم سومریها را در طول هزاران سال پیش از ورود آریائی ها به ایران با روش تدفین جنینی و به آئین مذهبی سومری ها انجام میدادند. و در گستره ایران بجز خراسان این آئین را پاسداری میکردند، باید به دین سومری باشند. و اقوامی که بنام اشکانیان پارتی که این مذهب را داشته اند، هزاران سال پیش از آریائی ها در ایران ساکن بوده اند.آنها بعدها و دردوره پیش از رسیدن به قدرت به خراسان آمده اند.و آن زمانی بوده است، که مذهب کهن خود را رها کرده اند . و با نوعی اغتشاش مذهبی، ادیان زردشتی، مسیحی، مانوی ، بودائی وغیره را انتخاب می کنند، ما در همین دوره شاهد حضور کلیسا در شوشتر و برخی شهر های جنوب و شمال خلیج فارس هستیم. این دوره که از زمان داریوش هخامنشی   با سرکوب " بردیا"ی دروغین ، که در کتیبه بیستون اورا روحانی دین " مگوش" یا مغ می نامد. شروع میشود، و درصدر اسلام بدستور خلیفه دوم با سرکوب  وبراندازی نسل آخرین بازمانده      آنها " هرمزان" معروف وقبیله او درایلام، لرستان ، شولستان ، بختیاری ، خراسان وسایر نقاط ایران ؛ سوریه ، اردن وعراق آنچه به نام پارت ها هزاران سال تاریخ را رقم زده بودند، از صحنه ایران و خاورمیانه ناپدید میشوند.

تذکر: روحانی " مگوش" یا مغ ارتباطی به دین زردشت نداشته است ، و الا داریوش که خود را در همه کتیبه ها مزدا پرست و پیرو آئین زردشت نشان میداد، نباید یک روحانی زردشت را چنان بی رحمانه مثله میکرد، و پیروان مذهبی اورا نباید قتل عام می نمود. " مگوش" یک وام واژه بومیان محلی در زبان آریائی ، بصورت "مگو + ش" است . نشانه فاعلی "ش" آریائی اسم فارسی "مگو" را در حالت فاعلی آریائی سازی کرده است ، و مگوش معنی " راز دار" را دارد. ودر اصل داریوش با این کلمه اورا یک منافق دین زردشت معرفی میکند. وبه مردم میگوید: او در کسوت یک روحانی زردشتی یک دروغگو و یک "مگوش" است. بنظر میرسد ، تاآن هنگام اقوام بومی ایران از جمله مردم شمال خلیج فارس دین ایلو، یا (h)an  را با راز داری حفظ میکردند، و در انتظار رهائی از دست اقوام مهاجر بودند. دلیل دیگر آن است ،که بومیان ایران از فروپاشی هخامنشیان بدست اسکندر شادمان بودند، و از او به نیکی یاد میکردند، ولی زردشتیان از اسکندر به زشنی یاد میکردند، و اورا گجسته یا ناپاک می نامیدند.

تفسیر سه کلمه" تایید" : " هان ،  بله ( بعله) و آری نشان میدهد ، که این کلمات نوعی سوگند و تایید و قسم به نامی مقدس است. (h)an یا An نام ایلو یاایلی خدای سومری است، بعل خدای آشوری یا Ba-:-le که بخاطر ناتوانی مردم ایران درتلفظ صدای "ع"  بله نامیده میشد ،و نام خدای آشوری وبابلی است، و آری نیز هم نام " آ ریه" برای تائید دین آریائی ها وتبرا جستن از سایر ادیان رایج به دستور حکومت مرسوم شده بود، و جایگزین کلمه تائید پیشین گردیده بود.

 خبرهای منتشره از منابع گوناگون:

1-) سرپرست هیئت کاوش " تپه های قیطریه"  گورستان باستانی سه هزارساله قیطریه در شمال تهران و در دامنه رشته کوه البرز میگوید: خاکسپاری اجساد در این گورستان کهن جهت و سوی خاصی را نشان نمی دهد، وتدفین چند گانه است، و تنها مردگان بصورت جنینی دفن شده اند. بیش از نیمی از اجساد در حالت جنینی به پهلوی چپ وصورتهای آنها رو به طلوع آفتاب قرار گرفته اند. سی در صد بقیه رو به غروب آفتاب دارند. و حدود ده در صد  در حالت جنینی رو به بالا و آفتاب نیمه روز یا " ظهر" دارند. برای بقیه جهت دیگری تعیین نشده است. این گورستان پیش از تاریخ در میان گورستانها مشابه بیشترین اشیاء تزئینی و ابزار و وسائل مربوط به اموات را در خود داشته است ، و فراوانی میراث سه هزار ساله  شهر مردگان قیطریه  تاکنون در هیچ تپه باستانی  سابقه نداشته است. ولی با وجود کثرت اشیاء مادی در گورها که نشانه زندگی و حیات مادی اقوام هزاره دوم و اوایل هزاراول میلاد، دراین تپه ها است. آثاری از مسکن ساز ی در آنجا یافت نشده است.

تفسیر: شیوه قرارگرفتن صورت نشان میدهد که بیش از ۵۰٪ فوت از نینه شب تا صبح بوده استُ و ۳۰٪ از اموات ازغروب آفتاب تا نیمه شب مرده اند. و در اصل بیشتر مرگ ومیر در شب و در خواب اتفاق افتاده است.

2- ) کشف ده تدفین جنینی در گورستان لاریجان و تپه شتریان سدخداآفرین نزدیک کلیبر منطقه کوهستانی ( کوه سیاه) قره داغ ، .. سرپرست اکتشاف؟ میگوید: نوع این تدفین به صورت جنینی است، هم چنین به همراه متوفی ، حیواناتی مانند اسب، گاو، گوسفند ، بز و سایر حیوانات خانگی هم قربانی و همراه صاحب خود دفن شده اند. این سایت مربوط به چهار هزار سال قبل است.

تذکر: مواردی از این نوع تدفین جنینی همراه با اسب وسایر حیوانات خانگی در سومر هم یافت شده است. حتی دربرخی آرامگاه های زنانه لوازم پخت از جمله تنور پخت نان هم یافت شده است.

3- اسکلتی که ازیک گور در ارک بم به دست آمده است ، نشان میدهد، که این نوع تدفین نیز با وجودیکه تدفین به احتمال بسیاربدلیل وقوع زلزله تغییر جهت داده است، و اسکلت در حالت به پشت خوابیده و زانو در بغل یافت شده است، ولی باز هم یک تدفین جنینی است.

تذکر : دراین مورد ، به بخش نخست و انواع تدفین جنینی مراجعه شود.

4- کشف دو گور مربوط به تدفین جنینی در  شهرسوخته سیستان و بلوچستان. این جنازه ها روبه شرق و در حالت چمباتمه به پهلو و زانو در بغل خوابیده اند.

5- کشف تدفین جنینی مربوط به هزاره اول قبل از میلاد از گورستان باستانی محوطه مسجد کبود تبریز. روز نامه رسالت 20/3/86 : جالب ترین موضوع دراین گورستان نحوه تدفین است، که همگی به صورت جنینی و بهمراه وسایل شخصی و ابزار زندگی خود دفن شده اند.

6- در کهنترین شیوه تدفین انسان، که سابقه آن به پنجاه هزار سال؟ میرسد. جنازه در حالت جنینی به خاک سپرده شده است.

 

7- چند تدفین جنینی با جهت صورت رو به شرق، همراه با اشیاء در کنار مرده ، در گوهرتپه 11 کیلومتری شمال غرب  شهرستان بهشهر مازندران نزدیک دو غار باستانی هوتو وکمربند.یافت شده است . مطالعات باستانشناسی اشاره به قدمت هفت هزار ساله ی این منطقه دارد. ویافته های دوران مفرع تا عصر آهن II را آشکار میکند.

 

8- نخستین تدفین جنینی سالم در گورستان کهن منوط آباد یکی از مراکز کاو شهای  باستان شناسی جیرفت کشف شد، این تدفین در عمق 4متری از لایه های سطح زمین و در راستای شمال - جنوب به حالت جنینی و رو به غرب است. سرپرست هیئت باستان شناسی قدمت این اسکلت را به هزاره سوم پیش از میلاد نسبت میدهد.

9- روزنامه جام جم 10/10/87 مینویسد، در کاوش های خدا آفرین مربوط به دوره پارت هابه همراه ده تدفین جنینی آثار فلزی ، مفرغی و سفالی مربوط به آواخر دوره مفرغ و اوایل دوره آهن کشف شد.

10- چند تابوت همراه اجساد تدفین شده به روش جنینی ، همراه مجسمه های آئینی ، و ماکت زیگورات در کنار آنها در خوزستان کشف شد.

11- کشف ده گور خمره ای اشکانی در محوطه نخل ابراهیمی، در سه کیلو متری خلیج فارس و نزدیک تنگه هرمز ، که بطرز جنینی دفن شده اند. سرپرست کاوشها باستان شناسی میگوید : در میان گور های کشف شده تنها یک گور بصورت چاله ای(غیر خمره ای) و جنینی تدفین شده است،که متعلق یه کودکی خرد سال است. اشیاء تزئینی زنانه این گور ها بیشتر از جنس سنگ صابون است.

12- درمنطقه تنگ بلاغی ، قبوری از دوره فراهخامنشی یافت شده اند،  که در آن تدفین جنینی بصورت دست و پا جمع است، و اجساد درچاله ای به ژرفای حدود 2/1 متر در خاک  و در جهات مختلف جغرافیائی دفن شده اند، و در کنار آنها اشیاء مانند گوشواره و لوازم زنانه برای زنان، و شمشیر و اسلحه برای مردان در اطراف آنها گذاشته شده است.

13- باستان شناسان در دومین فصل کاوشهای قلعه بوینی یوقون اردبیل چهار تدفین جنینی یافتند.

14- در پی مرمت پل لشکر در شوشتر سه تابوت با روش تدفین جنینی مربوط به دوره اشکانی از نوع تابوت های کشف شده در منطقه کلالک شوشتر، کشف شد.

15- در گورستان "گروی" در 40 کیلومتری شمال شرق شهر رودان استان هرمزگان ، به وسعت یکصد هزار هکتار در کنار رودخانه "گروی" از قول معاون سازمان میراث فرگی استان گفته شده است: ..میت به شکل جمع شده ( جنینی) درون گور وبر روی بستر سنگ ریزه و شن وماسه رودخانه گذاشته میشد، وهمراه با مردگان( اشیاء مردگان)، مانند: ظروف سفالی، اشیاء فلزی ، ( مفرغ وآهن) نظیرخمیر شیشه ، و حلقه های زنانه ، خنجر ، شمشیر و درفش برای مرد هاقرار داده شده بود. جهت قبور متفاوت بود. ولی بدلیل آهکی بودن شدید خاک منطقه اثری از اجساد باقی نمانده است. وتنها در یک گور بقایای اندکی از یک اسکلت یافت شده است، که نشان میدهد، مرده را به صورت جنینی بر روی پهلوی راست، و سر بسوی شرق و صورت به سوی شمال دفن کرده اند.

16- ایران زمین ضمیمه رایگان روزنامه ایران 19/6/87 : تپه تل خسرو در یاسوج ( کهگیلویه و بویر احمد) سرپرست کاوش میگوید: .. از مهمترین یافته های این کاوش تدفین ..از هزاره پنجم قبل از میلاد است، که متعلق به فرهنگ " باکون"  ..فارس بوده و افراد بصورت چمباتمه و جنینی  در کف منزل مسکونی و درون خمره سفالی دفن می شدند. در کنار آنها ظروف سفالی و مهره های تزئینی فیروزه ای بدور انگشت وسط دست راست و گردن یک اسکلت زن نیز یافت شده است.

تذکر- در سومری هم این نوع تدفین جنینی در منزل مسکونی وجود دارد.

17- در محوطه باستانی سه هزار ساله " خرند" در فاصله 51 کیلومتری شهر سمنان  و 22 کیلومتری شهمیرزاد در دامنه جنوبی رشته کوه البرز در مسیر عشایر ی که به گویش مازندرانی سخن میگویند، دو نوع تدفین یکی بشکل جنینی و دیگری بصورت طاقباز کشف شده است. که همراه آنها لوازم تزئینی و ابزار های سفالی و فلزی بوده است.

18- درقلعه " گنگ لو" واقع در منطقه سواد کوه مازندران گوری سنگی کشف شده است، که جسد در آن بصورت جنینی قرار گرفته است، و تدفین همراه با اشیائی از جنس سفال لعابدار، فلز و شیشه بوده است. سرپرست اکتشاف میگوید: موقعیت قرار گرفتن جسد در گور بشکلی است، که دستهای جسد نزدیک به دهان و زانوها در شکم جمع شده است، و مرده به پهلو و رو به  غرب گذاشته شده است. درانگشت دست این جسد انگشتری کتیبه دار بود، که به خط پهلوی مقدم ساسانی شناخته شده است.

 

19- ) 24 جسد تدفین جنینی از نرگس تپه گرگان در دومین فصل کاوشهای باستان شناسی  در فرودگاه گرگان کشف شد. این تدفین ها ی جنینی به دو صورت پاهای کاملاً جمع شده در شکم و نیمه بسته هستند.

 

20-)  کشف سه اسکلت پیش از تاریخ درتپه کپنده روستای کفران اصفهان ودر نزدیکی باتلاق گاو خونی اصفهان ، سرپرست کاوش میگوید: سه گور متعلق به دو مرد و یک زن ، که در محل مسکونی و زیر خانه دفن شده اند، و به صورت تدفین جنینی و طاقباز قرار داده شده اند، وهمراه خود ظروف سفالی و یک آویزمردانه ویک دستبند مفرغی زنانه نیز داشته اند. اسکلت اول که متعلق به یک مرد است، بصورت جنینی زیر یک اجاق خوراک پزی با آویز مفرغی در گردن یافت شده است.

۲۱) - قادر آباد فارس ۲۲)- تنگ بلاغی ۲۳)- نورآباد ممسنی ۲۴)- گیلان ۲۵) - جیرفت ۲۶)- سنندج ۲۷)- گیلانغرب  ۲۸)- همدان هم تدفین جنینی یافت شده است.

ما در این دوبخش قسمتی را که از دید باستانشاسی نشان میدهدُ پارتها سکائی یا آریائی نبوده اندُ ودین زردشتی نداشته اندُ ُ بلکه به آئین "ایلو" بوده اند. عرضه کرده ایم.

تذکر: در اینجا برای سبک بودن وب سعی میکنیم خبر های اکتشافات تدفین جنینی در ایران را به وب سایت های مربوط لینک دهیم.

متاسفانه اختلالی در دسترسی به برخی وبسایت های لینک داده شده مشاهده میشود. لطفاْ تا رفع اشکال ُ مراجعه کننده محترم با درج کلمه فارسی " تدفین جنینی" در موتور های جستجوگر ازجمله "گوگل" این وب سایت ها را مستقیماْ مشاهده کنند.

ما در بخش بعدی به یاری خدا سعی میکنیم ُ از دید زبانشناسی خقیقت اقوام معروف به پارت هارا نشان دهیم و از زبان آنها غیر آریائی بودن آنها و بومی بودن وایرانی بودن آنها را روشن کنیم.

 

 

 

 


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1194
نویسنده : فریدون عباسی

 

 
مورد دیگر عبارت :

me-ne   (m)taš-šu-tum   (m)par-šin   ap-pa  (h)u-EL-man-ni  (h)An-za-an-na   ap-pu-ka

قبلاً         ازشهر انشان                 کاخ                 که        پارسیان              لشکر            سپس  
در ترجمه این عبارت " سپس سپاه پارسیان که قبلاً در کاخ انشان ( بودند، اقامت داشتند) فعل عبارت شناخته نشده است . ولی چون معادل عبارت پارسی باستان زیر است ، در ترجمه بدون تشخیص فعل ، آنرا اضافه میکنند.
 
عبارت زیر متن معادل پارسی باستان است:

 پساوَ کارَ پارَسَ هیَ وثاپیتی هَچا یَدایا فَرترتا هَ
سپس سپاه پارسی که در کاخ ِ 
( ِ) انشان قبلاً بود

عبارت کامل پارسی باستان چنین است: سپس سپاه پارسی که قبلاً در کاخ انشان بود ، ( از من نا فرمان میشود.).
به ظاهر مشاهده میگردد ، عبارت ایلامی در مقابل عبارت پارسی باستان فاقد فعل است .
 
برای یافتن احتمال وجود فعل عبارت (h)u-EL-man-ni با ترجمه ٌ خانه ، کاخ ، لشکر گاه ٌ با توجه به پیشنهاد، پی پروکامرون تجزیه وتحلیل میشود. وعبارت (h)u-EL-man-ni بصورت (h)u-EL -ma en-ni نشان داده میشود . ( نشانه ma مفعول دری است.) درنتیجه u-EL یا ulo  معنی ٌسکونتگاه، منزل، کاخ ، پادگان .... را دارد ٌو ترجمه عبارت ٌ در پادگان اقامت داشتند.ٌ مناسب به نظر میرسد.
 
بخش اول عبارت (h)u-lo-ma معادل عبارت پارسی باستان ٌ و ثاپیتی " بمعنی ٌ در کاخ ٌ و جزء ثانی آن en-ni بمعنی ٌ بودند، اقامت داشتند.ٌ میباشد که فعل جمله را نشان میدهد.
 
نام دخترشیلهاک اینشوشیناک یکی از شاهان ایلا می میانه بنام Bar-uli که بسیار نور چشمی پدر بود ، نیز در این تحلیل می تواند موثر باشد .( ul-hi  و ul-i بمعنی ٌ خانه و خانواده ٌ حتی بدون نشانه هزوارش در کتیبه های ایلامی میانه ،آورده شده اند.)
 
هجای نخست این نام در سومری معنی " روشنی ، درخشش ، سفیدی ... ٌ را دارد ، و جزء دوم هم در ایلامی با توجه به مباحث بالا معنی ٌ خانه ٌ را دارد. پس این نام یا لقب میتواند معنی ٌ روشنی خانه ٌ یا چیزی شبیه آنرا بازگو کند.
 
احتمال دارد کلمه ٌ آلونک ٌ alo-nak بمعنی ٌ خانه کوچک ٌ در زبان فارسی نوین و واژه lo-ka و lo در گویش شوشتری بمعنی" سایبان ، آلاچیق .." یا law-ke با تلفظ بختیاری بمعنی ٌ آلاچیق ، آلونک ٌ از همین نشانه  ELیا lo ایلامی باقی مانده اند.
 
دیده میشود که در تمام موارد ذکر شده از جمله مورد آخر صامت l حضور دارد . و در ایلامی بصورت های مختلف ulu,uli …  مفهوم خانه را بیان میکنند.در زبان ایلامی اسم با پسوند –p جمع بسته میشود، هم اکنون در محلی بین سردشت دزفول و لالی در مسیر ییلاق قشلاق عشایردست کندهائی که در دل کوه ها بنام های اشکفت  یا کندی وجود دارند، و زمستان ها سرپناه عشایر و احشام آنها است، گاهی بنام ایلامی آنها "اولیپ" olip بمعنی : مسکن یا سرپناه" خوانده میشوند.
 
1- هزوارش ( h)UL.HIlg بمعنی ٌ خانه ٌ  با هجای آغازین ul آورده میشود ، ودرتمام موارد ، محققین ذکر شده در بالا ارزش آوائی صامت l را دراین کلمه پذیرفته اند.
 
2- دو جزء مقدم کلمه (h)u-EL-man-ni  بمعنی ٌ درخانه بودند  ٌنیز با تبدیل صدای EL  به lo بصورت  ulomanni یا ulimanni میشود ، که با صدای آغازین ( h)UL.HIlg همسان میشود.
 
3- در هزوارش (h)ALlg بمعنی ٌ شهر ٌ نیز صامت l وجود دارد.


تحول تاریخی نشانه شناسه شهر:
 
1- نشانه سومری  با  با ارزشهای آوائی uru,alu,iri.eri… شناسه شهر در زبان سومری است ،   در نگارش خط اولیه سومری که بصورت تصویری است این نشانه بصورت خرپشته ورودی به پشت بام  تصویر شده است. که در گویش شوشتری " کنیسه" تلفظ میشود. که مفهوم بلندی وارتفاع را هم به ذهن می آورد. روشن است اگر یک ناظر از یک بلندی یا حتی یک تپه به شهر های اولیه باستانی نگاه میکرد، از آنجا که ارتفاع ساختمان های شهر بندرت بیش از یک طبقه بوده است. او مجموعه ای از خرپشته های ورود به پشت بام را  می دید. و شاید یکی از دلائل تشابه تلفظ نشانه شهر و خانه همین باشد. و در اصل نشانه شهر بنوعی بیانگر مفهوم جمع " خانه " است.
 
2- در منابع آشوری شناسه شهر  ارزش آوائی ALU را دارد. که شباهت بیشتری با کلمات ایلامی میانه Ali,Alu وAL بمعنی شهر را دارد. و در نام ایلام  با تلفظki)kur Alu-ma) ٌ سرزمین ایلام (بلند) ٌ ترجمه میشود. شناسه ki شناسه مکان است و محققین آنرا جزء اسم نمی شناسند. kur نیز معنی سرزمین و بویژه سرزمین کوهستانی را دارد.
 
3- در ایلامی میانه شناسه شهر ابتدا  با ارزشهای آ وائی A وA-a ظاهر میشود،  و سپس در دوره بعد ایلامی    با ارزش های آوائی ha,Hali.Hala,Al,Ali,Ala ظاهر میشوند.
 
4- در منابع بابلی نو با ارزش آوائی Ela  در کلمه kur Ela-mat(ki ٌ سرزمین ایلام     ( خوز) ٌ پدیدار میشود.
 
علاوه برمفهوم شهر این نشانه ها معنی بلند ، رفیع .... را هم دارند.
 
منابع موجود پیشوندهای ,alu,al,ali,ala در فارسی جدید:
 
نام شهرها ومکان های کوهستانی:
 
 الیشتر و الیگودرز در لرستان ، AlIshtar  شهر ایشتار الهه اکدی یا ایننا Innana الهه سومری ، Ali Gudarz شهر گودرز، Al-an نزدیک کوه منار بختیاری، Alu-ni نزدیک شهرکوهستانی لردگان بختیاری Ala-mar نزدیک کوه سیلوم شهر لردگان .و بسیاری نام های دیگر در سایر نقاط میتوانند باز مانده فرهنگ کهن باستانی باشند. شاید هریک از این نام ها، حامل پیامی فرهنگی، تاریخی و چند هزار ساله باشند . ولی گاهی مشاهده میشود ، برخی ساده اندیشان تصور میکنند این نامها بوسیله مردم عوام بومی بشکل غیر مفهوم کنونی تحریف شده اند .( مثلاً : دشت شیمبار Shim-bar درنزدیک شهر لالی ( مسجدسلیمان) ازسرزمین بختیاری را که احتمالاً بمعنی سومری " (دشت گیاهان داروئی ) مرهم درخشان" است ، یا بخاطر دز کوهستانی بنام های "اسدخان، میران، ملکان" است، که بصورت استوانه ای از سنگ ، برافراشته، با مقطع پنج هکتار و ارتفاع بیش از صدمتر در دره ای که اطراف دره را کوه فرا گرفته است ونزدیک دشت شیمبار است،  با توجه به معانی شیمباردر زبان سومری  شاید معنی " استوانه درخشان، یا " محراب خورشید"  را دارد . ٌ شیرین بهارٌ می نامند. اما اگر نامی شایسته این عنوان است ، آن نام لالی است، زیرا در زبان سومری با نشانه lal3 کلمه لال معنی " شیرین ، شربت، عسل" و "خوب (بودن)" را دارد. ولالی معنی" شیرینی" را دارد.).

1- Al (
آل) خاندان، قبیله ( مجمل اللغت)

2- alunak (
آلونک) خانه خرد وبی ثبات ، کوخ، کومه ( دهخدا)

3- Alaey
نام یک دژ بسیار بلند در شاهنامه

الائی دژش باشدآرامگاه سزد گر بر او بر بگیریم راه

در خاتمه ، یاد آوری این نکته ضروری است، که زبان کتیبه های سلطنتی هخامنشی ( بیستون) به ترتیب تقدم نقر و کاربرد ، اکدی ،ایلامی و پارسی باستان است ،
در مورد زبان اکدی زبان شناسان از طریق مقابله ، کشف کرده اند، که زبان اکدی یکی از زبان های سامی است، این رابطه ارثی را در دهه های گذشته دانش پژوهان از طریق دستور زبان و لغات اکدی بدست آورده اند. و در ارتباط فرهنگی با زبان ایلامی و پارسی باستان کتیبه های هخامنشی، وگویشهای موجود خوزی و منطقه شمال خلیج فارس ، میتوان انتظار داشت ، که از نظر دستگاه آوائی، واژگانی و به مقدار اندکی از لحاظ دستگاه دستوری ، هر سه زبان کتیبه های بیستون تبادلات فرهنگی با هم داشته باشند. و دراین زبانها وگویش های مذکور در بالا وام واژه های مبادله شده را مشاهده کرد. وتاثیر متقابل قواعد دستوری آنها را هرچند به مقدار اندک شناسائی کرد.
 
ولی زبان ایلامی بخوبی زبان اکدی شناخته شده نیست. واز نظر توارث زبانی ، مشخص نیست ، این زبان مرده ، یا زنده است . از طرفی منابع زیادی از این زبان بدست نیامده است ، و تاکنون زبان هم خانواده آن شناخته نشده است .درنتیجه با فقدان زبان خویشاوند و فقدان منابع کافی و گویشوران بومی بیان مفاهیم صرفی ونحوی و تعین ارزش آوائی دقیق برخی نشانه های این زبان هرچند آسانتر از زبان اکدی است ، ولی  مشکل است .
 
در مورد زبان پارسی باستان هرچند محققین وزبان شناسان آنرا مادر زبان فارسی کنونی و اغلب گویشهای کنونی مرتبط با زبان فارسی جدید می دانند ، ولی بعلت فقدان منابع کافی زبان پارسی باستان ، متاسفانه از مقابله منابع موجود زبان پارسی باستان ، ارتباط واژگانی و دستوری اندکی با زبان فارسی امروزه وگویشهای مرتبط با آن در حد تبادلات عادی فرهنگی ناشی از حکومت چند صد ساله هخامنشیان در ایران بدست می آید ، در حالیکه رابطه خویشاوندی زبان های پارتی اشکانی و پهلوی ساسانی با فارسی نوین بوضوح قابل درک است.
 
هدف از ذکر این اختتامیه این بود که چون در این مقاله ، از گویشهای محلی ایران در ارتباط با زبان ایلامی استفاده شده است، خواننده یا شنونده اغوا نشود، و زبا نهای اکدی و ایلامی کتیبه های سلطنتی هخامنشی را زبانهای هم خانواده زبان فارسی نداند، ودر مورد خویشاوندی زبان پارسی باستان تا حصول منابع کافی آنرا بطور قطع مادر زبان پارسی نپندارد .

تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1183
نویسنده : فریدون عباسی

 

تحلیلی در مورد ارزش آوائی نشانه ( ) ایلامی EL
متن نخست مقاله
با درود وسپاس:
دکتر جرج کامرون در کتاب " لوحه های خزانه داری پرسپولیس"  صفحه 80
( Gorge Cameron : Persepolis Treasury Tablets , 1948)  شرح مفصلی راجع به  نشانه ایلامی (EL) آورده است. او میگوید: ایلام شناسانی نظیر Bork, Hösing, و König در نوشته های خود ارزش آوائی آنرا lam   آورده اند، که کمک میکند تا صدای این نشانه را نزدیک به صدای EL بدانیم . نه چیز دیگر، مواردی که دارای این نشانه اند . چنین هستند.
در لوحه های گلی ، دو مورد: ki-EL وza-EL
ودر کتیبه ها موارد زیر:
EL-ma,EL-ma-ka,El-ma-man-ra,EL-man-ri,EL-man-ti,EL-man-da,EL-te, u-EL-man-nu,ú-EL-ma,pir-ra-um-pi-EL
ودر اسناد بدست آمده : موارد ذیل
u-EL,za-EL,be-EL,pi-EL,a-pi-EL,-i$--EL-ma-na-ma,  مشاهده شده اند.
مسلماً نشانه سخت کامی el در کلمه be-ul بمعنی "سال" که میتواند احتمالاً pel یا مشابه آن تلفظ گردد ، شبیه آن است."
مطالب فوق عقیده کامرون در مورد نشانه بالا میباشد.
هربرت پی پر در کتاب " واج شناسی وواژه شناسی ایلامی هخامنشی "
(Herbert .H.Paper " The phonology and morphology of Royal Achaemeid Elamite" 1956
عقیده کامرون را در مورد این نشانه پذیرفته است.
کینگ و تامسون در کتاب " پیکره ها و نوشته های داریوش کبیر بر صخره بیستون درپارس ( ایران)"
King & Thampson "The Sculptures and Inscriptions of Darius the great on the roch of Behiston in Parsia"
همه جا این نشانه را ur آوا نویسی کرده اند.
در کتیبه xph39 موزه ایران باستان این نشانه بصورت (                ) آورده شده است.
در بخش 1کتاب " ارزش های آوائی نشانه های سومری ، اکدی وهیتی " از سودن
Prof W.Von Soden " SUMERISCHE AKKADISCHE UND…"   صفحه 13 نشانه های 952 (  ) el ، 407 (      ) el2 و 14 (   ) el3 با ارزش آوائی نشانه EL نشان داده شده اند.
فردریش ویلهلم کونیک در کتاب ٌ کتیبه های شاهان ایلامیٌ
Friedrich Wilhelm könig "Die elamischen Königs inschriften" 1965
نزدیکترین نشانه های مشابه آنرا در طبقه el  در تابلوی 30 تحت شماره 34 بصورت های:                 
   XIV  ) ، (  ) و VIII (      ) معرفی کرده است.
وایسباخ در مقاله خود ٌ خطوط میخی هخامنشی ٌ
F.H.WEISSBACH "kellinschriften der Achämeniden"
 تحت شماره 98 همه جا ارزش آوائی آنرا el  پذیرفته است.
سایس در نوشته خود ٌ کتیبه های مالمیر ( ایذه) و زبان دوم کتیبه های هخامنشیٌ
Prof.A.H.SAYCE "The Inscriptions of Mal-Amir and The …"
 تحت شماره 70 صفحه 664 نشانه ایلامی را بصورت (            ) با ارزش آوائی el نشان داده است ، و معادل بابلی آنرا بصورت های (   ) و (        ) معرفی کرده است، و کلمه ای را با تلفظ ru-el-pa(?) درصفحه 700 همین منبع ازسطر 15 ستون 2 کتیبه ایلامی اشکفت سلمان بدون ترجمه ذکر کرده است.
( که ظاهراً کلمه ru-el-pa از دید کامرون مخفی مانده است.)
ولی سایس درفهرست لغت خود در همین منبع صفحه 739 که به اشتباه 939 چاپ شده است. آنرا  
ELpa(?)tum ذکر میکند.
وایسباخ در گزارش خود ٌ بخش جدید آگاهی از کتیبه های شوشیٌ
F.H.WEISSBACH " NEUE BEITRÄGE ZUR KUNDE DER SUSISCHEN INSCHRIFTEN"                                                               
صفحه 751 کلمه سایس را بصورت ru-el(?)-is-muk-MEŠ آوانویسی کرده است.
نزدیکترین صورت نشانه های موجود درکتیبه های معبد چغازنبیل (   ) ، (       ) و           (  ) میباشند ، که el قرائت شده اند.
با وجود گسترده گی شناخت نشانه مورد بحث هنوز در پذیرش ارزش آوائی آن بین ایلام شناسان اختلاف است. بهمین سبب در آوا نویسی آنرا با حروف بزرگ بصورت EL نشان میدهند . ولی در تمام موارد مشاهده میگردد، که صدای صامت L یا R را درنشانه می پذیرند. که در گویش های محلی شمال خلیج فارس این دو صامت  در بسیاری موارد جایگزین یکدیگر میشوند.
در کتیبه بیستون لوحه دوم سطر55 ، 56 و65 دوبار کلمه EL-te آورده شده است.
در هر مورد بشرح ذیل عبارت شامل این نشانه را با عبارت پارسی باستان مقایسه می کنیم:
الف – عبارت پارسی باستان : سطور 74و75 صفحه 47 کتاب ٌ فرمان های شاهان هخامنشیٌ
 اَدَمشَ ئیی   اُتا   ناهم   اُتا   گوشا   اُتا   هَزانم     فراجَنم     1 چَشمَ      اَوَجَم
من اورا     هم    بینی   هم گوشها هم   زبان   همی بریدم   1چشم (را) کور کردم.
معادل ایلامی آن در کتیبه El/P2/55-56  با فرض تطبیق دومتن پارسی باستان وایلامی چنین است:
 
mu    hi   ši-um-me a-ak   ti-ut-me a-ak   si-ri   maz-zi-ya EL-te   ki-tu-ma
کور کردم  یک چشم(؟)   بر کندم      زبان      و     گوش (ها؟)    و          بینی      این(را) من
من اینرا بینی و گوشها وزبان برکندم و یک چشم کور کردم.
ب- در عبارت دوم پارسی باستان OP/p47-89 چنین است.
اَدَم     اُتا     نآهمَ      اُتا    گوشا      فراجَنَم      اُتا     شَ ئیی      1 چَشمَ        اَوَجَم
من    هم     بینی      هم     گوشها    همی بریدم   هم     اورا        1 چشم        برکندم
معادل ایلامی عبارت دوم در El/p2-65 چنین است.
mu       hi      ši-um-me     a-ak       si-ri      maz-zi      EL-te     ki-tu-ma
کور کردم     یک چشم (؟)      برکندم گوش( ها ؟)     و            بینی           این (را)   من
من اینرا بینی و گوشها برکندم ، یک چشم را کور کردم.
متاسفانه درهردو مورد عبارات معادل بابلی نو در کتیبه بیستون تخریب شده اند و قابل استفاده و استناد نیستند.
اگر دقت گردد، عبارات بالا نشان میدهند، که ترجمه از ایلامی به پارسی باستان کاملاً منطبق نیست . واین نقص در ترجمه نیز وجود دارد زیرا si-ri  در عبارت اول ایلامی  ٌ زبان ٌ و بار دیگر در عبارت دوم  ٌ گوش ها ٌ ترجمه شده است ، ونشان میدهد که در ترجمه های موجود بیشتر متن پارسی باستان ملاک ترجمه بود است . و ترتیب اسم ها در عبارات رعایت نشده اند. در عبارت پارسی باستان در هر دو مورد ، سخن از ٌ یک چشم ٌ  رفته است. با وجودیکه در معنی کلمه si-ri تردید وجود دارد. ولی مشاهده میگردد، دارای پسوند شناخته شده -ri میباشد ، که در ایلامی نو بعنوان یاء وحدت یا ٌ یک ، یکی ٌ بدرستی شناخته شده است.
مثلاً کلمه ša-ak بمعنی ٌ پسر ٌ و ša-ak-ri بمعنی ٌ پسری ، یک پسر ٌ است . چه واضح است ،  وقتی داریوش میگوید ٌ من داریوش یک پسر ویشتاسب ٌ به این معنی است، که ویشتاسب پسران دیگر نیز داشته است . یا هنگامیکه در کتیبه ٌ نسب نامه ٌ داریوش میگوید : ٌ ruhhušakri ٌ     بمعنی ٌ یک نوه پسری ٌ   خود دلیلی است بر اینکه در یک خانواده بطور طبیعی پر اولاد ایلی نوه های پسری و حتی دختری دیگر هم وجود داشته اند.
در ترجمه کینگ وتامسون صفحه 123 منبع ذکر شده در بالا ،ترجمه ایلامی تقریباً معادل متن پارسی باستان است. جز اینکه جای گوش ها وزبان عوض شده است.
آنها در کتاب خود نوشته اند:
I cut off his nose, and his tongue and his ears, and 1 put out his eyes;
ٌ من بینی و زبان و گوش های او را بریدم ، یک چشم اورا بیرون آوردم ؛ . ٌ
وایسباخ هم تقریبا متن پارسی باستان را ترجمه کرده است، او در صفحه 39 منبع ذکر شده در بالا عبارت بالا را بصورت ذیل ترجمه کرده اند.
Ich schnitt ihm Nase ohren und Zunge ab und stach ihm die Augen aus  
 
ٌ من بینی ، گوشها و زبا ن اورا بریدم و چشم او را کور کردم. ٌ
البته ایشان در همانجا پیشنهاد کرده اند ، که عبارت EL-te ki-tu-ma   بصورت    EL-te-ki tu-ma قرائت گردد.
ملاحظه می گردد ، تنها کلمه منتخب که میتواند، در ایلامی ٌ یک چشم ٌ قرائت گردد، کلمه si-ri است .
دلائل زیر این مسئله را تقویت میکند:
ریشه فعل دیدن در ایلامی ziy می باشد. که بسیار نزدیک به seyl ٌ سیل ٌ بعنی نگاه در زبان بختیاری است. و در فارسی نو هم آنرا در کلمات ٌ سیر و تماشا ، سیر و سفر .... ٌ  میتوان مشاهده کرد.
درکتیبه های ایلامی میانه( چغازنبیل) زیارتگاه si-ia-an خوانده میشود.
کلمه si-ir-ri  

تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1206
نویسنده : فریدون عباسی

 

 
از طرف دیگر ، با این تفکیک فعل ایلامی شناخته شده tu-ma ، چون معادل کلمه پارسی باستان adinama است . باید بمعنی ٌ میستاندم، بر گرفتمی ٌ ترجمه شود، و می باید فعل ماضی استمراری اول شخص مفرد باشد. وترجمه عبارت میتواند: ٌ من این( را) بینی و گوش ها ویک چشم برکندم، زبان بریده بر گرفتمی ، بر دروازه ام بسته همی داشته... ٌ باشد.
 
 ولی این فعل درجملات دیگر در کتیبه بیستون " دادم " ترجمه شده است . مثلاً داریوش شاه میگوید: " اهورامزدا مرا شاهی دادم ." . بنظر میرسد این فعل زمینه پیش ایلامی دارد، و در ارتباط با زبان بومیان غیر ایلامی باشد. زیرا در گویش شوشتری نیز کلمه مشابه آن do-ma معنی " دادم" را دارد. وعبارت lo-ta-ki do-ma معنی " (من به او) گنگ سانی دادم " را دارد.
 
درکتیبه ایلامی نقش رستم از داریوش pir-ra-um-pi-EL   یا bir-ra-um-bi-EL بمعنی   ٌ آشفته، بسیار آشفته ٌ آورده شده است. مشابه چنین کلمه ای درگویش شوشتری بصورت عبارت   bi(d) rombelo از نظر تحت اللفظی بصورت کلمات " بود ، ویران شده ، بسیار " معنی میشود. ومیتوان نشان داد: bi(d)  بمعنی "بود"/   rombe بمعنی ٌ ویران شده ٌ از مصدر rombidan بمعنی " فرو ریختن  ( ساختمان) " و مصًوت o از lo صفت مبالغه بمعنی "بسیار" است . وعبارت bi(d) rombelo  مفهوم  " بسیار ویران شده بود " را دارد.
 
 ولی اگر beپیشوند فعل rombidan را پیشوندتاکید فعل بپذیریم ، عبارت berombelo در حالت تاکیدی معنی" بسیار ویران شده" را میرساند،که بیشتر به ترجمه کلمه ایلامی نزدیک میشود، و نشانه be پیشوند تاکید فعل که امروزه در زبان فارسی جدید رایج است، ایلامی بودن این کلمه را مورد تردید قرار میدهد، زیرا زنجیره افعال ایلامی تقریباً اغلب با نشانه های پسوندی نشان داده میشوند، و بندرت دارای پیشوند هستند. وخود این پرسش را بوجود می آورد ،که،آیا این کلمه یک وام واژه در زبان ایلامی است؟ با توجه به کاربردگسترده کنونی پسوند -o در گویش های شمال خلیج فارس وخویشاوندی این گویشها با زبان کنونی فارسی تحقیق در این مورد شایسته نوجه است.
 
مصًوتهای پسوندی -o و -i در گویشهای شوشتری، بختیاری ، لری و در چند گویش دیگر شمال خلیج فارس  صفت  مبالغه را می سازند.
 
مثلاً در شوشتری ، mel-melo بمعنی ٌ بسیار پرمو ٌ ، بختیاری tel-lo بمعنی ٌ بسیار شکمو، بسیارشکم گنده ٌ و گویش لکی lamo " بسیار لاغر"، گویش ممسنی gapo " بسیار بزرگ" لری šarmo " بسیاربا آزرم" است.
 
جالب است گفته شود در گویش شوشتری و بختیاری یکی از شاخصه های زبان ایلامی یعنی خوشه نا همخوان -lt- نظیر holtapoon بمعنی ٌ بزور جا دادن ٌ ، golteysor بمعنی " گل شقایق ، کل لاله سرخ ،  šaltelaqo  شَلتٍلقو بمعنی ٌ بسیار بی نظم، بسیار بی بند وبارٌ  یا pelt بمعنی ٌ تفاله ٌ و کلمه pelti بمعنی ٌ کمی ، اندکی ٌ هم وجود دارد.





 
 تلفظ lo برای نشانه EL
 
به استناد دلائل مکمل زیر:
 
نشانه شناخته شده ایلامی با تلفظ lu از سوی کینگ وتامسون ارزش گذاری نشده است. و در هیچ موردی درکلماتی با مفهوم خانه و شهر بکار برده نشده است. از طرفی پذیرش ارزش های آوائی یکسان lu و lo در زبان های خط میخی امری شناخته شده است . بنظر میرسد یکی از دلائل چند صدائی بودن یک نشانه یا هم صدائی چند نشانه در این زبانها میتواند، ناشی ازکاربرد واژگان گویشهای مختلف اقوام تحت تسلط از سوی اقوام حکومتگر باشد.
 
پی پر در کتاب ذکر شده خود صفحه 59 عقیده دارد ، نشانه man ایلامی واحد مستقلی نیست ، بلکه میتواند بصورت های ma-an یا ma-en تفکیک شود.
 
جرج کامرون در کتاب فوق الذکر خود صفحه 81 عقیده دارد، en-ni  مفهوم ٌبودن، یا جائی اقامت داشتن ٌ را دارد.
 
در مورد هجای مستقل lo :
 
نشانه lo به تنهائی " در شوشتری معنی " سایبان ولب " را دارد، ولی در گویش بختیاری با تلفظ law تنها معنی " لب " را دارد، که در فهرست لغات منتشر شده این گویشها نشان داده شده اند .
 
در برخی زبانهای خط میخی جایگزینی صامت w و m بجای یکدیگررایج است ، مثلاً lam بصورت law خوانده میشود. با این استناد میتوان پذیرفت که کار Bork, Hösing, و König در پذیرش lam با توجه به تلفظ law در گویش بختیاری که مرکز اصلی ایلامی ها بود ه است ، به تلفظ درست نشانه نزدیکتر است.
 
اگرنشانه EL با تلفظ lo یا law بمعنی "لب" پذیرفته شود، از نظرتحت اللفظی مثلاً عبارت ایلامی :EL-ma-in-ti در El/B3/65 می باید بصورت " در لب باشی " ترجمه شود. و بدنبال آن سایرصورت های این فعل در ایلامی باید مشتقات فعل " در لب بودن " باشد . که در اصطلاح مردمی بصورت " تو لب بودن، تولب شدن" رایج است. آنچه در مورد این فعل مردمی فراهم گردید، چنین است:" تو لب شدن " بمعنی" دلگیر شدن، ( یا باصطلاح رایج) دمغ شدن،جا خوردن ، ترسیدن ، نگران شدن، با نگرانی در فکر شدن ، در تردید شدن ... " در حالت " تو لب شدن" بگفته افراد کهنسال لب پائین زیر لب بالا پیچیده میشود، و حالتی شبیه لب به دندان گزیدن را نشان میدهد.
 
در گویشهای مورد استناد کلمه ای مشابه lo یا law بمعنی " اندیشه" وجود نداشت ، ولی در گویش بختیاری عبارت " لولو کردن = لب لب کردن " معانی " دو دل بودن، در تردید بودن ،( برگرداندن لب زیرین بهنگام ) قهر کردن ،یا نگران بودن کودکانه " وجود دارد.
 
در مثالهای زیر:
 
در کتیبه های مختلف ایلامی هخامنشی چند زنجیره عبارات فعلی( با توجه به پیشنهاد پی پروکامرون در مورد نشانه man ) با پیشوند EL-ma بمعنی " در اندیشه"  ورشته پسوند های مختلف فعل " بودن " ترجمه شده است.  مشاهده میشود:
 
در کتیبه Na/31-32ٍEl/ نقش رستم با عبارت EL-man-ta " در اندیشه باشی" ترجمه شده است. ولی بند مربوط به این عبارت سطور 31تا 38  چنین ترجمه شده است:
 
" اگر باز" در اندیشه باشی (یا بهتر است " در تردید باشی ") "  که داریوش شاه چند کشور، آنها را درتصرف داشت؟، پیکره ها را ببین آنانکه تخت را بردوش میبرند . آنگاه خواهی دانست، آنگاه خواهی دانست.( تکرار تاکیدی) این نیزه مردی پارسی ، بسیار دور رفته است، آنگاه آنرا خواهی دانست ، مرد پارسی بسیار دور از داخل پارس جنگیده است." بنظر میرسد ، با توجه به متن، " در تردید بودن  " ترجمه مناسب تری باشد.
 
 در کتیبه ایلامی نقش رستم El/N? بالای سر مجسمه شیر عبارت El-man-ti " دراندیشه باش" ترجمه شده است. ترجمه کتیبه چنین است: " (ای) مردی ، که آن فرمان اهورامزدا( ترا) نا پسند آید،  در اندیشه باش!   (= نگران باش!) که راه راست ( را ) رها نکنی ، نافرمانی نکنی." که در اینجا" در اندیشه بودن" معنی" نگران بودن، درهراس بودن " را دارد.
 
عبارت EL-ma-in-ti در El/B3/65 با ترجمه " در اندیشه باشی " مربوط به عبارت کلی : " تو (ای) که پس(از) این شاه شوی، مردی (که) دروغگو باشد، بسیار سخت کیفر بده،اگر چنین " در اندیشه باشی"          (= تدبیرکنی) کشورم در امان است." .
 
بنظر میرسد، در عبارات بالا فعل "اندیشه کردن" بمفهوم امروزی " اندیشیدن یا تفکر کردن " محض نیست. بلکه مفهومی از " تو لب بودن" مردم عادی با معنی " بانگرانی دراندیشه بودن ،..." را دارد، و EL با تلفظ lo یا law بمعنی " لب" قابل پذیرش باشد. و مجدداً این سوال را مطرح میکند ، که آیا EL یک نشانه ایلامی است ؟ یا نشانه ای است، که همراه خود چند وام واژه را از زبانی دیگر وارد زبان ایلامی کرده است.
پایان بخش دوم
 ادامه دارد. شاد باشید.

تاریخ : چهار شنبه 25 فروردين 1395
بازدید : 1313
نویسنده : فریدون عباسی

 

بخش دوم مشکلات زبان سومری

مشکلات زبان سومری ( بخش دوم)

 

پروفسور جان .لویس . هیس John.Lewis .Hayes درپیشگفتار نوشته معروف خویش " راهنمای دستورزبان سومری و متون...1" در مورد مشکلات ذاتی زبان سومری میگوید:" زبان سومری بخوبی زبان اکدی شناخته شده نیست. شماری ازترکیبا ت صرفی( واژ شناسی) ونحوی زبان سومری روش نشده اند.هرچند پیشرفت زبان شناسی در دودهه اخیرقابل توجه است ، ولی بقدرکافی مسائل مبهم باقیمانده است، که ذهن دانش پژوهان را دراطراف زبان سومری بخود مشغول کند.

 

بعضی از دلائل و مشکلات زبان سومری ازاین قرار است :

 

1- زبان هم خانواده زبان سومری شناخته نشده است، واز نظرتوارث زبانی، مشخص نیست ، این زبان مرده ، یا زنده است .... (بوسیله مقابله، و ازطریق دستورزبان ولغات دو زبان هم خانواده دانش پژوه هان میتوانند، رابطه ارثی بین دو زبان خویشاوند را بدست آورند.)، ولی در مورد زبان سومری چنین امکانی دردسترس نیست .

 

2- نظام نگارشی سومری فقط بطورناقص گفتارزبان سومری را منعکس می کند . وتمام ترکیبات دستوری زبان سومری را که در گفتار سومری شناخته شده اند، نشان نمی دهد. این مسئله ، شکل طبیعی نگارش آنرا برای بازسازی صرفی مشکل کرده است .

 

3- بسیاری جملات نمونه موجود است، که بنظرمیرسد ، اندکی درصرف ونحومتفاوت باشند . ولی با فقدان اسناد مقایسه ایی وفقدان گویشوران بومی برای ترجمه ، بیان معنی صرفی ونحوی انها مشکل است . بدون شک ، بسیاری اختلاف معنی جزئی وجود دارد ، که برای همیشه قابل بیان نیست .

 

Igor Diakonoff اظهار میدارد" این شوخی کاملا شناخته شده ای بین آشورشناسان است ، که به تعداد سومرشناسان زبان ولهجه سومری وجود دارد ". (1976:99).

 

اخیرا Thorkild Jacobsen گفته بود:" دانش زبان سومری هنوزدرمرحله ابتدائی است ". محققین به تجربه این نقطه نظرات گوناگون را درترجمه زبان سومری لحاظ میکنند، واحتمال انحراف درآنها وجود دارد. حتی در حد محققین شایسته سطح بالا نیز ممکن است ، چنین انحرافی در ترجمه بوجود آید . به حدی که خواننده ترجمه هرگز نداند ، که دو ترجمه متفاوت، ترجمه یک کتیبه واحد است. محققین هنوز نمی توا نند روی یک دستور زبان واحد توافق کنند" .(1987:xv).

 

یطورمطمئن می توان گفت که زبان سومری برای مطالعه آسانتر از زبان اکدی است . زیرا زبان سومری ، حداقل بنظر نمی رسد صرف گسترده ای داشته باشد . قواعد دستوری زیادی برای آموختن ندارد. مانند زبان اکدی وعبری قواعد افعال ضعیف ندارد، که نیاز به حفظ وبه حافظه سپردن آنها  باشد. بطور نسبی بسیاری از پژوهند گان این زبان مشکلات آنرا دردرک ومفهوم آن می دانند. بهرحال این زبانی متفاوت با توقع یک خواننده انگلیسی زبان است .بعضی مواقع فهم اصول این زبان مشکل است، وازآن مشکلترکاربرد این اصول است.".

 

او در دنباله میگوید:" مشکلات نظام واجی، در مورد تلفظ هر ارزش آوائی زبان سومری بسیاراست ، وبیان آن آسان نیست . برای این مسئله دو دلیل اصلی وجود دارد.

 

اولاً : زبان سومری زبانی منفرد وایزوله شده است ، ومدارک کافی برای کمک ومقابله وجود ندارد.

 

ثانیا : مدارک واج شناسی زبان سومری از طریق فیلتر نظام واجی زبان اکدی ایجاد شده اند،وآوا شناسی سومری ازدریچه چشم آوا شناسی اکدی دیده میشود . مثلا : کلمه" پسر" درزبان سومری دقیقا /domu/ با صدای /o/ تلفظ میشود ، ولی چون دراکدی صدای /o/ وجود ندارد ، در نتیجه این اسم با هجای اکدی du-mu وبر اساس شواهد اکدی تلفظ می شود. در نتیجه ممکن است، هرگزندانیم ، در زبان سومری مصّوت /o/ وجود داشته است ، یاخیر. بنا براین، تصویر زبان سومری دوره UrIII ( از 2162 ق. م تا 2004ق.م) دراصل برمبنای زبان اکدی بابلی کهن .( از 1894 ق. م تا1595ق. م ) وپس ازآن شکل میگیرد، وبهمین شکل بیشتردانسته های دستورزبان سومری ازنوشته های سومری ، کاتبین اکدی زبان ، و تعلیم یافنه گان آنها بدست آمده اند.همینطورهم، درباره توسعه تاریخی آواشناسی سومری دانش اندکی داریم. زبان سومری در یک دوره چند قرنی زبان محاوره بوده است. (وبرای نگارش حتی قرن ها مورد استفاده قرار گرفته شده است). نظام واجی سومری در زمان حیات گفتاری ، باتوجه به همزمانی از نظر گفتارمردم ابوسلبیخ Tell Abu Salabikh با مردم UrIII بطورپر معنی تفاوت دارد. در بعضی موارد، در باره ارزش صوتی و. تلفظ تکواژهای دستوری زبان سومری ، شناخت بیشتری نسبت به تکواژهای قاموسی وجود دارد. این باین دلیل است ، که تکواژ های دستوری ، بیشتر بشکل هجائی نوشته شده اند. درحالیکه تکواژ های لغوی عموما بصورت اندیشه نگارنوشته میشوند، وبدون شاهد و سند اثبات ارزش صدای آنها مشکل، بلکه کاملا بعید است باین دلیل. ، تقریبا از طریق روش دستوری میتوان تغییر صدای تکواژ را مشاهده کرد، ولی بسیار مشکل است، که این تغییرات را از طریق تکواژ قاموسی دید . بطورخلاصه باید گفت، که زبان سومری احتمالا صداهائی دارد که زبان اکدی ندارد. در نتیجه آنچه می تواند مفید باین معنی باشد . کاربرد مستقیم اسناد گوناگون زبان سومری است. با وجودیکه ، بیان واظهارنظر با این اسناد بطور مستقیم مشکل است، ولی چندین نظام صوتی بازسازی شده زبان سومری وجود دارد، که همین موضوع هم یکی از پدیده های این زبان وارزش صوتی داده شده به هر پدیده واحد است. درعمل متاسفانه سومر شناسان تلاشی جدی برای ساختن صدای دقیق اصوات سومری بعمل نیاورده اند.، وبطور نسبتا کلی همان ارزشهای آوائی بر مبنای زبان اکدی را بکار میبرند.

 

او درباره توارث زبان سومری میگوید:" کم کم به نظرمیرسد، که زبان سومری زبانی منفرد وایزوله شده است . این بدین معنی است ، که زبان هم خانواده زبان سومری، چه زنده، چه مرده یافت نشده است.اما برای مرتبط کردن زبان سومری با بسیاری از زبانهای دیگر کوشش میشود. نظرات عامه پسند ، عبارتند از هم خانواد گی زبان سومری با زبانهای مجاری ، ترکی، قفقازی ، دراویدی وزبان روستائی هندی ، ولی هیچیک از این زبانها پذیرش عمومی نیافتند . این چنین کوشش ها ئی برمبنای شباهت های سطحی زبانها که ازنظر گونه شناسی شبیه اند، به عمل می آید . .A.Leo. Oppenheim خاطر نشان کرده است:" حقیقت آن است ، که سومری با وجود آنکه زبانی بخوبی قابل فهم است ، ولی پیچیده است، این زبانی است، که نمیتوان آنرا به زبان شناخته شده دیگری مرتبط کرد . زبانی که صدها سال فرهنگ آفرید ه است . کوشش برای مرتبط کردن آن با زبانهای کاربردی Polynesia (جنوب هند ) وافریقا درست نیست . مولفین چنین مطالعات پایان نا پذیری ، ثابت میکنند، که یا زبان مادریشان یا زبانی که آنها با آن برخورد کرده اند ، پیوند هائی با زبان سومری دارد.(1971) . Sir Gerard Clauson این بحث راچنین خلاصه کرده است : "سومری به طور بسیار روشن زبانی منفرد است .علیرغم کوشش های متعدد برای جا انداختن پیوند زبانهای دیگر با آن ، صورتهای مضحک ، غیر محتملی ارائه شده است" .(1973). احتمال اینکه ارتباطی ممکن است ، پیدا شود ، سست است . بسیاری اززبانهای پیوندی احتمالا مرده اند، بدون آنکه ازخود هیچ نوشته ای ثبت کنند . سرزمین مادری سومری ها شناخته شده نیست . ازاین رو روشن نیست، در کجا ممکن است ، زبان هم خانواده زبان سومری وجود داشته باشد . احتمال وجودچنین سرزمینی درهرجا ممکن است ، وجود داشته باشد، که لزوما ممکن است ، در سرزمین سومر نباشد .".

 

او در ادامه میگوید:" ....آخیراً ..تا حدودی اصطلاح ارگتیو برای سومری استفاده میشود. بعضی محققین اخیرا کارکرد ارگتیو زبا ن سومری را مورد بحث قرار داده اند.( حتی اگر برخی تفاسیر روشن نباشند.) . این مفهوم قرائت منصفانه اخیر ازادبیات سومر شناسی را دارد . این چنین اصطلاحاتی مانند ارگتیو، ( عامل ، کنش گر) ، پذیرا وغیره که قابل درک است، همیشه قابل استفاده نیست. امروز موضوع بحث باید این باشد، که الگوی ارگتیو باید چه نامیده شود. شاید بهتر است، مانند گذشته از اصطلاح " مفعولی صریح " بجای الگوی اصطلاح ارگتیو استفاده شود . بعلاوه همه محققین عقیده ندارند که زبان سومری برمبنای ارگتیوعمل می کند . بعضی سومرشناسان عقیده دارند که مدارک کافی برای بازتاب حالت ارگتیو درزبان سومری وجود ندارد ، وهمینطوراعتقاد دارند ، استثنائات خیلی زیادی درمدل ارگتیوسومری وجود دارد. دیگران موافق مراتب انشقاق درزبان سومری نیستند. پیچید ه گیهای انشقاق ارگتیو را در زبان جهانی دلیل این امرمعرفی میکنند. هنگامیکه دانش صرف افعال سومری بیشتر آشکار گردد، ممکن است، جریان ارائه ارگتیو در زبان سومری بسیار تسهیل گردد . اولین کسی که اصطلاح ارگتیو را برای زبان سومری در1957بکار برد Viktor Christian بود . هرچند اصطلاح او اندکی متفاوت با اصطلاح مرسوم است. Diakonoff (1965) نظام ارگتیو سومری وسایر زبانهای خاور میانه را مختصراً شرح میدهد. ولی ازبیان شرح صرف یا مورفولوژی آ ن خود داری کرده است . مقاله هائی بوسییله Daniel Foxvog در (1975) و Piotr Michalowski در (1980 a ) منتشر شده است ، که صریحا قالب ارگتیو زبان سومری را پذیرفته اند. Van Aalderenدر (1982 ) در سلسله مقالاتی بعضی از نظریه های منتشره را تفسیرمیکند. دردستور زبان Marie –Louise. Thomsen   که در        (1984) منتشر شد ، مدل انشقاقی را برای زبان سومری پیشنهاد میکند. درآخرنوعی بررسی ارگتیوی از زبان سومری یوسیله Gong Yushu در (1987) انجام شده است ."...

 

او در ادامه میگوید:" زبان سومری اغلب یک زبان پیوندی معرفی شده است. این اصطلاح به قرن نوزدهم بر میگردد، هنگامیکه زبان شناسان کوشش میکردند ، زبان های جهان را در چند نوع پایه ، تنها بر مبنای رده شناسی ، و نه ملاک توارث طبقه بندی کنند. برای این زبان شناسان ، تنها سه نوع زبان می توانست طبقه بندی شود . منفرد ، ترکیبی ، پیوندی.

 

1- زبا ن منفرد ( گسسته ، تکواژی )Isolating

 

درزبانهای منفرد، درحقیقت هرتکواژه یک کلمه جداگانه است . بطور مثال ، درزبان چینی که جزء این گروه زبان ها قرار دارد. زمان فعل روی افعال نیست . چنین اطلاعاتی بطور جداگانه روی قیود برده شده اند . همین طور نشانه جمع روی اسمها ومانند آن نیست ، بلکه چنین اطلاعاتی روی کلمات دیگر آورده میشوند .

2- زبا ن ترکیبی Fusional

درزبانهای ترکیبی نظیر، اکدی ولاتین تکواژهای دستوری ، ازطریق انتهای اسم یا فعل بیان میشوند.

 وچندین تکواژمختلف درترکیب شرکت می کنند . بطورمثال : در لاتین کلمه amo معنی " من دوست دارم " را دارد. /o/ انتهائی آ ن نشانه چند چیز است . فعل اول شخص است، مفرد است، زمان حال است ، وجه اخباری است ، ودر حالت فعل معلوم است. بنا براین، تکواژهائی برای نشان دادن شخص، زمان،عدد، حالت ووجه ندارد ، بلکه همه در نشانه /o/ خلاصه شده اند .

 

3- زبا ن پیوندیAgglutinative

 

درزبانهای پیوندی ، مانند زبانهای ترکیبی چندین تکواژه دستوری در یک کلمه خلاصه میشوند. باوجوداین، تکواژها هریک ازدیگری متمایز هستند ، وباهم ترکیب نمی شوند. در یک زبان پیوندی زنجیره هائی از پیشوند وپسوند بکار میرود . هرالصاقی ازنظر شکلی متمایز است ، ویک تکواژ را بیان میکند. نمونه بارزچنین زبانی، زبان ترکی است. درعبارت ترکی: evlerinden" ازخانه اش" ev " خانه "، ler " نشانه جمع " ، in ضمیر ملکی" مال او" وden پسوند اضافه حالت مفعول عنه یا حالت" ازی" بمعنی" از" میباشد . بطورکلی هر" وند " یک تکواژه را بیان میکند، وهرتکواژمتمایزاست.ler بطورخودکارنشانه جمع برای تمام کلمه است ،den بمعنی" از" پس ازهرعبارت اسمی وغیره می آید. تکواژها متمایزهستند، ودرهم ادغام نشده اند. زبان سومری ازاین نظر مشابه ترکی است . برای نمونه :" عبارت فعلی" ، مرکب ازیکرشته پیشونداست ، که بوسیله ریشه فعل تعقیب می شوند، وپس ازآن رشته کوچکترپسوندها قرار دارند. هروند یک تکواژرا نشان میدهد ، وهروند اساسا متمایز است . " عبارت اسمی " میتواند بسیارطویل باشد، وبا یک اسم ، بدلها، صفات توصیفی وعبارات حالت اضافه ملکی و غیره همراه باشند . با گذاشتن یک نشانه درانتهای عبارت اسمی، نمای رده شناسی عرضه شده، دراین نوع زبان ها، تا حدی ساده شده است . علاوه براینها ، زبا نهای دیگری وجود دارند، که به دسته بندیهای دیگری هم متکی هستند.درنتیجه، کاملا منفرد، ترکیبی یا پیوندی نیستند. بطور مثال : زبان انگلیسی زبانی منفرد است . ولی در برخی درجات ، زبانی ترکیبی است. بندرت حالت پیوند درکلمات انگلیسی شکل میگیرد. باید گفت در انگلیسی چنین کلمات "قابل پیش بینی" predictability "و متضاد با بی توارثی" antidisestablishmentarianism، بطور منصفانه ، برای چند واژه دارای، پیشوند ، یا پسوند وجود دارد. بیشترزبان شناسان جدید، زبان را دررده شناسی خلاصه میکنند ، وعلاقه ای به مباحث مربوط به morphological typology" رده شناسی واژی " ندارند، وخیلی موافق آن نیستند.آنها عقیده دارند ، که رده شناسی واژی آثارمفیدی ندارد. زیرا هیچ جذابیت یادرک مفیدی راجع به زبانها ، بطورکلی، عرضه نمیکنند. روش شناسی، با این طبقه بندی هم ، درچندین زمینه ، متعرض موضوع میشود . برای نمونه : همانطور که قبلا ذکر شد ، زبان ها به طور کامل ، در یکی ازحالتهای سه گانه رده شناسی قرارنمی گیرند. بنا براین ، هنگامیکه ازاصطلاح پیوندی برای زبان سومری استفاده میشود ، بویژه دربیان عمومی زبان ، بهتر است اندیشه خاصی ازاصطلاح "پیوندی"داشته باشیم . دواصطلاح ارگتیو و پیوندی دو نوع دسته بندی متفاوت را نشان می دهند . تفاوت " ارگتیو- مفعولی صریح " با " کنش گر– پذیرا" دراین است ، که ارگتیو- مفعولی صریح در باره خصوصیات اصلی نشانه گذاری شده یک جمله نسبت به جمله دیگربحث میکند. اما زبان های " منفرد- ترکیبی - پیوندی " تفاوت ارائه طرق مختلف مشارکت تکواژه ها رادر کلمه بیان میکنند. ازنظر تئوریک، یک زبان یا کنش گر است، یا پذیرا ، همین طور یا منفرد یا ترکیبی یا پیوندی است . هرچند بنظر نمی رسد که مجموعه این امکانات اتفاق بیفتد.".

ادامه مطالب در بخش سوم آورده میشود.ذکر مطالب با ذکر وبلاگ  منبع یا مرجع بلا مانع است.










1- Hayes. John. Lewis " A manual Sumerian Grammar and texts

( 1990 Undena )


تاریخ : پنج شنبه 27 اسفند 1394
بازدید : 1097
نویسنده : فریدون عباسی

 

 

طنز نوروزی
 
به خدا دروغ میگوید!
جاحظ طنز پرداز نامی عرب ، که چهره ای آبله گون وبسیار زشت داشت،  د رنزد مردم عرب زبان ، جایگاهی نظیر ملانصرالدین در بین مردم فارس زبان دارد. گویند کسی برای دیدن او به خانه اش رفت ، ودق الباب کرد. اندکی پس از درزدن کودکی در را گشود، وازمرد پرسید ، با چه کسی کار دارید؟ مرد پاسخ داد : اگرجاحظ در خانه است ، بیاید با وی سخنی دارم ! کودک پاسخ داد، او در خانه است ، ولی به کاری مشغول است  ، و نمی تواند ، بر در آید. مرد حیران شد ، و پرسید: مگر چه میکند؟ کودک پاسخ داد : او روبروی آینه نشسته است ، و خود را نگاه میکند ، و میگوید: فتبارک الله احسن الخالقین ، خدایا مرا چقدر زیبا افریده ای .
 
تذکر: البته جمله " فتبارک الله احسن الخالقین " تقدس الهی دارد ، و ربطی به Barak allah Hosein که او با ما نیست،  ندارد !! وسلمان از ریشه سلمانی بمعنی "سر زن !!" هزاران فرسنگ ازبهشت خدا دوراست، وهیچ سنخیتی با نام مقدس حضرت سلمان فارسی ندارد.
وسرانجام شعری از اقبال لاهوری:
شرق را از خود برد تقلید غرب    باید این اقوام را تنقید غرب
 
 
حاضر جوابی !
جوانی درجرگه جوانان ، بی خردی کرد ، و به پیرزنی خمیده قد که با خر خود از گذرگاه می گذشت ،
گفت: السلام علیک یا ام الحمار (سلام برمادرخر!) .
پیرزن حاضرجواب پاسخ داد: وعلیک السلام یا ابنی (علیک سلام پسرم !)
 
 
تقسیم درست ارث!
خانه ای ویک قاطر از پدری به دو برادر به ارث رسیده بود. برادر مهتر والبته قدرتمندتر آنرا در شعر زیر تقسیم کرد ، و به برادر کوچک گفت:
ازصحن خانه تا به سر بام از آن من     از پشت بام تا به ثریا از آن تو
 (البته آن زمان بلند مرتبه سازی نبود!!)
این قاطر چموش و لگد زن ازآن من   این گربه ملوس مامان جون از آن تو
البته گربه پرشیا نبود کسی خیال باطل نکند!
(و چون آن زمان شاید فریاد رسی نبود؟، البته این تقسیم شاید پذیرفته میشد!؟)
 
شاد باشید ، چه رضایت از زندگی همان شادی است .

تاریخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394
بازدید : 1456
نویسنده : فریدون عباسی

 

 

 

 

نوشته  ارنو پوبل " زمینه های دستور زبان سومری" بند های 124 تا 127، ترجمه فریدون عباسی از زبان آلمانی

 

 

توجه: لطفاً نشانه های  ‹=h، برای تلفظ " ه و خ" § و $ برای تلفظ " ش" و¥ = u4 و ƒ=d برای نشانه خدائی استفاده شود.

 

اسم از نظر جنسیت

124- الف-  از نظر کلی جنسیت اسم از نظر دستوری در زبان سومری شناخته نشده است. ولی جنسیت اسم بطور جزئی وبعنوان مفهوم بخشی از جمله در شیوه کاربرد عبارت مشخص میگردد.  مثال :dingir  بمعنی " خدا" و"آلهه" ؛ یا dam بمعنی" زوج " و " زوجه" ؛ یا dumu بمعنی " کودک" ، " پسر" و" دختر"  ؛ یا ibila بمعنی " ورثه( مذکر ومونث)" ؛ یا dub-sar بمعنی " کاتب (مرد یا زن)" ؛ یا di-ku5 بمعنی " قاضی ( مرد یا زن)" ؛ یا pa‹ar بمعنی " فخار و سفالگر( مرد یا زن)  قابل ذکر میباشند.

وبرعکس lú  بمعنی " مرد"  و geme بمعنی " زن " ؛ یا $guru بمعنی " مرد ، مرد جوان" ؛ یا kisikil بمعنی " زن ، زوجه ، خادمه " ؛ یا ara(d),aru(d), uru(d),  مانند eri(d     بمعنی " برده" وgéme  بمعنی " کنیز ، خادمه" ، یا adda,abba, â(d) وā  بمعنی "پدر"  و ama, éme وumme بمعنی " مادر"  ؛ یا $e$  بمعنی " برادر" و SAL+KU بمعنی " خواهر" ؛ یا áma بمعنی "گاومیش نر" و $ilam بمعنی " گاومیش ماده" ؛ یا gû(d) بمعنی " گاو نر" و áb بمعنی " گاوماده"  در کتیبه از نظر جنسیت مشخص شده اند.

125- ب –  در سایر موارد جنسیت اسم معمولا با توجه به مفهوم عبارت سومری با کلماتی نظیر NITA  بمعنی " مذکر، مرد، نر" ، و مشابه آنSAL بمعنی " ماده ، زن ، مونث" برای انسان وحیوان نشان داده میشود.

مثال: [d$UL-PA-è] |  $U dambi NITA   در اینجا d$UL-PA-è  از نظر جنسیت همان مفهوم " شوهر، مرد ومذکر" را دارد، در سطر42 ستون 1مجموعه CT 24, 12 ؛ یا dDamgalnunna | dDamkina, dam-bi SAL  که Damgalnunna= Damkina است ، از نظر جنسیت مفهوم " زوجه ، زن، ومونث " را دارد. سطر53 ستون 2  مجموعه CT 24, 12 .

اگر دقت شود، در اینجا کلمات NITA وSAL بشکل کلمات مرکب dam-NITA وdam-SAL آورده نشده اند. در حالیکه کلمات DUMU-NITA  بمعنی " پسر" وDUMU-SAL بمعنی "دختر" ترکیب مستقل دارند. یعنی خط نگاری آنها اندیشه نگار ویژه سومری برای کلمات "پسر" و" دختر" است. باوجود این ، قرائنی در دست است، که این اندیشه نگار ها به مفهوم " کودک" نیز بکار میروند. و   ترکیبات دیگری نیز وجود دارد، که برای غیر انسان استفاده میشوند.

مثال:AN$U+NITA  بمعنی "خرنر" با تلفظ dur ( سطر8 ردیف38177   مجموعه CT 12,31 BM ) وAN$U+SAL  بمعنی " ماده خر" با تلفظ eme  ( درسطر7 همان منبع) .

ومیتواند، معرف تمیز " اسب " و" مادیان" غیره هم باشد. واغلب بازهم بی تردید کلماتی مانند:

an$u-dur بمعنی " خرنر" و-eme   an$u( eme=ama=éme بمعنی "مادر" )  بمعنی         " خرکره دار، مادیان کره دار" دارد. که " ماده خر  یا مادیان" خوانده میشوند.

علاوه بر آن نگارشهای مختلف an$u-NITA= (an$u-)dur بجای (an$u-)dû(r) هم وجود دارد. منبع سطر10 ستون 5 استوانه A از گودا ؛ یا(an$u-)dû(r)  همان منبع سطر12 ستون6 ؛ یا (an$u-)dü-ùr   سطر 18 ستون6 کتیبه استوانه B از گودا؛ یا-ùr (an$u-)dû در منبع 4R 18  Nr, 6 Sm 1708) Rs.1 ودر استوانه A سطر 20 ستون7 تنها dü-ùr آورده شده است. همچنین از سوی دیگر نگارش SALéme (=ama )-an$u… 1بمعنی " 1 مادخر .." در مجموعه RTC 19  سطر 1 ستون 1 وجود دارد.

126- کلمه dingir مانند dimmer بمعنی " خدا" هنگامیکه درعبارت به مفهوم" در پناه خدا " استفاده شود، از نظر جنسیت هر دو مفهوم " مذکر ومونث " را دارد. مثال: ama-dNinni وama-dNin بمعنی " الهه"  معادل" ایشتار" الهه مادر" اکدی است. ( وعموما بمنظور در پناه  خدا ی پدر یاالهه مادر بشریت، استفاده میشود) . مثال: dimmer-ama-dNinni-bi  بمعنی " خدا والهه او" منبعASK 14 Vs.13    ؛ یا dingir-ani وama-dNinn(i)-ani   منبع  مجموعه  4 R 7 111f ؛ همینطور باز هم کلمه dimmer ( نوشته شده بصورت dìm-me-ir! ) = ilu ! ، یا ama-dNinni برابر الهه اکدی dI$tar   منبع 2 R 39 Nr. 23.4 در دوره حکومت گودا برای کلمه" الهه"  معادل dingir-ama بمعنی " الهه مادر" استفاده میشد.

مثال: dingir-ZU en-dNingi$zida(k)-…-ám, dingir-ama-ZU dNinsunna-…-ám بمعنی " در پناه خدایش  Ningi$zida" ، " در پناه الهه اش Ninsunna"استوانهB سطور 10و11ستون23 از گودا. اگر دقت شود قبلا تذکر داده شد که SALéme (=ama )-an$u… بمعنی " ماده خر، مادیان" است.

 

127- ج-  مجموع یا جمع هر دو جنسیت( مذکر ومونث) ناچار هنگامیکه کلمات یا نشانه خاصی برای نشان دادن آنها نباشد، از طریق تکرارکلمات( معرف جنسیت ) مذکر ومونث درجمله شکل میگیرد، که دارای مفهوم مجموع دو جنس است، ونشانگرانحصاری یک جنس نیست. ولی این جریان هنوزتنها شیوه کامل، جمع دو یا چند جنسیت نیست. ازاینرو اغلب تنها مفهوم جمع یا مجموع جنسیت را القاء می کند.

مثال: ama-a(ii)a  بمعنی " پدر ومادر" ، " والدین" ؛ یا مثلا : 21 en,-ama-a(ii)a-Ann-ak-ene بمعنی " 21  (خدا والهه ) بزرگ ، پدر ومادر آنونا " در سطر 22 ستون1 مجموعه CT 24, 1 ؛ یا sag-geme-ara(d) بمعنی " خدمه " از نظر لغوی کنیز وغلام مورد نظر میباشد. منبع سطور3و8 ردیف 15 CT 19 ؛ یا àba-gû(d)-‹i-a ( با هجانگاری ab-ba-gû-‹a-a)  بمعنی " گاوها" از نظر لفظی نر وماده ، منبع سطر3 ردیف 103RMANB  (SAI 6656)  ؛ یاa-siba-àba-gû(d)-‹il ( عبارت کامل در انتها قبل ازa دارای  ?-e$ یا-?ri میباشد.) بمعنی " گاوچران ( چوپان گاوها)" منبع 5 R 1238a؛ یا u4 -sï-hi-a(=GANAM_UDU-hi-a;(=us-su?-ha-a) بمعنی " گوسفندان" منبعRMANB 10311                         .  (  SAI 7770)

اگر دقت شود دیده میشود که در این عبارت مجموع جنسیت ( نر وماده) برای گوسفندان مورد نظر است ، ونشانه انتهائی برای هر دوجنس آورده شده است.

 


به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 99
بازدید دیروز : 35
بازدید هفته : 193
بازدید ماه : 716
بازدید کل : 47729
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 124
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com